مهسا بهادری: «اگه مه یار نباشی خل بومه، من ...» این روزها به طور سرسامآوری این آهنگ به گوشمان میرسد در اینستاگرام، توییتر، کوچه خیابان، حتی مدرسه، کدام مدرسه؟ مگر مدرسهها هم از این موسیقیها پخش میکنند؟ باید بگویم بله! «جنتلمن»ساسی مانکن را به خاطر بیاورید، موسیقیای که سر زبان کودکان بود و دستکم از اشعار کتاب درسیشان بهتر آن را حفظ بودند. حالا هم این آهنگ را حفظاند گنگستر شهر آمل؛ اما کدام مدرسه چنین موسیقی را پخش میکند؟ ما از سر کلاسهای دیگر دانشآموزان خبری نداریم، فقط یک کلاس است که از آن خبر داریم و آن هم معلمش را اخراج کردند.
ماجرا به اواسط هفته گذشته بازمیگردد، ویدیویی از همخوانی دانشآموزان درحضور معلم در فضای مجازی منتشر شد، ویدیویی که دانشآموزان در آن مشغول به خواندن موسیقیای بودند که این روزها اصطلاحاً در فضای مجازی وایرال میشود.
انتشار این ویدیو همانا و شروع شدن جنجالهای عجیب و غریب همانا، در گام نخست، مقامات آموزش و پرورش استان مازاندارن بلافاصله از رد صلاحیت معلم و احتمال لغو مجوز مدرسه خبر دادند.
حسین کمالی، مدیر کل آموزش و پرورش مازندران گفت: «این فیلم کوتاه روز چهارشنبه در فضای مجازی به سرعت منتشر شد و پس از آن اداره کل آموزش و پرورش مازندران پیگیری موضوع را در دستور کار قرار داد. براساس تصمیم و رای این شورا، در حال حاضر مدیر مدرسه تذکر کتبی داده شد و برخوردهای اداری دیگر نیز صورت خواهد گرفت. همچنین این شورا بر عدم صلاحیت معلم مربوطه و قطع همکاری با وی رای داد و ایشان از روز یکشنبه هفته آینده اجازه حضور و تدریس در مدرسه را ندارد. همچنین به احتمال مجوز فعالیت این مدرسه نیز لغو شود.» از این اتفاقات گذشتیم تا در نهایت باشگاه نساجی مازندران با انتشار پستی در اینستا گرام خبر داد: «ضمن تبریک عید مبعث، باشگاه نساجی در راستای وظایف و مسئولیتهای اجتماعی، سرکارخانم صفرزاده، آموزگار قائمشهری که اخیرا به دلایلی مورد بیمهری قرار گرفته را به استخدام باشگاه در میآورد تا از توانایی او در امور فرهنگی بهره ببرد.»
این رفتار نهی شد و در مقابل سه واکنش منتشر شد، واکنش اول اطلاعیه آموزش و پرورش بود که در بخشی از آن آمده بود: «با توجه به اینکه مدیر مدرسه طی نامهای؛ کتباً درخواست تجدید نظر و مساعدت در خصوص ادامه همکاری این معلم را نمودهاند و معلم مربوطه هم با اعلام ندامت و اذعان به عدم توجه به آثار سوء شانیت بخشی به برخی رفتارهای غیراخلاقی و هنجارشکن موجود در متن این ترانه، درخواست مساعدت جهت جبران اتفاقات اخیر را داشته است، تجدیدنظرخواهی آنان با حضور همه اعضای شورای نظارت مطرح و در خصوص ادامه همکاری وی تصمیمگیری خواهد شد.»اطلاعیه دوم هم نامه دفترحجتالاسلام و المسلمین علی معلمی امام جمعه قائمشهر و نماینده مازندران در مجلس خبرگان رهبری بود. که گفته شد باتوجه به ابراز پشیمانی خانم صفرزاده، آیت الله معلمی بصورت کتبی و شفاهی پیگیر این موضوع شد و بمناسبت عید مبعث معلم قائمشهری به مدرسه خود بازمی گردد. اطلاعیه سوم هم دستور استاندار بود که گفته شد معلم قائمشهری با دستور استاندار مازندران و پس از ارسال درخواست آیتاللهمعلمی به مدرسه بازگشت.
این اتفاقاتی بود که در فضای عمومی ومجازی پیرامون این موضوع رخ داد. اما در زیر پوست این اتفاق چه میگذرد. برای پاسخ به این پرسش خبرنگار اجتماعی روزنامه همدلی به گفتوگو با سعید معدنی، جامعهشناس پرداخت. او ابتدا به موضوع تفاوت نسلها پرداخته و میگوید:« ما این روزها فرزندانی را داریم که بیشتر از والدینشان با فضای مجازی آشنایی دارند و بزرگسالان ما نمیخواهند درک کنند که با یک نسل متفاوت در ارتباطند که بینیاز از دانش بزرگسالان است و خودشان را همهچیزدان میدانند و معلم را به چالش میکشند.» او در یک دستهبندی، معلمان را به چهار دسته تقسیم میکند و میگوید: «معلمان ما هم عوض شدهاند، معلمان ما دیگر معلمان دهه چهل و پنجاه نیستند. ما در آموزش و پرورش تقریبا چهار نوع معلم داریم؛ دسته اول معلمانی که با فرهنگ رسمی که حکومت ارائه میدهد هماهنگ هستند، هم اعتقاد دارند وهم آن کار را انجام میدهند. دسته دوم معلمانی هستند که ریاکارانه عمل میکنند و خودشان را مذهبی نشان میدهند تا بتوانند به سمتی برسند. دسته سوم نیز آموزگارانی هستند که ریاکاری نمیکنند و برای اینکه در یک موقعیت شغلی قرار دارند، مانند دیگر کارمندان عمل میکنند نسبت به همهچیز بیتفاوتند. دسته چهارم نیز معلمانی هستند که میخواهند خودشان باشند. این معلمی که فیلمش منتشر شده، تقریبا میخواست خودش باشد و با این بازخورد مواجه شد.»
این جامعهشناس درباره این مسئله که آیا این خود بودن دست است یا غلط میگوید: «این خود بودن در تقابل با فرهنگ رسمی است به همین دلیل هم مورد پذیرش قرار نمیگیرد، نکتهای که وجود دارد این است که چون عقلانیت وجود ندارد و ما بر اساس احساس تصمیم میگیریم، این مسئله باید یک زنگ هشدار برای مسئولین باشد. که چرا با وجود این حجم از هزینهای که پرداخت میکنند باز کودکان ار فرهنگ مورد نظر حاکمیت دور هستند.»معدنی ادامه میدهد: «برخی از ائمه جمعه و متدینین که حساسیت مذهبی دارند، فکر میکنند که وضع جامعه خیلی خوب است اما وقتی چنین اتفاقی رخ میدهد به آنها شوک وارد میشود، آن مسئولی که در راس قرار دارد دستپاچه میشود و نگران میشود که شغلش را از دست بدهد به همین دلیل بهترین کار را تنبیه معلم میداند اما آسیبشناسی نمیکنند که چرا این اتفاق رخ داده است.»
او درباره عملکرد باشگاه نساجی مبنی بر بهکارگیری این خانم معلم پس از اعلام اخراجش از سوی آموزش و پرورش، میگوید: « من فکر میکنم پس از این جنبش اخیر، یک مدنیتی در دفاع از کسانی که به نوعی حقوقشان تباه میشود شکل گرفته و فکر میکنم حرکت این باشگاه خصوصی هم در همین راستا بوده و خواسته بگوید که آقای دولت این معلم کارخلافی انجام نداده و دانشآموزان را با نشاط نگه داشته، چون همه آن دانشآموزان آن را بلد بودند این معلم فقط آن را نشان داده است.»