دلیل خودسانسوری رسانه ها در اعتراضات بختیاری ها چه بود؟
دیالوگی در سریالی دل بخشی از هموطنان را آزرد و باعث اعتراضات در شهرهای بختیاری نشین شد. نحوه انعکاس این ماجرای مدنی و غیرسیاسی، بهانه مطلب زیر است که به خودسانسوری وحشتناک حاکم بر نظام رسانه ای ایران می پردازد.
![]() |
فارغ از نوشته این هموطن، واقعا از رسانة های داخلی چه انتظاری در باره اعتراضات مدنی داخلی وجود دارد؟ سئوال کلیدی این است که چگونه حادثه یا مثلا اعتراضی باید پیش آید تا رسانه های داخلی ما و صدا و سیمایمان که اتفاقا خود، پای اصلی ماجرای اخیر بوده، صدای اعتراض ایرانیان را بشنود؟ ...صدا و سیمای کشور ما که رسانه تمام مردم مظلوم و ستم دیده دنیاست و حتی اعتراض نگهبانان مدارس یونان را پوشش خبری می دهد چرا خبری را که در اغلب رسانه های برون مرزی بازتاب می یابد و هیچ وجه سیاسی و ...هم ندارد را به کمترین ارزش خبری تقلیل می دهد؟
و تاسف بارتر و فجیع تر، عملکرد اکثر سایت و روزنامه های کشور؛ چه اصلاح طلب! چه اصولگرا، حتی یک خط خبر در باره این همه اعتراض، ارزش چاپ و انعکاس ندانستند! می ماند یک سئوال: سوژه ای که به واکنش نادر و کم سابقه مدیریت رسانه ملی (در توقف پخش سریال) منجر شد و در بسیاری از رسانه های غیرفارسی هم پوشش یافت، اما در کشور خودمان اینگونه از روی رفاقت با کارگردان و بازیگر سریال! و البته در برخی موارد با گرفتن ژست روشنفکرانه و توام با ترس و دلهره! یک خط هم درباره اش نمی نویسیم، انتظار داریم مردم چه قضاوتی درباره مان داشته باشند؟ و انتظار دارید رفتار انفعالی با رسانه های داخلی توسط شهروندان روز به روز روند افزایشی نداشته باشد؟
صدا و سیما که تکلیفش روشن است و بخش وسیعی از مخاطبان خبری اش را با نحوه اطلاع رسانی هایش (که می پندارد مخاطبانش عمدتا کودکان هستند!) به جانب شبکه های ماهواره ای سوق داده، اما از روزنامه و سایت های خبری چه؟ برای مثال، روزنامه تازه به میدان آمده اصلاح طلبی که با 32 صفحه با تیمی مجرب و حرفه ای پا به این عرصه گذاشته، در همین اوان کار چگونه می خواهد خوانندگان خود را در مقابل این همه انفعال، سانسور و بی تفاوتی توجیه کند؟
ظاهرا درباره نظام رسانه ای ایران فقط می توان گفت: «از ماست که بر ماست!» واقعا به مردم حق نمی دهید که دیگر روزنامه هایمان را نخرند و نخوانند و تیراژ اغلب روزنامه های سراسری در کشور 5 هزار نسخه باشد! خودسانسوری وحشتناک و ویرانگر تا به کجا؟ انصافا در خودسانسوری حاکم، نباید همه تقصیرها را به گردن احساس خطر از واکنش و فشارهای وارده از سوی نهادهای قضایی و امنیتی گذاشت، به نظر می رسد حالا نظام رسانه ای ایران، عمدتا به مشکل «خودسانسوری مفرط توهمی» گرفتار شده است.
البته نمی گوییم و معتقد نیستیم که «برخورد» مطلقا وجود ندارد، نه؛ وجود دارد و بخشی از ضعف موجود در سیستم رسانه ای ایران خودسانسوری برای ممانعت از این برخوردهاست اما تا کجا و چقدر؟ خطوط قرمز کجاست؟ اما حالا دیگر باید حداقل واقعیات و حقایق بدیهی و ابتدایی را پذیرفت! اینکه شب را روز ببینیم و بخواهیم این توهم خودساخته را به مردم القا کنیم آن هم در عصر ارتباطات، جواب نمی دهد. بپذیریم که حالا خودسانسوری معضل حاد رسانه های ایران است و نه سانسور؛ این یک واقعیت تلخ است که روز به روز اعتبار و جایگاه «رسانه داخلی» را در مقابل و مقایسه با «رسانه خارجی» کاهش می دهد و در نزد شهروندان جامعه خود غیرقابل اعتناتر می سازد و متاسفانه این حکایت تلخ همچنان ادامه دارد...!
