عضو شورای شهر تهران:
زنان خياباني در سایه كوتاهيها قد كشيدهاند
مجبور به حذف كلمه زنان در شعارهاي حمايتي هستیم/ تعدادي از كودكان كار روياي وزير شدن دارند/ در فضای دور از حقیقت جامعه، نبايد قانون نوشت/ باحمايت قانوني بنگاههای اقتصادی را درگیر پروژههای حمایتی کنیم/ خلأهای قانونی مانع کمک به زنان آسیب دیده است/ فقط قشر ضعیف برای یک میلیون تومان فرزندآوری میکند/ برخی شرط كمك به زنان بیسرپرست را عقد موقت می دانستند/ نگاه به زن نگاهی متعالی نیست و باید این نگاه تغییر کند/ مردم علاقهمند به حمایت از کودکان یتیم هستند نه کودکان بدسرپرست/ مردانی برای دریافت یارانه فرزندآوری کرده و بعد آنها را رها کردهاند!/ موضوع زنان را در برنامه ۵ ساله شهرداری گنجاندهايم/نیازمند نگاه عقلانی به معضل زنان خياباني هستیم نه یک نگاه سیاسی/ زنان خياباني يك پديده جهاني است/
روزنو :
مشكلات كلانشهر تهران به اندازه وسعت آن و حتي گاهي بزرگتراز آن است، به خصوص اگر بحث راهكارهاي قانوني براي حمايت از زنان در ميان باشد. وجود خلأهاي قانوني براي حمايت از زنان در معرض آسيب و آسيب ديده بركسي پوشيده نيست. متاسفانه قوانين تدوين شده از جمله قانون حمايت از خانواده هم نتوانست به خلأها پاسخ منطقي دهد و قانون تعالي خانواده هم با رويكردي غير كارشناسي و در فضايي احساسي تدوين شده و در انتظار بررسي در صحن است. اينكه زنان خياباني ماحصل فقر و اقتصاد بيمار و نبود حمايتهاي اجتماعي هستند واقعيتي غير قابل انكار است اما اينكه چرا براي بازگشت آنها به زندگي سالم تلاشي هدفمند و قانونمدار نمي شود يك سوال بيپاسخ طيسالهاي اخير بوده است.اگر از زنان در معرض آسيب حمايت به موقع نشود و در چارچوب قانون بسترهاي وقوع جرم از زندگي آنها حذف نشود در آينده نهچندان دوربا افزايش آمار فساد و جرم روبه رو خواهيم بود. از اين رو«قانون» با فاطمه دانشور، عضو شوراي شهر تهران كه خود يك تاجر و كار آفرين برتراست و دغدغه حمايت از زنان در معرض آسيب را به خوبي درك كرده به گفتوگونشسته تا عملكرد قانونگذاران،نهادهاي حمايتي و نگاه مردان و زنان جامعه را به بوته نقد بگذارد.
خانم دانشور، چه ميشود كه یک فعال اقتصادی و تاجر موفق و کارآفرین برتر به مسائل اجتماعی و زنان بدسرپرست علاقه پيداميكند؛ دلیل و انگیزه شما برای کمک به این اقشار آسیب پذیر چه بود؟
ما عضوی از این جامعه هستیم. چه در کسوت تاجر باشیم و چه فعال اقتصادی، یا کارآفرین یا نماینده شورای شهر، فرقی ندارد. بههرحال متوجه پیرامون خود هستیم. حساسیت من به مشکلات زنان به دوران نوجوانی باز میگردد. دختران هم سن و سال من بر اثر فشار فرهنگی از سوی خانواده، علیرغم میل باطنی مجبور به ترک تحصیل و ازدواج میشدند. این دختران که بعد از ازدواج، شغل یا محل کسب درآمدی نداشتند از لحاظ اقتصادی به همسر خود وابسته میشدند و امکان تغییر شرایط زندگی را نداشتند.
منظور شما از تغییر شرایط زندگی، جدایی یا طلاق است؟
سوءتعبیر نشود؛ من موافق طلاق و جدایی نیستم. اما در جامعه ما اینگونه متداول شده که زنها باید برای عبور از مشکلات زندگی همیشه کوتاه بیایند. وقتی پای درددل این خانمها که قبل از ازدواج دوست یا همکلاسی من بودند مینشستم، میفهمیدم که فقط گذران زندگی میکنند. از زندگی رضایتمندی ندارند. زیرا وقتی زنان منبع درآمد یا سهمی از درآمد خانواده نداشته باشند، مجبور به تبعیت از نظر غلط یا درست همسر خود هستند. همین امر مانع شده است که آنها به حقوق خود دست یابند. این معضلات در شرایط خاصی مثل همسران معتادان و بیماران روانی حادتر بود.
آيا قانون از این زنان آسیب دیده حمایت نمیکند؟
بعد از بررسی متوجه شدیم یکی از موضوعات آزاردهنده در این میان خلأهای قانونی است. موارد بسیاری وجود دارد که مرد خانه به عنوان سرپرست خانواده، بیمار روانی است. در قانون کشورهای پیشرفته، این نوع بیماریها شناخته شده و از همسران آنان حمایتهای لازم صورت میگیرد؛ اما در کشور ما از آنجا که این مباحث وارد قوانین نشده حمایتی هم از این زنان انجام نمیشود. باید توجه داشت که برخی زنان آسیب دیده و بدسرپرست، از طرف همسرانشان تهدید میشوند و امنیت جانی ندارند.
وقتی متوجه این مشکلات و از خلأهای قانونی آگاه شديد، برای رفع مشکل چه اقدام عملی انجام دادید؟
زمانی که دیدیم در قانون، برای این زنان حمایتی در نظر گرفته نشده، تصمیم گرفتیم بهصورت ویژه به این موضوع بپردازیم و حمایت از زنان بدسرپرست را در برنامه خود قرار دادهایم. همانطور که مطلع هستید، مراکز حمایتی در این زمینه در کشور ما فعال نیست به همین دلیل تصمیم گرفتم تا با هزینه شخصی خودم، یک مرکز مردم نهاد برای حمایت از زنان بدسرپرست ایجاد کنم.
انجام چنین کاری مطمئنا با مشکلاتی هم همراه بوده، در آغاز راه مهمترین مشکل و چالش شما چه بود؟
در آغاز راه شعار ما حمایت از زنان و کودکان نیازمند بود که به مرور با واکنش نامناسب برخی مردان مواجه شدیم که در شأن جامعه ما نبود.
میشود مثال بزنید؟
آنها پیشنهاد میکردند که به زنان بیسرپرست کمک کنند و در عوض آن زنان هم به عقد موقت آنان درآیند.
راهکار شما برای مقابله با این درخواستهای نامعقول چه بود؟
متأسفانه این تقاضاها بهحدی زیاد بود که بعد از مدتی مجبور شدیم کلمه زنان را از شعار مؤسسه حذف کنیم تا شعار ما حمایت از کودکان نیازمند باشد. این زنان به قدری مظلوم هستند که حتی اسمشان را به وضوح نمیتوانید اعلام کنید؛ اگر روی بیلبورد یا آگهی نام زنان نیازمند مطرح شود، متأسفانه با نگاه مسموم بخشی از جامعه رو به رو خواهند شد که کار را بسیار سخت میکند. نگاه به زن نگاهی متعالی نیست و این نگاه باید تغییر کند.
در اين شرايط موضوع حمایت از زنان نیازمند، متوقف شد؟
مجبور به حمایت از زنان در خفا شدیم، حمايت از كودكان را در برنامه قرار داديم. زيرا کودکان شامل خانواده و مادر و پدر هم میشوند به این طریق حمایت غیر مستقیم از زنان بدسرپرست را در برنامه خود قرار دادیم.
با این تغییر، باحمایت از کودکان چگونه به حمایت از زنان بدسرپرست کمک کرد؟
مردم نسبت به موضوع کودک، حساسترهستند و میخواهند کمک کنند؛ هرچند بیشتر افراد علاقهمند به حمایت از کودکان یتیم هستند و تمایل چندانی برای حمایت از کودکان بدسرپرست وجود ندارد. در واقع وقتی که مردم علاقهمند به حمایت از کودکان بدسرپرست میشدند اگر مددکاران اجتماعی شرایط را مساعد میدیدند موضوع حمایت از مادران را هم مطرح میکردند.
حمایت از زنان بد سرپرست با چه افرادی در میان گذاشته میشد؟
مراجعانی که برای کمک به مرکز ما میآیند بیشتر خانمها هستند. در میان آنان خانمهای تحصیلکرده چون پزشک، جراح و وکیل کم نیستند. این افراد موضوع را خوب درک میکنند و حمایت از این زنان را برعهده میگیرند. در نهایت همجنسان ما به کمک زنان نیازمند آمدند.
تا زماني كه كمكها در چارچوب حمايتي قانون انجام نشود، مشكلات ادامه خواهد داشت.
برای رفع خلأهای قانونی چه کارهای قانوني مثلا در بخش قانونگذاري ميشود انجام داد تا شرايط بهبود يابد؟
مسائل و خلأهاي جدی در قانون وجود دارد که نمایندگان ما در مجلس باید این مشکلات را حل کنند. قانونگذاری مهمترین راه رفع مشکلات این زنان و کودکان است. باید حمایت قانونمند برای زنان بدسرپرست ایجاد شود. قانونگذار باید نگاه ویژه حمایتی داشته باشد تا بتوان در راستای کمک به این قشر از جامعه گامهای بزرگی برداشت. وقتی هنوزما درباره بیمه زنان سرپرست خانواده با این همه بحث و بررسی و وجود قانون، با مشکل مواجهایم، در رابطه با زنان بدسرپرست حتماً حرف زدن و طرح موضوع بسیار سختتر خواهد بود.
از تعداد زنان بدسرپرست يا به طور کلی ساختار جمعیتی زنان در شهر تهران آماری وجود دارد؟
یکی از مشکلاتی که ما در شورای شهر هم با آن مواجه هستیم عدم دسترسی به آمار واقعی از ساختار جمعیتی زنان است. متاسفانه در این رابطه خوب مطالعه نشده است. با این ساختارشناسی است که ما متوجه میشویم زنان بیسرپرست و بدسرپرست چه تعداد هستند تا حمایت ویژه از زنان بدسرپرست را براساس آن آمار دقیق، تعریف کنیم. برای مثال بسیاری از زنان بدسرپرست هستند که مبلغ یارانه به حساب همسرانشان ریخته میشود. در حالی که این مرد یا معتاد است یا روانی یا اهل خوشگذرانی یا تنبل و...؛ و به هرحال یارانه را صرف همسر و بچههایش نمیکند. حتی مواردی داشتهایم که مردانی برای دریافت یارانه چند همسر گرفته و فرزند آوری کرده و بعد آنها را رها کردهاند!
شورای شهر سومین و آخرین ارگانی است که میتواند لایحه قانونی تدوین کند؛ آیا اراده و برنامهای برای قانونمند کردن حمایت از زنان بدسرپرست در شورای شهر وجود دارد؟
کمیته اجتماعی که در کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران تعریف شده، را فعالتر کردهایم؛ تا موضوع زنان در برنامه ۵ ساله شهرداری گنجانده شود. من چند برنامه در آن گذاشتهام از جمله بحث زنان و مطالعه ساختار جمعیت زنان تهران که برای هرکدام اقداماتی لازم است. البته با رفع محدودیت و ممنوعیتهای قانونی میتوان تأثیر مهمی در این رابطه داشت.
برنامههای شما شامل چه مواردی است؟
برای مثال ما مراکز مشاورهای با نام شهربانوها را برای زنان در نظر گرفتهایم که مددکاران اجتماعی حرفهای در این مراکز حضور خواهند داشت و با شناسایی زنان در معرض آسیب و آسیب دیده، اقدامات درست رادر چارچوب قانون انجام خواهند داد.
این طرح قانونمند، قرار است چگونه از این قشر حمایت کند؟
در طرح ما این امکان دیده شده است که مددکاران اجتماعی در فرهنگسراها، مراکز شهرداریها، سرای محلات و شهربانوها، حضور فعال داشته باشند و به موضوع کودکان کار، بدسرپرست و بیسرپرست و مادران آنها توجه ویژه شود. این بخش از کار که مددکاران مسئول انجام آن هستند، جستوجو محور خواهد بود تا با حضور در محلههای تحت نظرشان خانوادههای پرخطر را شناسایی کنند. در کنار مددکار، کمک روانشناس و وکیل هم برای حمایت از این قشر ضروری است. تلاش ما حفظ خانواده است. باید اشاره کنم که در همین قوانین ناقص هم میتوان مواد قانوني را پیدا کرد که با استناد به آنها از زنان حمایت کرد؛ به همین دلیل ما به کمک حقوقدانان هم نیازمند هستیم. همچنین باید شرایط حضور مددکاران در مدارس فراهم شود تا از وضعیت دانشآموز تشخیص دهند که کودک در چه شرایطی است تا مددکار در شرایط پرخطر، مانع از آسیبهای جدی شود.
تحقق این امر نیازمند فعالیت و تعامل میان سازمانهاي مختلفی از جمله بهزیستی، آموزش و پرورش و... است. انتظار تعامل و هماهنگی در اين شرايط كمي دور از ذهن نيست؟
آنچه که باید اتفاق بیفتد و شهرداری هم دنبال میکند، تحقق فرمایشات رهبری است که در دیدار اعضای شوراها باایشان برآن تاکید داشتند؛ یعنی همان تعامل با دولت. این تعامل باید در حوزه آسیبها بیشتر فعال شود. تعامل بین بخشی برای ساماندهی وضعیت کودکان و زنان بدسرپرست و بیسرپرست، باید میان همه سازمانها و ارگانهای مسئول، از جمله قوهقضاییه، مجلس، شهرداری و همچنین سازمانهاي مردم نهاد، انجام شود.
متاسفانه در کشور ما برنامهها قائم به فرد هستند. با تغییر یک مسئول بسیاری از برنامههای تصویب شده رها میشوند. اینجا دیگر هماهنگی و تعامل هم پاسخگو نیست. در این موارد چه باید کرد؟
درست است که با تغییر افراد و مسئولان برنامهها معلق میشوند اما اینجا باید سازمانهايمردم نهاد، نقش مطالبهگر داشته باشند. متاسفانه سازمانهايمردمنهاد در کشور ما قوی نیستند و عملکرد مطالبهگرانهای هم ندارند.هر کدام از بخشهای فعال در حوزه زنان، کار خود را انجام میدهند و با هم تعاملی ندارند و بنابراین در امورزنان بسیار جزیرهای عمل میشود. باید جلسات هماهنگی میان مسئولان برگزار شود و برای دستیابی به یک استراتژی مشترک در سراسر کشور برای هم افزایی و ممانعت از هدر رفتن سرمایهها، متحد شوند.
یکی از موضوعاتی که شما تأکید بسیاری بر آن دارید کمک گرفتن از سازمانهايمردمنهاد است. درحالی که فعالیت این نهادها با مشکلات خاصی روبهروست و نبود حمایتهای قانونی از فعالیت آنها کار را برایشان سخت میکند. در این فضا آنان چطورمیتوانند بازوی کمکی برای رفع معضلات اجتماعی باشند و برچسب سیاسیکاری هم نخورند؟
کم کم باید فضا برای فعالیت سازمانهايمردمنهاد، باز و آنها آرام آرام وارد فضای کارشوند. ما سازمانهايمردم نهاد در رابطه با زنان، مانند نهادی برای کمک به زنان خیابانی داریم، اما جایگاه آنها به گونهای است که هیچ جایی درباره آنان نوشته و حرفیزده نمیشود. البته مخالف عدم فعالیت این سازمانها در سیاست هستم؛ اتفاقا این نهادها باید نقش پررنگی در سیاست و قانونگذاری داشته و نماینده خود را هم در مجلس داشته باشند وگرنه چگونه قوانین مطابق نیازهای جامعه باید به تصویب برسد. برای مثال هم مسئولان دررأس و هم مردم باید بپذیرند که پدیده زنان خیابانی یک پدیده جهانی است و خاص ایران نیست. دلیل حضور این زنان در خیابانها هم فقط کم کاری مسئولان است. بهترین و بیمشکلترین کشورها هم با این معضل دست به گریبان هستند. ما نیازمند یک نگاه عقلانی و منطقی به این موضوع هستیم نه یک نگاه سیاسی.
وقتی ما در رابطه با موضوعی مانند زنان خیابانی قانونی نداریم و به آنها همیشه به چشم مجرم نگاه میشود و نهایت رفتار با آنها یک برخورد قهری است، احتمالا حمایت قانونی برای اصلاح و بازپروری صورت نخواهد گرفت و از طرفی قانون، متولی این حمایت یا برخورد را مشخص نکرده است! در این شرایط کار زیادی نمیشود انجام داد. درست است؟
در زمانی که موضوعی متولی ندارد، شما باید بتوانید راجع به این موضوع صحبت کنید. فعالان اجتماعی، مسئولان مربوط و سازمانهايمردم نهاد صحبت کنند. این صحبتها ایجاد حساسیت (نه تقابلی بلکه برای جلب توجه) خواهد کرد. دلیل بالا رفتن آمار زنان آسیب دیده این است که هیچ حرفی از آنان زده نشده است و تاجايي این حرف نزدنها ادامه یافته كه به مسئلهای حاد تبدیل شده و کمک به این قشر را سخت کرده است. الان فضا برای کار در این حوزهها ایجاد شده است. درست است که خود موضوع حساسیت زاست اما باید در چارچوبی صحبت کرد که رنگ و بوی سیاسی نداشته باشد، تا افراد سودجو از آن بهره برداری سیاسی نکنند و با سوءاستفاده از آن، کسی را بکوبند و اهداف جامعه را نادیده بگیرند.
اما بحث بازگشت به جامعه این افراد همچنان معضلی بزرگ است؛ در این رابطه دیگر قانون چاره ساز نیست.حتي با ترك اعتياد يا روش زندگي سابق خود با فرهنگ معيوب جامعه در عدم پذيرش روبه رو ميشوند، در اين رابطه چه بايد كرد؟
در وهله اول خانواده باید آنها را بپذیرد. بعد، شغل و سرپناه كه نیاز اولیه این اقشار از جامعه است به بايدفراهم شود. بسیاری از این زنان بارها بهبود پیدا کرده و به جامعه بازگشتهاند، ازدواج موقت کرده و با بچهای در آغوش دوباره به سمت اعتیاد رفتهاند. برای نمونه زنی ۳ بچه از سه ازدواج موقت خود را در بهزیستی گذاشته و دلیل این نوع رفتار خود را مشکل معیشتی مطرح کرده بود.
براساس آماری که از مدیران کانون ازدواج و طلاق در اختیار ما قرارگرفته با ابلاغ لایحه حمایت از خانواده، چند همسری افزایش یافته است که نشان میدهد حمایت قانونی از بنيان خانواده هم، نیازمند اصلاح است. با این اوضاع قرار است قانون از چه چیزی حمایت کند؟
تصویب قانون با فکر به جوانب کار صورت نگرفته است. قشری که تن به ازدواج موقت میدهند در اکثر موارد قشر آسیب پذیر هستند. بنابراین زنان و کودکان این قشر باید مورد حمایت قانونی قرار بگیرند. برای ازدواجهای موقت هم مشاوره بگذارند. این زنان را آگاه کنند که حمایت از بچههایی که در این شرایط متولد میشوند، سخت است تا حداقل از راههای پیشگیری از بارداری در این موارد استفاده شود.
البته فراموش نکنیم که برای تشویق باروری لوازم پیشگیری از بارداري هم بسیار گران شدهاند!
در اين شرايط، سازمانهايمردم نهاد باید بیایند و ابزار ارزان را در اختیار افراد در معرض آسیب قرار دهند. قشر مولّد جامعه باید در پروسه افزایش جمعیت قرار گیرد نه افراد در معرض آسیب. تجویز قانونهای عمومی مشکل ساز خواهد شد. همین موضوع افزایش جمعیت بهترین فرصت برای پرداختن به انسان است.
عمده مشکل قشر متوسط جامعه، بیکاری است. تا وقتی معضل بیکاری و تورم ۴۰ درصدی ما به صورت بیماری مزمن وجود دارد و زیرساختها و مشکل مسکن حل نشده، نمیشود از جامعه انتظار داشت که تولید نسل کند. قشر غیرمولّد با چه امکاناتی فرزند آوری کنند؟. سیاستگذاران ما باید این تمهیدات را بیندیشند و برای انسان اهمیت قائل شوند. اگر زیرساختها فراهم نشود، قوانین حمایتی از نوع وعده وام و از این دست، مشکلی را حل نخواهد کرد؛ بلکه مشکلی به مشکلات اضافه میشود. با این وصف، نوزادان رها شده و کودکان کار افزایش خواهد یافت. قشر متوسط برای تولد نوزادش به دنبال یک میلیون تومان نیست؛ اما قشری که برای یک میلیون فرزندآوری میکند، قشر ضعیف و آسیب دیده جامعه است که اغلب، یک میلیون را میگیرد و کودک را رها میکند. در این شرایط ما باید یک مرکز نگهداری هم برای این کودکان بسازیم!
در حال حاضر نمایندگان مجلس برای حمایت از افزایش جمعیت، قصد دارند طرحی را با نام لایحه تعالی خانواده به صحن ببرند. در این طرح بندهای جالبی وجود دارد؛ از جمله عدم استخدام دختران،تجويز سن ازدواج براي دختران جوان واينکه هر ۲ سال و نیم یکبار هم بايد فرزند آوری داشته باشند. با اين نگاه مجلس، ما در آینده با خانوادههایی ضعیف از لحاظ مالی و تعداد زیاد فرزندان رو به رو خواهیم شد. با این خانوادهها چه باید کرد؟ این روند قانونگذاری چگونه باید اصلاح شود؟
با کمک کارشناسان و جمع آوری نظرات دقیق و کارشناسی باید قانون را نوشت و اجرا کرد. با نگاه بسته و بدون توجه به آمار و مشکلات فعلی نباید کاری انجام داد. تأکید دارم که نمایندگان و طرح نویسان به نظر فعالان اجتماعی توجه کنند. اول، برنامه غلط تدوین نکنند و پس از آن به فکر تبعات اشتباه آن باشند. رهبر فرمودند و تاکید داشتند که جمعیت با نظر کارشناسان افزایش پیدا کند. این کارشناسان، همان قشر نخبه ما و تحصیلکردههای فعال در این زمینه هستند که از ایشان باید کمک گرفت؛ نه اینکه در یک فضای دور از حقیقت جامعه، قانون نوشت.
با توجه به صحبت هاي شما فعاليت سازمانهايمردم نهاد در پيشبرد برنامههاي اجتماعي اهميت بسياري دارد اما بودجه کافی برای ارايه اين کمکها وجود ندارد. برای جلب سرمایه و تأمین هزینهها در اين سازمانهايمردم نهاد ميشود كاري انجام داد؟
باید بنگاههای اقتصادی را درگیر این پروژههای حمایتی کنیم. مسئولیت پذیری اجتماعی با حمایت از این اقشار تعریف شود.
چگونه میشود بنگاههای اقتصادی را براي کمک کردن ترغیب کرد؟
من یک تجربه خوب با شرکت ال جی داشتم. ۶۰۰ کودک کار را با کمک ۴ سازمان مردم نهاد شناسایی کردند و بعد از گرفتن آزمون متوجه شدند ۵۰ نفر از این کودکان نخبه هستند و برای این ۵۰ کودک برنامههای ویژهای ترتیب دادند. محل آموزش، توسط فرهنگسرای خاوران، هزینهها توسط ال جی و گلد ایران و آموزش هم توسط سازمانهايمردم نهاد تأمین شد. نتیجه کار، تعیین سطح هوش همه بچهها و برنامه ریزی برای آموزش تک تک آنها بود. کند ذهنهای این گروه، بالای ۱۵۰ نفر بودند که اگر به حال خود رها میشدند زباله گرد و نخبههای آنان اگر رها ميشدند سرکرده گروههای بزهکار میشدند. آرزوی بعضی از نخبگان این قشر، وزیر یا نماینده مجلس شدن است و اگر روی این قشر کار شود مطمئناً موفق خواهند بود.
آیا برای مشارکت شرکتهای بزرگ طرح تشویقی گذاشتهاید تا بیایند و در این مسیر کمک کنند؟
خوشبختانه در لایحه، مواردی از مشوقها را گذاشتهایم. تا در ازای این مشوقها در استراتژی سازمانی مسئولیت اجتماعی را بپذیرند. مثلاً نظرسنجی کردیم و دیدیم در صدور پروانه ساخت، طول انتظار، ۶ ماه است. خیلی از انبوه سازان حاضرند درازای انجام کارهای حمایتی طول انتظارشان یک ماه شود. مهمتر از این مشوقها بحث خوشنامی برای این فعالان اقتصادی است که انجام اینگونه فعالیتهای عامالمنفعه برایشان خوشنامی را به همراه خواهد داشت. خیرخواهی و خوشنامی در ذات ما ایرانیها وجود دارد فقط باید به سمت درست هدایت شود زیرا نیاز جامعه امروز ما فقط ساخت مدرسه یا مسجد نیست. در کنار مسجد و مدرسه باید به فکر کودکانی که امکان تحصیل ندارند و نیز مادران آنها هم بود؛ زیرا زنان سالم و قوی میتوانند کودکان سالم تحویل جامعه بدهند.
مشكلات كلانشهر تهران به اندازه وسعت آن و حتي گاهي بزرگتراز آن است، به خصوص اگر بحث راهكارهاي قانوني براي حمايت از زنان در ميان باشد. وجود خلأهاي قانوني براي حمايت از زنان در معرض آسيب و آسيب ديده بركسي پوشيده نيست. متاسفانه قوانين تدوين شده از جمله قانون حمايت از خانواده هم نتوانست به خلأها پاسخ منطقي دهد و قانون تعالي خانواده هم با رويكردي غير كارشناسي و در فضايي احساسي تدوين شده و در انتظار بررسي در صحن است. اينكه زنان خياباني ماحصل فقر و اقتصاد بيمار و نبود حمايتهاي اجتماعي هستند واقعيتي غير قابل انكار است اما اينكه چرا براي بازگشت آنها به زندگي سالم تلاشي هدفمند و قانونمدار نمي شود يك سوال بيپاسخ طيسالهاي اخير بوده است.اگر از زنان در معرض آسيب حمايت به موقع نشود و در چارچوب قانون بسترهاي وقوع جرم از زندگي آنها حذف نشود در آينده نهچندان دوربا افزايش آمار فساد و جرم روبه رو خواهيم بود. از اين رو«قانون» با فاطمه دانشور، عضو شوراي شهر تهران كه خود يك تاجر و كار آفرين برتراست و دغدغه حمايت از زنان در معرض آسيب را به خوبي درك كرده به گفتوگونشسته تا عملكرد قانونگذاران،نهادهاي حمايتي و نگاه مردان و زنان جامعه را به بوته نقد بگذارد.
خانم دانشور، چه ميشود كه یک فعال اقتصادی و تاجر موفق و کارآفرین برتر به مسائل اجتماعی و زنان بدسرپرست علاقه پيداميكند؛ دلیل و انگیزه شما برای کمک به این اقشار آسیب پذیر چه بود؟
ما عضوی از این جامعه هستیم. چه در کسوت تاجر باشیم و چه فعال اقتصادی، یا کارآفرین یا نماینده شورای شهر، فرقی ندارد. بههرحال متوجه پیرامون خود هستیم. حساسیت من به مشکلات زنان به دوران نوجوانی باز میگردد. دختران هم سن و سال من بر اثر فشار فرهنگی از سوی خانواده، علیرغم میل باطنی مجبور به ترک تحصیل و ازدواج میشدند. این دختران که بعد از ازدواج، شغل یا محل کسب درآمدی نداشتند از لحاظ اقتصادی به همسر خود وابسته میشدند و امکان تغییر شرایط زندگی را نداشتند.
منظور شما از تغییر شرایط زندگی، جدایی یا طلاق است؟
سوءتعبیر نشود؛ من موافق طلاق و جدایی نیستم. اما در جامعه ما اینگونه متداول شده که زنها باید برای عبور از مشکلات زندگی همیشه کوتاه بیایند. وقتی پای درددل این خانمها که قبل از ازدواج دوست یا همکلاسی من بودند مینشستم، میفهمیدم که فقط گذران زندگی میکنند. از زندگی رضایتمندی ندارند. زیرا وقتی زنان منبع درآمد یا سهمی از درآمد خانواده نداشته باشند، مجبور به تبعیت از نظر غلط یا درست همسر خود هستند. همین امر مانع شده است که آنها به حقوق خود دست یابند. این معضلات در شرایط خاصی مثل همسران معتادان و بیماران روانی حادتر بود.
آيا قانون از این زنان آسیب دیده حمایت نمیکند؟
بعد از بررسی متوجه شدیم یکی از موضوعات آزاردهنده در این میان خلأهای قانونی است. موارد بسیاری وجود دارد که مرد خانه به عنوان سرپرست خانواده، بیمار روانی است. در قانون کشورهای پیشرفته، این نوع بیماریها شناخته شده و از همسران آنان حمایتهای لازم صورت میگیرد؛ اما در کشور ما از آنجا که این مباحث وارد قوانین نشده حمایتی هم از این زنان انجام نمیشود. باید توجه داشت که برخی زنان آسیب دیده و بدسرپرست، از طرف همسرانشان تهدید میشوند و امنیت جانی ندارند.
وقتی متوجه این مشکلات و از خلأهای قانونی آگاه شديد، برای رفع مشکل چه اقدام عملی انجام دادید؟
زمانی که دیدیم در قانون، برای این زنان حمایتی در نظر گرفته نشده، تصمیم گرفتیم بهصورت ویژه به این موضوع بپردازیم و حمایت از زنان بدسرپرست را در برنامه خود قرار دادهایم. همانطور که مطلع هستید، مراکز حمایتی در این زمینه در کشور ما فعال نیست به همین دلیل تصمیم گرفتم تا با هزینه شخصی خودم، یک مرکز مردم نهاد برای حمایت از زنان بدسرپرست ایجاد کنم.
انجام چنین کاری مطمئنا با مشکلاتی هم همراه بوده، در آغاز راه مهمترین مشکل و چالش شما چه بود؟
در آغاز راه شعار ما حمایت از زنان و کودکان نیازمند بود که به مرور با واکنش نامناسب برخی مردان مواجه شدیم که در شأن جامعه ما نبود.
میشود مثال بزنید؟
آنها پیشنهاد میکردند که به زنان بیسرپرست کمک کنند و در عوض آن زنان هم به عقد موقت آنان درآیند.
راهکار شما برای مقابله با این درخواستهای نامعقول چه بود؟
متأسفانه این تقاضاها بهحدی زیاد بود که بعد از مدتی مجبور شدیم کلمه زنان را از شعار مؤسسه حذف کنیم تا شعار ما حمایت از کودکان نیازمند باشد. این زنان به قدری مظلوم هستند که حتی اسمشان را به وضوح نمیتوانید اعلام کنید؛ اگر روی بیلبورد یا آگهی نام زنان نیازمند مطرح شود، متأسفانه با نگاه مسموم بخشی از جامعه رو به رو خواهند شد که کار را بسیار سخت میکند. نگاه به زن نگاهی متعالی نیست و این نگاه باید تغییر کند.
در اين شرايط موضوع حمایت از زنان نیازمند، متوقف شد؟
مجبور به حمایت از زنان در خفا شدیم، حمايت از كودكان را در برنامه قرار داديم. زيرا کودکان شامل خانواده و مادر و پدر هم میشوند به این طریق حمایت غیر مستقیم از زنان بدسرپرست را در برنامه خود قرار دادیم.
با این تغییر، باحمایت از کودکان چگونه به حمایت از زنان بدسرپرست کمک کرد؟
مردم نسبت به موضوع کودک، حساسترهستند و میخواهند کمک کنند؛ هرچند بیشتر افراد علاقهمند به حمایت از کودکان یتیم هستند و تمایل چندانی برای حمایت از کودکان بدسرپرست وجود ندارد. در واقع وقتی که مردم علاقهمند به حمایت از کودکان بدسرپرست میشدند اگر مددکاران اجتماعی شرایط را مساعد میدیدند موضوع حمایت از مادران را هم مطرح میکردند.
حمایت از زنان بد سرپرست با چه افرادی در میان گذاشته میشد؟
مراجعانی که برای کمک به مرکز ما میآیند بیشتر خانمها هستند. در میان آنان خانمهای تحصیلکرده چون پزشک، جراح و وکیل کم نیستند. این افراد موضوع را خوب درک میکنند و حمایت از این زنان را برعهده میگیرند. در نهایت همجنسان ما به کمک زنان نیازمند آمدند.
تا زماني كه كمكها در چارچوب حمايتي قانون انجام نشود، مشكلات ادامه خواهد داشت.
برای رفع خلأهای قانونی چه کارهای قانوني مثلا در بخش قانونگذاري ميشود انجام داد تا شرايط بهبود يابد؟
مسائل و خلأهاي جدی در قانون وجود دارد که نمایندگان ما در مجلس باید این مشکلات را حل کنند. قانونگذاری مهمترین راه رفع مشکلات این زنان و کودکان است. باید حمایت قانونمند برای زنان بدسرپرست ایجاد شود. قانونگذار باید نگاه ویژه حمایتی داشته باشد تا بتوان در راستای کمک به این قشر از جامعه گامهای بزرگی برداشت. وقتی هنوزما درباره بیمه زنان سرپرست خانواده با این همه بحث و بررسی و وجود قانون، با مشکل مواجهایم، در رابطه با زنان بدسرپرست حتماً حرف زدن و طرح موضوع بسیار سختتر خواهد بود.
از تعداد زنان بدسرپرست يا به طور کلی ساختار جمعیتی زنان در شهر تهران آماری وجود دارد؟
یکی از مشکلاتی که ما در شورای شهر هم با آن مواجه هستیم عدم دسترسی به آمار واقعی از ساختار جمعیتی زنان است. متاسفانه در این رابطه خوب مطالعه نشده است. با این ساختارشناسی است که ما متوجه میشویم زنان بیسرپرست و بدسرپرست چه تعداد هستند تا حمایت ویژه از زنان بدسرپرست را براساس آن آمار دقیق، تعریف کنیم. برای مثال بسیاری از زنان بدسرپرست هستند که مبلغ یارانه به حساب همسرانشان ریخته میشود. در حالی که این مرد یا معتاد است یا روانی یا اهل خوشگذرانی یا تنبل و...؛ و به هرحال یارانه را صرف همسر و بچههایش نمیکند. حتی مواردی داشتهایم که مردانی برای دریافت یارانه چند همسر گرفته و فرزند آوری کرده و بعد آنها را رها کردهاند!
شورای شهر سومین و آخرین ارگانی است که میتواند لایحه قانونی تدوین کند؛ آیا اراده و برنامهای برای قانونمند کردن حمایت از زنان بدسرپرست در شورای شهر وجود دارد؟
کمیته اجتماعی که در کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران تعریف شده، را فعالتر کردهایم؛ تا موضوع زنان در برنامه ۵ ساله شهرداری گنجانده شود. من چند برنامه در آن گذاشتهام از جمله بحث زنان و مطالعه ساختار جمعیت زنان تهران که برای هرکدام اقداماتی لازم است. البته با رفع محدودیت و ممنوعیتهای قانونی میتوان تأثیر مهمی در این رابطه داشت.
برنامههای شما شامل چه مواردی است؟
برای مثال ما مراکز مشاورهای با نام شهربانوها را برای زنان در نظر گرفتهایم که مددکاران اجتماعی حرفهای در این مراکز حضور خواهند داشت و با شناسایی زنان در معرض آسیب و آسیب دیده، اقدامات درست رادر چارچوب قانون انجام خواهند داد.
این طرح قانونمند، قرار است چگونه از این قشر حمایت کند؟
در طرح ما این امکان دیده شده است که مددکاران اجتماعی در فرهنگسراها، مراکز شهرداریها، سرای محلات و شهربانوها، حضور فعال داشته باشند و به موضوع کودکان کار، بدسرپرست و بیسرپرست و مادران آنها توجه ویژه شود. این بخش از کار که مددکاران مسئول انجام آن هستند، جستوجو محور خواهد بود تا با حضور در محلههای تحت نظرشان خانوادههای پرخطر را شناسایی کنند. در کنار مددکار، کمک روانشناس و وکیل هم برای حمایت از این قشر ضروری است. تلاش ما حفظ خانواده است. باید اشاره کنم که در همین قوانین ناقص هم میتوان مواد قانوني را پیدا کرد که با استناد به آنها از زنان حمایت کرد؛ به همین دلیل ما به کمک حقوقدانان هم نیازمند هستیم. همچنین باید شرایط حضور مددکاران در مدارس فراهم شود تا از وضعیت دانشآموز تشخیص دهند که کودک در چه شرایطی است تا مددکار در شرایط پرخطر، مانع از آسیبهای جدی شود.
تحقق این امر نیازمند فعالیت و تعامل میان سازمانهاي مختلفی از جمله بهزیستی، آموزش و پرورش و... است. انتظار تعامل و هماهنگی در اين شرايط كمي دور از ذهن نيست؟
آنچه که باید اتفاق بیفتد و شهرداری هم دنبال میکند، تحقق فرمایشات رهبری است که در دیدار اعضای شوراها باایشان برآن تاکید داشتند؛ یعنی همان تعامل با دولت. این تعامل باید در حوزه آسیبها بیشتر فعال شود. تعامل بین بخشی برای ساماندهی وضعیت کودکان و زنان بدسرپرست و بیسرپرست، باید میان همه سازمانها و ارگانهای مسئول، از جمله قوهقضاییه، مجلس، شهرداری و همچنین سازمانهاي مردم نهاد، انجام شود.
متاسفانه در کشور ما برنامهها قائم به فرد هستند. با تغییر یک مسئول بسیاری از برنامههای تصویب شده رها میشوند. اینجا دیگر هماهنگی و تعامل هم پاسخگو نیست. در این موارد چه باید کرد؟
درست است که با تغییر افراد و مسئولان برنامهها معلق میشوند اما اینجا باید سازمانهايمردم نهاد، نقش مطالبهگر داشته باشند. متاسفانه سازمانهايمردمنهاد در کشور ما قوی نیستند و عملکرد مطالبهگرانهای هم ندارند.هر کدام از بخشهای فعال در حوزه زنان، کار خود را انجام میدهند و با هم تعاملی ندارند و بنابراین در امورزنان بسیار جزیرهای عمل میشود. باید جلسات هماهنگی میان مسئولان برگزار شود و برای دستیابی به یک استراتژی مشترک در سراسر کشور برای هم افزایی و ممانعت از هدر رفتن سرمایهها، متحد شوند.
یکی از موضوعاتی که شما تأکید بسیاری بر آن دارید کمک گرفتن از سازمانهايمردمنهاد است. درحالی که فعالیت این نهادها با مشکلات خاصی روبهروست و نبود حمایتهای قانونی از فعالیت آنها کار را برایشان سخت میکند. در این فضا آنان چطورمیتوانند بازوی کمکی برای رفع معضلات اجتماعی باشند و برچسب سیاسیکاری هم نخورند؟
کم کم باید فضا برای فعالیت سازمانهايمردمنهاد، باز و آنها آرام آرام وارد فضای کارشوند. ما سازمانهايمردم نهاد در رابطه با زنان، مانند نهادی برای کمک به زنان خیابانی داریم، اما جایگاه آنها به گونهای است که هیچ جایی درباره آنان نوشته و حرفیزده نمیشود. البته مخالف عدم فعالیت این سازمانها در سیاست هستم؛ اتفاقا این نهادها باید نقش پررنگی در سیاست و قانونگذاری داشته و نماینده خود را هم در مجلس داشته باشند وگرنه چگونه قوانین مطابق نیازهای جامعه باید به تصویب برسد. برای مثال هم مسئولان دررأس و هم مردم باید بپذیرند که پدیده زنان خیابانی یک پدیده جهانی است و خاص ایران نیست. دلیل حضور این زنان در خیابانها هم فقط کم کاری مسئولان است. بهترین و بیمشکلترین کشورها هم با این معضل دست به گریبان هستند. ما نیازمند یک نگاه عقلانی و منطقی به این موضوع هستیم نه یک نگاه سیاسی.
وقتی ما در رابطه با موضوعی مانند زنان خیابانی قانونی نداریم و به آنها همیشه به چشم مجرم نگاه میشود و نهایت رفتار با آنها یک برخورد قهری است، احتمالا حمایت قانونی برای اصلاح و بازپروری صورت نخواهد گرفت و از طرفی قانون، متولی این حمایت یا برخورد را مشخص نکرده است! در این شرایط کار زیادی نمیشود انجام داد. درست است؟
در زمانی که موضوعی متولی ندارد، شما باید بتوانید راجع به این موضوع صحبت کنید. فعالان اجتماعی، مسئولان مربوط و سازمانهايمردم نهاد صحبت کنند. این صحبتها ایجاد حساسیت (نه تقابلی بلکه برای جلب توجه) خواهد کرد. دلیل بالا رفتن آمار زنان آسیب دیده این است که هیچ حرفی از آنان زده نشده است و تاجايي این حرف نزدنها ادامه یافته كه به مسئلهای حاد تبدیل شده و کمک به این قشر را سخت کرده است. الان فضا برای کار در این حوزهها ایجاد شده است. درست است که خود موضوع حساسیت زاست اما باید در چارچوبی صحبت کرد که رنگ و بوی سیاسی نداشته باشد، تا افراد سودجو از آن بهره برداری سیاسی نکنند و با سوءاستفاده از آن، کسی را بکوبند و اهداف جامعه را نادیده بگیرند.
اما بحث بازگشت به جامعه این افراد همچنان معضلی بزرگ است؛ در این رابطه دیگر قانون چاره ساز نیست.حتي با ترك اعتياد يا روش زندگي سابق خود با فرهنگ معيوب جامعه در عدم پذيرش روبه رو ميشوند، در اين رابطه چه بايد كرد؟
در وهله اول خانواده باید آنها را بپذیرد. بعد، شغل و سرپناه كه نیاز اولیه این اقشار از جامعه است به بايدفراهم شود. بسیاری از این زنان بارها بهبود پیدا کرده و به جامعه بازگشتهاند، ازدواج موقت کرده و با بچهای در آغوش دوباره به سمت اعتیاد رفتهاند. برای نمونه زنی ۳ بچه از سه ازدواج موقت خود را در بهزیستی گذاشته و دلیل این نوع رفتار خود را مشکل معیشتی مطرح کرده بود.
براساس آماری که از مدیران کانون ازدواج و طلاق در اختیار ما قرارگرفته با ابلاغ لایحه حمایت از خانواده، چند همسری افزایش یافته است که نشان میدهد حمایت قانونی از بنيان خانواده هم، نیازمند اصلاح است. با این اوضاع قرار است قانون از چه چیزی حمایت کند؟
تصویب قانون با فکر به جوانب کار صورت نگرفته است. قشری که تن به ازدواج موقت میدهند در اکثر موارد قشر آسیب پذیر هستند. بنابراین زنان و کودکان این قشر باید مورد حمایت قانونی قرار بگیرند. برای ازدواجهای موقت هم مشاوره بگذارند. این زنان را آگاه کنند که حمایت از بچههایی که در این شرایط متولد میشوند، سخت است تا حداقل از راههای پیشگیری از بارداری در این موارد استفاده شود.
البته فراموش نکنیم که برای تشویق باروری لوازم پیشگیری از بارداري هم بسیار گران شدهاند!
در اين شرايط، سازمانهايمردم نهاد باید بیایند و ابزار ارزان را در اختیار افراد در معرض آسیب قرار دهند. قشر مولّد جامعه باید در پروسه افزایش جمعیت قرار گیرد نه افراد در معرض آسیب. تجویز قانونهای عمومی مشکل ساز خواهد شد. همین موضوع افزایش جمعیت بهترین فرصت برای پرداختن به انسان است.
عمده مشکل قشر متوسط جامعه، بیکاری است. تا وقتی معضل بیکاری و تورم ۴۰ درصدی ما به صورت بیماری مزمن وجود دارد و زیرساختها و مشکل مسکن حل نشده، نمیشود از جامعه انتظار داشت که تولید نسل کند. قشر غیرمولّد با چه امکاناتی فرزند آوری کنند؟. سیاستگذاران ما باید این تمهیدات را بیندیشند و برای انسان اهمیت قائل شوند. اگر زیرساختها فراهم نشود، قوانین حمایتی از نوع وعده وام و از این دست، مشکلی را حل نخواهد کرد؛ بلکه مشکلی به مشکلات اضافه میشود. با این وصف، نوزادان رها شده و کودکان کار افزایش خواهد یافت. قشر متوسط برای تولد نوزادش به دنبال یک میلیون تومان نیست؛ اما قشری که برای یک میلیون فرزندآوری میکند، قشر ضعیف و آسیب دیده جامعه است که اغلب، یک میلیون را میگیرد و کودک را رها میکند. در این شرایط ما باید یک مرکز نگهداری هم برای این کودکان بسازیم!
در حال حاضر نمایندگان مجلس برای حمایت از افزایش جمعیت، قصد دارند طرحی را با نام لایحه تعالی خانواده به صحن ببرند. در این طرح بندهای جالبی وجود دارد؛ از جمله عدم استخدام دختران،تجويز سن ازدواج براي دختران جوان واينکه هر ۲ سال و نیم یکبار هم بايد فرزند آوری داشته باشند. با اين نگاه مجلس، ما در آینده با خانوادههایی ضعیف از لحاظ مالی و تعداد زیاد فرزندان رو به رو خواهیم شد. با این خانوادهها چه باید کرد؟ این روند قانونگذاری چگونه باید اصلاح شود؟
با کمک کارشناسان و جمع آوری نظرات دقیق و کارشناسی باید قانون را نوشت و اجرا کرد. با نگاه بسته و بدون توجه به آمار و مشکلات فعلی نباید کاری انجام داد. تأکید دارم که نمایندگان و طرح نویسان به نظر فعالان اجتماعی توجه کنند. اول، برنامه غلط تدوین نکنند و پس از آن به فکر تبعات اشتباه آن باشند. رهبر فرمودند و تاکید داشتند که جمعیت با نظر کارشناسان افزایش پیدا کند. این کارشناسان، همان قشر نخبه ما و تحصیلکردههای فعال در این زمینه هستند که از ایشان باید کمک گرفت؛ نه اینکه در یک فضای دور از حقیقت جامعه، قانون نوشت.
با توجه به صحبت هاي شما فعاليت سازمانهايمردم نهاد در پيشبرد برنامههاي اجتماعي اهميت بسياري دارد اما بودجه کافی برای ارايه اين کمکها وجود ندارد. برای جلب سرمایه و تأمین هزینهها در اين سازمانهايمردم نهاد ميشود كاري انجام داد؟
باید بنگاههای اقتصادی را درگیر این پروژههای حمایتی کنیم. مسئولیت پذیری اجتماعی با حمایت از این اقشار تعریف شود.
چگونه میشود بنگاههای اقتصادی را براي کمک کردن ترغیب کرد؟
من یک تجربه خوب با شرکت ال جی داشتم. ۶۰۰ کودک کار را با کمک ۴ سازمان مردم نهاد شناسایی کردند و بعد از گرفتن آزمون متوجه شدند ۵۰ نفر از این کودکان نخبه هستند و برای این ۵۰ کودک برنامههای ویژهای ترتیب دادند. محل آموزش، توسط فرهنگسرای خاوران، هزینهها توسط ال جی و گلد ایران و آموزش هم توسط سازمانهايمردم نهاد تأمین شد. نتیجه کار، تعیین سطح هوش همه بچهها و برنامه ریزی برای آموزش تک تک آنها بود. کند ذهنهای این گروه، بالای ۱۵۰ نفر بودند که اگر به حال خود رها میشدند زباله گرد و نخبههای آنان اگر رها ميشدند سرکرده گروههای بزهکار میشدند. آرزوی بعضی از نخبگان این قشر، وزیر یا نماینده مجلس شدن است و اگر روی این قشر کار شود مطمئناً موفق خواهند بود.
آیا برای مشارکت شرکتهای بزرگ طرح تشویقی گذاشتهاید تا بیایند و در این مسیر کمک کنند؟
خوشبختانه در لایحه، مواردی از مشوقها را گذاشتهایم. تا در ازای این مشوقها در استراتژی سازمانی مسئولیت اجتماعی را بپذیرند. مثلاً نظرسنجی کردیم و دیدیم در صدور پروانه ساخت، طول انتظار، ۶ ماه است. خیلی از انبوه سازان حاضرند درازای انجام کارهای حمایتی طول انتظارشان یک ماه شود. مهمتر از این مشوقها بحث خوشنامی برای این فعالان اقتصادی است که انجام اینگونه فعالیتهای عامالمنفعه برایشان خوشنامی را به همراه خواهد داشت. خیرخواهی و خوشنامی در ذات ما ایرانیها وجود دارد فقط باید به سمت درست هدایت شود زیرا نیاز جامعه امروز ما فقط ساخت مدرسه یا مسجد نیست. در کنار مسجد و مدرسه باید به فکر کودکانی که امکان تحصیل ندارند و نیز مادران آنها هم بود؛ زیرا زنان سالم و قوی میتوانند کودکان سالم تحویل جامعه بدهند.