پس از عبدالمالک ریگی، پدیده جیشالعدل که اینبار روی پارچهای که نام خود را حک کرده و در پشت سربازان به اسارتگرفته ما قرار داده است، نام «ایران» را هم نوشته است و بهنظر میرسد قصد دارد به امید یافتن هویت سرزمینی، تمرکزش را از دعاوی بینالمللی بر دعاوی داخلی بگذارد، دومین ظهور تروریسم در منطقه مرزی سیستان و بلوچستان است که نام «اسلامی» نیز بر خود میگذارد.
واقعیت این است که جیش العدل و ایدئولوژیای که حامل آن است، همچون عبدالمالک ریگی با اینکه تعدادی از ایرانیانبلوچ اعضا و رهبران آن هستند، هر دو پدیدههای خارجی و وارداتی هستند که رقابت منطقهای، هم تولیدکننده گفتمان ایدئولوژیک آن است و هم اسپانسر مالی آن. برخلاف عبدالمالک که ادعاهای موهوم مذهبی و نیز گروه کوچکی داشت، گروه اخیر شاید بهدلیل دسترسی به منابع مالی بیشتر، بهنظر میرسد از سازماندهی جدیتری برخوردار است و نیز ادعاهای مذهبی و سیاسی آن، همچون اشاره به سوریه، روشنتر است که خود وابستگیاش را به آندسته از کشورهای منطقه که انتظار نداشتند بحران سوریه در جریانی دیپلماتیک بیفتد و در نتیجه دلخور و ناراضی هستند را آشکارتر میسازد.
این پدیده که خود را ضدشیعه تعریف میکند، برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه، تلاش دارد تا گفتمانی قومی و مذهبی تولید کند به این معنا که اقوام ایران و در این مورد بخصوص، بلوچهای ایران که اهل سنت هستند در اعتراض به مطالبات پاسخدادهنشده، چنین واکنشهای خشونتباری از خود نشان میدهند.
این گفتمان که در تحلیلهای خارج از ایران نیز تقویت میشود و گاه به داخل ایران هم رسوخ پیدا میکند، درواقع میخواهد با سوارشدن بر گفتمان قومی برای خود توجیه منطقی، خاستگاه، مشروعیت و نیز هواخواهانی دست و پا کند. درواقع از روزی که حادثه سراوان اتفاق افتاده است، بسیاری از تحلیلگران بهخصوص تحلیلگران خارج از ایران که برخی سالیان سال است از ایران رفتهاند و بلوچستان امروز را نمیشناسند و برخی حتی یکبار پا به استان یا حتی زاهدان نگذاشتهاند، آن حادثه را به خصومت فرقهای عمیق مذهبی در استان سیستانوبلوچستان و البته رفتار یا سیاست حکومت نسبت دادند.
نمیتوان انکار کرد که برخی نارساییها در سیاستهای دولت در منطقه وجود دارد. همچنان، نمیتوان انکار کرد که میان گروههای مختلف رقابت وجود دارد. این رقابت در زاهدان که ترکیب جمعیتی آن متنوع است اندکی شدیدتر است، اما شکل و سطح دیگری از این رقابت همچنین در میان گروههای مختلف خود بلوچ در مناطق کاملا بلوچنشین استان وجود دارد. این درست مانند رقابتی است که درسطح وسیعتری در کل کشور میان گروههای سیاسی از جمله اصلاحطلبان و اصولگرایان وجود دارد و ضرورت زندگی یا مشارکت سیاسی به شمار میرود. بنابراین بیش از آنکه زندگی امروز استان ما معرف تنش عمیق مذهبی میان اهل سنت و شیعه باشد چنانکه خصومتی بیافریند که سربازان بیگناه شهرستانی در منطقه را به اسارت بگیرد، مردم در حال تجربه تمرین مشارکت در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی که طبیعتا نوعی سهمخواهی را هم بهدنبال دارد و گاه صدای آن سهمخواهی بلند هم میشود، هستند.
به همین دلیل آنچه امروز جیش العدل مدعی مطالبه آن از طرف مردم بلوچ است، ادعای واهی برای پوشانیدن و مخفیکردن ماهیت مزدورمنشانه آن است چه خود این گروه نهتنها مطالبات بلوچ را نمایندگی نمیکند بلکه حتی بلوچ را در پیگیری مطالباتش تهدید میکند. برای مثال جیش العدل در یکی از اعلامیههای خود سرهنگ بلوچی را تهدید میکند که در سپاه پاسداران خدمت میکند و در ادامه آن کلیه بلوچهایی را که علاقهمند به استخدام در سپاه پاسداران و نیروی نظامی هستند.
با این همه، هر اندازه حرکتهایی نظیر جیش العدل منشا خارجی داشته باشند، از مسوولیت دولت برای سیاستگذاری مناسب و درست در جهت فرسودن ریشههای تروریسم در منطقه نمیکاهد. در این میان ضمن سرمایهگذاری در زیرساختها که مهمترین آن آموزش و پرورش و بهبود وضعیت آموزش کنونی است، ایجاد اشتغال و نیز تسهیل ورود نیروی کار تحصیلکرده به بازار کار بدون نیاز به ارتباط با مراکز قدرت یا معرف، ضرورت جدی است. درواقع دولت برای آگاهی از مطالبات مردم باید به صدای عموم مردم در جامعه نسبتا متکثر بلوچستان امروز و نه صرفا گروههایی که صدای بلندتری دارند، گوش داده و توجه کند.
از طرف دیگر، شیوع اینگونه اقدامات تروریستی ضرورت گسترش همکاریهای جدی منطقهای و نیز تنشزدایی در روابط با کشورهای اسلامی منطقه و اساسا عربستان سعودی را گوشزد میکند. انتظاری هم از حوزههای دینی و در این مورد بهخصوص، حوزههای دینی اهل سنت وجود دارد که راهکار جدی و مذهبی برای مقابله با رادیکالیسمی که تلاش دارد خود را دینی- مذهبی تعریف کند، بیندیشند. گروههای اخیر تمامی اقدامات خود را بر مبنای قرائت رادیکالی از جهاد و مبارزه توجیه میکنند. علمای اهل سنت در ایران همواره این اقدامات را محکوم کردند اما با توجه به اینکه افرادی که این حرکت را رهبری میکنند خود را واجد اهلیت برای صدور حکم مبارزه میدانند، مقابلهای از این دست از سوی افراد واجد صلاحیت که همانا علمای اهل سنت باشد، ضروری به نظر میرسد. دارالعلوم مکی با بیش از 10هزار طلبه که برخی آنها از سایر کشورهای منطقه میآیند و نیز مدرسههای قدیمی بلوچستان که در زمره مدارس صاحب اعتبار نه تنها در بلوچستان که در منطقه به شمار میآیند، مدارسی هستند که به نظر میرسد واجد اعتبار و اعتمادبهنفس کافی باشند برای اینکه خود و زندگی مردم را از زیر چتر نفوذ تندروی خشونتآمیزی که در برخی مدارس پاکستان به مقاصد خاصی ترویج میشود، برهانند.
این یادداشت را با شعری از بانوی بلوچی که در صفحه فیسبوکش روی تصویر سربازان به گروگان گرفته شده گذاشته است، تمام میکنم که نشان میدهد ادعای اینکه «ما همه یک مردم هستیم» نه تصویری مبالغهآمیز و شاعرانه، بلکه تصویری واقعی با پشتوانه تاریخی است:
آرزوی محالی ست اما من در این برهه از زمان
به جستوجوی ردپای آدم و حوا هستم
که یکبار دیگر بیایند
و قصه عشق و انسان بودن را
برای فرزندان ناخلف خویش بازگو کنند.
نرجس خاتون براهویی . کارشناس مسایل اقوام