اتهاماتی که منافع ملی را هدف میگیرد
روزنو :سعیده علیپور
حدود یک ماه از آغاز اعتراضات و ناآرامیها در کشور میگذرد. ناآرامیهایی که در قالب اعتراض به مرگ مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد آغاز شد و گسترش یافت. این اعتراضات که برخی آن را بزرگتر و برخی کوچکتر از آنچه واقعا هست، جلوه میدهند از وجهی شبیه به گذشته نبود و از وجهی دیگر کاملا منطبق با موارد سالیان پیش بود. یکی از این موارد مشابه، واکنشهای برخی از مسئولان کشور در مواجهه با آن بود؛ استفاده از ادبیات همیشگی در تخطئه مخالفان. انگهایی که بسیاری اذعان دارند در اغلب موارد بجا نیست و تنها برچسبی است برای حذف مخالفان و نشنیدن صدای معترضان. با این حال همین برچسبهای بجا یا نابجا از سوی همین صاحبمنسبان کافی است که هجمه برخوردها افزون و به تبع آن فضا خشنتر و شعارها و خواستهها رادیکالتر از گذشته شود.
همین دیروز سردار حسن کرمی، فرمانده یگانهای ویژه انتظامی کشور با تکرار ادبیات این روزهای صاحبمنصبان، گفت: «ببینید، بین اعتراض و اغتشاش تفاوت وجود دارد؛ ما مدافع شهروندانی هستیم که میخواهند اعتراض خود را بیان کنند و بیایند و حرف خود را بزنند». او حتی به اعتراض گسترده کشاورزان در اصفهان در سال گذشته اشاره کرد و بدون یادآوری درگیری شدید نیروی انتظامی با کشاورزان معترض پس از سه روز، افزود: «ما امنیت کشاورزان را برقرار کردیم. اما وضعیت این روزها دیگر اعتراض نیست. این اغتشاش است». او در گفتوگویی مفصل با خبرگزاری فارس با تخفیف اغراقآمیز شمار معترضان روزهای اخیر که حتی در تعارض با تصاویر منتشره در رسانههای رسمی و صحبت برخی از مسئولان است، در توصیف شخصیت معترضان اینطور گفت: «افرادی که هماکنون در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند؛ آدمهای احساسی و بدون پشتوانه فکری و اعتقادی هستند؛ افرادی که تحریک شدهاند؛ یا پول گرفته یا دنبال منافع دنیوی هستند و چون پشتوانه اعتقادی ندارند، احساسی عمل میکنند».
سردار حسن کرمی، فرمانده یگانهای ویژه انتظامی کشور در گفتوگویی مفصل با خبرگزاری فارس، در توصیف شخصیت معترضان گفت: «افرادی که هماکنون در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند؛ آدمهای احساسی و بدون پشتوانه فکری و اعتقادی هستند؛ افرادی که تحریک شدهاند؛ یا پول گرفته یا دنبال منافع دنیوی هستند و چون پشتوانه اعتقادی ندارند، احساسی عمل میکنند»
این تخطئه و اتهامزنی به مخالفان در حالی است که اخیرا، رئیس قوه قضاییه خطاب به همه جریانها، گروهها، جناحهای سیاسی و عموم مردم که انتقاد و اعتراضی دارند گفته بود که «آماده استماع نقطه نظرات، پیشنهادها و انتقادات آنهاست». رویکردی نسبتا نو که برخی از آن استقبال کردند و برخی دیگر با توجه به فضای فعلی و برخورد نیروهای انتظامی با معترضان، تعارف سیاسی دانستند.
با این حال نگاهی به اظهارات مسئولان در روزهای اخیر مؤید دیدگاه دوم است و سیاست کلی بر نادیده گرفتن معترضان و بار دیگر نشنیدن صدای آنهاست. نشنیدنی و نادیدهگرفتنی که صاحبنظران معتقدند تبعات سنگینی برای کشور و حتی نظام خواهد داشت.
نماز جمعهای که صدای مخالفان را نمیشنود
یکی از اجتماعاتی که به نظر میرسد باید صدای مردم باشد این روزها تریبون اصلی نادیده گرفتن و حتی اتهامزنی به معترضان است. مواردی که حتی برخی از متفکران دینی هم بر آن خرده میگیرند. در جمعه این هفته هم برخی از ائمهجمعه پشت تریبون سنگ تمام گذاشتند و اتهامات غیرقابل اثبات و بعضا غیرشرعی را متوجه معترضان کردند.
نگاهی به اظهارات مسئولان در روزهای اخیر نشان میدهد سیاست کلی نه آشتیجویانه که بر نادیده گرفتن معترضان و بار دیگر نشنیدن صدای آنها استوار است. نشنیدنی و نادیدهگرفتنی که صاحبنظران معتقدند تبعات سنگینی برای کشور و حتی نظام خواهد داشت
سید احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد که معمولا در این زمینه پیشرو است، در اظهاراتی گفت: «برخی معترضان حتی خدا و پیامبر هم قبول ندارند. عده زیادی از بازداشتشدگان آب و غذا میخواستند، اما هیچکدام مهر برای نماز نخواستند». سیدهاشم حسینی بوشهری، امام جمعه قم نیز گفت: «حادثه فوت این دختر ممکن است در هر جایی رخ دهد؛ قانون باید حرف آخر را بزند». سید نصیر حسینی امام جمعه یاسوج هم گفت: « ۴ تا آدم فریبخورده فکر میکنند میتوانند پایههای انقلاب را سست کنند». او با اشاره به فیلترینگ گسترده اینترنت در کشور افزود: «تلفات زیادی در فضای مجازی دادیم؛ جان در بردن از این فضای مجازی معجزه است!».
این رویکرد تنها در حد تریبون نماز جمعه باقی نمانده و در موارد متعدد در رسانه ملی و رسانههای همسو با دولت نیز مشاهده شده است. رویکردی که اساس آن بر اتهامزنی به مخالفان بنا شده است. مثلا محمدکاظم انبارلویی، مدیر مسئول روزنامه رسالت با اشاره به نشست هماندیشی اساتید دانشگاه تهران در نقد و تحلیل حوادث اخیر که بسیاری از صاحبنظران آن را حرکتی در جهت عقلانیت و شنیدن صدای مخالفان و آشتی ملی دانستند، در روزنامهاش نوشت: «برخی اساتید در نهاد علم یک تئوری واحد برای مشکلات «اقتصادی»، «سیاسی»، «فرهنگی» کشور ندارند. دستشان خالی است علت آن هم این است برخی از آنها نهتنها سر در آخور «علم سکولار» دارند بلکه در رسیدن به راهحلهای علمی در حوزههای یاد شده در کشور اخلال میکنند».
بسیاری از صاحبنظران در حالی که اظهاراتی از این دست را به نفع کشور و نظام نمیدانند معتقدند که ائمه جمعه و رسانهها و مسئولان به جای دشمنی همیشگی با معترضان میتوانند گاهی لبه تیز شمشیر اتهامزنی را نه با آن برندگی که به معترضان خطابه میکنند، بلکه با لحنی ناصحانه به سمت مسئولان بگیرند.
در همین باره عمادالدین باقی، فعال حقوق بشر نیز معتقد است: «یکی از مشکلات کشور همواره این بوده است که تریبونداران از ائمه جمعه تا کارشناسانی که به صداوسیما میروند و دیگر مسئولان، مبتلا به انقطاع از جامعه ماورای حامیان و بیتوجه به پیامدهای سخنان خود هستند و چون شلاق نقد متوجه آنان نیست و بیشتر مدح خود را میبینند، سخنانی میگویند که موجب خشم و تحریک میشود سپس تحریکات را به گردن عواملی خارج از اختیار خود و به گردن دشمن میاندازند».
او در یادداشتی که به تازگی در خبرگزاری ایلنا منتشر شد، نوشت: «ائمه جمعه که تریبونشان میتوانست مانند نماز جمعه طالقانی و منتظری درسال ۵۸ کانون همدلی ملی باشد، به کانون تفرقه و حامیپروری و متکلم وحده شدن و یکسونگری بدل شد و به همین سان تریبونهای دیگر و آنچه دیده نشد شخصیت و حرمت و استقلال رای فرد فرد شهروندان بود«إمّا أخٌ لَکَ فی الدِّینِ أو نَظیرٌ لَکَ فی الخَلقِ».
باقی افزود: «بپذیرند استفاده از سیاست مشت آهنین، همیشه جوابگو نیست و سرانجام یکبار برای همیشه شکست میخورد به گونهای که نه از تاک، نشان ماند نه از تاکنشان». به گفته این تاریخدان، در حالی که شیوههای فراوان و مفید فایدهای وجود دارد اما به نظر میرسد شیوه انتخابی برخی، اعتراضات را وارد مرحله خطرناکی میکند. ممکن است اعتراضات گستردهتر شود یا این بار هم آن را خاموش کنند ولی شاید بار دیگر هیچ فرصتی نباشد.
آیا خبری از گفتوگوی ملی خواهد بود؟
همانگونه که اشاره شد، در کوران تاختن برخی ائمه جمعه و برخی رسانهها و مسئولان به معترضان، روز دوشنبه 18 مهر رئیس قوه قضاییه از «استماع نقطه نظرات، پیشنهادها و انتقادات» معترضان سخن گفت. غلامحسین محسنیاژهای افزود: «قطعا چنانچه اشتباه و ضعفی از ناحیه ما وجود داشته باشد از نقطه نظرات ارائه شده در راستای رفع آنها استفاده میکنیم و هیچ ابایی از اصلاح و رفع ضعف نداریم»، اما این صدا چندان ادامه نیافت و به رویکردی غالب بدل نشد.
این در حالی است که اگر حاکمیت این گام اولیه را بردارند به طور طبیعی شکل مواجهه آنان با خواستهها و اعتراضات موجود در جامعه نیز تغییر میکند و اعتراضات مردم هم در پی آن قطعا از وجه رادیکال فاصله خواهد گرفت. نمیتوان با ادبیات تحقیر و اتهامزنی، از شنیده شدن صدای مخالف سخن گفت. در این میان به نظر میرسد تغییر کلیشههای ذهنی تصمیمگیران کشور در بخشهای مختلف مقدمهای خواهد بود برای پذیرش راه حلهایی تازه برای حل مشکلات.