هنوز یک هفتهای از تحقیقات نگذشته بود که اینبار سرقت از یک نمایشگاه خودرو به پلیس گزارش شد و بررسیها نیز حاکی از آن بود دزدان مانند سرقت طلافروشی قفلها و کرکره را بریدهاند و با استفاده از دستگاه هوابرش موفق به باز کردن گاوصندوق و سرقت میلیونها تومان پول شدهاند.
کارآگاهان در گام بعدی تحقیقات دریافتند دزدان حرفهای طعمههای خود را بیشتر از حاشیه شهر انتخاب میکنند و مغازههایی را مورد دستبرد قرار میدهند که خارج از شهر هستند.بدین ترتیب کارآگاهان برای دستگیری دزدان حرفهای گشتهای شبانه خود را در حاشیه شهر به راه انداختند تا آنان را در کمترین زمان ممکن دستگیر کنند ولی این طرح ویژه به بنبست خورد و دزدان به یک طلافروشی دیگر دستبرد زدند.بررسیهای میدانی نشان داد دزدان نقابدار که اینبار و با خودروی زانتیا در برابر طلافروشی توقف کرده بودند با بریدن قفلها وارد آن شده و مانند سرقتهای دیگر نقشه خود را در کوتاهترین زمان به اجرا گذاشته بودند. پلیس برای به دام انداختن تبهکاران حرفهای شماره پلاک زانتیا را تحت ردیابی قرار داد و دریافت پلاک جعلی است و آنان با دو دزد زیرکی روبهرو هستند که با تغییر منطقه سرقت و استفاده از خودروهای مدل بالا هیچ سرنخی از خود بر جای نمیگذارند.کارآگاهان در تجسسهای دیگری و با استفاده از اطلاعاتی که بهدست آوردند متوجه شدند یکی از دزدان قدیمی به نام بهنام که دو سابقه در زمینه سرقت از مغازه دارد چند ماه پیش از زندان آزاد شده است و با فرضیه سرقت از سوی وی با همدستی دزد دیگری روبهرو شدند، بنابراین وی را زیر نظر گرفتند و با اطمینان از اینکه بهنام همان دزد مغازههای طلافروشی، نمایشگاههای خودرو و آژانسهای مسافرتی است وی را در عملیات غافلگیرانهای در مرکز شهر دستگیر کردند.بهنام در ابتدای بازجوییها ادعا کرد بیگناه است ولی کارآگاهان با بازرسی خانهاش موفق شدند مقداری از طلاهایی را که وی در آخرین سرقت از یک طلافروشی دزدیده بود همراه با دستگاههای هوابرش و قیچی قفلبر پیدا کنند.در ادامه کارآگاهان با نشان دادن تصاویر چند دوربین مداربسته محلهای سرقت به این پسر و اثبات اینکه وی همان دزد نقابدار است، موفق شدند سکوت بهنام را بشکنند و پرده از راز سرقتهای میلیونی بردارند.دزد قدیمی که با سرنخهای پلیس روبهرو شده بود و چارهای جز بیان واقعیت نداشت پذیرفت با همدستی دزد دیگری به نام «امیر» دست به این سرقتها زدهاند و گفت: من و دوستم در حاشیه شهر گشت میزدیم و سوژههایمان را انتخاب میکردیم، با طراحی نقشهای پس از مدتی به آنجا رفته و دست به این سرقتها میزدیم.با اعتراف بهنام، همدست دیگر وی نیز در عملیات ضربتی در مخفیگاهش دستگیر شد و در بازجوییها وقتی شنید دوستش به دزدیهای سریالی طلافروشیها، نمایشگاههای خودرو و آژانسهای مسافرتی اعتراف کرده است پرده از راز سرقتهای دیگرشان برداشت و گفت طلاها را به سه مالخر فروختهاند.کارآگاهان در گام بعدی خریداران طلاهای دزدی را دستگیر کردند و موفق به یافتن تعدادی از طلاهای ذوبشده در کارگاههایشان شدند.سرهنگ کارآگاه عباسزاده در این باره به شوک گفت: با توجه به گستردگی سرقت این باند و تغییر محلهای سرقت از سوی آنان، ردیابی دزدان کمی برایمان سختتر شد ولی با تلاش کارآگاهان و تجسسهای میدانی و ویژه سرانجام موفق به شناسایی رئیس باند شدیم که از دزدان سابقه دار بود.رئیس پلیس آگاهی استان آذربایجان شرقی افزود: دزدان برای کوتاه کردن زمان سرقت از دستگاه هوابرش استفاده میکردند که تصاویر یکی از دزدیهایشان نشان میداد آنان در کمتر از شش دقیقه موفق به باز کردن گاوصندوق شدهاند.وی گفت: اعضای این باند بیشتر اماکنی را برای سرقت انتخاب میکردند که در حاشیه شهر قرار داشتند و از لحاظ ایمنی از تجهیزات امنیتی قوی برخوردار نبودند و در کمترین زمان موفق به وارد شدن به آنجا میشدند.
گفتوگو با رئیس باند دزدان نقابدار
بهنام 30 ساله است و برای سومین بار توسط پلیس دستگیر شده، وی میگوید بهخاطر بدهی دست به دزدی زدهاست ولی شواهد چیز دیگری را نشان میدهد.این تبهکار جزو حرفهایترین دزدانی است که توسط پلیس آگاهی تبریز دستگیر شده و خودش نیز میگوید: «فکر نمیکردم از سوی پلیس شناسایی شوم.»
چند سابقه داری؟
دو بار به خاطر سرقت دستگیر شدهام.
زندان هم رفتهای؟
بله.
اعتیاد داری؟
قبلاً تریاک میکشیدم.
زن و بچه داری؟
زن دارم ولی بچه ندارم.
کی از زندان آزاد شدی؟
چند مدتی پیش.
چطور شد برای چندمین بار به فکر دزدی افتادی؟
بدهکار بودم، بنابراین با یکی از دوستان قدیمیام به فکر دزدی افتادم.
چه شگردی داشتی؟
با امیر در مناطق حاشیهای تبریز گشت میزدیم و طلافروشی، نمایشگاههای خودرو و آژانسهای مسافرتی که مشتریهای زیادی داشتند را شناسایی میکردیم، در مرحله بعد میرفتیم و امنیت آنجا را بررسی میکردیم که قابل نفوذ هستند یا نه. سپس مغازهها و دفاتری که از نظر ایمنی ضعیف بودند را تحت سرقت قرار میدادیم.
مدت زمان سرقتهایتان چند دقیقه بود؟
بین 10 تا 30 دقیقه.
دستگاه هوابرش را چگونه به محلهای سرقت میبردید؟
با زانتیا یا خودروهای مدل بالای دیگر.
زانتیا متعلق به چه کسی است؟
برای خودم است.
توکه گفتی زیر بدهی و نزول هستی؟
سکوت.
چقدر پول در سرقتهایت بهدست آوردی؟
فکر کنم 70 میلیون تومان.
پلیس میگوید طلاهای زیادی سرقت کردی، پس بقیهاش را چه کار کردی؟
مالخرها برای طلاهای سرقتی پول بسیار کمی پرداخت میکردند.
با پولها چه کار کردی؟
بدهکاریهایم را دادم!
چرا در سرقتها دوربینها را بر میداشتید!
میخواستیم پلیس نتواند ما را شناسایی کند.
پس چرا نقاب میزدید؟
میخواستیم کارمان از زیربنا محکم باشد.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، اصلاً فکر نمیکردم.
زمان دستگیری مشغول چه کاری بودی؟
داشتم برای کاری به یکی از مناطق تبریز میرفتم که پلیسها با لباس شخصی مرا دستگیر کردند.
الان به چه چیزی فکر میکدی؟
به اینکه چگونه میتوانم رضایت شاکیها را بگیرم!