توهم حل همه مشکلات ایران و امریکا
روزنو :«سناریوی جنگ» برای هیچ یک از طرفها حداقل در کوتاه مدت و میان مدت وجود ندارد. آمریکا خواهان جنگ نیست. ایران نیز آن را نمیخواهد. اسرائیل هم برای آن آماده نیست و بهانهای نیز برای آن ندارد. اصطلاح «مدیریت بحران» و اصطلاح «تعلیق بحران» وارد ادبیات مرحله بعدی خواهد شد، خواه توافقی امضا شود یا نشود.
توافق هستهای ایران جزء اولویتهای دولت جو بایدن نیست بلکه جنگ روسیه علیه اوکراین و بحران تایوان و چین بر مسئله هستهای ایران تقدم دارند.
پایان خوش مذاکرات وین یعنی بازگشت به توافق 2015 دستاوردی برای بایدن در برابر رای دهندگان در انتخابات میان دورهای خواهد بود از این نظر که رئیس جمهوری به یکی از تعهدات خود عمل کرده است. این مسئله جایگاه حزبش در انتخابات نوامبر را تقویت خواهد کرد؛ اما از دست رفتن این فرصت، شکست بزرگی نخواهد بود که دولت کنونی نتواند با آن کنار بیاید.
این مسئله در مورد ایران نیز صدق میکند. این کشور با این مسئله بر این اساس برخورد میکند که بازگشت به توافق مسئله خوبی است؛ اما عدم وقوع آن نیز فاجعه بار نخواهد بود؛ چرا که با پیامدهای آن خود را سازگار کرده است.
«سناریوی جنگ» برای هیچ یک از طرفها حداقل در کوتاه مدت و میان مدت وجود ندارد. آمریکا خواهان جنگ نیست. ایران نیز آن را نمیخواهد. اسرائیل هم برای آن آماده نیست و بهانهای نیز برای آن ندارد. اصطلاح «مدیریت بحران» و اصطلاح «تعلیق بحران» وارد ادبیات مرحله بعدی خواهد شد، خواه توافقی امضا شود یا نشود.
هر دو احتمال برای منطقه پیامدهایی دارد. در اصل دو طرف در صورت عدم امضای توافق باید به سمت تحت کنترل نگه داشتن مناقشه در مناطق و عرصههای درگیری حرکت کنند. تا زمانی که گزینه تنش زایی و رفتن به سمت جنگ محتمل نیست بلکه روند تحولات در عرصه منطقهای به بازی توازنهای بین المللی مرتبط است احتمالا این امر ما را به سمت برتری اصطلاح مدیریت بحران تحت سقف توافق شده میبرد. کاملا همان طور که امضای توافق هستهای در سایه تحولات بین المللی و نبود تضمینهای آمریکا باعث خواهد شد حساب کردن روی احتمال راه حلهای پایدار بعید باشد.
بیتردید امضای توافق هستهای به تقویت حضور ایران در منطقه منجر خواهد شد؛ اما نگرانی عقب نشینی دوباره از آن وجود دارد؛ چرا که دوره زمانی تضمین تداوم آن دو سال باقی مانده از زمان ریاست جمهوری بایدن است. دو سال برای پایهگذاری نظریه حل و فصل و ایجاد فضای مناسب برای تفویت آن در طولانی مدت کافی نیست.
در صورت امضای توافق فضای همگرایی آمریکا – ایران در عرصههای لبنان، سوریه، عراق، یمن و تا حدودی فلسطین بازتاب خواهد داشت؛ اما هم زمان نمیتوان این توهم را داشت که این مسئله میتواند به حل و فصلهای واقعی منجر شود.
این باور غالب وجود دارد که اوضاع اقتصادی و اجتماعی پرتنش در عرصههای ذکر شده بذرهای انفجار داخلی را در خود دارد و بسته بودن افق سیاسی در آنها نیازمند دستیابی به نوعی از سازماندهی اوضاع، کاهش شدت آن و ایجاد یک سیستم همزیستی است که دریچهای را در قلب بحران میگشاید بدون این که نیاز باشد اصل آن را حل و فصل کرد. در نتیجه، امضای توافق مطمئنا پیامدهای مثبتی در این مسیر خواهد داشت.
هیچ کدام از طرفهای درگیری (نه متحدان ایران و نه متحدان آمریکا) نمیتوانند نبرد را به نفع خود در منطقه تمام کنند. در اصل ائتلافهایی که تا دیروز قطعی بود در معرض تغییر قرار گرفته است. در طول دو سال آینده تا زمان مشخص شدن ساکن بعدی کاخ سفید، ماهیت اتفاقات جنگ روسیه علیه اوکراین، چگونگی تحول در رویارویی با چین و نیز میزان موفقیت سیاست تعلیق بحرانها و مدیریت آنها در آرام کردن میدانهای تنش در منطقه عامل انتظار عرصه را کنترل خواهد کرد.
منبع:دیپلماسی ایرانی