کفه سنگین امید به توافق
روزنو :جلال خوشچهره در یادداشتی می نویسد: اعلام جمعبندیهای تهران و واشنگتن به متن پیشنهادی و اصلاح شده «جوزف بورل» نمیتواند الزاما به معنای پایان یافتن اختلافهایی باشد که برجام را از سال ۲۰۱۷ تاکنون منجمد کرده؛ زیرا هنوز میزان سقف انعطاف طرفها برای قبول توافق ناشناخته است.
همچنان در بر همان پاشنه میچرخد؛ اگر برجام احیا نشود، برجام احیا نشده است. امروز و بر اساس ضربالاجل اعلام شده از سوی «جوزف بورل» تهران و واشنگتن آخرین جمعبندی های خود را درباره متن پیشنهادی او ارائه میکنند، اما جنس کلام مقامهای ایرانی و امریکایی نشان از ادامه وضع انجمادی کنونی دارد؛ مگر اتفاقی تازه در راه باشد.
روزهای اخیر لبریز از اخبار ضد و نقیض است؛ بعضی از آنها به خوشبینیها در دستیابی نهایی به توافق رنگ میدهد، بعضی دیگر نشان از شروع دور تازهای از تنشها در روابط ایران و غرب دارد. از اینرو نمیتوان با قاطعیت هریک از نشانهها را دلیل نزدیکی یا دوری مواضع تهران و واشنگتن بر سر چگونگی بازگشت به برجام تفسیر کرد. برخلاف اخبار و گمانزنیهایی که از فحوای کلام این و آن؛ به ویژه طیفهای تند رو داخلی و خارجی در باره احتمال توافق استنباط میشود اما هنوز روشن نیست که تهران و واشنگتن تا کجا از مواضع حداکثری خود عقب نشسته و یا نسبت به آنها منعطف شدهاند. آمریکائیان همصدا با اروپائیان براین ادعایند که ایران به نقطه «گریز هستهای» بیش از پیش نزدیک شده و باید به بازگشت از این نقطه تن دهد. بازگشت یعنی قبول نظارتهای پادمانی و کاستن از اورانیوم غنی شده به مرز 3.67 درصد مطابق با توافق هستهای (برجام) سال 2015 از سوی تهران. این درحالی است که تهران در فرآیندی که از سال 2018 آغاز شد، در آوریل 2021 و در واکنش به بیعملی اروپا و به تبع آن جامعه جهانی برای شماتت واشنگتن در خروج از برجام، غنیسازی را از مرز 60 درصد عبور داد. در پایان ماه مه همان سال، ذخایر خود را به بیش از 34 کیلو گرم بالا برد. علاوه براین تهران اعلام کرد صدها سانتریفیوژ جدید از جمله نوع پیشرفته IR6 را برای سرعت بخشی به فعالیتهای غنیسازی خود راهاندازی کرده است.
همه اقدامهای تهران در بیرون شدن از تعهدات برجامی خود از دو ویژگی برخوردار است: نخست؛ اقدام گام بهگام و در پاسخ به بیعملی اعضای گروه 1+4 برای بازگشت ایران به جامعه جهانی و رفع تحریمهای تحمیل شده برآن. دوم؛ آمادگی هر لحظه برای بازگشت به تعهدات برجامی در صورت قبول شروطی که برخی از آنها را تهران خط قرمز خود اعلام کرده است. مهمتر اینکه تهران درباره چهار موضوع پافشاری کرده است: خروج سپاه پاسداران از فهرست تحریمها و بیرون کردن آن از شمار آنهایی که واشنگتن به زعم خود تروریست میخواند. همچنین دریافت تضمین به ویژه از سوی دولت ایالات متحده در باره ماندگاری لغو تحریمها و ایجاد اطمینان در شریکان تجاری خود برای ورود به اقتصاد ایران. مورد دیگر، تعیین تکلیف برای حجم اورانیومی است که قرار است در توافق جدید، سرنوشت آن معلوم شود. در اینحال تهران براین نظر است که توافق برسر نظارتهای پادمانی، ساخت و کاری سیاسی مانند آنچه پیدا کند که در توافق سال 2015 صورت گرفت. این خواست شاید یکی از کلیدیترین اختلافی باشد که اکنون میان تهران و دیگر مذاکره کنندگان برجامی در هفتههای اخیر رخ نشان داده است.
برخی اخبار حکایت از یافتن راه میانه از سوی رئیس کمیسیون روابط خارجی اتحادیه اروپا درباره اختلاف بر سر موضوعات پادمانی دارد که به طور مستقیم به مسئولیت سازمان بینالمللی انرژی اتمی (FATF) مربوط میشود. اما چنین معلوم است که این راه میانه برای تهران هنوز قابل قبول شناخته نشده است. در اینحال، علیرغم خویشتنداریهای دولت «جوبایدن» در کارزار جنگ روانی آغاز شده در درون ایالات متحده علیه تهران، کاخ سفید نشانهای دلگرم کننده و مستند از اراده محکم برای دستیابی به توافق با تهران از خود نشان نداد. به عبارت دیگر، چنین به نظر رسید که دولت بایدن رفته رفته در حال تسلیم شدن به فضای متشنجی است که اصولا مرگ برجام و به تبع آن تشدید تنش با تهران را تا نقطه جوش بر هر کار دیگر ترجیح میدهد. این وضع علاوهبر مواضعی بود که تندروهای ایرانی نیز با دراختیار داشتن تریبونهایشان بر هیمنه آن دمیدند.
اعلام جمعبندیهای تهران و واشنگتن به متن پیشنهادی و اصلاح شده «جوزف بورل» نمیتواند الزاما به معنای پایان یافتن اختلافهایی باشد که برجام را از سال 2017 تاکنون منجمد کرده؛ زیرا هنوز میزان سقف انعطاف طرفها برای قبول توافق ناشناخته است. اما اگر بزودی توافق به دست آید، باید پذیرفت که طرفها با چشمپوشی از مواضع حداکثری در مسیر توافق عمل کردهاند. چنانچه فعلا توافقی درکار نباشد، باید همچنان به دیپلماسی امیدوار بود آنهم درحالیکه همه طرفها برای ادامه گفتوگوهای برجامی توافق داشته باشند. ادامه مداکرات برجامی این مفهوم را در خود دارد که هنوز درهای دیپلماسی باز است. خطر هنگامی است که دیپلماسی دستهای خود را به عنوان تسلیم بالا ببرد. به هرحال این مهم را نباید از نظر دور داشت که هنگامی میتوان برجام را احیا شده خواند که برجام احیا شده باشد. اکنون کفه نشانههای امیدبخش به ایجاد توافق سنگینتر از ادامه اختلافهاست.