بانک علیه بورس
روزنو :رنگ خونین شاخص کل بورس در حالی تمامی ندارد که نرخ بهره بانکی بهسرعت در حال افزایش است و این یعنی سرمایهها بهجای آنکه سر از بازار سرمایه درآورند، بیمحابا در بانکها پارک میشوند. نرخ بهره بینبانکی از اوایل همین امسال تا کنون روند رو به بالایی را در پیش گرفته؛ بهطوریکه از 20.3درصد در تاریخ 18فرودین سال جاری به 21.14درصد پا گذاشته است. افزایش نرخ بهره بینبانکی در حالی مطرح است که وزیر امور اقتصادی و دارایی آذر سال گذشته بهصراحت اعلام کرده بود که با تصمیم دولت سقف نرخ بهره بینبانکی 20درصد تعیینشده. این در حالی است که حالا یک سال نشده این نرخ از 21درصد فراتر رفته است. توضیحات گذشته سکاندار وزارت اقتصاد درباره نرخ بهره بینبانکی در حالی است که به نظر میرسد بانک مرکزی و وزارت اقتصاد درباره سیاستهای اقتصادی هماهنگی لازم را ندارند. چرا که در حالی به گفته احسان خاندوزی نرخ بهره بینبانکی از 20درصد عبور نمیکند که به نظر میرسد علی صالحآبادی، رئیسکل بانک مرکزی خلاف این وعده عمل کرده و نرخ بهره بینبانکی را با سرعت بالایی افزایش داده است. این در حالی است که به نظر میرسد افزایش نرخ بهره بینبانکی برخلاف تولید است؛ در کشوری که حاشیه سود تولید حتی به 10درصد هم نمیرسد، سود 21 تا 24درصدی بانکی معنایی جز ورشکستگی کارخانجات و رکود نمیتواند داشته باشد.
افزایش نرخ بهره بینبانکی در حالی بیسروصدا در دستور کار بانک مرکزی قرار گرفته که اوایل بهمن سال گذشته، ستاد هماهنگی اقتصادی دولت در راستای حمایت از بازار سرمایه مقرر کرد بانک مرکزی با مداخله فعال در بازار بینبانکی بهگونهای اقدام کند که میانگین ماهانه نرخ سود در بازار بینبانکی حداکثر ۲۰درصد باشد، اما هنوز یک سال نشده، نرخ بهره از شتاب بیشتری گرفته و از آنچه مقرر شده بود، پا را فراتر گذاشته؛ بهطوریکه فقط طی اردیبهشت امسال، نرخ بهره بینبانکی حدود ۰.۳درصد نسبت به فروردین افزایش داشت و در پایان این ماه نیز به ۲۰.۵۷درصد رسید؛ افزایش نرخ بهره بینبانکی در حالی است که به گفته کارشناسان ثبات در نرخ بهره بینبانکی، تثبیت نرخ سود سپردههای مدتدار بانکی را در پی داشته و به تثبیت نرخ سود تسهیلات بانکی و کاهش هزینههای تأمین مالی بخشهای واقعی اقتصاد میانجامد و از این نظر نقش مهمی در رشد بازار سرمایه خواهد داشت؛ ثباتی که در کار نیست و بیسروصدا در حال بالا رفتن و ربودن گوی سبقت از بازار سرمایه است. تحت چنین شرایطی اگر بازار سرمایه رشد کند، جای تعجب دارد. کارشناسان هم نگاه خوبی به این موضوع ندارند. علی صادقین، یکی از کارشناسان اقتصادی میگوید: «نرخ بهره بینبانکی بهطور مستقیم در بازار اثرگذار نیست؛ اما این عامل سیگنالی است برای تعیین مسیر نرخ بهره در کل اقتصاد؛ بهطوریکه این موضوع بر بازار پول و تا حدودی جهتدهی نرخ بهره اوراق هم مؤثر است.» حمیدرضا جیهانی، یکی دیگر از آگاهان اقتصادی میگوید: «بهره بینبانکی و بانکی، نرخ اوراق بدهی، نحوه مدیریت سیاستهای انقباضی و انبساطی در بازار باز از جمله موضوعات بازار پول است که بانک مرکزی میتواند در آنها اعمال قدرت داشته باشد، این موضوعات بر بازار سرمایه هم اثر دارد.» علیرضا تاجبر از دیگر آگاهان اقتصادی میگوید: «نخستین زیان افزایش نرخ بهره بینبانکی متوجه بازار سرمایه است و مردم دومین ضررکنندگان آن هستند؛ زیرا افزایش نرخ بهره بینبانکی و افزایش حجم نقدینگی بهتبع آن پیامدهای بالای تورمی دارد که تجربه آن در گذشته مؤید این مطلب است.» عباس اسپید، از دیگر کارشناسان اقتصادی معتقد است: «افزایش نرخ بهره بینبانکی بهطورکلی به نفع اقتصاد کشور نیست؛ اگرچه ممکن است در ابتدای امر اینگونه تصور شود که به کنترل تورم و نقدینگی منجر میشود اما در میانمدت تأثیر منفی بر بازار سرمایه و اقتصاد کشور میگذارد.» علی سعیدی هم دیگر تحلیلگر اقتصادی میگوید: «افزایش نرخ بهره بینبانکی به سبب کاهش عرضه پول در این بازار بانکها را از دسترسی به منابع با مشکلاتی مواجه میکند، به همین سبب ممکن است شرکتهایی را که به لحاظ مالکیت با آنها در ارتباط هستند به فروش یا جلوگیری از خرید سهام تشویق کنند.» تحلیلگران بسیاری با فرضیه افزایش نرخ بهره بینبانکی علیه بازار سرمایه موافق هستند که مرور صحبتهای همگی آنها در حوصله این گزارش نیست. اصلاً شاید نیازی بهمرور این صحبتهای کارشناسانه هم نباشد، کافی است نگاهی به روند بازار سرمایه در ماههای اخیر بیندازید تا از تأثیرات منفی افزایش نرخ بهره بینبانکی بر بورس بهصورت غیرمستقیم آگاه شوید.
نگاهی به مفهوم نرخ بهره
حالا که بحثمان بر سر نرخ بهره بینبانکی است، بد نیست بدانید که نرخ بهره عامل مهمی در اقتصاد است. مثلاً اگر بخواهید پولتان را در بانک نگهداری کنید، به سراغ نهادی میروید که سود بیشتری را در ازای خواب سرمایهتان به شما بدهد. پس یکی از معیارهای مهم برای سپردهگذاری، همین نرخ بهره است؛ اما وقتی نرخ بهره پایین باشد، کمتر کسی پولش را در بانک نگه میدارد. پس پول به سمت پروژهها میرود و سرمایهگذاری رونق میگیرد. در این شرایط کارآفرینان میتوانند از این پول برای پیشرفت پروژهها و استارتاپ ها استفاده کنند. نرخ بهره پولی است که بابت استقراض پول پرداخت میشود. مثلاً اگر وام میگیرید باید درصدی از آن را بهعنوان نرخ بهره به وامدهنده پرداخت کنید. در سمت دیگر وقتی پولی را در بانک سپردهگذاری میکنید، در ازای این کار از بانک بهره میگیرید. نرخ بهره انواع مختلفی دارد که سه تا از مهمترینشان اینها هستند؛ نرخ بهره ساده، نرخ بهره مرکب و نرخ بهره بینبانکی.
نرخ بهره بینبانکی چیست؟
نرخ بهره یا سود بینبانکی مفهومی ساده دارد. بانکها برای تأمین مالی دست به دامان بانک مرکزی میشوند؛ اما همیشه هم اینطور نیست. این وسط بازار بینبانکی هم نقش بسیار پررنگی دارد. زمانی که دوره مالی کوتاهمدت بانکها تمام میشود، دو حالت پیش میآید. بانکها حسابوکتاب میکنند تا ببیند که آیا مازاد نقدینگی دارند یا کسری.
در هر دو حالت کاری که باید بکنند این است که تعادل را برقرار کنند تا دیگر نه خبری از کسری باشد و نه مازاد. بانکها باید مقدار معینی وجه نقد را با عنوان ذخیره اجباری نگهداری کنند تا اگر مشتریان زیادی بخواهند وجوه خود را یکباره برداشت کنند، بانک اعتباراتش را از دست ندهد. در مجموع نرخ سود بینبانکی، نرخی است که بانکها در ازای استقراض از یکدیگر باید آن را بپردازند. پس دو راه پیش روی بانکها قرار میگیرد. یا باید قرض بدهند یا قرض بگیرند.
وقتی بانکی مازاد نقدینگی دارد، باید این مبلغ را در بازار بینبانکی به بانکهای دیگر عرضه کند. از آنطرف بانکهایی که کسری دارند هم به سراغ همین بازار بینبانکی میآیند تا ببینند کدام بانکها مازاد نقدینگی دارند. اینطور آنها میتوانند کسری را از طریق استقراض از بانکهای دیگر جبران کنند.
پس دیگر نیازی نیست که بانکها برای برقراری تعادل، به سراغ بانک مرکزی بروند. بازار بینبانکی مشکل آنها را حل کرده است.
سررسید وامهای بینبانکی یک هفته یا کمتر است و معمولاً از آنها با نام وامهای یکشبه یاد میشود. نرخ سود این وامها همان نرخ سود یا بهره بینبانکی نام دارد. حالا میتوانیم بفهمیم که این مفهوم با نرخ سود بانکی چقدر تفاوت دارد؛ اما سؤال اینجاست که این دو نرخ چه ارتباطی با هم دارند. نظر شما چیست؟
نرخ بهره بینبانکی و آثار آن بر اقتصاد
وقتی بانکها برای تعدیل نقدینگیشان دیگر به بانک مرکزی مراجعه نکنند، بانک مرکزی هم میتواند حجم نقدینگیاش را بهتر کنترل کند. تأثیر نرخ بهره بینبانکی بر بازار سرمایه بهصورت مستقیم نیست. این عامل میتواند به مسیر نرخ بهره در اقتصاد جهت بدهد. نرخ سود بینبانکی روی نرخ سود بانکی اثر میگذارد، اما نهچندان زیاد. چرا که سود بانکی بهصورت دستوری تعیین میشود. بااینهمه وقتی بانک مرکزی بر نرخ بینبانکی نظارت داشته باشد، میتواند نرخ سود بانکی را هم کنترل کند. با افزایش نرخ بهره بینبانکی، بانک باید پول بیشتری را در ازای استقراضش پس بدهد. پس سود بیشتری به سپردهگذارها میدهد تا آنها را تشویق کند که وجوه خود را به بانک بسپارند. در نتیجه سود بانکی را افزایش میدهد. تثبیت نرخ بهره بینبانکی مساوی است با تثبیت نرخ سود سپردههای بانکی مدتدار و مانع از افزایش آنها میشود. همچنین این امر به افزایش قدرت بانکها برای تقویت اعتباری واسطهها و همینطور نهادهای مالی بازار سرمایه کمک میکند. کاهش هزینههای تأمین مالی و تثبیت نرخ سود تسهیلات بانکی نیز از دیگر مزایای تثبیت این نرخ است. در واقع نرخ سود بینبانکی در گروی عواملی مانند میزان در دسترس بودن پول، شرایط وامدهی و همینطور نرخ سود بانکی مرسوم است. بانک مرکزی برای کنترل نرخ بهره باید جریمه اضافه برداشت بانکها را کم کند. در این حالت شاهد اضافه برداشت بیشتر و رشد پایه پولی خواهد بود. حالا اگر بانک مرکزی بخواهد کاری کند که بانکها کمتر برای به استقراض به بانک مرکزی رو بیاورند، باید پایه پولی را به بازار بینبانکی تزریق کند و اقدام به افزایش عرضهی منابع کند. اینطور میتواند نرخ بهره را در بازار بینبانکی کم کند. نتیجه چه میشود؟ اینکه بانکها تمایل پیدا میکنند برای تعادل نقدینگیشان به سراغ بازار بینبانکی بروند، نه بانک مرکزی.
تأثیر نرخ بهره بینبانکی بر بورس
وقتی بانکها دیگر برای تأمین این نیازهای مالی کوتاهمدت به سراغ بانک مرکزی نروند، دیگر شاهد پدیده انبساط حجم نقدینگی نخواهیم بود. نرخ بهره بینبانکی، روی نرخ سود داراییهای مختلف مثل سپرده، تسهیلات، اوراق دولتی و … اثر میگذارد.
از جمله مزایای وجود بازار بینبانکی میتوان به انتقال نقدینگی از بانکها و مؤسسات مالی با مازاد نقدینگی به بانکها و مؤسسات مالی که کسری نقدینگی دارند اشاره کرد.
در کشور ما شرکتها برای تأمین مالی معمولاً سراغ بانکها میروند، نه سراغ بورس. هر چند میتوانند به کمک عرضه اولیه و افزایش سرمایه منابع مالی خود را تأمین کنند؛ اما در بسیاری از مواقع بانکها گزینههای اول برای قرض گرفتن هستند. زمانی که نرخ سود بینبانکی کم شود، شاهد تأثیر آن روی P/E سهام خواهیم بود.
برخی معتقدند ریزش بازار سهام به خاطر افزایش نرخ بهره بینبانکی و در نتیجه افزایش سود بانکی بود. چرا که این مسئله باعث شد مردم بهجای سرمایهگذاری در بورس، در بانکها سپردهگذاری کنند؛ اما عدهای دیگر ریزش بازار سهام را در گروی عوامل دیگری میدانستند که الآن موضوع بحث این مقاله نیست.
بههرحال با کاهش نرخ سود بینبانکی، نقدینگی میتواند به بازارهای دیگر تزریق شود. با یک مدیریت کارآمد میتوان این وجوه را به سمت بازار سهام سوق داد. این مسئله به افزایش عمق بازار سهام کمک میکند. هرچند اگر این نقدینگی به سمت بازارهای ارز یا طلا برود، نتیجه آن چیزی جز تورم نخواهد بود. پس کاهش نرخ بهره بینبانکی تنها عامل کنترل تورم نیست، بلکه مهم آن است که مسیر درست به نقدینگی داده شود.
به گفته کارشناسان افزایش این نرخ، میتواند در کوتاهمدت به کاهش تورم کمک کند؛ اما در بلندمدت خود عاملی است که تورم را تشدید میکند. در واقع افزایش سود بینبانکی باعث افزایش هزینه خلق پول میشود. این مسئله باعث میشود پول کمتری در اقتصاد عرضه شود و همین امر میتواند ترمز تورم را بکشد. وقتی سود بینبانکی بالا برود، سود سپردهها و اوراق دولتی هم زیاد میشود؛ یعنی مردم تمایل پیدا میکنند که در بانکها سپردهگذاری کنند و اوراق دولتی بخرند. پس از میان بازارهای مالی دیگر مثل طلا، ارز یا خودرو، بورس را انتخاب میکنند. کاهش تقاضا در داراییهایی مثل طلا و ارز، قیمت آنها را کم میکند. این امر نیز به کنترل تورم در کوتاهمدت کمک میکند.
چه کسانی از نرخ بهره بینبانکی پایین سود میبرند؟
کاهش نرخ بهره بینبانکی، بیشتر از آنکه روی بازار بورس اثر داشته باشد، باعث افزایش قدرت خرید سهامداران حقوقی و بانکها میشود. وقتی نرخ سود بینبانکی کمتر از ۲۰درصد باشد، بانکها میتوانند همانقدری که به مردم سود میدهند، منابع موردنیازشان را هم تأمین کنند. کارگزاری بانکها هم دستبهکار میشوند و با این پول در بورس اقداماتی انجام میدهند. آنها صف خرید و فروش را جمع یا ایجاد میکنند تا عمق بازار را زیاد کنند.
اما مسئلهای که این وسط وجود دارد این است که این بانکها تنها روی سهام خود بازارسازی میکنند؛ یعنی به دنبال منافع خودشان هستند نه منافع جمعی بازار. در حقیقت آنها به دنبال بستری هستند که زیانهای ناشی از مسائل تحمیلی و دستوری دولت را در این بازار جبران کنند. این نکته هم قابلتوجه است که بازارها منفرد از هم عمل میکنند؛ یعنی درست است که افزایش یا کاهش نرخ بهره بینبانکی باید روی نرخ سایر تسهیلات اثر بگذارد ولی همیشه هم اینطور نیست. چرا که در بسیاری از زمینهها شاهد اعمال نظرات دستوری هستیم.