یک سفر و هزار معنا!
روزنو :خبر سفر مستقیم باقری کنی به عنوان مذاکره کننده ارشد ایرانی از دوحه به مسکو و دیارش با سرگئی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه پس از شکست نشست دو روزه قطر به خوبی نشان از اوج استصیال و سرسپردگی دیپلماتیک تهران به کرملین داشته و دارد.
نشست دوحه و گفت وگوهای غیرمستیم با طرف آمریکایی در نبود اولیانوف و روس ها می توانست به احیای برجام منجر شود، اما گویا باقری کنی و کل ساختار سیاست خارجی جمهوری اسلامی، چه در وین، چه در دوحه و چه در هر جایی و در هر گفت وگویی و با هر فرمتی و دستور کاری بدون مشورت و چراغ سبز روس ها وارد عمل نمی شوند.
مقدم دانستن منافع روسیه بر منافع ایران در مذاکرات احیای برجام به هر دلیلی شرایطی را رقم زده است که عملا کشور به تنها بازنده تدوام این وضعیت بدل شود. این در حالی است که روسیه پس از سفر لاوروف به ایران، آن هم در آستانه برگزاری نشست دوحه به عنوان قیم جمهوری اسلامی به گونه ای مسیر را برای تهران در قطر ریل گذاری کرد که عاقبت امر سرنوشت دوحه نیز به سرنوشتی مشابه با وین تبدیل شود.
در این بین سفر باقری کنی، چه برای مطلع کردن طرف روسی از محتوای مذاکرات قطر و یا هر هدف دیگری صورت گرفته باشد تنها و تنها حکایت از آن دارد که کرملین به بهترین شکل ممکن توانسته است، هم به صورت مستقیم و غیرمستقیم جمهوری اسلامی ایران را در مسیری قرار دهد که نه جرات رفتن به سمت گریز هسته ای را داشته باشد و نه توان توافق. چرا که هر دو گزینه یعنی «رسیدن تهران به نقطه گریز هسته ای» و در آن سو «احیای برجام و لغو تحریم ها» در تقابل کامل با منافع روسیه است.
در نتیجه روس ها فضا را به نحوی مدیریت می کنند که ایران در نقطه بلاتکلیفی و فضای خاکستری باقی بماند. چنین حالتی بهترین و ایده آل ترین وضعیت ممکن برای کرملین خواهد بود.
حال در این شرایط نیم نگاه جمهوری اسلامی در خصوص تتمه فروش نفت خود به چین ذیل چراغ سبز غیررسمی معافیت تحریمی بایدن و هم چنین امید بستن به دیپلماسی منطقه ای این تصور غلط را در داخل شکل داده است که تهران توان پیش بردن سیاسی خارجی منهای برجام را دارد.
در صورتی که طبق برآوردهای رسانه ای و ارزیابی کارشناسان اگر مذاکرات احیای برجام به شکست بخورد، فروش نفت ایران به چین با تحریم کامل روبه رو میشود، آن هم در شرایطی که اخیرا بایدن تایید کرد در سفرش به عربستان از کشورهای حاشیه خلیج فارس خواهد خواست فروش و صادرات نفتشان را افزایش دهند.
با تحقق این مهم و نهایتا حل بحران انرژی باید اذعان داشت که اهرم فشار یا بهتر بگوییم اسلحه نفتی ایران در مذاکرات هسته ای با هدف تقویت توان چانه زنی بیاثر خواهد شد و برجام برای اروپا و آمریکا اهمیت سابق را نخواهد داشت.
با در نظر داشتن این نکات باید مسئله مهم دیگری ناظر به شکاف نگاه دولت با هسته سخت قدرت را هم یادآورد شد که اتفاقا در اثنای مذاکرات دوحه به خوبی نمایان شد. چرا که از یک طرف رسانه های وابسته به طیف رادیکال از شکست نشست قطر سخن گفتند در حالی که به گفته رسانه های وابسته به دولت مذاکرات ادامه دارد.
لذا باید این واقعیت غیرقابل انکار را متذکر شد که میان دولت رئیسی و نهاد حامی وی در جریان انتخابات با هدف یکدست سازی قدرت بر سر احیای برجام و لغو تحریم ها شکاف جدی روی داده است که روز به روز در حال تعمیق است.
از یک سو دولت به دنبال توافق و احیای برجام برای اداره کشور به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی است، اما عدم احیای برجام و تداوم تحریم ها خواسته ای است که هسته سخت قدرت به هر طریقی سعی در حفظ آن دارد.
حال باید دید در این کشاکش نهایتا تهران چه تصمیمی خواهد گرفت و اگر به گفته بلومبرگ پس از سفر بایدن یه اسرائیل و عربستان سعودی مذکرات غیرمستیم تهران – واشنگتن در دوحه یا هر جای دیگری از سر گرفته شود شاهد تکرار اتفاقات دور قبل خواهیم بود یا خیر؟ هر چند که از هم اکنون می توان به این سوال جواب داد.