رسالت نوشت: گرایش دبیرستانی ها به مهاجرت در سودای ادامه تحصیل
روزنو :روزنامه رسالت در مطلبی با عنوان «دبیرستانی ها در سودای ادامه تحصیل به مهاجرت گرایش پیدا کردهاند/ کاهش سن جذب نخبگان» این گونه آورده است:
شواهد و مستندات روشنگر آن است که مهاجرت نخبگان به خارج از کشور افزایش یافته و شکارچیان مغزها، تاکنون برگزیدگان کنکورهای سراسری و المپیادهای علمی بسیاری را از کشور برده اند و در هواپیما و روی آسمان دعوتنامه دانشگاه های معتبر دنیا را به دست اشخاص رسانده اند، این پدیده به مقطع دانش آموزی نیز سرایت کرده و سالهاست زمزمه هایش به گوش می رسد که دانش آموزان تیز هوش و استعدادهای برتر برای ادامه تحصیل، جلای وطن می کنند. واقعیت تلخی که نشان می دهد، مهاجرت نخبگان نه تنها معکوس نشده، بلکه ابعاد تازه ای پیدا کرده و آن هم اشاعه این پدیده به مقطع دانش آموزی است که سبب گسترش دایره خروج استعداد های برتر ایرانی به خارج از کشور شده و چنانچه این روند ادامه یابد، جدا از هدر رفت هزینه هایی که طی سال های تحصیل برای آموزش و تربیت این افراد صرف شده است، می تواند ظرف چند سال آینده کشور را با بحران کمبود نیروی انسانی متخصص و ماهر به عنوان یکی از اساسی ترین شاخص های توسعه یافتگی مواجه کند. بر اساس آخرین آمارهای رصدخانه مهاجرت ایران، ۳۷ درصد از دارندگان مدال در المپیادهای دانشآموزی، ۲۵ درصد از مشمولان بنیاد نخبگان و ۱۵ درصد از رتبههای زیر هزار کنکور سراسری مقیم کشورهای دیگر هستند. تفسیر رضا عامری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران از این آمار، عملکرد بد دستگاههای متولی امور نخبگان است. او میگوید: «کاش چنین ارگانهایی را نداشتیم. به عنوان مثال المپیادهای دانشآموزی که برای شناسایی نخبگان و تشکیل سازمان نخبگان برگزار میشود به نظر پروسه ناقصی است. » طی روزهای اخیر، اقدام یک مؤسسه فرهنگی ترکیه با برگزاری آزمونی در تهران برای دانشآموزان ایرانی، بار دیگر موضوع مهاجرت را به سرخط خبرها آورد.
خبرگزاری آناتولی ترکیه در این باره گزارش داد: «دانشآموزان ایرانی که خواستار تحصیل در مقطع دبیرستان هستند، در آزمون گزینش دانشآموزان خارجی که توسط بنیاد معارف و وزارت آموزشوپرورش ترکیه در چارچوب بورسیههای بینالمللی دانشآموزی در تهران برگزار شد، شرکت کردند» و در ادامه نوشت این آزمون به دو صورت کتبی و شفاهی در شعبه ایران مؤسسه یونس امره برگزار شده است. بر اساس این گزارش، اغلب شرکت کنندگان، دانشآموزان مناطق محروم و دورافتاده بوده اند. آزمونی که گویا بدون اطلاع و مجوز ایران برگزار شده است! وزارت آموزش و پرورش مراتب اعتراض خود را اعلام کرده و مهدی فیاضی، رئیس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور طی نامهای به اداره کل کنسولی وزارت امور خارجه نوشته است: «نظر به اینکه هرگونه فعالیت آموزشی غیردولتی در داخل کشور مطابق قانون تأسیس مدارس و مراکز غیردولتی باید با اخذ مجوز قانونی از سازمان مدارس غیردولتی انجام شود؛ بر اساس اطلاعات واصله اخیرا برخی از مؤسسات خصوصی خارجی بدون اخذ مجوز قانونی برای فعالیت آموزشی نسبت به جذب و ثبتنام دانشآموزان ایرانی در مقاطع مختلف تحصیلی در مدارس کشورهای خارجی مبادرت کردهاند که این امر با منویات مقام معظم رهبری در خصوص جلوگیری از فعالیت مؤسسات و مراکز آموزشی داخل کشور که موجب مهاجرت جوانان ایرانی«مهاجرفرستی» به مدارس و دانشگاه خارجی میشوند، مغایرت دارد.
مؤسسه فرهنگی «یونس امره» مبادرت به برگزاری امتحان برای بورسیه دانشآموزان در مدارس ترکیه کرده است و با اغوای دانشآموزان در اقصی نقاط ایران آنها را به تهران فراخوانده و از میان این دانشآموزان نخبه، مسابقه علمی برگزار کرده و نخبهترینها را برای ترکیه بورسیه میکند که معمولادانشآموزان ایرانی به دلیل اغوا به مالباخته تبدیل میشوند زیرا مدارس ترکیه و دانشگاههای ترکیه در مقطع لیسانس هیچ برتری بر مدارس و دانشگاههای ایرانی ندارند، اما تبلیغات یونس امره آنها را نهایتا پس از مهاجرت به مالباخته تبدیل میکند. لذا مستدعی است موضوع به سفارت ترکیه منعکس و از آنها خواسته شود فعالیت اعزام دانشآموزان ایرانی به مدارس ترکیه از طریق مؤسسه یونس امره و بنیاد معارف متوقف شود و امتحانات اخیر به دانشآموزان و خانوادههای ایرانی کان لم یکن اعلام شود و با هیچ یک از مؤسسات ایرانی دیگر در این گونه اعزامهای بدون مجوز دانشآموزان ایرانی به مدارس ترکیه همکاری صورت نگیرد.»
برای خیلی ها عجیب است که چگونه در کمال بی اطلاعی وزارت آموزش و پرورش چنین آزمونی برگزار شده، پرسشی که محور گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با رئیس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزش و پرورش بوده و مهدی فیاضی در پاسخ به این خبرگزاری، نسبت به برگزاری آزمون ابراز بی اطلاعی کرده و گفته است: مدارس وابسته به سفارتخانهها نیز خارج از ضوابط دانشآموزان ایرانی را پذیرش میکنند.
فیاضی به این مسئله معترف است که درباره نخبگان دانشگاهی و اقتصادی مشوقهایی برای جذب آنها از سوی سایر کشورها تعیین میشود اما هماکنون شاهد کاهش سن جذب نخبگان هستیم که به سن دانشآموزی رسیده است و سرقت نخبهها و سرمایه انسانی سالهاست رخ میدهد و دانشآموزان بسیاری با این روش و چراغ خاموش مهاجرت کردند. برخی مؤسسات وابسته به سفارتخانه سایر کشورها با اغوای دانشآموزان آنها را برای زندگی در خارج از کشور ترغیب میکنند و با ایجاد جذابیت کاذب، زمینه مهاجرت دانشآموزان را ایجاد میکنند و برخی برای فرار از کنکور، سربازی، قبولی در رشته پزشکی، بورسیه در دانشگاهها و زندگی در کشورهای دیگر فریب این مؤسسات را میخورند.
رئیس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور می گوید: «دانشآموزان بعد از رفتن به خارج کشور و چند سال زندگی به مالباخته تبدیل میشوند و گاهی سالانه یک میلیارد تومان برای تحصیل و زندگی در این کشور هزینه میشود.»
البته فیاضی اضافه می کند که فقط ترکیه این کار را انجام نمیدهد و برخی کشورهای اروپایی بهبهانه آموزش زبان یا دوتابعیتی شدن دانشآموزانی را که ضوابط ندارند با شهریه ۱۰ هزار یورو یا ۳۰۰ میلیون تومان در سال ثبتنام و حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ دانشآموز را به این روش جذب میکنند.
وی درباره اینکه دانشآموزان از مناطق محروم همچون ایرانشهر یا گمیشتپه چگونه از این موضوع اطلاع داشتند، ضمن هشدار برای توقف چنین آزمون هایی بیان کرده است: «این مؤسسات شبکه شخصی و فردی دارند و افرادی که قبلابه این مؤسسه رفتهاند یا در آزمون حضور داشتند، اطلاع دادهاند و شبکه مدرسهای نداشتند؛ برخی مؤسسات مجوز برای یک مقطع تحصیلی میگیرند ولی به خارج از آن مقطع تسری میدهند.»
فرار مغزها یا مهاجرت به امری متداول تبدیل شده است و اغلب کشورها با پدیده مهاجرت نیروی انسانی به خارج یا ورود به داخل کشور خود مواجه اند، اما در کشور ما نخبگان دانشگاهی و یا استعدادهای برتر در سطح آموزش متوسطه، با هدف پذیرش در معتبرترین مراکز علمی جهان مهاجرت کرده و مقصد اصلی آنها ارائه خدمات به کشورهای خارجی است. اغلب آنان به علت بیکاری و مشکلات اقتصادی و فقدان سیاستهای مناسب جهت اشتغال پذیری فارغ التحصیلان جلای وطن می کنند و دانش آموزان هم که عاقبت نخبگان و فارغ التحصیلان دانشگاهی را به چشم دیده اند، رفتن را به ماندن ترجیح می دهند؛اما این روزها برگ برنده در دست کشورهایی است که به علم و دانش مجهزند و در پی جذب و حفظ نخبگان خود هستند و ما برای جا نماندن از این غافله و معکوس شدن مهاجرت نخبگان، باید به یکسری اقدامات توجه کنیم. نخست آنکه به گفته محمود مشفق، مدیر گروه جمعیتشناسی دانشگاه علامه طباطبایی باید نخبگان را در نظام مدیریتی کشور دخالت دهیم و از فکر آنان در بحث تصمیمگیریهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی استفاده شود. آن عواملی که بهطور ویژه بر روی نخبگان میتواند تأثیرگذار باشد، این است که آنها متناسب با تحصیلات خود از جایگاه و منزلت مناسبی برخوردار باشند.
نکته بعدی، توجه به موضوع عدالت آموزشی و برطرف کردن دافعههای نظام تعلیم و تربیت است که باعث کاهش انگیزه شده، حال آنکه سیستمهای آموزشی در کشورهای توسعه یافته جهان دارای کشش و جاذبه است.
کارشناسان نظام آموزشی در گفت و گو با ما میگویند، موضوع مهاجرت به ویژه مهاجرت دانش آموزان جدید نیست و کاهش رضایتمندی جوانان و نوجوانان از وضعیت تحصیلی و شغلی به مرحله حادی رسیده و این اتفاق محصول یکی ،دو سال نیست، بلکه چندین سال است این کاهش رضایتمندی شکل گرفته است. در رابطه با فارغ التحصیلان کارشناسی و کارشناسی ارشد، آمار و ارقامی ارائه نمی شود، درحالی که روند مهاجرت آنها رو به تزاید است. برگزاری آزمون ازسوی کشور ترکیه را هم می توان اینگونه تحلیل کرد که آنها به دنبال منافع شرکت و مؤسسه خود هستند و می دانند تمایل زیادی برای مهاجرت وجود دارد. شاید تحصیل در ترکیه خیلی جذابیت نداشته باشد اما بحث مهاجرت به کشورهای دیگر آن جذابیت را ایجاد می کند. اگر دانش آموز و یا جوان و نوجوان ما بداند، حتی با تحصیل در کشوری که به لحاظ آموزشی سطح بالایی ندارد، می تواند برای مهاجرت به یک کشور اروپایی و آمریکایی اقدام کند، درنگ نخواهد کرد و این زنگ خطری است که از چندین سال پیش به صدا درآمده، اما مسئولان و تصمیمگیران یا نشنیده اند و یا نخواسته اند بشنوند. این پدیده طی سالهای اخیر فراگیر شده و مؤسسه یونس امره ترکیه به احتمال زیاد ناشیانه عمل کرده که سروصدای آن درآمده وگرنه چنین اتفاقی به ویژه در دولت گذشته بی سروصدا رخ داده و این قصه تلخ بارها متحیرمان کرده است که چرا باید به جای جذب و یا ماندگاری نیروی انسانی، مقدمات خروج آنها را فراهم کنیم؟»
بخشی از علل مهاجرت در تحلیل کارشناسان نظام آموزشی، ناشی از فرصت های شغلی است. به عبارت دیگر «در مناصب و پست های کلیدی باید افراد نخبه را به خدمت گرفت، اما گاهی برخی مدیران خللی در این سیستم ایجاد کرده و به جای ضابطه، مبتنی بر رابطه عملمی کنند و این تصور شکل می گیرد که افراد نخبه و متخصص در جایگاه واقعی خود قرار نگرفته اند. این موضوع سرخوردگی و دافعه و دلزدگی ایجاد می کند. بنابراین ما باید پذیرای ظرفیت نخبگان و متخصصان باشیم تا حس کنند که فکر و توان علمی آنها اهمیت دارد.»
این کارشناسان یادآوری می کنند که «نظام آموزشی ما به ویژه در سطح آموزش عالی نتوانسته به شکلی افراد را تربیت کند که پس از فراغت از تحصیل، بلافاصله شغل مناسبی مطابق با انتظارات خود دست و پا کنند، در اینجا یا باید انتظارات را منطقی کرد و یا انتظارات منطقی است و باید مشاغل سطح بالا ایجاد کرد اما این اتفاق نیفتاده و میان انتظارات و مشاغل، تناسبی برقرار نشده است، لذا دانش آموزان امیدی ندارند که بعد از اخذ مدرک دیپلم بتوانند در شغل و حرفه ای فعالیت کنند. ما می بینیم که دورههایی تحت عناوین خاصی برگزار می شود و حتی در همین تهران دورههای شغل یابی از سوی مؤسسات خارجی برگزار شده که گویا مدرک آنها، بیشتر از مدرک کاردانی ما برای دسترسی به شغل در خارج کشور اعتبار دارد و در چنین فضایی، مسلم است که دانش آموز به سمت مهاجرت هدایت می شود.»
ضعف عمده و اساسی به نظام آموزشی برمی گردد
این کارشناسان در جمع بندی خود مطرح می کنند: «در نظام شغل یابی ما از نظارت و مدیریت خبری نیست و نظام تربیت نیروی انسانی، از چرخه مدرسه تا دانشگاه دچار اشکال است و این ها دو بخش عمده ای هستند که در بحث مهاجرت دخیل اند. این ضعف عمده و اساسی به نظام آموزشی کشور برمیگردد که نتوانسته شرایط شایسته ای را از بابت محتوای دروس و تأمین معلم و امکانات و فضای استاندارد مهیا کند و اولیای دانش آموزان ترجیح می دهند، فرزندانشان در کشور دیگری تحصیل کنند، آن هم در ترکیه که به لحاظ آموزشی، سطح بالاتری ندارد و حتی در برخی زمینه ها از کشور ما پایین تر است.»
برخی کارشناسان، در ارزیابی اینکه، چرا خانوادهها از آزمون کشور ترکیه در چارچوب بورسیههای بینالمللی دانشآموزی استقبال کرده اند، از اختلافی می گویند که به لحاظ کیفیت آموزشی میان مدارس ما وجود دارد. رضا نهضت به عنوان پژوهشگر نظام آموزشی چنین باوری دارد و در گفت و گو با ما بیان می کند: « تنوع مدارس در ایران زیاد است و مدارس خوب با عادی ها بسیار تفاوت دارند. بنابراین آنهایی که دستشان به دهانشان می رسد در مدرسه برند و خوب ثبت نام می کنند و شهریه های گزافی می پردازند و در این چرخه، وضعیت مدارس دولتی عادی ضعیف مانده است. بنابراین اقشار کم بضاعت درجستوجوی موقعیتی مناسب اند و این ضعف متوجه نظام آموزشی ایران است، شما می بینید که مدارس دولتی عادی با کمبود نیروی انسانی مواجه اند و از ظرفیت بازنشستگان استفاده
می کنند؛ نیروهایی که عمدتا حرفه ای و متخصص نیستند، اما مدارس دولتی برند یا غیردولتی ها می توانند خود نسبت به جذب نیرو اقدام کنند و به دلیل درآمدزایی قادرند هزینه اش را بپردازند. لذا از استقبال خانوادههای محروم برای تحصیل فرزندانشان در کشور ترکیه و یا در هر موقعیت دیگری نباید متعجب بود، این محصول عملکرد نظام آموزشی ماست.»
توجه به سرمایه انسانی، لازمه توفیق در اقتصاد دانش بنیان
«به نظر می رسد پای مافیا و تبلیغات پوچ در میان است که البته تازگی هم ندارد. همانند بسیاری از مؤسسات آموزشی که با تبلیغات کاذب، والدین و دانش آموزان را فریب می دهند، مؤسسه فرهنگی «یونس امره» نیز با همین حربه برای مدارس ترکیه که به لحاظ آموزشی کیفیتی ندارد، به دنبال جذب دانش آموز است.» عادل برکم از دیگر پژوهشگران و کارشناسان نظام آموزشی است که در تحلیل موضوع مهاجرت دانش آموزان، با نگاهی به برگزاری آزمون از سوی کشور ترکیه، نقطه نظر خود را به این شکل مطرح کرده و در ادامه به ما می گوید: «این موضوع در گذشته هم برای رشته های دانشگاهی وجود داشته، البته دانشگاههایی که خیلی هم معتبر نبوده اند؛ اما اقدام اخیر ترکیه در برگزاری آزمون، زنگ خطری جدی است. طی سالهای اخیر بر مقوله اقتصاد خلاق و دانشبنیان تأکید شده، درحالی که محور این اقتصاد، سرمایه انسانی است و اگر کشوری بر مقوله دانش و آموزش متمرکز نباشد و نسبت به توسعه مراکز علمی و حفظ سرمایه انسانی اقدام نکند، به اقتصاد دانش بنیان دست نمی یابد. رقابت ها گسترده شده و همه کشورها می خواهند از یکدیگر پیش بیفتند اما کشوری در این حوزه موفق است که سرمایه انسانی متخصص در اختیار دارد. اگرچه در ایران، سهم آموزش از بودجه عمومی و تولید ناخالص داخلی بالا نیست، اما به هر ترتیب برای تحصیل افراد هزینه می شود و زمانی که باید سرمایه انسانی را در بخش های مختلف کشور به کار گرفت، آنها به کشورهای دیگر جذب می شوند و این به معنای صرف هزینه و عدم بازگشت سرمایه است. وضعیت آنچنان نگران کننده است که مهاجرت به مقاطع پایین تحصیلی یعنی دبیرستان رسیده است.»
سهم بیکاری و نابرابری آموزشی در مهاجرت
نه اینکه مسئله مهاجرت به خودی خود جاذبه داشته باشد، اما هراس از بیکاری و موضوع نابرابری های آموزشی، عوامل مؤثری هستند که در خروج از کشور سهم دارند.
برکم در این رابطه خاطرنشان می کند: «خانوادهها به دلیل بیکاری، ترجیح می دهند که فرزندشان مهاجرت کند و موضوع مهمتر، عدالت آموزشی است که متأسفانه در نظام آموزشی، طبقات پایین تر و حتی متوسط جامعه شانسی برای موفقیت ندارند. همانطور که مسئولان ذیربط اعلام کرده اند ۸۰ درصد از رتبه های زیر ۳ هزار و قبولی های دندانپزشکی و داروسازی و پزشکی متعلق به سه دهک بالای جامعه هستند، بنابراین به جز طبقات بالاتر که همیشه راه تحصیل در خارج از کشور برای آنها فراهم بوده، حالا طبقات متوسط هم به این فکر می کنند که در داخل کشور باید هزینه کنند و شانسی برای موفقیت ندارند، بنابراین دستکم فکر مهاجرت را در سر می پرورانند. درحالی که باید ریل را تغییر داد، ما به اقتصاد دانش بنیان نیاز داریم و می دانیم سرمایه نفت کارآیی گذشته را از دست داده؛ می دانیم پنجره جمعیتی در حال بسته شدن است و می دانیم نیروی انسانی نقش بسیار حائز اهمیتی دارد، بنابراین نباید فرصتها را دو دستی تقدیم ترکیه و کشورهای همجوار کرد و نباید اجازه داد ترکیه و یا هر کشور دیگری، با هدف گذاری بر روی مناطق محروم ایران، استعدادها را شناسایی کند، ما خودمان باید از این ظرفیت ها و فرصت ها استفاده کنیم. در تمام سالهای گذشته برای نسبت معلم به دانش آموز و در حوزه کارآمدی و روزآمدی محتوای دروس کاری نکرده ایم، در حالی که امروز کشوری موفق است که برای دانش و علم هزینه کرده و به دنبال روزآمدی و انطباق دانش خود با نیازمندی های روز باشد. به عنوان نمونه مدارس ما علوم کامپیوتر را آموزش نمی دهند! حال آنکه در بسیاری از کشورهای دنیا آموزش علوم کامپیوتر و برنامه نویسی و هوش مصنوعی جزء دروس تحصیلی است و حتی مقاطع تحصیلی پایین تر را پوشش می دهند.
اگرچه در سند تحول دیجیتال که در روزهای پایانی دولت روحانی تدوین شده، به همین مسئله اختصاص دارد و اتفاقا در دولت جدید هم ابلاغ شده اما به دلایل مختلف، یعنی نبود نیروی انسانی و کمبود امکانات و زیرساخت، نسبت به اجرای آن امیدوار نیستم.»
خطا در شناسایی استعدادها
برکم در خاتمه توضیح می دهد: «ما طی سالهای گذشته در مقوله شناسایی استعدادها نیز به خطا رفته ایم، در ابتدای انقلاب گفته شد مدارس نمونه دولتی در مدارس کمتر توسعه یافته مستقر شود، تا استعدادهای محروم پرورش یابند، که دستاورد خوبی بود اما به تدریج مسیر عوض شد و مدارس نمونه دولتی نصیب مناطق برخوردار و توسعه یافته شد. از طرفی اگر بپذیریم جداسازی دانش آموزان از طریق حضور در مدارس سمپاد و تیزهوشان درست بوده و در راستای پرورش استعدادهای درخشان است اما متأسفانه از امکان حضور استعدادهای محروم در این مدارس غفلت شده است. از سوی دیگر، نظام سنجش استعداد از سال هفتم شروع می شود، آیا تمام دانش آموزان ما در ۶ سال اول تحصیل که بسیار مهم است، در شرایط برابری قرار دارند، مسلما اینگونه نیست و حتی اگر دانش آموزان محروم در آزمون ورود به مدارس خاص دولتی موفق شوند، بازهم خانوادههایشان قادر به تأمین شهریه نیستند. به نظر می رسد که ما در مقوله استعدادسنجی به جای تمرکز بر افرادی که در شرایط نابرابری قرار دارند و نیازمند توجه بیشترند، بر افراد مستعد در طبقات بالای جامعه متمرکز شده ایم و این نشان می دهد نظام سنجش استعدادهای برتر ما دچار اشکال است و در خدمت کسانی بوده که توانسته اند در ۶ سال اول تحصیل، آموزش با کیفیت را تجربه کنند و این ها در آینده ای نه چندان دور زمینه ساز مهاجرت است.»