راز میانجیگری قطریها
روزنو :عبدالرحمن فتحالهی: فارغ از لحن و محتوای قطعنامه احتمالی شورای حکام، برخی از کارشناسان بر این باورند که صرف صدور قطعنامه و به دنبالش واکنش تهران، فضا را به اندازه کافی رادیکال میکند؛ بنابراین عملا مذاکرات وین و احیای برجام به شکست کامل خود نزدیک شده است.
عبدالرحمن فتحالهی: فارغ از لحن و محتوای قطعنامه احتمالی شورای حکام، برخی از کارشناسان بر این باورند که صرف صدور قطعنامه و به دنبالش واکنش تهران، فضا را به اندازه کافی رادیکال میکند؛ بنابراین عملا مذاکرات وین و احیای برجام به شکست کامل خود نزدیک شده است. حال در چنین شرایطی که امیدها روزبهروز و حتی ساعت به ساعت کمرنگتر میشود، قطر و عمان تحرکات دیپلماتیک میانجیگرانه خود را به شکل جدیتری نسبت به قبل پیش میبرند؛ تحرکاتی که برخلاف فضای یأس کنونی برای ازسرگیری مذاکرات اتفاقا حکایت از نوعی خوشبینی دوحه و مسقط دارد. خاصه آنکه اخیرا ایالات متحده، بحرین و عربستان بهطور همزمان در چارچوب «مقابله با تأمین مالی تروریسم» اقدام به تحریم برخی اعضای نیروی قدس سپاه و اتهامزنیهایی علیه ایران کردهاند که فضا را تندتر از قبل کرده است؛ اما چرا عمانیها و قطریها به احیای برجام و ادامه گفتوگوها بین تهران و واشنگتن در بحبوحه وزنکشی ایران و آژانس بر سر صدور قطعنامه امیدوارند، سؤالی است که «شرق» پاسخ آن را در گفتوگویی با احد رضایانقیهباشی جویا شده است. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل گپوگفت با این استاد دانشگاه، پژوهشگر پسادکترای آیندهپژوهی دانشگاه تهران و تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل، درخصوص ارزیابی او از این فضای متناقض کنونی است که به شکلی میتواند سیاست چماق و هویج را از سوی واشنگتن و دوحه به ذهن متبادر کند.
. در آستانه صدور قطعنامه احتمالی شورای حکام علیه فعالیتهای هستهای ایران بسیاری از کارشناسان و قاطبه فضای رسانههای داخلی و خارجی از شکست مذاکرات و بنبست کامل تلاشها برای احیای برجام سخن گفتهاند. بههمیندلیل امید جامعه جهانی و کشورها برای حصول توافق به پایینترین حد خود رسیده است. با این حال قطر و عمان برخلاف رویه منفی کنونی تحرکات دیپلماتیک خود را برای ادامه مذاکرات و میانجیگری بین تهران و واشنگتن به شکل جدیتری در دستور کار قرار دادهاند؛ از سفر انریکه مورا، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به عمان و تلاش مشترک با مسقط برای حل مشکلات مربوط به مذاکرات وین گرفته تا ادعای محمد بن عبدالرحمن آلثانی، وزیر امور خارجه قطر که از تکاپوهای دوحه برای تسهیل گفتوگوها بین ایران و آمریکا و ازسرگیری مذاکرات وین میگوید. با این تفاسیر باید پرسید درست در فضایی که بسیاری معتقدند موتور مذاکرات وین خاموش شده است، چرا موتور دوحه و مسقط تازه گرم شده است؟
برای تبیین چرایی روشنماندن موتور تلاشهای دوحه و مسقط با هدف احیای برجام در بزنگاه صدور قطعنامه شورای حکام باید ابتدا نگاه اروپا، آمریکا و ایران را تحلیل کنیم. از منظر اروپا و ایالات متحده، ایران اکنون به مرحلهای رسیده است که هر لحظه با کوچکترین اتفاق داخلی و خارجی مستعد ایجاد تنشی فراگیر است؛ بنابراین از تصمیم دولت برای حذف ارز ترجیحی تا حادثه متروپل و... بهخوبی نشان داد که جامعه تا چه اندازه حساس و شکننده شده است که در برابر کوچکترین اتفاقی واکنش تندی نشان میدهد. حال ارزیابی اروپاییها و آمریکا از شرایط داخلی این است که جمهوری اسلامی تحت فشار است؛ پس میتوان با اقداماتی نظیر صدور قطعنامه علیه پرونده فعالیتهای هستهای، فشار را بر ایران تشدید کرد. به معنای دقیقتر کلمه واشنگتن این باور را دارد که گسلهای اجتماعی، اقتصادی، معیشتی و سیاسی در کشور به مرحلهای رسیده است که حتی اگر نتواند با فشار بیرونی آن را فعال کند حداقل میتواند باعث اعتراضات مردمی شود تا توان چانهزنی تهران کاهش یابد. در چنین شرایطی برای دولت بایدن سناریوی افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران به مراتب محبوبتر از سناریوی انفعال در برابر تهران است؛ بنابراین کاملا منطقی است که در روزهای اخیر و همچنین روزهای پیشرو شاهد اقداماتی برای تشدید فشار و تصاعد بحران با ایران باشیم. از فشار به آتن برای مصادره محموله نفتی ایران تا تصمیم قاطع بایدن برای عدم خروج سپاه از FTO تا دو دور تحریم علیه فروش نفت و اعضای سپاه فقط در هفته جاری، مشارکت در رزمایش اسرائیل و نهایتا تلاش برای صدور قطعنامه شورای حکام.
از نگاه ایران با رویکارآمدن دولت سید ابراهیم رئیسی و تحقق پروژه یکدستسازی قدرت، جریانی شکل گرفته که به دنبال انتقامگیری سیاسی از هشت سال دولت روحانی است. این جریان بر گفتمان «چماق» در سیاست خارجی تأکید دارد. چون اساسا بنمایه فکری این جریان بر همین نگاه استوار است.
این گفتمان چماق را قدری تشریح میکنید؛ چه خاستگاه و چه اهدافی دارد؟
این گفتمان بر همان نگاه رئالیسم کلاسیک استوار است که معتقد است برای تحقق منافع ملی باید اقدامات قهرآمیز انجام داد. از بستن تنگه هرمز تا مصادره کشتیها، بازداشت افراد دوتابعیتی به نام جاسوس، ترک مذاکرات وین، خروج از انپیتی، افزایش سطح غنیسازی و...؛ این گفتمان عملا تحقق منافع ملی را از جنبه سخت قدرت میبیند. فشار این جریان به قدری زیاد است که حسین امیرعبداللهیان در نشست داووس رسما به آنها اشاره کرد. قدرتگیری جریان مذکور طی ۱۰ ماه گذشته به قدری پررنگ بوده که ما در مراسم ارتحال امام شاهد آن حاشیهسازیها علیه خانواده بنیانگذار انقلاب بودیم که با واکنش مقام معظم رهبری مواجه شد. اما این جریان با نادیدهگرفتن مواضع حاکمیت کماکان بر طبل نگاه رادیکال خود میکوبد. کمااینکه دستگاه سیاست خارجی و شخص وزیر امور خارجه دولت متبوعشان (رئیسی)، تلاشهای جدی برای احیای روابط با عربستان سعودی را ذیل نشست بغداد در دستور کار دارد، اما این جریان در مناسبتهای مختلف شعار مرگ آل سعود را سر میدهد. بدیهی است در چنین شرایطی نگاه سوم یعنی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز خودنمایی میکند.
همینجا توقف کنیم. به باور شما اگر خاستگاه جریان رادیکال در داخل کشور عملا هیچگونه انعطافی را برنمیتابد، چرا دوحه و مسقط به دنبال احیای برجاماند؟
به دلیل همین نگاه رادیکال در داخل ایران؛ تبعات فکری جریان تندروی داخل کشور دو طیف رفتاری را در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس به وجود آورده است. طیفی با محوریت عربستان سعودی و بحرین که با تلاشهای مجدانه در کنار اسرائیل از هیچگونه اقدامی برای فشار به ایران فروگذار نمیکنند.
چون نشست بغداد یک بازی سیاسی است تا عربستان بتواند با ایجاد فضای مناسب دیپلماتیک و همچنین خرید زمان، شرایط را در منطقه و جامعه جهانی به نفع خود بازتعریف کند. به همین دلیل تلاشهای عربستان برای احیای روابط با ترکیه و نیز تلاش برای سفر بایدن به عربستان سعودی با هدف گرمشدن روابط سرد
ریاض – واشنگتن میتواند در این چارچوب تعریف شود. کما اینکه در روزهای اخیر اقدام همزمان عربستان، بحرین و آمریکا برای تحریم برخی از مقامات سپاه در همین راستا قابل ارزیابی است؛ بنابراین عربستان از یک سو با ژست انفعال در نشست بغداد، احیای روابط با ایران را مطرح میکند و از طرف دیگر با خرید زمان و فضا به دنبال برقراری روابط با اسرائیل، آمریکا، ترکیه و... است تا به بازتعریف شرایط منطقه به نفع خود نائل آید. به موازات آن، طیف فکری دیگر که عمان و به طور اخص قطریها نمایندهاش هستند، درست برخلاف سیاست عربستان و بحرین با تندترشدن فضای کنونی در منطقه که احتمالا بعد از صدور قطعنامه شورای حکام تندتر هم خواهد شد، سعی میکنند موتور مذاکرات را کماکان روشن نگه دارند.
به چه دلیل؟
قبلتر گفتم، به دلیل سیاست رادیکالی که در ایران بعد از یکدستسازی قدرت شکل گرفته است.
مسئله هنوز برای من مبهم است. قدری روشنگری میکنید؟
ببینید بعد از یکدستشدن جریان قدرت در داخل کشور، ایران دیگر انعطاف دوره روحانی را در حوزه سیاست خارجی برنمیتابد؛ بنابراین عملا فضا به سمت رادیکالشدن پیش میرود. در چنین شرایطی قطریها خود را برای مهمترین رویداد تاریخ این کشور یعنی جام جهانی آماده میکنند. قطر برای میزبانی این رویداد مهم که شاید در ظاهر یک رویداد ورزشی باشد تمام سرمایه سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و اقتصادیاش را گرو گذاشته است. بدیهی است دوحه به هیچ عنوان تمایل ندارد فضای منطقه به سمت شرایط رادیکال میل کند. چون قطر در شرایط حساس کنونی و در آستانه جام جهانی نسبت به هرگونه اقدام و تصمیمی از جانب ایران یا هر کشوری در منطقه که بخواهد فضا را رادیکال و ناامن کند به شدت واکنش نشان میدهد و سعی میکند از تمام ظرفیت خود برای مدیریت آن استفاده کند تا فضا به سمت ثبات و آرامش پیش برود. بنابراین قطریها و عمانیها، هم به دلیل رشد، توسعه و پیشرفت داخلی و همچنین ترس از بیثباتی و ناامنی در منطقه سعی در تولید گفتمان دیپلماتیک میانجیگرانه دارند.
پس به همین دلیل است که قطر علاوه بر میانجیگری در روابط ایران و آمریکا با هدف احیای برجام سعی دارد نقشی هم در احیای روابط ایران و عربستان داشته باشد؟
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. اتفاقا قطریها با اشراف به سیاست عربستان که تمایلی به برقراری روابط با ایران ندارد و به نام نشست بغداد سعی در خرید زمان و فضا دارد، سعی میکند با میانجیگری در تنش ایران و عربستان، عملا ریاض را نیز مانند تهران کنترل و مدیریت کند؛ چراکه این مهم از عهده بغداد خارج است.
با این فرض شما آمریکا سیاست چماق و هویج و پلیس خوب و پلیس بد را با عمان و قطر علیه ایران به راه انداختهاند تا تهران به دامان دوحه و مسقط پناه ببرد؟
پس اگر شاهد صدور قطعنامه باشیم برنامههای دوحه به هم خواهد خورد؟
خیر. اتفاقا دور تلاشهایش تندتر میشود. چون قطر باید به هر طریقی که شده مانع از تصاعد تنش و بحران شود. به همین دلیل درست در فضایی که همگی احتمال صدور قطعنامه علیه ایران را قطعی میدانند دوحه و مسقط دم از تلاش برای ازسرگیری مذاکرات بین ایران و آمریکا میزنند.
با این تفاسیر سفر پنجروزه هیئت تجاری کشورمان متشکل از رئیس اتاق ایران، هیئتمدیره و اعضای اتاق مشترک ایران و قطر، کمیسیونهای تخصصی، مدیران شرکتهای صادراتی و تولیدی و فعالان اقتصادی بخش خصوصی به همراه علیاکبر محرابیان، رئیس کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و قطر را چگونه ارزیابی میکنید؟ ضمن اینکه اخباری درخصوص راهاندازی مرکز تجاری ایران در قطر هم مطرح شده است؟
تمام این تحرکات با برنامهریزی دوحه برای کنترل و مدیریت تهران است. اتفاقا اگر دقت کرده باشید همین سفر هیئت ایرانی به قطر بنا به دعوت شیخ خلیفه بنجاسم بن محمد آل ثانی، رئیس اتاق بازرگانی این کشور (قطر) صورت گرفت. ضمنا سقف مراودات سالانه دوحه – تهران در سال، تأکید میکنم در سال کمتر از 150 میلیون دلار است. شاید این رقم برای ایران در شرایط تحریم کنونی یک روزنه باشد اما برای قطریها شوخی است. بنابراین خلاصه بگویم که دوحه از هر فرصت، روزنه و همه توشوتوان خود استفاده میکند که ایران را کنترل کند؛ خواه از طریق گسترش روابط اقتصادی و تجاری، خواه از مسیر تلاش میانجیگرانه برای احیای برجام و... اینجا منافع قطر ایجاب میکند که ایران کنترل شود، همین و بس. متأسفانه مخرج مشترک تمام این کشورها از عربستان و بحرین تا قطر و عمان این است که جمهوری اسلامی با یکدستشدن قدرت در داخل باید کنترل شود. چون منطقه درحالرشد، توسعه، پیشرفت و ترقی همهجانبه اقتصادی و تجاری بعد از افزایش بهای انرژی در بازارهای جهانی بعد از جنگ اوکراین است. اینجا تنها تفاوت ناظر به نوع مدیریت این کشورها در قبال ایران است؛ ریاض، منامه و تلآویو زبان تهدید و فشار را بلدند اما دوحه و مسقط، تنشزدایی را در پیشرو دارند. متأسفانه رفتار امیر و وزیر امور خارجه قطر از عربستانیها بدتر است. چون دوحه نیز مانند ریاض معتقد به تنشزایی و بیثباتی رفتار تهران در منطقه است ولی سعی دارد با نگاه دستوری همراه با ادبیات مشفقانه، ایران را در مسیر خود هدایت کند.