راز محبوبیت دعایی
روزنو :در دو روز گذشته که سیدمحمود دعایی، مدیر موسسه اطلاعات درگذشت، ارسال و انتشار پیامهای تسلیت به مناسبت این موضوع واجد یک اتفاق خاص بود و آن پیشی گرفتن چهرههای سیاسی و فرهنگی برای تجلیل از این شخصیت سیاسی و فرهنگی بود. این روحانی مشهور توانسته بود بسیاری از چهرههای سیاسی دو جناح را در یک مورد همداستان کند. چنانچه در آیین تجلیل از وی در سال 94 نیز بعد از چندین دهه همه فعالان سیاسی و فرهنگی از سلیقههای مهم حضور پیدا کردند و تلاش کرده بودند که خود را در آن تجلیل سهیم کنند.
نگاهی به پیامهای تسلیت برخی مسئولان و چهرههای فرهنگی کشور بهخوبی این موضوع را نشان میدهد.
تأثر و تأسف و بغض مرادی کرمانی
هوشنگ مرادی کرمانی درباره همشهری خود گفت: چه میتوانم دربارهاش بگویم؟! ایشان آنقدر در مقابل آدمهای کوچک و بزرگ متواضع و فروتن بودند که یکبار به او گفتم «پیشآمده از این تواضع و فروتنی خسته شوید یا این مسئله برایتان دردسر و توهینی شود؟» گفت «بعضیها گفتهاند اما من برای این حرفها اهمیتی قائل نیستم، از اینکه به بندگان خدا دارای هر نوع تفکر و عقیدهای، احترام بگذارم خوشحال میشوم.» بارها شنیدهام که گفتهاند دعایی تنها مدیری در سرتاسر ایران است که هر وقت بخواهید میتوانید یکراست بروید اتاقش و با او صحبت کنید، بی آنکه نگهبان و دربان و محافظی داشته باشد. او همه را دوست داشت و به من کمی بیشتر لطف میکرد، بغل میکرد و بوسههای طولانی روی صورت و پیشانی داشت.
مرادی کرمانی با گریه افزود: یک روز به او گفتم آقای دعایی همه هنرمندان ایران با نماز شما بهطرف جهانی دیگر میروند، شما چه محبتی نسبت به هنرمندان دارید، شما هنرمنددوست هستید. هرکسی را نگاه کنید، خواهید دید دعایی برایش نماز خوانده است. او مرد بسیار مهربان و صمیمی و آدم دردکشیدهای بود.
او در ادامه با بغض خاطرهای از دعایی تعریف کرد: ساختمانی قدیمی در کرمان هست که الان به کتابخانه ملی کرمان تبدیل شده است. زمان افتتاحیه عدهای از کرمانیهایی را که در تهران بودیم، دعوت کرده بودند و هر کسی در آنجا صحبت میکرد و خاطرات خودش را میگفت. این محل در گذشته کارخانه نخریسی بود که انگلیسیها در زمان جنگ جهانی دوم تأسیس کرده بودند. آقای دعایی پشت میکروفن که رفت به جای اینکه حرف بزند، سرش را روی تریبون گذاشت و شروع به گریه کرد. همه ماتشان برد که چرا این کار را میکند. بعد از گریه گفت، مادرم همینجا فوت شد، اینجایی که الان کتابخانه شده است؛ مادر من خدمتکار اینجانب بود، جارو میکشید و سرفه میکرد. من بچه یتیمی بودم و میآمدم پشت دیوار(دیوار آجری بود) لقمه نانی، گاه گوشت کوبیده بود و گاه پنیر به من میداد که ناهار بخورم و مدرسه بروم. مادرم میپرسید سیر شدی؟ با اینکه هیچوقت سیر نشده بودم، میگفتم سیر شدم چون میدانستم لقمهای ندارد و اگر بگویم سیر نشدهام خجالت میکشد. میگفتم خودت هم لقمهای بخور. او این حرفها را با گریه میزد و همه متأثر شدند. همیشه برای او گریه میکردم. صحنه عجیبی بود و تا مغز استخوانم را سوزاند. این نویسنده ادامه داد: در «شما که غریبه نیستید» هر وقت میخواستم از فقر و بیکسی و تنهایی حرف بزنم، میگفتم زشت است و شخصیتم از بین میرود اما یادم میآمد که دعایی آمد و در جمع چنین حرفی زد و گفت مادر من جاروکش اینجا بود.
نویسندهام و بدون قصه نمیتوانم حرف بزنم. این قصه خود ابعاد شخصیتی این آدم را نشان میدهد. من کاری به دیدگاههای سیاسی و مسائل دیگری که داشت، ندارم. از دیدگاه نویسنده به این شخصیت نگاه میکنم، این ماجرا آنقدر روی من تأثیر گذاشت که تا مدتها حالم بد بود. وقتی میخواستم موقعیتهای زندگیام و تحقیری را که شده بودم، بنویسم یاد او میافتادم، میگفتم او این حرفها را زد و تحقیر نشد، او با صداقتی که داشت این حرفها را زد.
مرادی کرمانی با تأکید بر اینکه زندهیاد دعایی ابعاد بسیار زیادی داشت، به ایسنا گفت: گاه فکر میکردم اگر مشکلی داشته باشم، به چه کسی بگویم. با خودم میگفتم دعایی تنها کسی است که میشود با او درد دل کرد. اگر گرفتاری پیدا میکردید، این آدم میتوانست راحت حرف بزند، لااقل به حرف آدم گوش میکرد. چیزی که ایشان داشت فضای باز ذهنی و افق دید گسترده بود، خیلی به زندگی آدمها و عقایدشان کار نداشت. همه را با دید انسانی میدید و میگفت آنها هم بنده خدا هستند، کاش همه همینطور بودند؛ کسانی که مدعی کشیدن گوشه گلیمی از آب گلآلود امروزه برای مردم هستند. وقتی خبر رفتنش را شنیدم، خیلی اذیت شدم.
مصیبتی بزرگ برای دانش و فرهنگ و اخلاق است
رضا داوری اردکانی (متفکر و استاد بازنشسته دانشگاه) درگذشت حجتالاسلام سیدمحمود دعایی را تسلیت گفت. او در یادداشتی برای فقدان این شخصیت علمی نوشت: هوالباقی بعد فنا کل شی.
حجتالاسلاموالمسلمین آقای حاج سیدمحمود دعایی مرد صفا و دوستی و وفا و صمیمیت، رخت از سرای فانی برکشید و به دیار دوست سفر کرد. درگذشت آقای دعایی نهفقط برای دوستان خاصش بلکه برای دانش و فرهنگ و اخلاق مصیبتی بزرگ است. دعایی دوست و دوستدار دانایی و فرهنگ بود و نسبتی صمیمانه با مراکز علمی و فرهنگی کشور داشت. او که بیش از چهل سال موسسه مطبوعاتی بزرگی را با حزم و اعتدال اداره کرد خود کمتر مینوشت اما به تحقیق یکی از اثرگذارترین روزنامهنویسان زمان ما بود و فضائل لازم برای این مهم را داشت. درود و رحمت الهی بر او باد که پاک و با صفا و دور از حرص و آز و حب جاه و مقام و مالومنال زیست و اهل صلح و دوستی و جوانمردی بود و شجاعت و تواضع فوقالعاده را با هم جمع کرده بود. مرگ چنین خواجه نه کاری است خردهرچه دیگران مهربان نبودند، او مهربان بود
رضا کیانیان هم دراینباره نوشت: «آقای دعایی هم رفت. با سینهای پر از مهر و تاریخی که در سینه داشت و هر گز گفته نشد؛ که امیدوارم نوشته باشند. ایشان حجةالاسلام بود. هرگز آیة الله نشد. همیشه تا هنرمندی ازین دنیا میرفت، او بدون دعوت و منّت سر تشییع حاضر بود و نماز را با احترام میخواند. برای عباس کیارستمی و استاد شجریان هم با شوق آمد و نماز خواند. برای خانم طائرپور هم نماز خواند. به قول دوست عزیزم آقای امرایی، هر چه دیگران مهربان نبودند، او مهربان بود. هر چه دیگران سادهزیست نبودند ایشان بود. تسلیت به خانواده ایشان و به خانواده هنر. فراموشتان نمیکنیم.»
پیام تسلیت انجمن شاعران ایران برای درگذشت سیدمحمود دعایی
انجمن شاعران ایران نیز در پیامی درگذشت حجتالاسلام سیدمحمود دعایی را تسلیت گفت. در پیام تسلیت انجمن شاعران ایران آمده است: «میخواستم نماز بخوانی به پیکرم/ایوای من که روز وفاتم تو نیستی»
هنوز در زیر بار غم جان باختن مظلومانهی جمعی از هموطنان آبادانیمان کمر راست نکرده بودیم که خبر فقدان ابدی روحانی مجاهد و عالم وارسته حضرت حجةالاسلام والمسلمین سید محمود دعایی بر سرمان آوار شد. بیتردید اصحاب فرهنگ و دانش و هنر، با هر گرایش و سلیقهای مدیون حمایتهای صادقانه و دوستدار مشی و شخصیت بیبدیل آن پیر خوشنام و عارف فرزانهاند. شخصیتی که خود از پیشکسوتان نهضت اسلامی و صاحب مناصب عالی در دورههای مختلف بود، اما همچون پدری مهربان بر چشم مردم جا داشت، چراکه از مردمک دیده آموخته بود: دیدن همهکس را و ندیدن، خود را…اکنون آن پیر سفرکرده در ملکوت اعلی میهمان اجداد مطهر خود شده است، اما نقش مهری که از خود بر دلوجان یکایک دانشوران و فرهیختگان این آبوخاک باقی نهاده، هرگز زدوده نخواهد شد. انجمن شاعران ایران این ضایعهی جانگداز را به خانوادهی محترم و داغدیدهی آن مجاهد نستوه، اصحاب اندوهگین قلم و هنر، کارکنان سوگوار مؤسسهی اطلاعات و عموم ملت شریف ایران تسلیت عرض میکند
بزرگ بود و از اهالی امروز بود
رضا اسماعیلی؛ شاعر معاصر در نوشتهای به توصیف سیدمحمود دعایی پرداخت و نوشت: «احترام و تکریم حاجآقا دعایی به اصحاب فکر و فرهنگ و هنر، از جنس تکلیف اداری و سازمانی نبود. چرا که این عزیز هیچگونه مسئولیتی در نهادهای کلان فرهنگی و هنری نداشت. این حضور روشن و بزرگوارانه، صرفاً نشانه عشق و ارادت خالصانه آن بزرگمرد به اصحاب فکر و فرهنگ بود. حضور گرم و صمیمانه آن روحانی فرزانه در مراسم نکوداشت اصحاب ادب و هنر نه بدان خاطر بود که از این رهگذر قبایی برای خود بدوزد، بلکه بیشتر به این انگیزه و نیت بود که شمعی برفروزد و راه را به آیندگان بنمایاند. نکته دیگر اینکه حاجآقا دعایی در این محافل و مجالس حضوری بهدوراز هر گونه تکلف و تصنع داشت، به این معنا که برای حضور در هیچ برنامهای - علیرغم روش و منش بسیاری از مسئولین فرهنگی - منتظر دریافت دعوتنامه رسمی نمیماند. ایشان حضور در مراسم تکریم و تجلیل از بزرگان عرصههای علم و فرهنگ و ادب را تکلیف دینی، انسانی و ذاتی خویش میدانست. او در این مجالس، آرام و بیهیچهای و هیاهویی میآمد و اکثراً تا پایان مراسم نیز به احترام نام بزرگی که جلسه بر پیشانی خود داشت، جلسه را ترک نمیکرد. چون هدف او از حضور در مراسم خودنمایی و رفع تکلیف نبود.
رضا اسماعیلی؛ شاعر معاصر در نوشتهای به توصیف سیدمحمود دعایی پرداخت و نوشت: «احترام و تکریم حاجآقا دعایی به اصحاب فکر و فرهنگ و هنر، از جنس تکلیف اداری و سازمانی نبود. چرا که این عزیز هیچگونه مسئولیتی در نهادهای کلان فرهنگی و هنری نداشت. این حضور روشن و بزرگوارانه، صرفاً نشانه عشق و ارادت خالصانه آن بزرگمرد به اصحاب فکر و فرهنگ بود. حضور گرم و صمیمانه آن روحانی فرزانه در مراسم نکوداشت اصحاب ادب و هنر نه بدان خاطر بود که از این رهگذر قبایی برای خود بدوزد، بلکه بیشتر به این انگیزه و نیت بود که شمعی برفروزد و راه را به آیندگان بنمایاند. نکته دیگر اینکه حاجآقا دعایی در این محافل و مجالس حضوری بهدوراز هر گونه تکلف و تصنع داشت، به این معنا که برای حضور در هیچ برنامهای - علیرغم روش و منش بسیاری از مسئولین فرهنگی - منتظر دریافت دعوتنامه رسمی نمیماند. ایشان حضور در مراسم تکریم و تجلیل از بزرگان عرصههای علم و فرهنگ و ادب را تکلیف دینی، انسانی و ذاتی خویش میدانست. او در این مجالس، آرام و بیهیچهای و هیاهویی میآمد و اکثراً تا پایان مراسم نیز به احترام نام بزرگی که جلسه بر پیشانی خود داشت، جلسه را ترک نمیکرد. چون هدف او از حضور در مراسم خودنمایی و رفع تکلیف نبود.
اسماعیلی افزود: با حسرت و تأسف از درگذشت آن دوست گرامی که در طول شانزدهسال گذشته گفتوگوهای دونفره و صریح و صمیمی متعددی با ایشان داشتم به برخی صفات اخلاقی دیگر آن مرحوم اشاره میکنم. نخست دلسوزی و پیگیری حل مشکلات و گرفتاریهای افرادی که هیچ نسبت شخصی یا اداری یا سیاسی هم با ایشان نداشتند، امّا همینکه از مشکل آنان باخبر میشد یا برای پیدا کردن راهحل به او مراجعه میکردند، تلاش وافری به عمل میآورد تا راهی برای حل گرفتاری و مشکل آنان بیابد. دیگر آنکه علیرغم رنجشهای فراوانی که از افراد و جریانهای مختلف در طول دوران انقلاب اسلامی دیده بود زبانش به غیبت از آنان یا بدگویی نسبت به آنان باز نمیشد؛ و دیگر آنکه اگر از کسی در هر مسئولیت و در هر دوره و دولتی صفت حسنه یا کار خیری میدید در انعکاس آن به دیگران حتی به کسانی که در نقطۀ مقابل فرد موردنظر قرار داشتند ابا نداشت. از خوبیها تمجید و تعریف میکرد و از بدیها گذشت و چشمپوشی.
دعایی به روایت مدیرکل مطبوعات داخلی
ایمان شمسایی، مدیرکل مطبوعات و خبرگزاریهای داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با نگارش یادداشتی با عنوان «شیخ رسانه، سید اخلاق» نوشته است: «آخرین بار در مراسم بزرگداشت مرحوم کیومرث صابری و نشست طنزپردازان با وزیر ارشاد او را دیدم. ۹اردیبهشت سال جاری. تقریباً غیرممکن بود او را به محفلی دعوت کنی و نیاید. با پیکان سفید معروف که شاید دو سه تا از آن بیشتر در پایتخت یافت نشود. حجتالاسلام سید محمود دعایی یک زحمت اساسی برای میزبانان مراسمها داشت؛ چرا که با هیچ اجبار و خواهشی در ردیف اول نمینشست و از آنها اصرار و از وی انکار. قدیمیترین مدیر رسانهی ایران در قدیمیترین روزنامهی ایران بهگونهای کار میکرد که کسی از او نرنجد. نه خبرنگار، نه مسئول. سید محمود دعایی بهراستی نماد وحدت بین سیاسیون و رسانهایها بود. از طرفی با جایگاه نمایندگی ولیفقیه و حکمی که از امام و رهبر معظم انقلاب داشت، مورد تأیید انقلابیون بود و با مشی سیاسی و روش برخورد با کارگزاران نظام و چهرههای سیاسی، از منتهی الیه راست تا چپ را شامل میشد. هرچند نقدهایی به مواضعش بود اما محال بود مخالفانش هم با او روبرو شوند و احترام متقابل بینشان ردوبدل نشود. اهمیت سید محمود دعایی برای فضای رسانهای کشور به همین مشی و روش ختم نمیشد. موسسهی اطلاعات، کانون پرورش نویسندگان و نخبگانی از رسانه و فرهنگ بود که پاتوقشان این رسانه بود؛ مانند مرحوم کیومرث صابری فومنی ملقب به گلآقا که ذکر آن در ابتدای سخن رفت.
هرچند تصویری از او در این اواخر در میهمانی رئیسجمهور با مدیران مسئول روزنامهها باعث انتقاد برخی از او شد اما روانشاد محمود دعایی یک شاخصه مهم و غیرقابلچشمپوشی داشت که اگر هر آدمی مشهور به این شهرت باشد شاید تا آخر عمر برای سربلندی و افتخار کردن کفایت کند؛ او به پیر و جوان بدون آنکه بخواهد درس اخلاق میداد؛ تواضع ویژگی بارزش بود و رسم مدارا کردن را نیک آموخته بود. او برای بسیاری از چهرههای هنری این سرزمین نماز خواند از هنرمندان و اهالی فرهنگی متعلق به افراطیترین بخشهای جناح راست گرفته تا چهرههایی همچون کیارستمی، شجریان که در سالهایی بهعنوان نماد تقابل با حاکمیت حاضر قلمدادشان میکردند.