ماجرای مک فارلن نشان داد که اگر مصلحت ایجاد کند با آمریکا هم میشود کنار آمد
روزنو :رابرت مک فارلین، مشاور امنیت ملی دولت رونالد ریگان روز جمعه در سن 84 سالگی درگذشت. مک فارلین در خرداد 1365 مقارن با جنگ ایران و عراق، به طور محرمانه به دیدار مقامات جمهوری اسلامی آمد. مک فارلین به نمایندگی از ریگان یک جلد انجیل امضا شده، یک اسلحه و یک کیک به همراه داشت، اما هدیه اصلی دولت جمهوری خواه وقت در آمریکا به ایران قول فروش سلاح در مقابل آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان به ایران بود. این اتفاق تاریخی در ایران به ماجرای مک فارلین و در ایالت متحده با عنوان پرونده "ایران کنترا" معروف است ستاره صبح به بهانه درگذشت رابرت مک فارلین گفتگویی با فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین انجام داده که در ادامه میخوانید:
ماجرای مک فارلین به حیثیت جمهوری خواهان آمریکایی لطمه زد، چرا این پرونده در آن زمان چنین بازتابی داشت؟ آیا چنین معاملاتی در تاریخ آمریکا سابقه داشته یا خیر؟
مشکل گروگانگیری که لطمه بزرگی به ایران زده بود اینبار به صورت نیابتی در لبنان تکرار شده بود و عدهای آمریکایی از فعالان مطبوعاتی و چند واسطه به گروگان گرفته شده بودند و دولت آمریکا موافقت کرد ایران از نفوذش در لبنان استفاده کند تا گروگانها با میانجیگری ایران آزاد شوند و مقادیری اسلحه به ایران بفروشد تا ایران بر عراق پیروز شود. این فروش توسط مک فارلن که مشاور امنیتی کاخ سفید بود برنامه ریزی و اجرا شد. در این مبادلات یکی از کشورهای نامطلوب منطقه وسیله مبادله شده بود و وضعیتی بوجود آمد که برملا شدن این ماجرا بر شرایط داخلی ایران تأثیر گذاشت. کسی که این ماجرا را برملا کرد مهدی هاشمی داماد آقای منتظری بود او افکاری رادیکال داشت و معترض این معامله بود. مشکل مک فارلن فقط این نبود که خلاف قوانین آمریکا کالایی را فروخته و پول آن را به خزانه واریز نکرده است، در حقیقت این فروش به قیمت بالاتری صورت گرفته بود و ما به التفاوت به چریکهای کنترا در نیکاراگوئه که مورد حمایت رییس جمهور آمریکا بودند پرداخت شده بود.
این رفتارهای غیر قانونی بدون هیچ گونه سو استفاده مالی شخصی توسط مک فارلن انجام شده بود. در حقیقت گزارش نادرست به مجلس و کنگره آمریکا موجب غیر قانونی بودن معامله با ایران بود. این مسائل موجب شد مک فارلن برکنار و محاکمه شود و محکومیت هم گرفت و در آن زمان در آمریکا جنجال بزرگی به پا شد.
اما آقای مک فارلن ذرهای سو استفاده مالی شخصی به نفع خود انجام نداده بود و "سرگرد الیور نورث" که دستیار او بود و مازاد پول را به چریکهای کنترا داده بود نیز به همین شکل عمل کرده بود یعنی در بزرگترین رسواییهای سیاسی و مالی آمریکا هیچ اثری از نفع شخصی نمیبینیم و متوجه میشویم عامل محکومیت مک فارلین و الیور نورث تنها عمل نکردن به قانون است. وقتی چنین چیزی را با روحیات شرقی مقایسه میکنیم بیشتر افسوس میخوریم. آنها حتی وقتی خلافی مرتکب میشوند مسیری متفاوت را برای تحقق منافع ملی پیمودهاند و تخلف صرفاً برای پر کردن جیب و تأمین منافع شخصی نبوده است.
اگر بپذیریم که تیم ریگان در این معامله به دنبال سود شخصی نبودند، این ماجرا از نگاهی دیگر به امکان تغییر در سیاستها اشاره میکند و این نکته را یادآور میشود که گاهی آرمانهای گروههای سیاسی با منافع کشور در تضاد است. نظر شما چیست؟
ماجرای مک فارلن نشان میدهد که در یک شرایط دشوار بر خلاف همه شعارها و آرمانهای ایدئولوژیک میشود حتی با آمریکا هم کنار آمد و در شرایط جنگ که نیاز به اسلحه داشتیم و اوضاع خوب نبود و کشورهای عربی تماماً به عراق کمک میکردند و ایران نمیتوانست اسلحه بگیرد، اگرچه ناچارا ولی در مسیر منافع ملی وارد توافقی با آمریکا شدیم و میتوانستیم اسلحه بخریم و ارتش بعث را شکست دهیم
آیا امروز هم میتوان ارادهای مشابه با تصمیمات آقای ریگان و تیم او در آن بازه زمانی را از سیاستمداران ایالت متحده دید؟
من تصور نمیکنم امروز شاهد چنین مواردی باشیم. این تصمیمات به آدمهایی مثل ترامپ احتیاج دارد. چنین آدمهایی در حزب جمهوری خواه بیشترپیدا میشوند زیرا آنها با شرکتهای تولید کننده تسلیحات در تماس هستند و نوعی امتیاز و برتریهایی برای خودشان و آمریکا قائل میشوند و میتوانند از محدودیتها چشم پوشی کنند.