وضع صدا وسيما؛ -هم ريزش مخاطب، هم حذف برنامه هاي پرطرفدار
روزنو :رسانه هر کشور همواره در فرهنگ سازی و پیشبرد منافع ملی یک کشور میتواند نقشی تعیین کننده داشته و امورات را هم برای مردم و هم برای مسئولان تسهیل کند. امری که مشخصا در سالهای اخیر به خوبی از سوی صدا و سیما به انجام نرسیده است. اتفاقی که با توجه به اظهارنظرهای مسئولان این مجموعه در روزهای اخیر به نظر نمیرسد قابل حل باشد. در راستای بررسی این مسائل گفتوگویی با مصطفی ایزدی فعال فرهنگی و کارشناس رسانه داشته است که در ادامه میخوانید.
نظر شما در خصوص سخنان اخير رئيس سازمان صدا و سيما مبني بر علل کاهش مخاطبين صدا و سيما چيست؟
آقاي دکتر جبلي به درستي عنوان کرده که مخاطبين تلويزيون کم شده است. البته تاکنون هيچ يک از مديران سابق سازمان صدا و سيما چنين مسألهاي را عنوان نکردهاند. در يکي دو دهه اخير بارها از طرف افراد دلسوز و رسانههاي منتقد به اين آقايان گوشزد ميشد که رسانهملي به دليل اينکه رسانه گروهي خاص شده جايگاه خود را در ميان مردم از دست ميدهد اما هيچکس گوشش بدهکار نبود. البته اين رئيس جديد هم سعي کرده اشکال را در مديران صدا و سيما نبيند و توپ را به ميدان هنرمندان و سازندگان فيلمها و سريالها بيندازد. مقولهاي که پيمان جبلي گفته به اين مضمون است که چون به محتواي برنامهها و فيلمها به اندازه ساختار و شکل آن افزوده ميشود؟ و شايد دهها و صدها پرسش ديگر. اما چون جواب قانع کنندهاي در رسانه ملي به اين سوالات داده نميشود، با اين رسانه قهر ميکنند و متاسفانه به رسانههاي خارجي که نوعا معاند هم هستند روي ميآورند. مردم ميخواهند بدانند اما چون از طريق راديو و تلويزيون اقناع نميشود، به خبرهاي راست و دروغ فضاي مجازي توجه ميکنند. خارج نشينهاي قدرتطلب هم که بخشي از کار خود را متمرکز کردهاند تا محتواي خاص خودشان را توليد کنند و از طريق رسانههاي مجازي به خورد مردم و به خصوص جوانان بدهند. در اين شرايط راديو و تلويزيون به جاي توليد برنامههاي متناسب با نياز جامعه، تلاش ميکنند ديدگاههاي خود را به خورد مردم بدهند. جالبتر از اين، کار همفکران مديريت رسانهملي در مجلس است که با طرح صيانت خود ميخواهند براي چند باره، يک قانون را به تصويب برسانند.
آيا اساسا صدا و سيما در راستاي منافع ملي اقدام ميکند؟
اگر منافع ملي را منافع يک گروه سياسي بدانيم، صدا و سيما به خوبي از اين نوع منافع ملي حمايت ميکند و هيچ گونه کوتاهي هم نميکند اما اگر منافع ملي را، منافع کليه جريانها و تشکلهاي به رسميت شناخته شده بدانيم، رسانهملي در اين راه قدم مطلوبي بر نميدارد. همين مطلبي را که آقاي جبلي در جمع هنرمندان به آن اشاره کرده و گفته که مخاطبان تلويزيون کم شدهاند، نشان ميدهد که منافع ملي، يعني به منافع تمام مخاطبان کمتر توجه ميشود. منافع ملي در رعايت حقوق مردم تعريف ميشود. اين را من در جواب سوال شما در مورد رسانهملي عرض کردم تعريف منافع ملي در بعد سياسي، به دولتها و فعاليتهاي بينالمللي آنها مربوط ميشود نه يک رسانه. بديهي است که صدا و سيما از نگاه رسانهاي ميتواند به منافع ملي در تعريف سياسي و در کنشهاي ديپلماتيک دولت بپردازد و هر جا لازم باشد رفتار دولتها را تائيد يا نقد کند و در صورت لزوم از زبان کارشناسان خبره و دلسوز هشدار دهد اما صدا و سيما در دو سه دهه اخير، هر وقت دولتها در راستاي فکر خاص و منطبق بر ديدگاه مديران اين سازمان به منافع ملي توجه کردند، اين رسانه يکسره به حمايت از آن بر ميآيند اما اگر دولتي بر سرکار بيايد که همفکر مديران صدا و سيما نباشد، اينها يکسره به تضعيف آنان برميآيند. نمونه روشن و بارز آن را در توليد مجموعه تلويزيوني گاندو که عليه سياستها و دولتمردان سياسي دولت حسن روحاني بود. برخي مديران و نه بدنه حرفهاي کارکنان يک رسانه که قرار بود دانشگاهي براي همه ملت ايران باشد، خواستهها و نيازهاي بيشتر مردم ايران را که از جناح مقبول و مطلوب مديران اين رسانه، فاصله گرفتهاند، مد نظر قرار نميدهد. رسانهملي در امر آگاهکردن مردم به آثار تخريبي ويروس ويرانگر بيماري کرونا به پخش چند آگهي هشداردهنده و چند خبر اکتفا ميکند درصورتيکه ميبينيم و ميشنويم اين رسانه براي تبليغات و توجيهات جناح همسوسنگ تمام ميگذارد و به طور مرتب کارشناسان اين جناحها در راديو و تلويزيون حضور دارند.
در راستاي بهبود شرايط فعلي در صدا و سيما چه بايد کرد؟
براي بهبود وضعيت رسانهملي بايد به خواستههاي عمومي مردم توجه کنند. اين حرف کلي يعني چه؟ يعني وقتي مردم به يک برنامه مثل برنامه ورزشي نود علاقهمندند، آن را يک دفعه حذف نکنند و به نظر علاقهمندان فراوان آن توجه کنند. اگر فردي که تصميم گير حذف اين برنامه بود از عادل فردوسيپور خوشش نميآمده، خوشش نيايد، مردم که خوششان ميآيد. يا اينکه اگر روساي اين سازمان با دکتر ظريف بد هستند و او را در جبهه فکري مخالف خود ميدانند، نيايد سريال گاندو بسازند که يک وزير خارجه و همکاران او را در زمان پيگيري مطالبات بينالمللي مردم ايران، تضعيف و تخريب کنند. يا وقتي عام مردم از ربّناي مرحوم شجريان هنگام افطار ماه مبارک رمضان لذت ميبردند، بايد آن را پخش کنند. با پخش اين دعاي بسيار دلنشين، نه تنها دنيا زير و رو نميشد، بلکه مخاطبان رسانهملي ريزش پيدا نميکردند. از اين مثالها در اين رابطه فراوان است. حتي سخنرانيهايي که يک نفر متکلم وحده است، چه مذهبي، چه سياسي، چه اجتماعي و انواع ديگر بايد از راديو پخش شود. يا لااقل همه اينها را در يک شبکه متمرکز کنيد تا علاقهمندانشان آن شبکه را ببينند. شما شبکه قرآن داريد، شبکه معارف داريد. بنده به عنوان کسي که بيش از چهل سال است که کار رسانهاي ميکند، شهادت خواهم داد که بخشي از بيتوجهي جوانان به موضوعات فرهنگي، نشأت گرفته از افراط کاريهاست. اگر به دنبال علل کاهش مخاطبانتان هستيد، يک کارزار نظرسنجي کاملا آزادانه زير نظر متخصصان دلسوز و آزاد انديش راه اندازي کنيد تا معلوم شود شما در منظومه فکري نسل جوان و حتي ميانسالان، در چه نقطهاي ايستادهايد
در راستاي بهبود وضعيت صدا و سيما چه بايد بکند؟
بايد رسانهملي را از تک صدايي به در آورد و در اختيار افکار عمومي و نمايندگان واقعي آن قرار داد. تک صدايي و ترويج افکار يک گروه، به خصوص منتقدان دلسوز، آفت بزرگي است. سمي کشندهتر از تک صدايي نداريم که اعتماد عموم را نسبت به رسانهملي سلب کند. فکر نکنيد اگر تعداد زيادي از افراد خانواده پاي تلويزيون نشستند و يک سريال را ديدند، اين يعني اعتماد مردم به صدا و سيما بالا است. رسانهملي ميتواند از انديشمندان علاقهمند به ملک و ملت بيشترين استفاده را بکند تا سطح علمي و محتواي برنامهها بالا برود و صدا و سيما از اين وضع رهايي پيدا کند.