آیتالله سروش محلاتی: حضرت علی فقر را نتیجه ظلم بر مظلوم می داند/ متاسفانه امروز افراد مختلفی در جهت توجیه و عادی سازی فقر تلاش می کنند
متن سخنان آیت الله سروش محلاتی در سومین جلسه از سلسله نشستهای «دین، عدالت و معیشت مردم» با موضوع «نگاه فقیهان علوی و اموی به شهر فقیران» در پی می آید:
پرسش اصلی بحث این است که "فقیرشهر" کجاست و چه ویژگی هایی دارد؟
یک زمان فقر در حاشیه یک جامعه است و یک زمان در متن جامعه است. یک زمان فقر مساله ای طبیعی و استثنایی مانند خشکسالی و قحطی است و زمانی پدیده ای عمومی
"فقیرشهر" به جامعه ای گفته می شود که فقر جنبه عمومی و عادی داشته و در متن جامعه باشد و مردم بگویند که باید با فقر بسازیم.
حضرت امیر در نهج البلاغه به این موضوع پرداخته اند: "الفقر الموت الاکبر"؛ فقر مرگ است اما نه یک مرگ عادی، سنگین ترین و بزرگترین مرگهاست.
مرحوم آقاجمال خوانساری از فقهای بزرگ عصر صفوی در تفسیر این جمله می گوید: انسان در زندگی یکبار می میرد، مرگ تکرار شدنی نیست، اما فقیر هر روز مرگ را تجربه می کند، بزرگترین مرگ زجری است که هر روز فقیر در زندگی تجربه می کند، پرپرشدن عزیزانش را می بیند و در برابرشان شرمنده است، این زجری هر روزه است.
"فقیرشهر" یعنی یک گورستان بزرگ، شهر مردگان و شاید جامعه فقیر بدتر و دشوارتر از شهر مردگان.
در خطبه ۱۶۸ به دوران بنی امیه اشاره می کنند: حاکمان مانند گرگ و مردم دریده می شوند، فقرا در این جامعه مردگانند چون کسی سراغ آنها نمی رود که آنها را طعمه کند. فقهای اموی، چهره فقر را بزک می کنند تا حاکمان بتوانند به ظلم خود ادامه دهند و فقر را تقدیر الهی معرفی کرده و مردم را در برابر فقر دعوت به صبر می کنند.
جای دیگر حضرت می گوید: انسانهای زیرک به دلیل فقر لکنت می گیرند، اعتنایی به حرف آنها نمی شود، فقیر در وطن خود هم غریب است.
تعبیر دیگر حضرت این است فقر دین را ناقص می کند و عقل و خرد را به زانو درمی آورد و مردم را به جان هم می اندازد.
متاسفانه امروز افراد مختلفی در جهت توجیه و عادی سازی فقر تلاش می کنند و می گویند: باید صبر کرد و در زمان پیامبر هم شعب ابیطالب بوده و از مردم می خواهند با فقر بسازند. اما این علی که ساده زیست ترین انسان و حاکم است، با فقر دشمن است و فقر را بدتر از مرگ می داند.
کسانی که برای تطهیر و رضایت حاکمان فقر را تایید می کنند در برابر تعبیر علامه طباطبایی چه پاسخی دارند که در تفسیر المیزان می گوید: مهمترین جنبه هر جامعه ای، بعد اقتصادی جامعه است چون پایه و اساس زندگی را خداوند بر مال قرار داده است و اکثر مفاسد، گناهان و مظالم نتیجه فقر زیاده از حد در برابر ثروت زیاده از حد است؛ یعنی اختلاف طبقاتی زیاد در جامعه.
اما گناهان و جرمهای ناشی از فقر مانند قتل و سرقت و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران و بزهکاری ناشی از فقر است. در برابر، عده ای هم مسرف و بدنبال بی بند و باری هستند.
مگر می شود ما یک جامعه فقیر داشته باشیم و توقع اخلاق و دین در این جامعه داشته باشیم.
آن وقت این آقایان می خواهند جای همه چیز را با موعظه و سخنرانی پرکنند مگر کسی بالاتر از علی می تواند نصیحت و موعظه کند؟ هم او گفت جایی که فقر است نصیحت و موعظه اثری ندارد.
حضرت دلیل پذیرفتن حکومت را نه اجرای حدود و احکام اسلامی و دینداری عنوان نکردند بلکه علت پذیرش را، پیمان خدا با علما و دانایان نه فقط علی، می داند که نباید در برابر پرخوری ظالم و بی جانی مظلوم بی تفاوت باشند و باید بی قرار باشند.
یعنی حضرت فقر را فقط دارایی و نداری نمی داند بلکه آن را نتیجه ظلم بر مظلوم می داند.
فقر در جامعه ما امروز در زشت ترین صورت خود در حال وقوع است اما بی قراری از علما نمی بینیم.
این سخن حضرت با صدقه و خیرات حل نمی شود، مساله ظلم و اختلاف طبقاتی است. حضرت می گوید من حکومت را گرفتم که عدالت را برقرار کنم وگرنه در آن ۲۵ سال که حضرت بیشترین کمک را به فقرا و محرومین می کردند.
این سخنان حضرت فقط به درد قبل از انقلاب می خورد که با آن مردم را برای اعتراض تحریک کنیم و تاریخ مصرف آن تمام شد؟
دو نوع فقر داریم: ۱. ناشی از مسائل شخصی یا حوادث که "فقیرشهر" ایجاد نمی کند. ۲.فقر اجتماعی و سیاسی، فقیرشهر یعنی جامعه با سیاستهای حکومت به دو بخش اقلیت غنی و اکثریت فقیر تقسیم شود. صدقات و انفاق برای نوع اول فقر یعنی فقر شخصی است نه فقر اجتماعی.
حضرت در اواخر عمر فرمودند:
بعد از من، کرامت و امنیت شما از بین می رود، بر شما ظلم و زور حاکم خواهد شد و براثر اختناق و استبداد مجال اعتراض هم نخواهید داشت، شادی نخواهید داشت، فقر وارد خانه هایتان می شود؛ این فقر، فقر طبیعی نیست بلکه فقر سیاسی است.
فقیرشهر، یعنی فقری که حکومت وارد همه خانه ها می کند مگر عده کوچکی که به قدرت و ثروت متصل باشد. فقر مردم ناشی از تنبلی و کوتاهی انان نیست بلکه نتیجه عملکرد حکومت است.