تحلیل فواد صادقی از «نفوذ کاترین»: مصاحبه شکدم با بیبیسی توسط موساد طراحی شد
روز نو :یک تحلیلگر مسائل امنیتی دربارهی ماجرای کاترین شکدم و مصاحبهی اخیر او با بیبیسی فارسی گفت: اینکه بگوییم رسانهی درون حاکمیتی و کاملا حرفهای و با نفوذ بیبیسی تحت نفوذ سرویس اطلاعاتی جمهوری اسلامی و علیه اسرائیل است یک حرف کودکانه است. اتفاقا برعکس است؛ این مصاحبه توسط خود موساد طراحی شده است.
فواد صادقی میگوید: این خانم توسط موساد دارد حمایت میشود و موساد میآید با بیبیسی این هماهنگی را انجام میدهند و این مصاحبه را ترتیب میدهند. به شکلی موضوع را تکذیب میکنند که کاملا در راستای همان اهداف خودشان است یعنی به طعمههایی که الان خیلی نگران هستند، همهی آن مسئولین کشور که ممکن است مشکل اخلاقی داشته باشند، مشکل مالی داشته باشند با این کدهایی که در این مصاحبه بیان شده آرامش میدهند که چیزی را قرار نیست علنی کنیم ولی شما باید کاری که انتظار میرود را انجام دهید و هم بیبیسی، هم این خانم را با این مصاحبه سفید میکنند ولی در عین حال با اعتباری که به خودشان میبخشند هم علیه کشور استفاده میکنند و بحث بمب اتم را مطرح میکنند.
این فعال رسانهای افزود: موضوع این اتفاقی که رخ داده، البته رخ دادنش مربوط به سالهای قبل است و الان توسط سرویس اطلاعاتی اسرائیل (موساد) به نوعی رونمایی شده بحث بسیار مهم و راهبردی است که متاسفانه در افکار عمومی و رسانههای داخلی و حتی نگاه مسئولین و دستگاههای مرتبط تنزل داده شد و به صورت خیلی چیپ و زرد در حد یک موضوع اخلاقی و مسائل جنسی با آن برخورد شد. در حالی که این بحث یک بحث بسیار کلیدی است و خود این خانم «کاترین» هم در واقع موضوع اصلی پرونده نیست. ایشان یک پیاده نظام است. در این بازی شطرنجی که از سالهای قبل موساد شروع کرده الان در واقع مرحلهی جدیدی از آن را با این خانم علنی و رسانهای کرده است.
صادقی با اشاره به پروندهی ترورهای هستهای گفت: من برای اینکه ذهن شما یک مقداری با ابعاد موضوع آشنا شود اشاره میکنم به اواخر سال ۸۸ که چهار پنج ترور هستهای در تهران اتفاق افتاد که نفر آخر آن ترورها شهید داریوش رضایینژاد و احمدی روشن بودند و همینطور شهید شهریاری و شهید علیمحمدی و به آقای فریدون عباسی هم یک ترور ناکام صورت گرفت. وقتی ترورها در سطح دو سه نفر اول انجام شد مستندی از تلویزیون پخش شد به نام «ویندوز قرمز» که در آن مستند اعلام شد کلیه عوامل ترورها را دستگیر کردند و شبکهی موساد متلاشی شد و موضوع بسته شده است. بعد از حدود یک ماه، دو ترور آخر توسط موساد اتفاق افتاد. شهید رضایینژاد در مجیدیه (جنوب وزارت اطلاعات) و شهید احمدی روشن در میدان کتابی (شمال وزارت اطلاعات)؛ هر دو ترور در فاصلهی چند صد متری وزارت اطلاعات رخ داد که خود این موقعیت جغرافیایی خیلی مهم بود، برای اینکه نشان بدهند آن شبکه ما متلاشی نشده و این «ویندوز قرمز» یک حرکت تبلیغاتی بوده است.
صادقی با یادآوری نوع مواجههی سیستم امنیتی با ترورهای هستهای ادامه داد: همان روزی که شهید رضایینژاد ترور شد من مقالهای نوشتم که «موساد چگونه به تهران نفوذ کرد؟»، تحلیلی بود که دلایل و ابزارها و کریدورهای نفوذ موساد در تهران را توضیح میداد و بعد راههای مقابله را هم به مسئولان کشور پیشنهاد میکرد. فکر میکنم یکی دو ساعت بعد از انتشار این مطلب بود که دوستان رسانهای به ما اطلاع دادند به روزنامهها دستور دادهاند که قتل شهید رضایینژاد را اصلا ترور معرفی نکنند و شایعه کردند که مثلا قتل ناموسی بوده است. حتی صفحات حوادث را درآوردند و مطلب جایگزین کردند که کاملا این موضوع تکذیب شود و گفته شود که ایشان اصلا ترور نشد. روز بعدش هم با ما برخورد شد و به اتفاق مدیرمسئول بازداشت شدیم و چند روزی در خدمت دوستان بودیم تا اینکه مقاماتی از نظام مطلع شدند از این برخورد و دستور دادند که این مسئلهی ما حل شود. حدود ده روز بعد از اینکه مشکل ما حل شد خود رهبری در سخنرانی اسم شهید رضایینژاد را بهعنوان شهید هستهای بردند، یعنی ایشان به عنوان بالاترین مقام کشور برعکس دستگاههای مسئول ایشان را شهید قلمداد کردند و وقوع ترور را تایید کردند. این یک نوع مواجهه با مسئلهی ترورهای عملیاتی موساد در تهران بود که بعدا مشخص شد یک تعداد آدم غیرمرتبط و بیگناه را دستگیر و تحت فشار گذاشتند که اینها اعتراف کنند در این کار نقش داشتند و آن رسوایی ایجاد شد. سپس مشخص شد که باز هم از طرف دفتر رهبری و مراجع نظارتی با این موضوع برخورد شده و آن افراد آزاد شدند و از آنها عذرخواهی شد و به تعدادیشان خسارتی پرداخت شد که به نوعی بشود مسئله جبران شود.
این تحلیلگر سیاسی با بیان اینکه «نخستین راه مواجهه با پروژههای نفوذ کتمان و انکار موضوع توسط دستگاههای مسئول بوده است» گفت: این دستگاهها موظف بودند جلوی این کار را بگیرند و یا بعد از رخ دادن، مسیر نفوذ را مسدود کنند و با عوامل واقعی برخورد کنند ولی به دلیل ناتوانی و عدم اشراف کامل تنها به انکار بسنده میشد. در این موضوع هم من میخواهم بگویم تقریبا شاهد چنین اتفاقاتی هستیم. یک فردی که سابقهی همکاری با موسسات امنیتی و مطالعاتی استراتژیک اسرائیل را دارد و یهودیتبار تشکیلاتی است به عنوان تغییر مذهب وارد کشور میشود، به سرعت به آقای رئیسی دسترسی پیدا میکند. در مقالهای که نوشته بود اظهار شده که در ملاقاتی که با رهبری داشتند حاضر بوده (ملاقات خصوصی نبوده ولی در صف اول حضور داشته). با او یک مصاحبه زنده میکنند، مقالات متعددی از او در خبرگزاریهای وابسته به نهادهای نظامی و سایت دفتر رهبری منتشر میشود و به سرعت یک تصویرسازی از او با عنوان یک تحلیلگر و منبع قابل اعتماد میشود. حتی در حملهی «انتقام سخت» و اصابت موشک به به پایگاه آمریکا در عراق هم بهعنوان منبع خبری خبرگزاری سپاه معرفی میشود که «این حمله صد کشته داشته». بنابراین شاهد یک تصویرسازی از یک فردی هستیم که نفوذ داده شده به داخل ایران.
صادقی در ادامه با اشاره به ماجرای کاترین شکدم گفت: این اتفاق میافتد و کسی هم مطلع نمیشود و هیچ دستگاهی حساس نمیشود. سالها از این موضوع میگذرد و پس از روی کار آمدن دولت جدید و در آستانهی بازگشت به برجام سرویس مربوطه که موساد باشد میآید از این پروژهی خودش رونمایی میکند. این مهرهی خودش را میسوزاند و لو میدهد و میگوید این پروژه بود؛ این صورت مسئله است. بعد از این اتفاق یک اکانتی که آن هم مرتبط است با جریانات سرویسهای امنیتی خارج از کشور یک مطلبی را منتشر میکند به عنوان مصاحبهی این خانم و در آن موضوع را به سمت مسائل اخلاقی و اخبار زرد و روابط این خانم با مسئولان مختلف میبرد، در عین حال که این مطلب به شدت زرد و جذاب برای افکار عمومی ایران است (که شاید بیشتر از همهی دنیا به این مسائل توجه دارند و هیچ موضوع حتی بمب هستهای به این اندازه در جامعهی ما دهان به دهان نمیشود و در خانوادهها نفوذ پیدا نمیکند) در ظاهر این مسائل زرد کدهای اطلاعاتی حسابشده و سازمانیافتهای در قالب این مصاحبهی ساختگی ارائه میشود که طبیعتا مخاطب عام متوجه آنها نمیشود ولی مخاطب خاص متوجه میشود که منظور این فرد و مقصود از این کار چیست و منظور از آن خبر چه اخباری است. به نوعی توری که به نام خانم «کاترین» در طول حدود یک دهه در کشور توسط سازمان موساد پهن شده و طعمههای زیادی در آن تور بودند ولی در واقع توسط تعداد زیادی از افراد این شبکه طعمههایش بالا کشیده میشود. این افراد متوجه میشوند که در تور افتاده بودند و الان در خطر هستند و ممکن است اگر با موساد و سرویس خارجی همکاری نکنند هویتشان فاش شود و فیلمها و عکسهایی که از آنها گرفته شده ممکن است فاش شود و در خطر بیفتند. بنابراین این شبکه ضربه بسیار جدی را در پوشش یک فرد به اسم خانم «کاترین» وارد میکند. این گام دوم پروژه بود.
این فعال رسانهای در مورد گام سوم این طراحی توضیح میدهد: گام اول پهن کردن تور و نفوذ و گام دوم کشیدن تور و گرفتن طعمهها بود. گام سومی که این سیستم اجرا میکند این است که از طریق شبکهی بیبیسی میآید مصاحبهای را با این خانم پخش میکند که در آن هیچ اطلاعات خاصی داده نمیشود ولی ارتباطات غیراخلاقی تکذیب میشود. در واقع هم چهره این خانم را از حالت «پرستو» به یک چهرهی تحلیلگر بازسازی میکنند و هم به طعمهها که در تور گرفتار شدند اطمینان میدهند که اگر شما همکاری کنید ما نمیخواهیم هویتتان را افشا کنیم. بنابراین طعمهها را در تور حفظ میکنند.
فواد صادقی دربارهی مواجههی مسئولان با موضوع کاترین شکدم به انصاف نیوز گفت: این سه قدمی بود که توسط موساد برداشته شد اما ما چه کردیم؟ اشتباه بزرگ اول ما این بود که به محض اینکه متوجه این نفوذ شدیم یعنی سه تا چهار ماه قبل که این مقاله در تایمز اسرائیل چاپ شد نتوانستیم رصد و علاج کنیم و وقتی هم که موضوع توسط خود موساد در قالب کلیپ و عکس و فیلمی که با آقای رئیسی است و مقالاتی که آرشیو داشته افشا شد انکار کرده و صورت مسئله را پاک کردیم. بعد هم آمدیم خودمان را معطوف کردیم به جنبهی اخلاقی در حالی که نازلترین و بیارزشترین مسئله در این موضوع بود. این فرد طبیعتا برای آسیب رساندن به امنیت ملی در یک شبکه بزرگی کار میکرده است.
صادقی ادامه داد: رسانهها و مسئولان کشور از مصاحبهی بیبیسی استقبال کردند؛ هم به بیبیسی مشروعیت دادیم هم خود این خانم را یک فرد راستگو معرفی کردیم، در حالی که این خانم در ادامهی مصاحبهاش بحث بمب اتم ایرانی را مطرح میکند و مصاحبههایی که در ماههای بعد خواهد داشت و به صورت قطرهچکانی میخواهند ما را درگیر این موضوع کنند. ما کاملا در این پازل و مسیری که برایمان طراحی شده بود داریم حرکت می کنیم بدون اینکه اشرافی به انتها و عواقب کار داشته باشیم، در عین اینکه حداقل آن سرپلی که هویتش فاش شده و ما میدانیم که آقای طالبزاده که این فرد را پیش آقای رئیسی برده حتی آن را هم دستگاه های مسئول مورد تحقیق قرار نمیدهند و این فرد مصاحبه میکند و میگوید ما پاسخگو نیستیم!
این تحلیلگر سیاسی در ادامهی تحلیل خود از آنچه در ماجرای کاترین شکدم رخ داده است، گفت: به نوعی نشان داده میشود که این کریدوری که ما یک نفرش را متوجه شدیم و احتمالا دهها و یا صدها نفر افرادی که االان به راحتی خارج از فیلترهایی که هر کشوری برای دسترسی به سیستم درونی خودش دارد ورود پیدا میکنند، با مقامات دیدار میکنند، با شبکههایی مثل شبکهی افق که شبکههایی کاملا محدودند و خبرگزاریهایی که کاملا محدودند مسائلشان را مطرح میکنند و این حرفهایی که میزنند فکت میشود و علیه نظام به آنها استناد میشود چون اینها رسانههای مستقل نیستند و همه رسانههای رسمی هستند. ما این کریدور را هم مسدود نمیکنیم و باز است و آن فرد هم کاملا از موضع طلبکارانه میگوید «من پاسخگو نیستم و این خانم هم دنبال پول بوده است». یعنی اعتراف میکند که ما به افراد بیگانه پول میدهیم که حرفهای ما را بزنند و به نوعی اسم آنها را اجاره میکنیم در حالی که متوجه نیست برای یک فرد یهودیتباری با این ارتباطات و همکاری برای چند هزار دلار هیچ موقع وارد ایران نمیشود و خود را به خطر نمیاندازد؛ قطعا اینها دهها برابر این چند هزار دلاری که از سیستم صداوسیما و رسانههای حکومتی ما گرفتند هزینه کردند که پوشش را برای عامل نفوذیشان درست کنند و این یک دام کاملا حساب شده است که همه دنیا میدانند ما به دنبال این هستیم که از زبان غربیها برای خودمان تایید بگیریم و حرفهای خودمان را بزنیم. یک موردش این خانم است همین الان در شبکه افق افرادی را میآورند و یا کتابهایی به اسم اساتید دانشگاههای اروپایی نوشته و چاپ میشود، پول کلانی به آن فرد و انتشارات میدهند که فقط حرفهای ما را بزنند و مواضع ما را تایید کنند. اینها همه دامهایی است که دیگر همه دستگاههای اطلاعاتی و سرویسهای دنیا که می خواهند نفوذ کنند میدانند و طبیعتا اگر بخواهند نفوذ کنند از همین مسیرهای باز که خارج از نظارتها و کنترلها و فیلترهای حرفهای که هر کشوری برای منافع مالی خودش منظور میکند نفوذ میکنند.
صادقی دربارهی ادعای محمد سرافراز، رئیس اسبق صداوسیمای جمهوری اسلامی مبنی بر هماهنگی بیبیسی فارسی با نهادهای قدرت در ایران گفت: متاسفانه موضع گیریهای مقامات گذشته و فعلی ما بر اساس منافع و جایگاه خودشان است و نه براساس دلایل کارشناسی. آقای سرافراز یک روزی رئیس صداوسیما بوده و بالاخره با بیبیسی درگیر بودند و خبرنگاران بیبیسی توسط دستگاههای امنیتی که آقای سرافراز توسط همانها حمایت میشد بازداشت میشدند و خانوادههایشان تحت فشار بودند. اگر اینطور که آقای سرافراز میگوید به نوعی بیبیسی تحت حمایت دستگاههای قدرت ایران بودند چرا با خبرنگارانش اینطور برخورد میشده؟! امروز که آقای سرافراز در مسند نیستد و میخواهند با دستگاههای امنیتی درگیر شوند میآید این طور صحبت میکند. این تناقض قابل توجیه نیست.
این فعال رسانهای در ادامه افزود: دولت انگلستان و امآی۶ و امآی۵ مادر اسرائیل هستند؛ بالاخره رژیم صهیونیستی که از زیر بته به عمل نیامده و در طول هفتاد و پنج سالی که اسرائیل رسمی شده بیشترین حمایت از طرف سازمان اطلاعاتی انگلیس و دولت انگلیس از اسرائیل شده و در مرتبهی بعدی دولت امریکا. اینکه بگوییم مثلا رسانهی درون حاکمیتی و کاملا حرفهای و با نفوذ بیبیسی تحت نفوذ سرویس اطلاعاتی جمهوری اسلامی و علیه اسرائیل است یک حرف کودکانه است. اتفاقا برعکس است؛ توضیح دادم که چرا در واقع این مصاحبه توسط خود موساد طراحی شده است. اگر میگوییم این خانم یک آدم حرفهای بوده و آمده کار حرفهای کرده و با یک برنامهریزی خودش و جانش را به خطر انداخته (چقدر آدمهای دو تابعیتی که اصلا کاری نکرده بودند ده سال و هشت سال و پنج سال در زندان هستند) یک آدمی که آمده هویت خودش را مخفی کرده و هویت جعلی برای خود درست کرده و تا ردههای بالای کشور نفوذ کرده اگر این خانم دستگیر میشد الان چه سرنوشتی پیدا میکرد یا محکوم به اعدام میشد یا زندان ابد؛ این خانم توسط موساد دارد حمایت میشود و موساد می آید با بیبیسی این هماهنگی را انجام میدهند و این مصاحبه را ترتیب میدهند. به شکلی موضوع را تکذیب میکنند که کاملا در راستای همان اهداف خودشان است یعنی به طعمههایی که الان خیلی نگران هستند، همه آن مسئولین کشور که ممکن است مشکل اخلاقی داشته باشند، مشکل مالی داشته باشند با این کدهایی که در این مصاحبه بیان شده وحشتزده باشند که آیا امروز فیلم من در میآید یا فردا با من برخورد میشود به اینها آرامش میدهند که ما تکذیب میکنیم و چیزی قرار نیست علنی کنیم ولی شما باید کاری که انتظار میرود را انجام دهید و هم بیبیسی هم این خانم را با این مصاحبه سفید میکنند که ما هیچ مسئلهای نداریم ولی در عین حال با اعتباری که به خودشان میبخشند هم علیه کشور استفاده میکنند و بحث بمب اتم را مطرح میکنند.
فواد صادقی دربارهی ارزیابی خود از مصاحبهی بیبیسی با کاترین شکدم گفت: کاملا مشخص است که این مصاحبه به نفع ایران نیست، ممکن است به نفع چهار تا مسئولی باشد که آبرویشان از نظر اخلاقی در خطر باشد، این بحث شخصی است، اما به نفع منافع ملی نبوده، این مصاحبه به ضرر منافع ملی بوده، بیبیسی به ضرر منافع ملی ما کارکرده و آقایانی که هر کسی با بیبیسی صحبتی کند برخورد و دستگیر میکردند عجیب است که الان بیبیسی برایشان شده محل استناد. به نظر من این موضوع کاملا روشن است.
این تحلیلگر مسائل امنیتی در بخش دیگری از گفتوگو با خبرنگار انصاف نیوز میگوید: آن ضربه ای که در قتلهای زنجیرهای سیستم امنیتی کشور خورد و ضربهای که در دورهی دوم آقای احمدینژاد خورد در واقع تکرار شد و الان این موج سوم ضربهای است که به سیستم امنیتی کشور خورده است که این طور ما شاهد عملیاتهای مختلف، ترورها، سرقت اسناد و مسائل این چنینی هستیم و در آخر هم صورت مسئله پاک میشود و میگویند چیزی نبوده و باشگاه خبرنگاران میگوید فیک بوده و اصلا چیزی نبوده است؛ مثل قضیهی تورقوزآباد که مسخره کردند و گفتند چیزی وجود نداشته و بعدا رئیس جمهور اعلام کرد و اسنادش منتشر شد. بخش بزرگی از تحریمهای ترامپ به استناد آن اسناد که از تورقوزآباد سرقت شده، بود. با پاک کردن صورت مسئله که ما نمیتوانیم واقعیتها را عوض کنیم. فقط به یک مخاطب ده تا پانزده درصدی که صداوسیما دارد ممکن است تسلی خاطر بدهند که مشکلی نبوده است.
صادقی دربارهی ادعاهای خبرگزاریهای اصولگرا مبنی بر اینکه ماجرای کاترین شکدم پروژهی جریان احمدینژاد است گفت: اصلاحطلبان، جریان احمدینژاد، ملیمذهبیها و… کسانی که زیر بار ضرب سیستم امنیتی کشور رفتند و به نوعی نیروهای انقلابی و داخلی بودند و نیروهایی بودند که حداقل به ایران وفادار بودند و فکر میکردند وفادار هستند و با آنها برخورد شده طبیعی است که الان بیایند بگویند که چرا با ما برخورد شده؛ وقتی که جاسوس میآید تا بالاترین سطوح نظام نفوذ میکند و هیچ کسی با او کاری ندارد و از کشور بیرون میرود و سه سال بعد میآید برای ما مشتش را بازمیکند چرا با ما برخورد میشد؟! این حرف فارس و تسنیم در این حد درست است که بله جریان احمدینژاد، جریان اصلاحطلب، جریان ملی مذهبی، جریان عدالتخواه و جریانات منتقد داخلی همه مدعی هستند که این یک رسوایی است و به جای اینکه با ما برخورد میشد باید با جاسوسهای واقعی برخورد میشد اما اینکه استفادهی تبلیغاتی جریان احمدینژاد موضوع ما بشود همان پاک کردن صورت مسئله است.
صادقی ماجرای کاترین شکدم را ذیل موضوع نفوذ دانسته و میگوید: خانم «کاترین» سوزنی است که روی نوک قلهی یخ گذاشتند و همهی آن قله زیر آب است و فقط آن سوزن روی قله یخ پیداست. میخواهم به این تشبیه کنم که به ابعاد موضوع پی ببرید که بسیار گسترده و شاخص است. وقتی که میبینید برای آقای طالبزاده که مجری تلویزیونی است تا این حد برنامهریزی شده و ایشان اگر خودش مظنون نباشد، نفوذیها توانستند به این شکل فریبش دهند و همکاری کند ببینید برای مسئولان کشور و افراد متنقذ چه مهرههایی را نفوذ دادند و کنارشان گذاشتند. آنهایی که آمدند دیگر مثل خانم «کاترین» نبودند که از کشور خارج شوند، نفوذیهای اصلی در واقع هنوز هم هستند و دارند تصمیمگیری و تصمیمسازی میکنند و ما صدایشان را از حلقوم یک سری از مسئولانی میشنویم که فریب آنها را خوردند با شعارهای تند و حرف های سوپر انقلابی، با حملات مختلف که با منافع ملی ما سازگار نیست ولی منافع موساد و سیآیای را تامین میکند.
طرح صیانت هم در راستای موساد
فواد صادقی در پایان در پاسخ به این سوال که «چه پیشنهادهای مشخصی برای مقابله با نفوذ از سوی دستگاههای مسئول دارید؟» میگوید: به نظر من ما نیازمند یک تغییر در راهبرد ملی هستیم، یعنی ما باید بدانیم که در واقع مشکل کشور کجاست؟ تهدید واقعی کجاست؟ و به سراغ آن برویم. اگر سمت لولهی این تفنگ از منتقدین و مخالفین داخلی و ایرانیانی که وطنپرست هستند به سمت دشمنان واقعی کشور که مخالف ایران هستند گرفته شود راهحل مسئله پیدا میشود وگرنه اگر این فضا باشد، چه در بحث انتخابات، چه رد صلاحیتها، چه بهکارگیری مدیران و حذف مدیران شایسته، چه بهکارگیری افراد بیتجربه، چه تنشزایی در سیاست خارجی، چه ناامید کردن مردم از بهبود داخلی مثل همین ماجرای «صیانت» که مردم را سوق میدهد به سمت قطع ارتباط با رسانههای رسمی نظام، همهی اینها در راستای موساد است و باعث میشود که این پازل تقویت شود و افرادی که در این مسیر دارند حرکت میکنند مسئولان مربوطه را به نوعی شستشوی مغزی میدهند که حرفهایی میزنند که آدم تعجب میکند یک مسئول چرا باید اینطور صحبت کند.
«الی کوهن»ها در ایران
صادقی ادامه میدهد: همهی اینها ممکن است «کاترین»هایی باشند که در کنار این مسئولان حضور دارند، ممکن است خانم هم نباشند و آقا باشند با سی سانت محاسن و چفیه و در ظاهر خیلی انقلابی. من توصیه میکنم همه سریال «SPY» که نتفلیکس تولید کرده و مربوط است به الی کوهن را ببینید. یک سریال شش قسمتی است که نشان میدهد چگونه یک جاسوس یهودی را به عنوان یک عرب ضد اسرائیلی تا بالاترین مقامات در سوریه نفوذ دادند و قائم مقام وزیر دفاع شد حتی در کودتای امین اسد نقش داشت اما باعث شد که صنایع هستهای سوریه توسط اسرائیل از بین برود، بلندیهای جولان را از دست بدهند و خیلی صدمات جدی به سوریه زد. سرانجام خودشان هم نتوانستند بفهمند و «KGB» این جاسوس را کشف کرد و به سوریه داد و اعدام شد. الان پنجاه سال است که به دنبال این هستند که جنازهاش را به اسرائیل بیاورند تا برایش بزرگداشت برگزار کنند.
این فعال رسانهای بهعنوان سخن پایانی گفت: آقای الی کوهن به هر حال یک سوپر انقلابیِ ضد صهوینیستِ وطن پرستِ عربِ دو آتشه بود که بعدا معلوم شد چه خدماتی به اسرائیل انجام داد. برآوردهای کارشناسی این است که دهها نفر از این «الی کوهن»ها در کشورمان داریم که در مناصب حساس و جاهایی که دیده نمیشوند مشغول تصمیمسازی و اجرای ماموریت های خودشان هستند و متاسفانه به جای توجه به آنها همهی سخت گیریها و سرکوبها متوجه منتقدین و افرادی است که با این روندها موافق نیستند.