اصلاحطلبان مردم را فدای نامزدهای حداقلی کردند
روز نو :علی صوفی فعال سیاسی با سابقه اصلاحطلب معتقد است که اگر تمامی موانع پیشروی اصلاحطلبان نیز برداشته شود، آنها نخواهند توانست در انتخابات آتی موفقیتی کسب کنند چراکه اعتماد و همراهی مردم را ازدستدادهاند. او میگوید: «انتخاب کاندیداهای حداقلی در انتخابات گذشته ریسک بزرگی بود که موجب شد تا مردم از اصلاحطلبان دلسرد شوند.»
علی صوفی فعال سیاسی اصلاحطلب و دبیر کل حزب پیشرو اصلاحات ا اشاره به اینکه «جامعه در حال تغییر است»، گفت: «از سال 96 به بعد جامعه ایران دستخوش تغییرات اساسی شده است و مردم بهنوعی به یاس، دلمردگی و دوری از جریانات سیاسی مبتلا شدهاند و این امر به خاطر عملکرد بدی است که از مجموعه نظام سیاسی بهویژه از منتخبان خود در مجلس و دولت دیدهاند. این عوامل باعث شده که مردم اساساً از جریانات سیاسی روی گردانند، گفتمانها که جای خود دارد. همین امر موجب شده تا جریانات سیاسی کاملاً از جامعه دور بمانند و نتوانند خود را بهروز کنند.»
وی ادامه داد: «همه جریانات سیاسی همین وضعیت را دارند و اصلاحطلبان هم که تا پیشازاین گفتمان غالب را در دست داشتند، بیشتر آسیب دیدهاند و ضعف گفتمانیشان آشکارتر است؛ بنابراین این مشکل اساسی در جریان اصلاحطلبی بروز کرده و اصلاحطلبان نتوانستند خودشان را با نیازهای جامعه و همچنین گرایشهای جامعه تطبیق دهند. در نتیجه مردم دچار نوعی وازدگی هستند و بهنوعی بلاتکلیفی هم دچار شدند، نمیدانند که بالاخره در عرصه سیاسی باید به کجا تکیه کنند و مرجعشان چه کسی باید باشد؛ چراکه جریانهای سیاسی مرجعیت خود را ازدستدادهاند.»
این فعال سیاسی با بیان اینکه «مردم بهشدت آسیبدیدهاند و این حالت جامعه حالت بسیار بدی است»، افزود: «این شرایط ممکن است با یک جرقه به شورشی کور تبدیل شود و کسی نتواند آن را کنترل یا هدایت کند، چراکه مرجعی وجود ندارد؛ بنابراین اصلاحطلبان هنوز این رسالت را بر عهده دارند که بخواهند خود را به مردم برسانند، منتهی فرق است بین اصلاحطلبان و اصلاحطلبی.»
صوفی به تشریح تفاوت میان اصلاحطلبی و اصلاحطلبان پرداخت و گفت: «اصلاحطلبی یک جنبش است اما اصلاحطلبانی که این جنبش را نمایندگی میکردند و مردم آنها را قبول داشتند الان در آن جایگاه نیستند. اصلاحطلبی یک تفکر و جنبش است که راه خودش را ادامه میدهد، ممکن است که اشخاص عوض شوند ولی این راه ادامه پیدا کند.» وی افزود: «اساساً هیچ حکومتی بدون اصلاحات و تجدیدنظر در روشهای خود و روزآمد کردن روشهای خودش نمیتواند دوام و بقا داشته باشد؛ بنابراین ممکن است نمایندگان اصلاحطلبی تغییر کنند. اشخاص تغییر میکنند اما شکل بهجای خود باقی است. در واقع اصلاحطلبی فکر مداوم و ماندگاری است.» دبیر کل حزب پیشرو اصلاحات، با بیان اینکه «کسانی که میگویند راه باید برای ما باز شود تا بتوانیم اصلاحات انجام دهیم درواقع فرافکنی میکنند»، عنوان کرد: «این امر زمانی محقق میشود که اصلاحطلبان با یک موانع خارجی و بیرونی مواجه باشند، حال آن مانع بیرونی نظارت استصوابی باشد که اجازه نمیدهد اصلاحطلبان کاندیداهای خود را وارد صحنه کنند یا موانع دیگری اما مردم را داشته باشند؛ یعنی موقعیت اجتماعیشان خوب باشد ولی اجازه ندهند از این موقعیت و اعتبار اجتماعیشان استفاده کنند.» وی در همین راستا اضافه کرد: «ما شاهد این موضوع بودیم که در سالهای 92، 94 و 96 موانع جدی بر سر راه اصلاحطلبان برای ورود به عرصه انتخابات وجود داشت. در سال 92، باوجوداینکه مانع اصلی اصلاحطلبان برطرف نشده بود و کاندیداها یکی پس از دیگری رد صلاحیت میشدند، آقای روحانی بهعنوان کاندیدای حداقلی در صحنه ماند و از طرف دیگر آقای عارف در کنار ایشان پذیرفت که یک اجماعی به وجود بیاید و تکثر کاندیدا نباشد، چون مردم تکثر کاندیداهای اصلاحطلبان را عامل وضع موجود میدانستند. مردم معتقد بودند که اگر در سال 84 اصلاحطلبان آن اشتباه را نمیکردند و تکثر کاندیدهای آنها باعث شکسته شدن آرا نمیشد، هیچوقت احمدینژادی در حاکمیت ظهور و بروز پیدا نمیکرد که اینهمه فجایع بهجا بماند و این موضوع را از چشم اصلاحطلبان میدیدند. خواسته آنها از اصلاحطلبان این بود که یک نفر را معرفی کنید تا به آن رأی دهند و اصلاحطلبان هم پیام را گرفتند و یک نفر را معرفی کردند و آن رأی آورد.»
صوفی افزود: «اصلاحطلبان در سال 94 و در انتخابات مجلس نیز همین کار را کردند و یک لیست امید دادند ولو اینکه کاندیداهای اصلی و حداکثری نداشتند ولی رأی آوردند. در تهران افرادی که حتی خود اصلاحطلبان هم آنها را نمیشناختند، معرفی شدند. من رئیس ستاد بودم و فراخوان دادیم و از بین کسانی که ثبتنام کرده بودند، توانستیم لیست 30نفره را ببندیم که حتی دو نفر اصولگرا را هم در این لیست قرار دادیم ولی لیست 30 بر صفر پیروز شد، پس مردم آمادگی داشتند. در 96 هم همین وضع بود اما بعد اوضاع کاملاً عوض شد و ما مردم را بعداً از دست دادیم.» این فعال سیاسی اصلاحطلب با تأکید بر اینکه «انتخاب افرادی گمنام و حتی اصولگرایان برای حضور در لیست اصلاحطلبان بهصورت مستقیم بر از بین رفتن اعتماد عمومی مردم نسبت به اصلاحطلبان تأثیر نداشت»، گفت: «این موضوع تأثیر غیرمستقیمی گذاشت، در واقع ناکارآمدی لیست باعث شد که مردم از منتخبان خود گریزان شوند یا عدم تعهد منتخبان نسبت به آنچه به مردم وعده داده بودند، باعث شد که مردم ناامید، مأیوس و گریزان شوند. اگر آن منتخبان به اصول خود و آنچه وعده داده بودند، پایبند بودند و اگر در جایگاه نمایندگی متحد میشدند و در ادامه اگر در جایگاه ریاست جمهوری، آقای روحانی به وعدههای خود عمل میکرد، طبعاً مردم اگر نارساییهایی هم وجود داشت، از چشم اصلاحطلبان یا منتخبانشان نمیدیدند ولی مردم دیدند که این منتخبان اساساً برگشتهاند و کلاً ازآنچه وعده داده بودند، رویگردان شدند؛ بنابراین این ناکارآمدی باعث شد که مردم از اصلاحطلبان گریزان شوند.»
صوفی به چرایی عملی نشدن وعدهها از سوی منتخبان مردم پرداخت و گفت: «چند دلیل داشت. یکی اینکه ماهیتاً اینها کاندیدهای حداکثری نبودند، یعنی کاندیداهایی که اصلاحطلبیشان به اثبات رسیده باشد و مردم اینها را بهعنوان کاندیدای اصلاحطلب بشناسند. مردم به کاندیدا رأی ندادند، بلکه به جریان اصلاحطلبی رأی دادند، بنابراین کاندیداها در مجلس یا دولت پدیده جدیدی را به نام دوگانه اصلاحطلب و اصلاحطلبی به وجود آوردند؛ یعنی اصلاحطلبان در مجلس بودند ولی اصلاحطلبانه عمل نمیکردند و کارهایی میکردند که بهتر بود نمیکردند، مانند تصویب قانون منع بهکارگیری بازنشستگان یا امثال اینها که فکر میکردند کارهایی مفید است، اما نهتنها مفید نبود بلکه مضر بود.» وی ادامه داد: «از طرف دیگر دولت روحانی بهطوری عمل کرد که مشکلات مردم تشدید شد و باعث شد که مردم بسیار سریع از دولت روی بگردانند. کجا سراغ دارید که یک دولت چهار ماه بعد از روی کار آمدن، محبوبیتش تا این حد پایین بیاید. مردمی که 24میلیون به آقای روحانی رأی داده بودند که حتی چهار میلیون بیشتر از دوره قبل بود، کلاً روی بگردانند و به خیابانها آمدند. دولت در شهریور کارش را شروع کرد و مردم دیماه به خیابانها آمدند و علیه دولت شعار دادند، حتی کلاً گرایشهای سیاسی را کنار گذاشتند یا قبل از آنهمه شعار سیاسی بود اما بعداً تغییر کرد. یک قشر جدید پابرهنگان وارد صحنه شدند و شعارشان هم تماماً معیشتی شد؛ بنابراین این دولت وجهه و اعتبار خود را کاملاً از دست داد.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب با تأکید بر اینکه «اصلاحطلبان با معرفی کاندیداهای حداقلی ریسک بزرگی کردند»، اذعان کرد: «رویکرد اصلاحطلبان از 92 تا 96 سلبی بود، به این معنا که اجازه ندهیم آن جریانی که حاکم بوده دیگر حاکم باشد و آن مجلسی که از تندروها تشکیلشده بود، نباشد، حالا هرکس دیگری میخواهد باشد ولی آنها نباشند. این هرکس دیگر کار دست اصلاحطلبان داد. در نهایت هم اصلاحطلبان نتوانستند آن نتیجهای که تصور داشتند، به دست بیاورند و حتی آن اعتمادی که مردم به آنها کرده بودند، نیز نتوانستند حفظ کنند؛ بنابراین مردم هم اعتماد خود را به اصلاحطلبان از دست دادند.»
وی در پاسخ به اصلاحطلبانی که معتقدند اگر موانع برداشته شود، میتوانند تأثیرگذار باشند، گفت: «من میگویم نه اینطور نیست. موانع را چه کسی ایجاد کرده است که بخواهد بردارد؟ مشکل اینجاست که اصلاحطلبان هر کاندیدایی را معرفی کنند، مردم استقبال نمیکنند. حتی اگر کاندیدای حداکثری هم معرفی کنند، مردم استقبال نمیکنند. این مشکل را چطور حل خواهند کرد؟» صوفی در ادامه با تأکید بر اینکه «مردم درعینحال که خواهان اصلاحات و تحول وسیعی و تغییرات اساسی هستند، اما این اصلاحطلبی و شخصیتهایی که هستند دیگر نمیتوانند آنها را نمایندگی کنند»، اظهار کرد: «چندی پیش آقای محمدرضا خاتمی برادر سیدمحمد خاتمی اعلام کرد که رئیسجمهور اصلاحات دیگر در عرصههای عملی سیاسی ورود نخواهد کرد، یعنی دیگر لیست اصلاحطلبان را تأیید نخواهد کرد، دیگر بهمانند سابق که جبهه اصلاحات را تشکیل میداد و رهبری میکرد، در جبهه اصلاحات نقشی نخواهد پذیرفت و... بنابراین تمام وجهه و اعتبار اصلاحطلبان از بین رفته است.»
وی اضافه کرد: آن زمانی که اصلاحطلبان در میان مردم محبوبیت داشتند، به خاطر افراد یا احزاب اصلاحطلب نبود، بلکه همه اینها به کاریزمای آقای خاتمی نیاز داشتند. البته آقای خاتمی هم دیگر آن خاتمی سابق نیست و آن نفوذ قبلی را ندارد و به همین دلیل است که خود را کنار کشیده است و البته تصمیم خوبی هم گرفت تا بهعنوان وسیله یا ابزار از ایشان استفاده نشود و اعتبارش بیش از این لطمه نبیند. با این وضعیت اصلاحطلبان یعنی 27حزب اصلاحطلب عضو جبهه اصلاحات، نه مردم را دارند و نه آقای خاتمی را، پس چطور میتوانند وارد یک اکت یا عمل سیاسی شوند؟
صوفی با بیان اینکه «ما دیگر قابلیت عملیات سیاسی را از دست دادیم»، اظهار کرد: «آقای خاتمی داوطلبانه از عملیات سیاسی کنارهگیری کرد درحالیکه بههرحال هنوز قابلیت ایشان از بین نرفته است ولی اصلاحطلبان با چه قابلیتی وارد میدان عمل شوند. اصلاحطلبان، مردم و آقای خاتمی را از دست دادند و مردم برای احزاب تره هم خورد نمیکنند.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب یادآور شد: «در سال 98 زمانی که شورای عالی سیاستگذاری اطلاعیه داد که در انتخابات به دلیل نداشتن کاندیدا شرکت نخواهد کرد، برخی از احزاب لیست دادند اما حاصل کار چه شد؟ سر لیست آنها تنها 60هزار رأی آورد. البته در آن زمان، هنوز مردم در آن بهاندازه امروز بدبین نبودند اما اکنون دیگر حتی اگر موانع پیش پای اصلاحطلبان را هم بردارند و ما هم بتوانیم بهترین کاندیداهای حداکثری را معرفی کنیم، دیگر مردم به صحنه نخواهند آمد.»
صوفی در پاسخ بهاحتمال بازگشت مردم پس از دولت رئیسی به اصلاحات گفت: «آقای رئیسی، احمدینژاد نیست و حاکمیت هم تجربهای از یکدست بودن در گذشته داشته که نتوانسته از آن استفاده کند، اکنون با استفاده از آن تجربه، تمام عزم خود را جزم کرده است که از این یکدست بودن فضا استفاده کند. اولین و بزرگترین چالش کشور ما، در سیاست خارجی و در تحریمهاست. دولت فعلی هم کاملاً مورد اعتماد رهبری است، درصورتیکه در دوره آقای روحانی این اعتماد و همراهی وجود نداشت، بهطوریکه مقام معظم رهبری اخیراً در جلسهای که با صنعتگران داشتند، فرمودند که در این سالها اگر مسئولین دولتی همراهی میکردند اوضاع اقتصادی ما اینی که الان است، نبود؛ یعنی اینکه دولت روحانی همراهی نکرده است. درحالیکه دولت روحانی در زمان توافق هستهای و نگارش برجام لحظهبهلحظه ارتباط داشتند و هماهنگ بودند.»
وی ادامه داد: «مقام معظم رهبری بهشدت به غربگرایی حساس هستند و این مشرب ایشان است. از برخی شنیدم که ایشان برخی افراد را بهعنوان غرب پرست میشناسند لذا به دولت روحانی اعتمادی وجود نداشت. دنیا و 1+5 هم میدانستند که تصمیم گیر اصلی در سیاست خارجی مقام معظم رهبری است. اکنون شرایط عوضشده و ایشان صد در صد از دولت مطمئناند که بههیچوجه غربگرا نیستند و این افراد را میتوان کنترل کرد، بنابراین میدان دادهشده تا جایی میتوانند بروند و از همه خط قرمزهایی که قبلاً وجود داشته، با اجازه ایشان عبور کنند، تابوها را بشکنند، با آمریکا مستقیماً مذاکره کنند.»
صوفی البته ادعا کرد که «حتی زمزمههایی از نشست با نماینده اسرائیل هم هست.»
وی ادامه داد: «پس مانعی برای این دولت وجود ندارد و میتوانند در سیاست خارجی توفیقات نسبی به دست بیاورند. این توفیقات نسبی میتواند مشکلات داخلی را تا بخش زیادی حل کند؛ لذا پس از رئیسی احتمال بازگشت به مردم به اصلاحطلبان همانند دوران احمدینژاد وجود نخواهد داشت.»
دبیر کل حزب پیشرو اصلاحات در پایان به روند آسیبشناسی در درون جبهه اصلاحات پرداخت و گفت: «در جبهه اصلاحات گزارشی از آسیبشناسی جریان اصلاحطلبی ارائه نشده است. گزارشی از آسیبشناسی جبهه اصلاحات در انتخابات 1400 نیز هنوز ارائه نشده است. از طرف دیگر جبهه اصلاحات در دولت قبل که در مقابل اصلاحات نبود، از همان بدو تشکیل جبهه، با اشکالاتی از سوی وزارت کشور مواجه شد که آن اشکالات هنوز هم برطرف نشده است. این دولت هم آنچنان نسبتی با اصلاحطلبان ندارد و کمیسیون ماده10 احزاب نیز که متشکل از دو تن از نمایندگان مجلس فعلی است و گرایش و نسبت آن با اصلاحطلبان مشخص است هم علاقهای به اینگونه فعالیتها ندارد و نهتنها فعالیت احزاب اصلاحطلب که حتی احزاب اصولگرا هم ممکن است محدود شود. البته بههرحال در داخل جبهه اصلاحات تلاش میشود تا انسجام خود را حفظ کنند و بتوانند به فعالیت خود دهند.»