روزنو :رئیسجمهور در جریان رقابتهای انتخاباتی با شعار «دولت مردمی» وارد میدان شد و بعد از آن وعدههایی ازجمله رفع تحریمها و کنترل تورم و گرانی را به مردم داد که با توجه به شرایط فعلی کشور تحقق آنها سخت به نظر میرسد. حال سؤال این است که آیا دولت او میتواند این وعدهها را عملیاتی کند؟
اگرچه هنوز قضاوت در مورد عملکرد دولت رئیسی زود است، اما نکته قابلتوجه برای دولت در شرایط کنونی کشور توجه به فاصله شعار تا عمل است.
پیش از رویکار آمدن دولت سیزدهم، بسیاری از مخالفان دولت روحانی مهمترین مشکل کشور را نبودِ مدیریت و تدبیر دولت دانسته و تأکید داشتند که اگر دولت یا مجلس عوض شوند همه مشکلات حل میشود؛ اما تاکنون شرایط بهگونهای دیگر رقم خورده است.
این درحالی است که در برخی از دولتهای گذشته، علل بسیاری از مشکلات مواردی چون عملکرد دولت قبلی، یکدست نبودن قوا و... عنوان میشد؛ اما امروز بهخوبی روشن است که آدرس غلط یا وعده دادن، نمیتواند افکارِعمومی را مدیریت و اعتماد مردم به دولت را حفظ کند.
این نکتهای است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم تنفیذ ریاستجمهوری به آن اشاره و تأکید کردند که «با کارهای روزمره و اقدامات پیشبینینشده نمیتوان مشکلات را حل کرد.»
اما، در شرایط فعلی خروج از بحرانها و بیرون آمدن از چالشها و تحقق شعارها به عوامل متعددی بستگی دارد.
این عوامل مانند چرخ دندههای یک ماشین مکانیکی به یکدیگر پیوستهاند و حرکت نکردن هریک از آنها موجب میشود که دیگر چرخ دندهها نیز بدون حرکت باقی بمانند.
وضعیت اقتصادی و مشکلات مربوط به آن در کشور نیز مانند قطعات یک دومینو بر یکدیگر مؤثر بوده و نمیتوان با بایدها گفتنها و طرح آرزوها، آنها را عملی ساخت.
کارشناسان دراینزمینه تأکید دارند که برای بیرون آمدن از چالشها و تحقق شعارها همه موضوعات از مسائل منطقه و سطح بینالمللی گرفته تا عوامل متعدد داخلی باید مدّنظر دولتمردان باشد.
علی صوفی، فعال سیاسی اصلاحطلب در اینباره میگوید؛ اگر بخواهیم بگوییم امروز مسئول گرانیها دولت آقای رئیسی است، باید اول بگوییم «چه سیاستهایی را دولت او اتخاذ کرده که نتیجه آن سیاستهای غلط منجر به این گرانیها شده است»، واقعیت آن است که دولت آقای رئیسی اساساً سیاستی را در حوزه اقتصادی اتخاذ نکرده است. آقای رئیسی کشور را از لحاظ اقتصادی رها کرده و کنترلی بر اوضاع اقتصادی کشور ندارد.
در این میان آنچه بیش از هر چیز مشخص شد آن است که با سیاست دستوری مشکلات کشور قابلحل نیست. در مدتی که از رویکار آمدن دولت سیزدهم میگذرد، بارها شاهد بودیم که رئیسجمهور خواستار، ارزان شدن قیمتها و جلوگیری از افزایش آن شد، اما در عمل این دستورات محقق نشد؛ زیرا به علت و معلول و تصمیمگیریهای همهجانبه توجهی نشد.
واضح است که قیمتها با دستور قابلکنترل نیستند و علت و معلول وابسته به یکدیگر دارد که نیازمند تصمیمگیریهای همهجانبه است.
برنامه دولت در جهت حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی نیز یکی از نمونه مواردی است که مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان اقتصادی ازجمله احمد توکلی قرار دارد.
تحلیلگران اقتصادی با بیان اینکه مبنای تحلیلهای دولت برای حذف این ارز، تحمیل کسری بودجه قابلتوجه به بودجه عمومی کشور است، در اینباره تأکید دارند که اجرای این طرح ایجاد موج تورمی جدید، افزایش یکباره قیمت کالاهای اساسی و فشار سنگین به دهکهای پایین جامعه را به دنبال دارد.
این گروه با اشاره به سرنوشت ناموفق اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها در سال ۸۹، دراینزمینه اعلام کردند که این طرح مشابه طرح هدفمند کردن یارانهها است که در نهایت قربانی تورم میشود.
یکی از مهمترین انتقادات مردم به دولت گذشته گره زدن مشکلات و حل آن به مسئله برجام بود. اما امروز نیز شاهد هستیم که تیم اقتصادی دولت هنوز عملکردی هماهنگ ارائه نکرده و همچنان برنامه و نقشه راه این تیم برای حل مشکلاتی چون عرضه و تقاضا، مسکن و اشتغال، تورم، گرانی، بحران آب و برق و... در هالهای از ابهام قرار دارد.
اما نگاههای دولت سیزدهم و تصمیمات اقتصادیاش همچنان به مذاکرات احیای برجام گره خورده است. علی صوفی، فعال سیاسی اصلاحطلب در اینباره میگوید؛ «یکی از شعارهای آقای رئیسی این بود که نباید اقتصاد کشور را به دیپلماسی و سیاست خارجی گره بزنیم، اما الان مشخص است که آقای رئیسی منتظر است ببیند نتیجه برجام چه میشود؛ یعنی او دو گام جلوتر از آقای روحانی اقتصاد کشور را به دیپلماسی و سیاست خارجی گره زده است.»
در این میان بسیاری از مردم و تحلیلگران تأکید دارند که بسیاری از مسائل موجود کشور مانند توسعه عدالت اجتماعی و پایان روابط، استفاده از نیروهای کارآمد، توزیع عدالت با استفاده از ظرفیتهای اقتصاد و... چندان ارتباطی با برجام ندارد؛ اما هنوز بلاتکلیف باقی مانده است.
در این میان اظهارنظرهای مسئولان دولتی بیشازپیش خودنمایی میکند؛ درحالیکه وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم را کلافه کرده، برخی از اظهارنظرهای مسئولان و بیتوجهیها به مطالبات مردم باعث شده که همچنان اعتماد لازم به مسئولان در جامعه احساس نشود.
عزتالله یوسفیانملا، نماینده پیشین مجلس در اینباره تأکید دارد؛ «دولت آنچه در توان دارد را به مردم قول دهد و بیش از آن وعدهای ندهد. خیلی راحت هم میتوان بررسی کرد که حد توان دولت چقدر است.»
نظرسنجی ایسپا در مهر ماه امسال که میزان امید مردم به تحقق وعدههای دولت ۳۷ درصد نشان میدهد، نیز بیانگر این است که مردم امیدهای واهی را قبول ندارند.
شعار نماد دولت است
تدبیر در امور و مدیریت نکتهای است که در همه دولتها حرف اول را میزند. شعار خوب نماد دولت و حرف دل مردم و است اما آنچه که شعار را بد جلوه میدهد عمل نکردن به شعار و فاصله فاحش شعار و عمل است؛ عملی شدن شعارها نیاز به اقدامات پخته و کارشناسی و به دور از احساسات و اقدامات پوپولیستی دارد.
عماد افروغ، جامعهشناس معتقد است؛ «اعتماد به اعتبار دولت برمیگردد. اعتبار از این جهت که قدرت دولتی؛ قول صادق و رفتارهایی مطابق با نیازهای واقعی مردم داشته باشد. مردم باید تغییر را در زندگی روزمره خود احساس کنند. دلیل اینکه چرا بین حرف و عمل تا این حد فاصله افتاده، این است حرف در این کشور برای عدهای کارکرد مثبت پیدا کرده است.»
در نهایت باید گفت که دیگر زمانی برای ارائه آمارهای موفقیت وعدههای تکراری و جدید باقی نمانده است. ارائه آماری که ارتباطی به بهبود زندگی مردم ندارد، وانمودسازی، سیاستزدگی و امنیتزدگی و... شکاف بزرگی در اعتماد عمومی است که حاصل عملکرد دولتها تاکنون بوده است.
پر کردن این شکاف کار سادهای نیست و یکی از راههای آن زمانبندی اجرای این وعدهها است. دولت باید فرصت معقولی را برای تحقق این وعدهها از مردم بگیرد و تا این شکافها که عمدتاً هم اقتصادی است تعدیل شود و مردم احساس کنند که اگر مشکلی هم وجود دارد مربوط به قشر یا طبقه خاصی نیست و همه در شرایط برابر و منصفانه قرار دارند. در نهایت « بزرگی سراسر به گفتار نیست / دو صد گفته چون نیم کردار نیست».