یدالله طاهرنژاد و فرزانه ترکان دو عضو شورای مرکزی این حزب نیز استعفا کردند و برای همیشه فعالیت در قالب این حزب را کنار گذاشتند. کرباسچی هم اگرچه از دبیرکلی کنار رفت و زمزمههایی مبنی بر احتمال کنارهگیری از حزب درباره او مطرح بود اما در نهایت به ریاست کمیته سیاسی حزب رضایت داد. پسازاین تغییر و تحولات درونحزبی، به نظر میرسد اختلافات در کارگزاران تمام نشده و به گفته هدایت آقایی در مصاحبه با «همدلی» افراد شاخصی از حزب خارجشدهاند و هنوز هم ادامه دارد. فضا به حدی متشنج بود که پیشتر محمد عطریانفر درباره زمزمههایی مبنی بر استعفای حسین مرعشی نیز خبر داده بود؛ اگرچه مرعشی بعدها در سمت دبیرکلی قرار گرفت. عطریانفر دراینباره گفته بود: «استعفای آقای مرعشی باید در کنگره عمومی کارگزاران موردبررسی قرار گیرد که من اطمینان میدهم ما در کنگره زیر بار استعفای او نمیرویم و اجازه نمیدهیم او از شورای مرکزی جدا شود. آقای مرعشی از ادامه کار در شورای مرکزی استعفا داده است تا جوانترها بالا بیایند اما ما نمیتوانیم به این سادگی از تجربه و تأثیرگذاری او عبور کنیم».
جوانگرایی یا انتخابات؟
اگرچه چهرههای سیاسی این حزب قصد برخی چهرههای شاخص این حزب برای استعفا را جوانگرایی عنوان میکردند، اما به نظر میرسید که دلایل مهمتری در میان است و تصمیمات درونحزبی در خصوص رویکرد حزب کارگزاران نسبت به انتخابات منجر به ایجاد اختلافات شده است. بهویژه اینکه حضور عبدالناصر همتی، عضو حزب کارگزاران بهعنوان یکی از کاندیداهای انتخاباتی در شرایطی که مشخص بود به علت حضورش در دولت قبلی و نارضایتی جامعه از عملکرد دولت روحانی، بعید است آرای عمومی را جلب کند، اشتباه بوده و عملاً سوزاندن یکی از مهرههای بالقوه این حزب برای مناصب مختلف محسوب میشد. هدایت آقایی نیز تأیید میکند که اختلافاتی بر سر حضور همتی در انتخابات در داخل حزب وجود داشته و احتمالاً همین امر محملی برای اختلافات بعدی در حزب کارگزاران بوده است. البته عطریانفر بهشدت میکوشید فضای اختلافنظر درونحزبی را امری طبیعی نشان دهد. او گفته بود: «حتماً اختلافات درون احزاب طبیعی است و این تفاوتها در اندیشه و فهم سیاسی، خصیصه ذاتی کارکرد حزبی است و هیچکس نباید انتظاری غیرازاین داشته باشد. همه اعضا هیچگاه مانند هم فکر نمیکنند. حتی اگر آنهایی که در اقلیت حضور دارند به دلیل تأمین نشدن خواستهشان از حزب کنار بروند، باز هم ممکن است در موضوع دیگری میآنهمان اکثریتی که پیشتر در موضوعی موافق بودند، در بحثی دیگر اختلاف به وجود آید؛ بنابراین انتظار فقدان اختلافنظر در میان اعضای یک حزب سالبه به انتفاء موضوع است.»
البته عدم توفیق اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری و انفعال و بیتحرکی آنها در دورههای بین دو انتخابات به حدی زیاد است که احتمال اختلافنظر و دعوای درونحزبی را تشدید کند و در ایران که احزاب صرفاً کارکرد کمرنگی آنهم در شرایط انتخابات دارند، اصلاً بعید نیست که چنین اتفاقاتی نیز رخ دهد. چراکه انفعال سیاسی این روزها ویژگی مشخصه اصلاحطلبان شده است.
یک فرهنگ سیاسی غلط
هدایت آقایی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در گفتوگو با «همدلی» با اشاره به دلایل انفعال سیاسی اصلاحطلبان در این روزها میگوید: «فعالیت سیاسی گروهها و احزاب اصلاحطلب به چند دلیل پس از انتخابات کاهش پیدا میکند. اولین دلیل این است که انتخابات بزرگترین کار سیاسی است که انجام میشود و طی چند ماه همه نیرو و توان گروهها و چهرههای سیاسی به کار بسته میشود؛ بنابراین معمولاً بعد از انتخابات نیاز به فراغتی است تا احزاب و گروههای سیاسی خود را بازسازی و تجدیدقوا کنند. دلیل دوم این است که به لحاظ رفتار احزاب و گروهها، کار سیاسی را عموماً در انتخابات خلاصه میکنند و یا عمدتاً کار سیاسی را در انتخابات میبینند و فعالیتهای دیگر فراموش میشود. این بهعنوان یک فرهنگ سیاسی غلط در ایران مطرح است و متأسفانه به شکل چشمگیری وجود دارد. در کشورهای دیگر احزاب و گروهها بر سر هر موضوعی، ابراز وجود و تأثیر و راهکار دارند؛ بنابراین وقتی انتخاباتی نباشد، طبیعتاً انفعال دیده میشود. دلیل سوم به حاکمیت بازمیگردد که اساساً در حاکمیت اعتقاد چندانی به فعالیت سیاسی احزاب و گروهها نیست و آنها را حمایت نمیکنند. به همین دلیل است که نهتنها تشویق نمیشوند، بلکه گاهی اوقات صاحبان قدرت جلوی راه احزاب و گروهها سنگاندازی میکنند. بههرحال همین امر موجب میشود که فعالیتهای سیاسی غیرانتخاباتی عمومیت چندانی پیدا نمیکنند.»
او میافزاید: «در شرایط کنونی اصلاحطلبان مجموعهای از احزاب و گروهها هستند که هرکدام به فراخور حال خود کارهایی نیز انجام دادهاند؛ اما مشکلات درونی نیز کم ندارند. یکی از مشکلاتی که امروز بین بیشتر گروههای اصلاحطلب مشترک است، این است که عملکرد احزاب و گروههای اصلاحطلب آیا متناسب با مطالبات مردم است یا نه. آیا آنها میتوانند سخنگوی مطالبات مردم باشند؟ تا این جای کار میتوان گفت که عملکرد جریان اصلاحات بسیار بد بوده است. همین امر یکی از مسائلی بود که منجر شد احزاب مختلف ازجمله حزب کارگزاران دچار بحران شود. حزب کارگزاران باوجوداینکه در رویدادهای سیاسی مختلفی از انتخابات مجلس شورای اسلامی گرفته تا انتخابات ریاست جمهوری جلودار بوده، دچار مشکل شده است. درحالیکه حزب کارگزاران سعی داشته به هر نحوی که هست در انتخابات حضور پیدا کند؛ آنهم علیرغم اینکه اکثریت مردم نسبت به برخورد شورای نگهبان با کاندیداها انتقاد داشتند و بسیاری از کاندیداهای موردنظرشان امکان حضور در انتخابات نداشتند. رئیسجمهور و نمایندگان مجلس شورای اسلامی اختیاراتی که در قانون اساسی درجشده بود، ندارند. مدیرانی که در احزاب توجه به این خواست مردم نکردند با بحران روبهرو شدند.»
درباره اختلافات حزبی
این فعال سیاسی اصلاحطلب درباره اختلافات حزب کارگزاران که در این روزها منجر به تغییر دبیر کل این حزب شده، بیان میکند: «ما در حزب کارگزاران شاهد خروج تعدادی از نیروهای شاخص بودیم که هنوز هم ادامه دارد. در برخی از احزاب و گروههای دیگر نیز کماکان لااقل مباحث آن مطرح است. بااینحال به اعتقاد من در فضای فعلی که اصلاحطلبان در قدرت حضور ندارند، میتوانند راهکاری را برای آینده ترسیم کنند و براین اساس جلو بروند.»
وی در پاسخ به این پرسش که آیا انتخاب آقای همتی بهعنوان نامزد موردحمایت در انتخابات ریاست جمهوری نیز در حزب محل اختلاف کارگزاران بوده میگوید: «بخشی از جریانات داخل احزاب و گروههایی که از این نوع حضور حمایت کردند، پیشبینی میکردند که نتیجهای عاید نمیشود و هم مردم دلسرد میشوند؛ اما نقطه مقابل مقاومت میکردند و البته دلایل خودشان را هم داشتند. وقتی دستوپا را بسته باشند و بخواهند در مسابقات دو شرکت کنید، نتیجه کار عملاً جا ماندن است. در چنین شرایطی وقتی نامزد اصلی اصلاحطلبان جا ماند، آنهم در شرایطی که پیشبینی میشد، بعد از انتخابات اختلافات سر باز کرد. عدهای میگفتند که حرف ما درست بود و این نوع مدیریت غلط است و امروز نیز نتایج آن را میبینیم.»
آقایی در پاسخ به این پرسش که معرفی آقای همتی در شرایطی که محبوبیت اجتماعی کافی نداشت اشتباه نبود، میگوید: «معرفی آقای همتی کاملاً کار اشتباهی بود. وقتیکه محدودیتها آنقدر شدید است و مشخص بود که نمیخواهند میدان را برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری فراهم کنند، اصلاحطلبان باید به مردم تکیه کرده و حرفشان را به مردم میزدند. بهجای اینکه با کاندیداهایی که معلوم بود شناختهشده نیستند و هنوز جای رشد دارند، خودشان را کوچک کنند، باید راهکار دیگری را دنبال میکردند. اساساً باید احزاب و گروهها این فکر را میکردند که وقتی فضای انتخابات بسته میشود، میزان مشارکت پایین میآید. اصلاحطلبان زمانی پیروز انتخابات میشدند که میزان مشارکت از حدود ۶۰ درصد فراتر میرفت. وقتیکه مشارکت در انتخابات زیر ۵۰ درصد باشد، طبیعی است که اصلاحطلبان در هیچ شرایطی نمیتوانند کاندیداهای خود را پیروز کنند.»
آقایی درباره جایگاه فعلی افراد در حزب کارگزاران تصریح میکند: «الان آقای مرعشی بهعنوان دبیر کل حزب کارگزاران انتخابشدهاند و آقای کرباسچی رئیس کمیته سیاسی هستند. دو سالی است که من فعالیتی در حزب کارگزاران ندارم. آنچه در خصوص حزب کارگزاران محسوس است و در داخل حزب نیز انتقادات زیادی را برانگیخته، جابهجایی و نحوه انتخاباتی بوده که انجامشده اما بههرحال خروجی اتفاقات این بود که دبیرکلی به آقای مرعشی منتقلشده و آقای کرباسچی نیز رئیس کمیته سیاسی شده است و محسن هاشمی رئیس شورای مرکزی هستند.» هرچه هست حزب کارگزاران نیز همچون دیگر احزاب اصلاحطلبی مثل اعتماد ملی درگیر مشکلات و اختلافاتی داخلی بوده است و این امر پیش از هر چیز به عدم توانایی احزاب سیاسی به رابطه فعالانه با بدنه اجتماعی خود بازمیگردد. چهرههای صاحبمنصب در حزب برای مدتهای طولانی همان چهرههای قبلی هستند و اشتیاقی برای عضوگیری و انجام کار اجتماعی ندارند و تمام هموغمشان نفوذ در بدنه قدرت است که این روزها حتی در این هدف نیز دچار شکست شدهاند. این امر احزاب سیاسی را دچار خطای استراتژیک در تصمیمگیری کرده است.