
حادثه تبريز تصوير نظامی كردن عرصه سياست است
روزنو :اتفاقی که در مراسم معارفه استاندار آذربایجان شرقی رخ داد در مدیریت کشور کمنظیر و حتی بینظیر بود. بدون تردید پیامی که سیلی زدن به یکی از مدیران سطح بالای کشور در جلسه معارفه به جامعه میدهد پیام امید نیست و بلکه پیام شکاف در بین مسئولان و شکنندگی وضعیت مدیریت کشور است. اینکه جامعه چه برداشتی از این اتفاق دارد موضوع مهمی است اما مهمتر آنکه این اتفاق در دولتی رخداده که ازنظر پایگاه اجتماعی و میزان مشارکت مردم در انتخابات ضعیفترین دولت جمهوری اسلامی بوده و از سوی دیگر تعداد مدیران نظامی آن نیز از دولتهای گذشته بیشتر بوده است. از سوی دیگر دولت سیزدهم هنوز نتوانسته اعتماد اجتماعی را افزایش بدهد و جامعه را با خود همراه کند. برای تحلیل و بررسی این موضوع با محمود زمانی قمی استاندار در دولتهای یازدهم و دوازدهم گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
انتخاب مدیران در دولت سیزدهم به چه میزان متناسب با شرایط موجود و چالشهای جامعه بود؟ آیا روند انتخاب مدیران در ایران با نگاه علمی و تخصصی صورت میگیرد؟
انتخاب مدیران در همه کشــورها مسیری شناختهشده دارد؛ همانگونــه کــه مدیریت و شیوههــای اداره کشــور دارای مسیرهای شناختهشده است، گزینش نیروهای انسانی بهویژه انتخاب مدیران واجد شرایط از ویژگیهایی است که کشورهای توسعهیافته به آن توجه دارند. در ایران گزینش نیروی انسانی و بهویژه انتخاب مدیران از قواعد جاری پیروی نمیکند اگر فرض کنیم کنار گذاشتن قواعد شناختهشده برای کشور ایران مفید باشد باید ۲ نکته را روشن کنیم. نخست اینکه بهجای روشهای شناختهشده کدام روش را دنبال میکنیم؟و دوم اینکه آیا با نادیده گرفتن ویژگیهای انتخاب مدیر در مکاتب شناختهشده مدیریت توانستهایم به یک توسعه قابلقبول برسیم؟ به نظر بنده ما مکاتب شناختهشده را کنار گذاشتهایم و هیچ روش کارآمدی را جایگزین نکردیم. اگر بخواهیم ادعا کنیم به مبانی مدیریت از دیدگاه اسلام روی آوردیم ادعای نادرستی است.
بیماریهای مدیریت در ایران این مدعا را رد میکند و منابع مهم و گزارههای مورد تأکید اسلام در انتخاب مدیران و اداره دستگاهها آنقدر ضعیف است که دیده نمیشود.
مهمترین بیماریهای موجود در مدیریت کشور را چه میدانید؟
بیتوجهی به اخلاق، خویشاوند سالاری، باند سالاری، خودبزرگبینی، پرحرفی، دروغ، ریا، فساد، وعدههای بدون پشتوانه، تخریب دیگران، ادعای اداره دنیا و. . . همه کدهای مورد اشاره در تعارض با گزارههای مورد تأکید اسلام است. درنتیجه میتوان نتیجه گرفت مدیریت و انتخاب مدیران در کشور ما نه از قواعد مکاتب علمی پیروی میکند و نه با گزارههای اخلاقی مورد تأکید نظریهپردازان اسلامی سازگاری دارد. اجازه بدهید واضحتر صحبت کنم سیاستهای اداره کشور هرچقدر از مسیر عرفی دور شود و مبانی آن تصورات ذهنی و شعارهای بدون پشتوانه شود به مسیر کنار گذاشتن نهادهای مدنی که حلقههای ارتباط مردم با حاکمیت است پیش خواهد رفت. وقتی حلقههای واسط و احزاب را بیخاصیت کردیم، حاکمیت باندها را پذیرفتهایم. در حضور باندها نه اخذ نظرات مردم میسر است و نه گردش نخبگان اتفاق میافتد. در شرایط مورداشاره انتخاب مدیران فاقد الگوی شناختهشده است و با سفارش، و معیارهایی نظیر اینکه در انتخابات با ما بوده، در ستاد ما بوده، با جریان است و امثال این شاخصها انتخاب خواهند شد با این روند طبیعی است که تخصص، شایستگی و اخلاقی بودن در انتخاب مدیران بهخوبی مورد توجه قرار نگیرد و به نظر من انتخاب مدیران در اکثر نهادها و وزارتخانهها فاقد الگو بوده. بدیهی است که بیماریهای مدیریت در کشور بهجای تخفیف تقویت هم بشود، تأکید میکنم اگر قرار بود کشوری با پرحرفی وعده دادن، تخریب دیگران، ادعاهای پرطمطراق توسعه پیدا کند ما امروز از ژاپن جلوتر بودیم. شاخصهای امروز ایران در حوزه اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی، اخلاق، استحکام خانواده ، مهاجرت نخبگان آنقدر نگرانکننده است که میتوان آنها را علت شکافهای متعدد دانست. نمیگویم دولت مستقر باید پاسخ شرایط کنونی را بدهد در خصوص شرایط امروز ایران باید همه دستاندرکاران در هر منزلت و موقعیتی و بهاندازه اختیاراتشان پاسخ دهند، اما سؤال من این است که آیا تصمیمات دولت مستقر در جهت تخفیف و علاج بیماریهای مدیریت کشور است یا در جهت تقویت آن؟
تحلیــل شما از اتفاقی که در جلــسه معارفه استانــدار آذربــایجان شرقی رخ داد چیست؟ چنیــن اتفاقی چه پیامی به جامعه میدهد؟
اتفاق و حادثه تبریز ویژه این دولت و کاملا منحصربهفرد در تاریخ شکلگیری دولت در ایران است. دیگر اینکه جلسه معارفه استاندار که مدعوین کاملا گزینششده میباشند اعتراض در آن جلسه خیلی نارضایتی مردم را نمایندگی نمیکند اما بدتر از آن شکاف عناصر درون حاکمیت را به نمایش میگذارد. حادثــه تبــریز رونمایی از زبان مدیران نظامی بود. وقتی دو عنصر با درجات متفاوت، در یک تشکیلات توانایی گفتوگو باهم را ندارند و از زبان سیلی استفاده میکنند، چطور میتوانند با جامعه متکثر و مملو از مطالبات قومی، مذهبی و محلی گفتوگو کنند؟ وقتی مهارت گفتوگو و تعامل را در جامعه نشانه میرویم باید خود را برای دیدن صحنههایی نظیر حادثه تبریز آماده کنیم. اعتقاددارم باید راهبردهای اداره کشور به سمتی میرفت که سیاست اخلاقی میشد و دینی؛ اما با تأسف دین سیاسی شد و سیاست غیراخلاقی و دولت مستقر در تدارک ضمیمه کردن ویژگی دیگری همقدم برمیدارد آنهم نظامی کردن سیاست. بههرحال حادثه تبریز رونمایی از دولت یکدست است. سیاست غیراخلاقی ، نظامی کردن سیاست ، کنار گذاشتن مهارت گفتوگو و رعایت نکردن معیارهای انتخاب مدیر و قطع رابطه با نخبگان جامعه علل حادثه تبریز بود و به دولت توصیه میکنم برای حل روند تخریبی و رو به تزاید به راهحلهای شعاری و احساسی متوسل نشود. نه فضیلتتراشی برای سیلی خورده و نه مجازات و تنبیه فرد سیلی زننده هیچکدام راهحل نیستند. علتهای این حادثه و حوادث مشابه نظیر خودسوزی فرزند شهید در یاسوج از جنس دور شدن از استانداردهای عرفی در اداره کشور است. راهحل آن درمان بیماریهایی است که بدان اشاره کردم. دولت و حاکمیت ناگزیرند نهادهای واسطه مدنی و نظارتی مردم را تقویت کنند و این نظر، که هر که با ما نیست بر ماست را کنار بگذارند. در جامعهای که نظارت مردم تضعیف شود باندها جای احزاب را میگیرند. کار ویژه باند و احزاب کاملا باهم متفاوت است. احزاب و مطبوعات مستقل منافع مردم را میبینند باندها منافع گروه و حلقه کوچک را. من هشدار میدهم ادامه سیاستهای جاری میتواند ایران را با ابر چالشهای متعدد در آینده مواجه کند.
چرا حضــور نظامیها در میان مدیران میانی دولت سیزدهم نسبت به دولتهای دیگر افزایش داشته است؟
به نظرم پاسخ به این سؤال و انگیزههای ناشی از آن را باید آقای رئیسجمهور پاسخ دهند نه بنده، اما طبیعی است انتخاب رویکرد گزینش مدیران توسط دولت بیانگر پارادایم رفتاری و سیاستهای آن دولت است و دولت آقای رئیسی هم از این قاعده مستثنی نیست. احتمالا دریافت آقای رئیسی این است که با گزینش مدیرانی با سوابق نظامی بر مشکلات کشور فائق خواهند آمد. البته من آرزو میکنم که این دریافت جواب دهد اما تجربیات دنیا چیز دیگری میگوید، منتظر میمانیم تا علائم بیشتری را ببینم.
با توجــه به اینکه اغلــب مدیــران دولت احمدینژاد در دولــت رئیسی مورد استفــاده قرارگرفتهاند چه وجــه تفاوتهـا و شباهتهایی بین دولــت رئــیسی و احمدینژاد میبینید؟
شباهتها خیلی بیشتر از تفاوتهاست که به برخی از آن اشاره میکنیم. سفرهای پیدرپی استانی و طرح وعدههایی که عمل به آنها در بازهای بیش از ۱۰ سال هم دور از انتظار است، بهکارگیری مدیران غیرمتخصص در بسیاری از مناصب، نزدیکی گفتمان در سیاست خارجی، تنگ کردن حلقه انتخاب مدیران و گزینش از حلقههایی با ویژگیهای غیرعلمی، حمایتهای همهجانبه همه ارکان از دولت احمدینژاد و دولت آقای رئیسی، ارائه تصویر غیرواقعی از واقعیتهای جهان پیش رو، خود قهرمان پنداری، مهمترین تفاوتهای این دو دولت را نیز در نکات زیر میبینم. دولت آقای احمدینژاد با یک مشارکت قابلقبول و از دل حضور اکثریت واجدین دارای حق رأی شکل گرفت. این در حالی است که دولت آقای رئیسی از دل ضعیفترین مشارکت انتخابات در ادوار ریاست جمهوری بیرون آمد. دولت آقای احمدینژاد با جامعه امیدوارتری روبهرو بود اما دولت رئیسی با جامعهای روبهروست که شاخصهای امید در آن بسیار نگرانکننده است در زمان آقای احمدینژاد اینهمه شکاف و گسل در حوزههای مختلف دیده نمیشد اما دولت آقای رئیسی با شکافها و گسلهای نگرانکنندهای روبهرو است. آقای احمدینژاد سابقه یک دوره استانداری و تصدی شهرداری تهران را در کارنامه داشت اما جناب آقایرئیسی فاقد سوابق اجرائی است.
دولت رئیسی به چه میزان در بازگشت اعتماد اجتماعی به جامعه موفق عمل کرده است؟
هنوز قضاوت درباره عملکرد دولت آقای رئیسی خیلی زود است و داوری در مورد آن واجد ویژگیهای علمی نیست اما میخواهم به یک نکته خیلی مهم اشارهکنم. در همه دولتهای بعد از انقلاب در زمان شکلگیری دولت ما شاهد بعضی از واکنشهای مثبت در جامعه بودیم؛ در حوزه سیاست، در حوزه اقتصادی و... اما با شکلگیری دولت جدید بازار کوچکترین واکنش مثبتی از خود نشان نداد. جامعه علامتی نشان نداد که قرار است، معیشت مردم مسیر اصلاح را طی کند. شاهد مدعای من همگرانی اقلامی بسیار زیاد که اتفاقاً کالای مورد نیاز روزانه مردم هم بهحساب میآید و این خصیصه بیاعتنایی بازار و حوزه تولید و اقتصاد به شکلگیری دولت جدید یک استثنا بود.
آیا رویکردی که دولت رئیسی در پیشگرفته میتواند سرمایه اجتماعی را افزایش دهد و یا اینکه این رویکرد چالشها را بیشتر میکند ؟
ایران امروز با ابر چالشهای زیاد در حوزههای اقتصاد ، اشتغال، اجتماع و سیاست اعم از داخلی و خارجی مواجه است. بهویژه آمار رسمی بعضی از محافل دولتی در میزان خط فقر و جمعیت چند دهمیلیونی فقیر موجی از نگرانی در اقشار آسیبپذیر و حاشیهنشین ایجاد کرده است. هر روز طبقه متوسط در ایران لاغرتر و قشر اندک مرفه ثروتمندتر میشوند و این ویژگی زشتترین تصویر از یک جامعه است که هم استانداردهای علمی، توسعه آن را نفی میکند و هم باورهای دینی ما جامعهای با این خصوصیت را بهشدت تقبیح میکند. بنابراین ما در ساحت اقتصادی امروز با گزارههای علمی نسبتی داریم و نه باارزشهای دینی. کاهش نرخ ۲۶ درصد زادو ولد و افزایش ۲۸ درصد نرخ طلاق و رسیدن نرخ رشد جمعیت ایران به ۶ درصد که در تاریخ ایران استثناست و سایر آسیبهای اجتماعی از میلیونها معتاد گرفته تا صدها هزار کودک کار از ابر چالشهای حوزه اجتماعی است. در حوزههای سیاست داخلی و خارجی هم از ابر چالشهایی رنج میبریم. با عنایت به اشاره مختصری که به اوضاع امروز ایران داشتم با این شاخصها نمیتوانیم انتظار یک جامعه امیدوار، فعال و پویا داشته باشیم حل ریشههای این چالشها از مسیر وعده دادن و شعارهای رنگارنگ و سطحینگری به مسائل پیش رو ممکن نخواهد بود. حل ابر چالشهای بزرگ امروز ایران پارادایم نوبت و کنار گذاشتن بسیاری از سیاستهای جاری را طلب میکند تازه علاوه بر پارادایم شیفت ارکان کشورباید توسط مدیرانی مدیریت شود که از صلاحیتهای حرفهای لازم برخوردار باشند و بهاصطلاح سیاست خارجی مبادرت ورزند. بنده امیدوارم دولت آقای رئیسی موفق به حل مشکلات این امروز ایران بشود اما تجربه اندک اینجانب و استانداردهای ضامن موفقیت بیانگر آن است که توفیق نخواهند یافت. پارادایم حاکم بر سیاستهای دولت و مجلس از یکسو و سکانداران در این دو قوه از ظرفیت لازم برای حل مشکلات برخوردار نیستند.
چرا درحالیکه یکی از شعارهای اصلی آقای رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری، بهبود وضعیت اقتصادی بود، اما در دولت وی با افزایش قیمت اقلام موردنیاز مردم روبهرو بودیم؟
تحریمهای خارجی، صدمات ناشی از کرونا، بر پیکر اقتصاد ایران بهویژه بخش خدمات و گردشگری، فقدان سرمایهگذاری و عناصر متعدد دیگری اقتصاد ایران را رنج میدهد. دولت آقای رئیسی برای تخفیف علل و آسیبهای اقتصادی و تولیدی نتوانسته قدمی بردارد و با استقرار دولت جدید، بازار با بیتفاوتی از کنار حضورش گذشت. بدیهی است گرانیهای لجامگسیخته متوقف نشود چون دلایل توقف آن مفقود است.
تحقق برخی از وعدههای دولت مانند ساخت یکمیلیون مسکن در سال را امکانپذیر میدانید؟
در پاسخ به این سؤال باید عرض کنم، شخصی کنار دریا نشسته بود و با قاشقی که در دست داشت آب را هم میزد. از او پرسیدند چه کار میکنی ؟ پاسخ داد حبه قندی را در دریا انداختهام و هم میزنم تا شیرین شود. به او گفتند که آب دریا با یک حبه قند که شیرین نمیشود و او در پاسخ گفت که اگر بشود چه میشود.
چه نقدهایی را به دولت رئیسی وارد میدانید؟
دستکم گرفتن ابرچالشهای امروز ایران،انتخاب صاحبمنصبان از حلقههای خاص،کمتوجهی به گردش نخبگان، کمتوجهی به نهادهای مدنی و احزاب، ابهام در راهبردهای سیاست خارجی، شعاری و غیرعلمی عمل کردن، کپیبرداری از بخشهایی از سیاستهای دوران آقای احمدینژاد، دمیدن بر مطالبات غیرعملی در استانها، نداشتن خطمشی مشخص در حوزه اقتصاد و معیشت جامعه، پرحرفی مسئولان در دولت که از آفات مدیریت در ایران است.