
حضور احمدی نژادیها در دولت، دولت را با چالش مواجه خواهد کرد
روز نو :شرایط اقتصادی و معیشتی امروز مردم به شکلی است که کارآیی تیم اقتصادی دولت سیزدهم از اهمیت ویژه ای برای حل کردن مشکلات برخوردار است.مهار نقدینگی و کنترل تورم، اصلاح نظام مالیاتی، کسری بودجه و ضرورت تغییر در نظام بودجهریزی، اصلاح نظام بانکی، توسعه صادرات غیرنفتی، مدیریت واردات، مقابله با تاثیرات اقتصادی شیوع ویروس کرونا و تاثیرات تحریمها از جمله مهمترین چالشهای اقتصادی کشور در حال حاضر هستند.حضور همزمان معاون اقتصادی رئیسجمهور ،معاون اول به عنوان مسئول هماهنگی تیم اقتصادی، وزیر اقتصاد و رئیس سازمان برنامه به همراه فرهاد رهبر به عنوان دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقتصادی این ابهام را ایجاد میکند که در موضوعات بین بخشی اقتصاد، کدامیک از این افراد دارای ایده طرح و برنامه مشخص هستند که بتواند دیگران را با خود همراه کند. با این وضعیت پرسش مهم این است که آیا دولت سیزدهم خواهد توانست از مشکلی که در دولتهای قبلی وجود داشته یعنی عدم هماهنگی درون کابینهای در حوزه اقتصاد رهایی یابد و اصلاحات ساختاری و بنیادین در عرصه اقتصادی که به وجود آورد؟. از سوی دیگر هنوز استراتژی تیم اقتصادی دولت مشخص نشده که این تیم قرار است با چه رویکردی مشکلات اقتصادی کشور را حل کند. بیتوجهی به اصول حکمرانی اقتصادی، دلیل اصلی تکثیر چالشها و ابرچالشهای اقتصادی در ایران نیم قرن اخیر است. خلأ تئوریک در مواجهه با چالشهایی چون تورم، فقر، فساد، بیرشدی و بیکاری ریشه در بیاعتقادی به اصول حکمرانی اقتصادی دارد که باعث شده است تصمیمات بدون توجه به علم اقتصاد گرفته شود برای مقابله با هر کدام از این معضلات به وخامت وضعیت چالشهای دیگر منجر شود.اینکه آیا تیم اقتصادی دولت رئیسی می تواند با یک رویکرد علمی مشکلات اقتصادی کشور را حل کند نیاز به زمان دارد که هنوز قضاوت درباره آن زود است.گفتنی است که فرهاد رهبر در دولت احمدی نژاد رئیس سازمان برنامه و بودجه ،مسعود میرکاظمی وزیر بازرگانی،رستم قاسمی وزیر نفت وصولت مرتضوی،سید محمد حسینی و... در این دولت حضور داشتند. این افراد اکنون در کابینه سیزدهم نیز حضور دارند که به نظر می رسد سایه آنها بر دولت سنگینی می کند. پرسش این است که چرا از کسانی که کارنامه قابل قبولی در دولت های احمدی نژاد نداشته اند در دولت سزدهم استفاده شده است؟جزئیات بیشتر را در ادامه می خوانید.
تیم اقتصادی دولت نیاز به استراتژی دارد
تیم اقتصادی بیش از اینکه به فرمانده نیاز داشته باشد، به قطبنما نیاز دارد؛ قطبنمایی که حرکت هماهنگ تیم اقتصادی باید بر اساس علامتدهی آن انجام شود و نقش لیدر تیم صرفا پایش «حرکت هماهنگ» به سمت هدفی است که قطبنما مشخص میکند، نه تعیین جهت حرکت. بینش اقتصادی کارکردی شبیه قطبنما در مواقع تعدد گزینههای تصمیم مدیریتی دارد و ناگفته پیداست که سهم بسیار مهمتری از نقش فرمانده تیم در وصول به اهداف مدیریتی دارد. این به معنای انکار نقش فرمانده نیست، اما تردیدی هم نیست که اگر فرمانده تیم اقتصادی به منطق علمی برای مسیریابی معتقد نباشد، همه تیم را به بیراهه میبرد. بینش اقتصادی، مهارت اتخاذ تصمیمات مدیریتی در بستر اصول حکمرانی اقتصادی است. سازگاری تصمیمات اقتصادی بهگونهایکه حرکت کل سیستم به سمت مقصد تضمین شود تنها در پرتو توجه به چراغ راهنمای اصول حکمرانی اقتصادی امکانپذیر است و صرف هماهنگ بودن تیم اقتصادی ضامن سازگاری درونی تصمیمات مدیریتی نیست. به عبارت دقیقتر، حتی اگر تمام اختیارات تصمیمات اقتصادی در قبضه یک نفر هم باشد در فقدان اصول حکمرانی اقتصادی، تصمیمات اتخاذشده توسط یک فرد واحد هم ناسازگار خواهد بود چه برسد به زمانی که اختیار اتخاذ این تصمیمات بین متولیان متعددی تقسیم شده باشد. بیتوجهی به اصول حکمرانی اقتصادی، راز تکثیر چالشها و ابرچالشهای اقتصادی در ایران نیم قرن اخیر است. خلأ تئوریک در مواجهه با چالشهایی چون تورم، فقر، فساد، بیرشدی و بیکاری تماما ریشه در بیاعتقادی به اصول حکمرانی اقتصادی دارد که باعث شده است تصمیمات بیمبنا برای مقابله با هر کدام از این معضلات به وخامت وضعیت چالشهای دیگر منجر شود. مثالهای متعددی میتوان زد که مثلا تصمیم بدون پشتوانه تئوریک برای مقابله با تورم باعث فسادهای هولناک شده و به جذابیت بیشتر سفتهبازی مخرب نسبت به فعالیت مولد دامن زده است. یا سیاست حمایتی خارج از چارچوب تئوریک برای رونق تولید صرفا رانتخواری را رونق بخشیده است. یا سیاست قیمتگذاری با هدف حمایت از قدرت خرید مردم نه تنها قدرت خرید مردم را بهبود نبخشیده، بلکه تولید را از نفس انداخته و حاشیه سود تولید را به سمت جیب اهل رانت منحرف کرده است. همه این مثالها که از مثنوی هفتاد من کاغذ هم بیشتر است نه در ناهماهنگی تیم اقتصادی که در خلأ تئوریک ناشی از بیتوجهی به اصول حکمرانی ریشه دارد.
چالش های پیش روی تیم اقتصادی دولت
به نظر می رسد ترکیب موجود در تیم اقتصادی دولت با سه چالش مشخص همراه باشد:
1-هماهنگی: به نظر می رسد اکثر افراد اتاق فرمان اقتصادی دولت سابقه همکاری قبلی نداشته اند و هماهنگ شدن آن ها زمان ببرد. به جز مقطعی که فرهاد رهبر و مسعود میرکاظمی در سازمان اقتصادی رضوی در آستان قدس با یکدیگر همکار بودند، عملا همکاری چندانی بین سایر اعضای این تیم اقتصادی با یکدیگر وجود نداشته است و حتی خاستگاه آنان تفاوت های جدی دارد. از خاندوزی که یک چهره پژوهشی و دانشگاهی بوده است تا محسن رضایی که سوابق نظامی و سیاسی اش از رزومه اقتصادی اش پربارتر است. این نامتجانس بودن و عدم همکاری قبلی می تواند موجب ناهماهنگی شود.
2-شرح وظایف: نخستین سوال این است که دستیار اقتصادی و معاون اقتصادی رئیس جمهور چه وظایفی دارند؟ درباره سایر وزرا و سازمان ها با توجه به شرح وظایف مشخص آن ها می توان دانست که مثلا وزیر اقتصاد، رئیس کل بانک مرکزی یا رئیس سازمان برنامه و بودجه چه اقداماتی انجام می دهند اما درباره نقش و شرح وظایف معاون اقتصادی و دستیار اقتصادی رئیس جمهور، جزئیات مشخصی وجود ندارد.
3-جایگاه حقیقی یا حقوقی: درباره افرادی که جایگاه حقوقی چندان تعریف شده ای ندارند و جایگاه حقیقی شناخته شده ای دارند این احتمال وجود دارد که بخواهند با استفاده از جایگاه حقیقی خود در عرصه تصمیمات اقتصادی دولت اثرگذار باشند. در این صورت با یک در هم ریختگی در تیم اقتصادی مواجه خواهیم شد.