سقوط پنجشير نقطه آغاز جنگ در افغانستان است | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۰
کد خبر: ۴۹۴۶۹۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۵ - ۱۶ شهريور ۱۴۰۰
دو نگرش در مورد سياست و حكومت در افغانستان وجود دارد؛ يك نگرش اين است كه با پلوراليسم و تكثرگرايي آرامش و ثبات پيدا مي‌كند و ديدگاه ديگر اين است كه افغانستان با اقتدارگرايي آرامش پيدا مي‌كند.

سقوط پنجشير نقطه آغاز جنگ در افغانستان است

روز نو :پاكستان ديگر حتي دخالت نظامي در افغانستان و مديريت سياسي طالبان را پنهان نمي‌كند

بعد از چند هفته تنش، عاقبت طالبان اعلام كرد كه موفق شده است واپسين ولايت در امان مانده از سلطه اين گروه را نيز تصرف كند. با تصرف پنجشير، عملا واپسين نقطه مقاومت سازمان‌يافته عليه حاكميت يكدست طالبان بر افغانستان هم برچيده ‌شد. اما نوذر شفيعي، استاد روابط بين‌الملل، معتقد است كه سقوط پنجشير نه تنها پايان مشكلات طالبان نيست، بلكه نقطه آغازي بر شكل‌گيري مقاومت مردمي در مقابل تلاش طالبان براي تشكيل يك نظام اقتدارگراي قومي در افغانستان است. شفيعي، در عين حال معتقد است كه پاكستان در طول ماه‌هاي گذشته مستقيما در تمامي توفيقات و تصرفات طالبان نقش مستقيم بازي كرده است و با استقرار مديركل اطلاعات و امنيت ارتش پاكستان در كابل، ديگر حتي دخالت خود در امور افغانستان را پنهان هم نمي‌كند. در ادامه متن كامل گفت‌وگوي «اعتماد» را با نوذر شفيعي مطالعه مي‌كنيد.

بعد از تصرف ولايت پنجشير افغانستان توسط طالبان، گمانه‌زني‌هاي زيادي در مورد همكاري و اقدام پاكستان براي كمك به گروه شبه‌نظامي طالبان مطرح شده است. فكر مي‌كنيد اين گمانه‌زني‌ها تا چه اندازه صحيح باشد؟

قطعا پاكستان و به‌طور مشخص سازمان امنيت و اطلاعات ارتش پاكستان ISI در چند ماه گذشته از صفر تا صد توفيقات و تصرفات طالبان دخالت داشت. طالبان اساسا نيرويي است كه توسط ISI ساخته ‌شده است و استمرار بقاي آن هم به حمايت ISI بستگي دارد. با در نظر گرفتن اين فرض‌ها طبيعي است كه مديركل ISI در كابل مستقر شود تا هم فرآيند سياسي و هم فعل و انفعالات نظامي را مديريت و حمايت كند. ديگر براي پاكستاني‌ها اين رفتارها جنبه پنهاني هم ندارد، كاملا صريح و واضح و آشكار، مقام امنيتي-نظامي را به افغانستان اعزام كرده‌اند تا فرآيندهاي سياسي و نظامي طالبان، تحت نظارت و مديريت او انجام شود.

فكر مي‌كنيد پاكستان دخالت نظامي مستقيم هم در قضيه پنجشير داشت؟

بله، در قالب همين فرآيند بود كه پهپادهاي پاكستاني به پنجشير آمدند تا براي تصرف اين ولايت به طالبان كمك كنند. پرواز اين پهپادها را از پاكستان به سمت پنجشير بايد از دو جنبه بررسي كرد؛ نخست اينكه ضرورت دخالت نيروي هوايي پاكستان در اين عمليات نشان مي‌دهد كه طالبان در ميدان نبرد پنجشير دچار مشكل بود. دومين نكته اين است كه عمليات هوايي به صورت كلاسيك در پنجشير كمكي به پيشروي نظامي نمي‌كند. وگرنه اتحاد جماهير شوروي، سال‌ها با يكي از بزرگ‌ترين ارتش‌هاي جهان تلاش مي‌كرد تا اين منطقه را از مقاومت پاكسازي كند، اما نيروي هوايي كلاسيك و بمباران با استفاده از جت‌هاي بمب‌افكن نظامي، كمكي به ارتش شوروي نكرد. به همين دليل هم بود كه پاكستان تصميم گرفت از حملات پهپادي و فناوري‌هاي جديد نظامي براي تضعيف خطوط دفاعي پنجشير استفاده كند.

نهايتا بدون همكاري پاكستان، موفقيت طالبان در دره پنجشير و با تاكتيك‌هاي متعارف غيرممكن بود كه طالب بتواند مقاومت پنجشير را وادار به شكست بكند. اقدام اسلام‌آباد خاطره بسيار تلخي در ذهن بخش مهمي از جامعه افغانستان و كشورهايي كه به نوعي نسبت به اين بخش از جمعيت افغانستان علقه‌ و ارتباط فرهنگي دارند، برجاي گذاشت.

بسياري از كارشناسان در مورد شرايط جاري افغانستان، به پاكستان هشدار مي‌دهند كه شادي و احساس پيروزي اسلام‌آباد از موفقيت طالبان، كم‌دوام خواهد بود و در ميان مدت و بلندمدت، با روحيه گرفتن گروه‌هاي افراطي و تروريستي كه موفقيت طالبان را الگويي براي آينده خودشان تصور مي‌كنند، در كشور خودش دچار مشكل خواهد شد. آيا دولتمردان پاكستان از اين نتايج آگاه هستند؟ آيا نسبت به خطرات احتمالي تقويت تحريك اسلامي طالبان پاكستان يا گروه‌هاي ديگر مانند گروه‌هاي مسلح بلوچ، براي تصرف قدرت يا جنگ داخلي در پاكستان نگراني ندارند؟

بايد شرايط سياسي پاكستان را به صورت ويژه بررسي كرد. كساني كه نسبت به پاكستان شناخت كافي داشته ‌باشند، مي‌دانند كه پاكستان كشوري خيلي منسجم و با اقتدار مركزي نيست. چهار گروه قومي در پاكستان هستند كه هيچ يك ديگري را قبول ندارند و همه مدعي استقلال يا حاكميت بر كل كشور هستند. پاكستان اساسا در معرض تجزيه و فروپاشي است. در نتيجه پاكستان با بحران‌آفريني در خارج تلاش مي‌كند تا وحدت در داخل را حفظ كند. تقويت پشتونيسم در افغانستان الزاما به معناي ارتقاي جايگاه پشتون‌ها در پاكستان خواهد بود. پشتون‌ها يكي از بزرگ‌ترين گروه‌هاي قومي در جهان محسوب مي‌شوند كه نزديك به 60 ميليون نفر جمعيت دارند. نزديك به 40 ميليون نفر از پشتون‌ها در پاكستان زندگي مي‌كنند و رقمي بيش از 15 ميليون نفر هم در افغانستان از قوم پشتون هستند. علاوه بر رويكرد راديكال كه پاكستاني‌ها از آن حمايت مي‌كنند، علايق ملي‌گرايانه هم دارند. پاكستان تلاش مي‌كند كه ملي‌گرايي پشتون، يا ملي‌گرايي بلوچ يا ملي‌گرايي سندي را تبديل به ايدئولوژي‌گرايي كند.

اينكه مي‌پرسيد آيا تحريك طالبان پاكستان، به تهديدي براي آينده پاكستان تبديل مي‌شود، من بعيد مي‌دانم مادامي كه بين ارتش و مذهبيون افراطي حامي اين گروه‌ها همفكري وجود داشته ‌باشد، تنش و مشكل جدي ميان آنها پيش بيايد. ارتش افغانستان به حدي با اين گروه‌ها در هم آميخته است كه اساسا از آنها به عنوان ابزاري براي سياست داخلي هم استفاده مي‌كند. زماني كه سياسي‌ها قدرت را در دست دارند و ارتش احساس مي‌كند ممكن است به حاشيه رانده شود و از قدرت اثرگذاريش در امور كاسته شود، با استفاده از همين گروه‌هاي افراطي، سياسي‌هاي اسلام‌آباد را مهار مي‌كند. امروز تحريك اسلامي طالبان پاكستان، عمدتا نيروهاي خود را در خاك افغانستان مستقر كرده و در واقع به بخشي از گروه عمومي داعش خراسان در افغانستان تبديل شده‌اند. ارتش پاكستان بر اساس مقتضيات زمان از اين نيروها استفاده، گاهي آنها را سركوب مي‌كند و گاهي آنها را آزاد مي‌گذارد كه عكس‌العمل‌هايي را انجام دهند.

اما مشكل بزرگ‌تري براي پاكستان وجود دارد. سلطه طالبان بر افغانستان تبعا باعث رشد راديكاليسم در منطقه مي‌شود و يكي از آسيب‌پذيرترين و نخستين اهداف اين راديكاليسم، چين، متحد اصلي پاكستان خواهد بود. چيني‌ها اميدوارند كه پاكستان جريان‌هاي راديكالي را كه از طريق افغانستان بر امنيت و ثبات چين تاثير مي‌گذارند، كنترل كند. اما من بعيد مي‌دانم چنين فرآيندي عملي باشد. يعني حتي اگر طالبان افغانستان، به نيابت از پاكستان براي مهار جريان‌هاي راديكال اقدام كند، توانايي كافي براي اين كار را ندارد. لذا به گمان من، با سلطه طالبان بر افغانستان، ما شاهد توسعه و قدرت گرفتن راديكاليسم در منطقه خواهيم بود و هر كشوري به نوعي از اين مساله آسيب مي‌بيند. هم چين، هم پاكستان، هم كشورهاي آسياي مركزي و روسيه و حتي امريكا و هم جمهوري اسلامي ايران، هر كدام به نوعي از اين توسعه افراطي‌گري صدمه خواهند ديد.
با سلطه طالبان بر پنجشير، اين تلقي ايجاد شده است، حالا كه تمام خاك افغانستان زير سلطه اين گروه شبه‌نظامي است، ديگر هيچ مانعي براي استقرار و استمرار حكومت طالبان وجود ندارد، فكر مي‌كنيد تا چه اندازه اين تلقي صحيح باشد؟

دو نگرش در مورد سياست و حكومت در افغانستان وجود دارد؛ يك نگرش اين است كه با پلوراليسم و تكثرگرايي آرامش و ثبات پيدا مي‌كند و ديدگاه ديگر اين است كه افغانستان با اقتدارگرايي آرامش پيدا مي‌كند. واقعيت اين است كه در افغانستان زمينه‌هاي واگرايي وجود دارد و بالطبع راه‌حل طبيعي ثبات و امنيت در افغانستان تكثرگرايي است، چون اين كشور داراي گروه‌هاي قومي است و در طول تاريخ اين گروه‌هاي قومي بر سر قدرت منازعه داشتند، همان‌طور كه حكومت اشرف غني، البته با تباني، توسط طالبان سرنگون شد، همان‌گونه كه پيش از آن حكومت كمونيست‌ها توسط نيروهاي جهادي سرنگون شد، به همين شكل حكومت طالبان هم نمي‌تواند پايدار بماند، بنابراين مردم افغانستان و نيروهاي سياسي و نظامي افغانستان اين فراز و فرودها را به خوبي ديده‌اند. براي كسي كه از بيرون نظاره‌گر تحولات افغانستان است، ممكن است سقوط پنجشير به معناي پايان كار تلقي شود و آن‌گونه كه طالبان ادعا كرد: جنگ پايان پيدا كرده است، اما به اعتقاد من سقوط پنجشير نقطه آغاز جنگ است و بدون ترديد گروه‌هاي مختلف در مناطق مختلف سر به شورش برخواهند داشت. دو دليل براي اين موضوع وجود دارد: نخست سهم‌خواهي از قدرت توسط ساير گروه‌هاي قومي افغانستان و دوم رشد آگاهي‌هاي عمومي و عدم پذيرش حكومت طالبان توسط مردم به ويژه طيف روشنفكر، تحصيلكرده جديد و طبقه متوسط جديد، به ويژه اينكه با هر اشكالي كه به آن وارد باشد، اين مردم نوعي آزادي و دموكراسي را تجربه كرده‌اند. بنابراين طالبان به اين دو دليل داخلي دچار چالش خواهند شد، بگذريم كه عوامل خارجي هم در چالش‌ها و مشكلات طالبان موثر خواهد بود. بنابراين من معتقدم كه حكومت طالبان نمي‌تواند با اقتدارگرايي نقطه پاياني بر منازعات سياسي و اجتماعي در افغانستان باشد.

فرموديد كه سلطه طالبان، باعث توسعه افراطي‌گري و تروريسم در منطقه مي‌شود. يكي از كشورهايي كه در معرض خطر اين تحولات قرار دارد، ايران است. فكر مي‌كنيد ايران چگونه مي‌تواند خود را در مقابل آثار اين ناامني، مصون كند؟

عمده راهكارهايي كه براي ما وجود دارد، داخلي است. يعني مشكلاتي كه ممكن است به آسيب ديدن ما از افراطي‌گري در منطقه شود، درون‌زا هستند. آسيب‌پذيري ما از افراطي‌گري منشا داخلي دارد تا خارجي. اقليت‌هايي كه در كشور ما زندگي مي‌كنند و به هر حال ايراني هستند و واقعا هم به ايراني بودن خودشان اعتقاد دارند و افتخار مي‌كنند، بايد مورد رسيدگي قرار گيرند و «بحران توزيع» در كشور حل شود. در چنين شرايطي كشور در مقابل هرگونه ناامني و افراطي‌گري واكسينه مي‌شود. تا در داخل كشور زمينه‌هاي لازم وجود نداشته ‌باشد، عوامل خارجي كمتر مي‌توانند تاثيرگذار باشند. يكي از مهم‌ترين اقدامات اين است كه دولت در ايران به مناطق مختلف كشور رسيدگي كند، شرايط آنها را درك كند و آنها را بخش واقعي و جدايي‌ناپذير هويت ملي ايراني قلمداد كنيم.

اقدام دوم اين است كه همه كشورهايي كه در مقابل افراطي‌گري و تروريسم ناشي از سلطه طالبان آسيب‌پذير هستند بايد متوجه باشند كه مسائل اعتقادي و ايدئولوژيكي كه بن‌مايه افراطي‌گري و تروريسم هستند، ممكن است زماني به اقتضاي موقعيت كمرنگ و زماني دوباره پررنگ شود. اينكه يكي از كشورهاي پيرامون افغانستان تصور كند، مي‌تواند تنها با تكيه به يك نيروي سياسي در افغانستان يا ائتلاف و اتحاد با يك كشور ديگر حامي آن گروه جلوي نفوذ راديكاليسم به داخل كشورشان را بگيرند، اشتباه مي‌كنند. كشورهاي پيرامون افغانستان بايد در كنار هم قرار بگيرند. دو راه‌حل براي كشورهاي پيرامون افغانستان وجود دارد: يا اينكه رفتار گروه‌هاي راديكال حاكم را تعديل كنند يا اگر نتوانستند از گروه‌هاي ديگري كه با گروه‌هاي راديكال مبارزه و در مقابل آنها مقاومت مي‌كنند، حمايت و پشتيباني كنند. متاسفانه در ايران، در نگاه نخست ارزيابي اين بود كه صرف خروج امريكا از افغانستان يك موفقيت براي تهران است. الان با تحولات اخير متوجه مي‌شويم كه امريكا بذر نفاق و افراط را در افغانستان كاشت و اين بحران دامن افغانستان را خواهد گرفت و به بيرون مرز‌هاي اين كشور هم تسري پيدا مي‌كند و مي‌تواند كل منطقه را درگير خودش كند. بنابراين تا دير نشده است، آنهايي كه تصور مي‌كردند رفتار طالبان تغيير كرده و مي‌شود با طالبان كنار آمد، بايد شروط و پيش‌فرض‌هايي را كه با طالبان گذاشته ‌بودند، مرتب رصد كنند، هرگونه انحراف از اين پيش‌فرض‌ها و شروط به معناي اين است كه طالبان از فرصت به تهديد تبديل مي‌شود. براي يك بازيگر خردمند نبايد گزينه‌هاي مختلف از روي ميز حذف شود. هم براي ايران و هم براي كشورهاي منطقه بايد همه گزينه‌ها آماده باشد. فراتر از منطقه هم بايد جامعه بين‌المللي را وادار به فشار به كشورهايي كرد كه مستقيما روي طالبان تاثير مي‌گذارند و روي آن نفوذ دارند. پاكستان، با همكاري غيرمنتظره‌اش با طالبان عملا بخشي از منطقه را عليه خودش تحريك كرد. بايد با رايزني‌هاي بين‌المللي، اين تضمين ايجاد شود كه پاكستان از حدود خود پا فراتر نگذارد. مردم افغانستان هم نمي‌پذيرند كه مديركل ISI ارتش پاكستان در كابل مستقر شود و از آنجا سرنوشت آنها را تعيين كند.

به نظرم آنچه در افغانستان پيش مي‌آيد، بايد براي جمهوري اسلامي ايران يك زنگ خطر باشد كه موضوعات را دقيق‌تر و موشكافانه‌تر رصد كند. اين‌گونه نباشد كه روزي ما با شرايطي مواجه شويم كه همه متحدان‌مان را در افغانستان از دست داده‌ايم و شاهد چرخش سياست طالبان به سمت افراطي‌گري شديد باشيم.

ديگر براي پاكستاني‌ها حمايت از طالبان جنبه پنهاني هم ندارد، كاملا صريح و واضح و آشكار، مقام امنيتي-نظامي را به افغانستان اعزام كرده‌اند تا فرآيندهاي سياسي و نظامي طالبان، تحت نظارت و مديريت او انجام شود.
بدون همكاري پاكستان، موفقيت طالبان در دره پنجشير و با تاكتيك‌هاي متعارف غيرممكن بود كه طالب بتواند مقاومت پنجشير را وادار به شكست بكند. اقدام اسلام‌آباد خاطره بسيار تلخي در ذهن بخش مهمي از جامعه افغانستان و كشورهايي كه به نوعي نسبت به اين بخش از جمعيت افغانستان علقه‌ و ارتباط فرهنگي دارند، برجاي گذاشت.

چيني‌ها اميدوارند كه پاكستان جريان‌هاي راديكالي را كه از طريق افغانستان بر امنيت و ثبات چين تاثير مي‌گذارند، كنترل كند، اما من بعيد مي‌دانم چنين فرآيندي عملي باشد.

همان‌طور كه حكومت اشرف غني، البته با تباني، توسط طالبان سرنگون شد، همان‌گونه كه پيش از آن حكومت كمونيست‌ها توسط نيروهاي جهادي سرنگون شد، به همين شكل حكومت طالبان هم نمي‌تواند پايدار بماند.
آنهايي كه تصور مي‌كردند رفتار طالبان تغيير كرده و مي‌شود با طالبان كنار آمد، بايد شروط و پيش‌فرض‌هايي را كه با طالبان گذاشته ‌بودند، مرتب رصد كنند، هرگونه انحراف از اين پيش‌فرض‌ها و شروط به معناي اين است كه طالبان از فرصت به تهديد تبديل مي‌شود.

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز