او نوشت:
* دکتر بیژن عبدالکریمی از نمونه روشنفکرانی است که جامعه ایران نیازمند آنان است. هر کس میتواند با او و با نگاهش مخالف یا موافق باشد، ولی بعید است که نسبت به انگیزهها و رفتار او احترام نگذارد.
* دلسوزی او برای ایران و جامعه و مردم تردیدناپذیر است. رفتار او در تعامل سازنده و همدلانه با همه نحلههای فکری و حتی حکومت، قابل احترام است.
* او از روشنفکرانی نیست که فرصتطلب باشد یا نان به نرخ روز بخورد. هر جا که دعوت میشد، میرفت ولی حرف خودش را با همان لحن جذاب و دلنشین میزد.
* این اخراج بهطور دقیق ترویج و تایید چیزی است که از ترس رواج آنچیز او را اخراج کردهاند. در واقع هنگامی که در فضاهای رسانهای غیررسمی و در کف خیابان و کوچه و بازار گرایش به گذشتهای را میبینیم که از بسیاری جهات ارزش دفاع ندارد و باید محکوم شود، متوجه میشویم، یک علت آن سیاه و سفید کردن گذشته و منع دیگران از اظهارنظر و تایید نقاط مثبت آن است.
* اخراج عبدالکریمی در ذهنیت مخاطب و جامعه نتیجهای جز تایید گفتمان مخالفان رادیکال حکومت ندارد. حکومتی که مدعی بود مارکسیستها هم میتوانند آزاد باشند و حرف بزنند، کارش به جایی رسیده که عبدالکریمی را در دانشگاه تحمل نمیکند. آیا منظور از کرسیهای آزاداندیشی اخراج عبدالکریمیها است؟