روز نو :یک ماه از روی کار آمدن سیدابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور جدید میگذرد ولی با وجود شرایط بغرنج کشور بیشترین رفتاری که از سوی او بیش از همه جلوه داشته سفرهای استانی ایشان است. دو سفری که مشخص نشد در این زمان به چه علت بود و چه دستاوردی داشته است. در این که نزدیکی به مردم و گفتوگوی رو در روی مسئولین با مردم کاری پسندیده است شکی نیست اما آیا صرف سفر به نقاط محروم نشانه خدمت است؟
در این یک ماهی که از شروع رسمی کار ابراهیم رئیسی در مقام رئیس دولت میگذرد تقریبا هیچ اتفاق نه تنها مثبت، حتی جدیدی که منشأ آن تصمیمگیری یا اقدام فوری از جانب دولت جدید باشد شاهد نبودیم. همه میدانند که به واسطه شرایط کشور و نیز ادعاهای اصولگرایان در مورد اشراف به راه و روش مدیریت در چنین شرایطی و خردهگیریهای آنها به مدیریت روحانی و همچنین به خاطر یک دست شدن حاکمیت، انتظارها از ابراهیم رئیسی بسیار بالاست و از طرفی صبر مردم هم کمتر از گذشته شده است. اما حتی اگر انتظارها از ایشان بالا هم نبود، توقع بر این بود که یک برنامه کوتاه مدت و سریع برای معضلات اصلی این روزها ارائه دهد و حداقل تا سه ماه اول آن را عملی کند اما باوجود اشاره به داشتن برنامههای متعدد در کلام، مردم در عمل چیزی ندیدند. علی الخصوص در موردگرانیها و کرونا.
در این یک ماه اخیر، با وجود تعطیلی یک هفتهای که همچون تعطیلیهای گذشته به شکل نیمبند اجرا شد، آمار کرونا و شیب نمودار مرگ و میر افزایشی بوده، روند واکسیناسیون همچنان با اختلال همراه است و از طرفی افزایش قیمت اقلام مصرفی هم همچون گذشته روز به روز بالا میرود. در عرصه دیپلماسی خارجی هم هیچ سیگنال مثبتی درباره مذاکرات دریافت نمیشود. کمترین انتظار این بود که برای کند شدن روند همین چند موردی که نام برده شد یک تصمیم عاجل و ویژه گرفته و اجرایی شود. میدانیم که امواج کرونا وقتی آغاز میشوند یک شبه و یک هفتهای افت نمیکند اما حداقل میشد با اخذ تصمیماتی و نظارت سفت و سخت بر اجرای آنها روند انتقال را ضعیفتر کرد تا پیک بعدی شکل نگیرد. درباره این موارد و مشکلات دیگر که هیچ تصمیمی گرفته نشد ولی سفرهای استانی آقای رئیسی همچون زمانی که ایشان ریاست قوه قضاییه را برعهده داشتند پابرجا بوده است. سفرهایی که هیچ کس منکر لزوم و حتی در شرایطی کارگشا بودن آن نیست، ولی در چه شرایطی! سفرهایی که به نظر میرسد بیش از آن که کاری از پیش ببرد، ظاهراً صرفاً در جهت اثبات مردمی بودن مسئولان به کار میرود حال آنکه اصل خدمت به مردمگرهگشایی عملی از مشکلاتشان است نه الزاماً دیدارشان.
دراین یک ماه گذشته ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور، دو سفر استانی داشت. اولین آن به استان خوزستان بود و دومین سفرش که همین جمعه گذشته انجام شد به استان سیستان و بلوچستان. ولی اساساً علت و دستاورد ملموس این دو سفر مشخص نشد. در این مورد ابراهیم رئیسی در سفر به استان سیستان و بلوچستان اظهار کرد: «سفرهای استانی برای آشنایی با مشکلات مردم و رفع آنها، شناخت ظرفیتهای اقتصادی برای ایجاد اشتغال و رونق تولید یکی از برنامههای دولت سیزدهم است.»
ولی اگر علت این سفرها صرفاً شناخت و بررسی مشکلات استانهاست که طبق اطلاعاتی که آقای رئیسی و دیگر نامزدهای همفکر آنها در جریان انتخابات میدادند، ظاهراً از تمام مشکلات به خوبی آگاه بودند و به خاطر حل آنها پا در میدان رقابتها گذاشتند و گرنه به گفته خودشان از خدمت در همان دستگاه قضا راضی بودند.
در گزارشهایی که رسانههای هم سو با دولت از دو سفر اخیر رئیس دولت سیزدهم و وزرای همراه به استانهای جنوبی ارائه شده، به دستاوردهای این سفرها را این طور نام بردهاند: وعده حل مشکلات آب منطقه زابل و وعده تصمیمگیری دربارهی اتصال راه آهن این شهر به راه آهن سراسری، انتخاب استاندار ویژه و استفاده حداکثری از سهم اقتصاد و گردشگری سواحل مکران. همچنین در مورد دستاوردهای سفر به استان خوزستان هم دستور به رفع فوری کمبودهای بهداشتی و درمانی استان خوزستان، اختصاص منابع مالی برای حل مشکلات فاضلاب اهواز، وعده کاهش مدت زمان ساماندهی طرح فاضلاب اهواز، استفاده دولت از ظرفیتهای نیروهای مسلح برای کمک به بیماران کرونایی، تهیه برنامه کوتاه مدت برای حل مشکلات خوزستان و تجدید نظر در استفاده از مدیران پروازی برای استان خوزستان اشاره شده است. دستاوردهایی که بیشترشان وعده بوده تا اقدام، کمبودهایی که اکثر آنها هم بر همگان آشکار بود و هم برای اقدام فوری روی آنها میشد از همان روز اول آغاز به کار دستوراتی ویژه حتی بدون سفر صادر کرد ضمن اینکه اکثر پروژههای عمرانی یا رفاهی قبلی که در استانهای مختلف معطل مانده به علت عدم تامین بودجه آنهاست و برای تامین بودجه الزاماً نیازی به حضور شخص رئیس جمهور بالای سر پروژه نیست. اگر هم که بودجهای در کار نیست که حضورایشان هم بیفایده خواهد بود. در همین مورد علی محمد نمازی، عضو شورای مرکزی کارگزاران گفته بود: «سفرهای استانی یکی از اقدامات آقای رئیسی است که اگر با ظرفیت و منابعی همراه نباشد، نه تنها فایده ندارد بلکه زیان هم دارد. دقت داشته باشید که طرحها و پروژههای استانی از سال قبل پیشبینی شده، تصویب شده و تایید شده است. حال اگر مثل قبل این امکان باشد که در سفرهای رهبری و ریاست جمهوری پروژههای جدیدی تعریف و تامین منابع شود، سفر استانی رئیسی جمهور مثل همین سفر خوزستان میتواند مفید باشد اما به نظر من که سالها کار اجرایی کردهام در غیر این صورت چنین سفرهایی فایده ندارد.»
برای مردم نتیجه بخش و عملی شدن وعدهها مهم است. اگر وعدهها عملی شود حتی اگر رئیس جمهور حضور هم پیدا نکنند برای مردم کافی است و برعکس، اگر رئیس جمهور هر ماه هم به استانی سفر کنند ولی وعدهها عملی نشود اتفاقا نتیجه عکس هم خواهد داشت. نکتهای که ناصرایمانی از فعالان سیاسی اصولگرا و هوادار دولت هم به آن اذعان دارد. ایمانی بعد از اولین سفر دولت سیزدهم با تمجید از این کار و مردمی خواندن ابراهیم رئیسی، درمورد تبدیل شدن این سفرها به شوآف گفت:«به واسطه سفرهای استانی، مسئولانی هستند که مردم را میبینند و به آنها توجه میکنند، این مسائل آثار روانی بسیار خوب و مثبتی دارد و مسئولان را از نزدیک با مشکلات جاری مردم آشنا میکند که این موضوع در تصمیمگیریها بسیار حائز اهمیت است.
اما اگر این نکات دستاوردهای عینی برای مردم نداشته باشد پس از مدت زمانی به عکس خودش تبدیل میشود و آثار سوء خواهد داشت. بنابراین اصطلاحا به آن میگوییم شوآف یا حرکت نمایشی.