روزنو : ایسنا نوشت: «خسته نباشید!» از دو هفته قبل روی پرده سینماهای کشور رفته است اما شرایط و نحوه اکران آن، آنطور که پیشبینی میشد، نیست. حوزه هنری که خودش سرمایهگذار و پخشکننده فیلم است، بر خلاف رویه سالهای قبل، سینماهای دراختیارش را برای نمایش «خسته نباشید!» بسیج نکرده است؛ ضمن آنکه تبلیغات محیطی و تلویزیونی آن هم چندان چشمگیر نیست.
در این شرایط، محسن قرائی و افشین هاشمی به عنوان کارگردانان «خسته نباشید!» با حضور در خبرگزاری ایسنا، درباره وضعیت اکران فیلمشان، دستور سازمان سینمایی برای حذف باران کوثری و افشین هاشمی از آن، اصلاحیههایی که میتوانست «خسته نباشید!» را به یک فیلم ضد ارزشها و انقلاب بدل کند، رفتار جالبتوجه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با «خسته نباشید!» و... سخن گفتند که خلاصهای از آن را در زیر میخوانید:
چرا حوزه هنری برای اکران «خسته نباشید!» سنگ تمام نگذاشت؟
گفتوگو را از نحوه اکران شروع کنیم. با اینکه پخش فیلم شما بر عهده حوزه هنری است اما نسبت به فیلمهایی که در یک سال اخیر توسط این دفتر پخش، روی پرده رفتهاند، تعداد سینماهای کمتری دارید؛ در حالی که فیلم برای خود حوزه هنری است و میتوانست سینماهایی که در شهرستان دارد را به نمایش فیلم اختصاص دهد. فکر میکنید چرا این اتفاق نیفتاد؟
محسن قرائی: این اتفاق برای خودم هم جای سوال است که واقعا چرا این اتفاق نیفتاد؟ البته بیانصافی هم نکنیم. من چند روز قبل یک عدد پوستر A3 را از «خسته نباشید!» در گوشه اتوبان حکیم دیدم! این وضعیت تبلیغات در حالی است که دیگر فیلمهای در حال اکران، بیلبوردهای خوبی در سطح شهر دارند. کاش این امکان برای فیلم ما هم فراهم بود و یا حداقل تفاوت تبلیغاتمان اینقدر فاحش نبود.
هاشمی: حتّا جلوی اصلیترین سینمایمان سینما آزادی هم یک بَنر نداریم
نکته جالبی درباره «خسته نباشید!» وجود دارد. سرگروه فیلم شما، سالن اصلی سینما «آزادی» است و طبق قانون فیلمتان باید در این سالن اکران شود اما اگر اشتباه نکنم، الان در سالن «شهر فرهنگ» نمایش دارید. چرا؟
قرائی: طبق قانون حتی اگر تماشاگر هم نداشته باشیم که داریم، فیلم باید در سالن «آزادی» اکران شود. من خودم شاهد بودم که در اکثر اکرانهای از عصر تا شب سینما آزادی، سالن فیلم ما کاملا پر میشود.
هاشمی: جالبتر این که حوزه هنری هم سرمایهگذار فیلم است، هم پخشکننده، هم سینمادار.
یعنی حوزه هنری میتوانست حداقل برای «خسته نباشید!»، خودش با خودش قرارداد ببندد که فیلم خودش را خوب نمایش دهد! به نظرم شرایط نامناسب اکران «خسته نباشید!» از این جنبه جالب است که این فیلم در جشنواره فجر سال گذشته که حوزه هنری خیلی تحت فشار سازمان سینمایی و بخشی از سینماگران بود، توانست آبروداری کند چون حوزه هنری خیلی روی چندتا محصولش که میگفت سینمای پاک و اخلاقی هستند، مانور داده بود. این نوع اکران فیلم باعث دلزدگی کارگردان آن نمیشود؟ که مثلا بعدا بگویند فلانی فیلمی را ساخت که فروشش خیلی خوب نبود؟
هاشمی: زمانی، مدیریتِ چیزی در اختیارِ من است و زمان دیگر نه. ما موظف بودیم فیلم خوب بسازیم. حالا اگر این فیلم را خوب اکران نمیکنند، چه کاری از دست من بر میآید؟
رابطه خوب آقای میرکریمی به عنوان تهیهکننده «خسته نباشید!» هم نتوانست کمکی به اکران فیلم کند؟
هاشمی: آقای میرکریمی هر روز دارد با آنها دعوا میکند! این نوع اکران یا محصول سهلانگاری است یا قراری است از پیش تعیین شده.
محسن قرائی و افشین هاشمی
قرائی: نفهمیدم چرا تبلیغات ما باید تازه از وسط اکران شروع شود؟ وقتی همه میدانند که فیلم از چند وقت دیگر روی پرده میرود، چرا تبلیغات آن مثل فیلمهای دیگر مثلا از یک ماه قبل شروع نشد؟ ما اصلا توهم فروش نداریم ولی باید امکان دیده شدن یک محصول فراهم شود و حالا اگر مردم آن را ندیدند، بگوییم موفق نبود. یا به این نتیجه برسیم که باید آن را در شبکه نمایش خانگی توزیع کنیم. برای «خسته نباشید!» هم باید مانند فیلمهای دیگر تبلیغ شود؛ آن هم تازه نه به اندازه فیلمهای گیشهای که سوپراستار دارند. یعنی ما انقدر قانع هستیم.
اداره نظارت برای توقیف «خسته نباشید!» بهانه میگرفت
از بحث اکران فعلا خارج شویم. آقای هاشمی! چه شد که اواخر فیلمبرداری «خسته نباشید!» دستور دادند که شما باید از کارگردانی کنار بروید؟ یادم نمیآید مسئولان اداره نظارت مستقیما درباره فیلمی گفته باشند که با بودن فلان کارگردان در فیلم موافق نیستیم. ضمن آنکه آن موقع بحث نمونه کار برای کارگردان اول که آقای عظیمی (معاون وقت امور فعالیت های سازمان سینمایی) در مصاحبهشان مطرح کرده بودند، خیلی گنگ بود.
هاشمی: اصلا کسی از من نمونه کار نخواست! فکر میکنم آن بحث کمی به بهانه شبیه بود. فیلم را متوقف کردند اول به بهانهی باران کوثری، بعد نداشتنِ پروانه ساخت و در آخر گفتند مشکل افشین هاشمی است. خودم از مسئولان حوزه هنری خواهش کردم که اسم مرا حذف کنند تا بتوانیم فیلم را تمام کنیم. آنها هم خوشحال شدند و گفتند: «آفرین، تو بزرگتر از سنات هستی! ما بعدا جبران میکنیم و مشکل را حل میکنیم».
حالا جبران کردند؟!
هاشمی: اتفاقی نیفتاد. البته توقعی هم نبود. این تنها کارِ آنها نبود که باید انجام میدادند و حتما کارهای مهمتری داشتند که به آن برسند. هر چه آقای میرکریمی تلاش کرد، نتیجهای نگرفتیم. در نهایت ما نفهمیدیم چه شد!
گفتند باران کوثری ممنوعالکار نیست اما باید استراحت کند!
پاسخ مسئولان مرتبط در سازمان سینمایی چه بود؟
هاشمی: شخصا خدمت آقای عظیمی رفتم. گفتند «تو یکی از پاکترین، پاکترین و پاکترین آدمهای این سینما هستی ولی مشکلی پیش آمده. جایی گفتوگو نکنید و اجازه بدهید ما کمک کنیم» لطف داشتند اما بعدش دیگر نیافتمشان. در نهایت «خسته نباشید!» بدون اسم من در جشنواره فجر سال قبل نمایش داده شد اما با کمک آقای ایوبی و پیگیریهای آقای میرکریمی و درخواستی که آقای رحمانیان به همراهیِ حبیب رضایی از شخص آقای ایوبی کردند، بالاخره نامم به عنوانبندیِ فیلم برگشت.
قبل از شروع فیلمبرداری، اصلا چیزی از اینکه مثلا افشین هاشمی نباشد و این مسائل مطرح نشده بود و یکباره فیلم را وسط فیلمبرداری توقیف کردند؟
هاشمی: ابتدا بهانه گرفتند که چرا باران کوثری در «خسته نباشید!» بازی میکند. پرسیدیم مشکل کجاست؟ گفتند ایشان ممنوعالکار است! بعد گفتند نه، ممنوعالکار نیست، بلکه فعلا باید استراحت کند!
هاشمی: مطلقا چیزی مطرح نشده بود. ابتدا بهانه گرفتند که چرا باران کوثری در این فیلم بازی میکند. پرسیدیم مشکل کجاست؟ گفتند ایشان ممنوعالکار است! بعد گفتند نه، ممنوعالکار نیست، بلکه فعلا باید استراحت کند! بعد گفتیم اولا ما که نمیدانستیم دوما کار ایشان در فیلم تمام شده، اشکالی ندارد برود استراحت کند! بعد که دیدند، از این طریق نمیشود فیلم را تعطیل کرد، گفتند باید بیایید پروانه ساخت بگیرید. ما هم تعطیل کردیم و منتظر ماندیم برای گرفتن پروانه ساخت. بعد گفتند مشکل من هستم.
قرائی: به عبارتی گفتند، افشین هم خسته است و باید برود استراحت کند!
زمانی که قرار شد نامتان از تیتراژ حذف شود، شما (افشین هاشمی) باز هم کنار تیم بودید؟
هاشمی: مثلاً اگر به پدری بگویند نباید اسمت در شناسنامهی فرزندت باشد، پدر آن فرزند را رها میکند؟ یا تربیتش نمیکند؟ من و محسن با هم قرار گذاشته بودم فیلمی را بسازیم پس پایش ماندم. آدمهایی یک بار در زندگیشان حتا فقط یک خط نوشته باشند، هیچوقت انقدر راحت روی نوشتهی دیگران خط نمیکشند. من و محسن برای «خسته نباشید!» زحمت کشیده بودیم.
قرائی: هیچ وقت نفهمیدیم چرا محکوم به پذیرش اینهمه حاشیه بودیم. در موضوع دستورشان برای خروج باران کوثری از فیلم، احتمالا تصورشان این بود که او نقش اول «خسته نباشید!» را دارد و چون میدانستند آن موقع 70 درصد از فیلمبرداری تمام شده، فکر میکردند با حذف باران کوثری فیلم کاملا میخوابد. این در حالی است که ایشان همان موقع چند فیلم روی پرده داشت. ما چه میدانستیم باران کوثری ممنوعالکار است یا باید استراحت کند؟!
اصلاحیههای «خسته نباشید!»، آن را به یک فیلم ضدانقلاب و ارزشها تبدیل میکرد!
فکر کنم اگر مشکلات مدیران سابق سازمان سینمایی با مدیران حوزه هنری ادامه نداشت، فیلم شما با این همه دردسر حداقل میتوانست زودتر اکران شود!
قرائی: اصلا تصور نکنید که مشکلات «خسته نباشید!» پس از اکران در جشنواره تمام شد. یک اصلاحیههایی به این فیلم زده شده که باعث میشد فیلم دقیقا به چیزی تبدیل شود که قابل توقیف است! به عبارت دقیقتر اصلاحیههای که به فیلم زده بودند، آن را به یک فیلم کوتاهِ ضد ارزشها و انقلاب تبدیل میکرد. تحلیل من این بود که احتمالاً کارکرد اصلاحیهها این است که آقایان در اکران بگویند، ببینید حوزه هنری چه فیلم ضدانقلابی ساخته است.
ایسنا:واقعا هر چه فکر میکنیم، چیزی از فیلم در نظرمان نمیآید که بتوان اصلاحش کرد!
قرائی: اصلا در حین ساخت «خسته نباشید!» احساس میکردیم چه فیلم بیخاصیتی داریم میسازیم! نه خط قرمزی، نه دروغی، نه خیانتی. نه کسی سیگار میکشد، نه کسی فحش میدهد، ولی یکدفعه دیدیم اینها دوست دارند فیلم تبدیل شود به فیلمی که همه اینکارها در آن انجام میشود.
قرائی: اصلاحیههای که به «خسته نباشید!» زده بودند، آن را به یک فیلم کوتاهِ ضد ارزشها و انقلاب تبدیل میکرد. احتمالاً کارکرد اصلاحیهها این بود که آقایان در اکران بگویند، ببینید حوزه هنری چه فیلم ضدانقلابی ساخته است!
هاشمی: فیلممان آنقدر اخلاقی بود که حتی خودمان هم از آن پند اخلاقی میگرفتیم و میگفتیم به به چه نکته خوبی!
میتوانید موارد اصلاحی را بگویید؟
قرائی: چرا «مرتضی» برای بردنِ گردشگرانِ خارجی، پول میگیرد؟! میگفتند وقتی «مرتضی» از آنها پول میگیرد، یعنی سیاهنمایی!
هاشمی: ترجیح میدادند ایرانیها مفت و مجانی به خارجیها خدمت کنند. همچنین میگفتند تمام سکانسهای مربوط به علاقه سفر جوانان به خارج از کشور حذف شود؛ یعنی اینکه تمام قصهمان را دور بریزیم. اصلا قصهی «خسته نباشید!» این است که یک جوانی عاشق رفتنِ به خارج است اما در آخر به این نتیجه میرسد که خوشی را در نزدیکی هم میشود جستجو کرد.
این یعنی ایرادهای بنیاسرائیلی دیگر!
هاشمی: ظاهراً گفتهاند چرا پمپ بنزین را آنگونه متروک نشان دادهاید. منظورتان چیست! جالب این که آن بنزین فروشی را اصلا ما نساختیم، همانجا هست. تازه ما کلی تر و تمیزش کردیم.
با تمام این حواشی، شما تهیهکننده خیلی آرامی داشتید. شاید اگر کسی غیر از آقای میرکریمی پشت فیلم بود، کلی جار و جنجال راه میانداخت!
قرائی: کلا خیلی ما را تلخ کردند؛ آن هم برای ساخت فیلمی که میخواهد حرف زیبایی بزند. ما از همان اول هم قرار بود فیلمی مثبت و انسانی راجع به کشورمان بسازیم اما انقدر اذیت کردند که الان افشین میگوید برایش مهم نیست که فیلمش دیده بشود. کلا چیزی در اختیار ما نیست که بخواهیم آن را عوض کنیم.
ما به پشتوانه آقای میرکریمی دلگرم بودیم
خُب برویم سراغ موضوعات دیگر. یک ضربالمثلی داریم که میگوید آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشود یا بینمک؛ مخصوصا وقتی که هر دو نفر، کار اولشان باشد! ولی حاصل این همکاری در «خسته نباشید» خیلی خوب بوده است. پیشنهاد شد با هم مشترک کار کنید یا خودتان تصمیم گرفتید؟
افشین هاشمی و محسن قرائی
قرائی: آقای میرکریمی پیشنهاد ساخت «خسته نباشید!» را به افشین هاشمی داد. یعنی ایشان افشین را دعوت کرد و افشین هم گفت تو هم بیا در این جلسه حضور داشته باش. طرح «خسته نباشید!» آن موقع در این جلسه سه نفره مطرح شد. آن موقع، من و افشین تخیلاتی داشتیم که یک فیلم را با همدیگر کار کنیم و برای تحقق این تخیلات هم راجع به فیلمنامههای مختلفی صحبت کرده بودیم. وقتی طرح «خسته نباشید!» مطرح شد، افشین پیشنهاد ساخت فیلم مشترک را به آقای میرکریمی داد و ایشان هم پذیرفت.
اصلا چرا کارگردانی مشترک؟
هاشمی: برای کار اول به یک پشتوانه و دلگرمی نیاز داشتیم که مطمئن باشیم راهی که میرویم درست است.
اما کار مشترک، سختیهای خاص خودش را هم دارد.
هاشمی: طبیعتاً در یک کار اشتراکی، نمیتوانید تمام زیباییشناسیِ شخصیتان را به کار ببندید، چون باید به اشتراکِ زیباییشناسی برسید. در همین راستا ممکن است از بخشی از سلایقتان بگذرید. حال ممکن است آنچه انتخاب میشود لزوما از نظر شما بهترین نباشد اما در عوض، بخشی از مسئولیتها از دوش طرفین برداشته میشود. بههرحال آنچه امروز به عنوان «خسته نباشید!» روی پرده میبینید، بدون کار مشترک امکان نداشت. اگر هرکداممان به تنهایی آن را میساختیم، حاصل کار اینچیزی که امروز روی پرده میبینید، نمیشد.
شما در خیلی از گفتوگوهایتان نقش آقای میرکریمی را خیلی پررنگ بیان میکنید در حالی که ایشان چند روز قبل در فیسبوکشان تاکید کرده بودند که «خسته نباشید!» حاصل زحمت محسن قرائی و افشین هاشمی است نه من.
هاشمی: بگذارید یک مثال بزنم. ماجرای ما مانند خانوادهای است که پدر ممکن است در همه کارها دخالت نکند و حتی کاری به کارتان نداشته باشد اما شما همیشه به او به عنوان یک پشتوانه قوی، دلگرم هستید و میدانید همیشه میشود از مشاورهشان استفاده کرد. این اصلا به این معنا نیست که در فیلم دخالت میکردند. حتی جایی پیشنهاد داشتند که صحنهای را بگیریم اما به نظرمان خوب نبود و نگرفتیم و اتفاقا ایشان با تواضع پذیرفتند. اما درعین حال چند صحنه را چکشکاری کردند که درنتیجه اجرایش خیلی بهتر شد.
ایجاد هارمونی تصویری بین همه بازیگران، چالش پیچیدهای بود
درباره بازیگران هم کمی صحبت کنیم. فکر کنم انتخاب بازیگر سختی داشتید. دو بازیگر میانسال که میتوانند انگلیسی را روان صحبت کنند، دو بازیگر کرمانی شناخته نشده و... . کلا فکر میکنم پروسه سختی است.
هاشمی: شاید روند انتخاب سخت بوده اما کار کردن با آنها، سادهترین اتفاق جهان بود چون درست انتخاب شده بودند.
قرائی: انتخاب بازیگر این فیلم از این نظر عجیب است که بازیگران نقشهای مختلف از نظر ویژگی رفتاری و ظاهری خیلی به هم بیربط هستند. ما باید یک بازیگری میداشتیم که کاملا به زبان انگلیسی صحبت میکرد (رومن)، یک بازیگر دیگر باید به زبان انگلیسی مسلط بود و میتوانست فارسی را هم آنطور که ما میخواهیم صحبت کند (ماریا)، یک بازیگر باید لهجه کرمانی را مسلط صحبت میکرد (حسین) و یک بازیگر هم علیرغم آنکه باید لهجه کرمانی را خوب صحبت میکرد، لازم بود بتواند تا حدی انگلیسی حرف بزند و حتی جایی باید آن لهجة کرمانی را به انگلیسی میگفت! (مرتضی) حالا ایجاد یک هارمونی تصویری بین همه این بازیگران، چالش پیچیدهای بود.
چطور به این انتخاب بازیگر رسیدید؟
قرائی: خیلی وقت گذاشتیم و جستجو کردیم. بازیگران تئاتر کرمان و تئاتر تهران را دیدیم تا بتوانیم برای نقش مرتضی و حسین بازیگر مناسبی پیدا کنیم. برای نقش رومن و ماریا زوج کانادایی هم از خیلیها پرسوجو کردیم تا اینکه به آقای فاطمی و خانم بیات رسیدیم.
سازمان میراث فرهنگی، جایزه جشنواره فجر را نداد
به عنوان پرسش پایانی، یک موضوع تعجببرانگیز دربارهی «خسته نباشید!» وجود دارد. جایی شنیدم که هنوز پس از یک سال، جایزهی بخش تجلی اراده ملی را از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نگرفتهاید. درست است؟
قرائی: بله! وقعا نگرفتیم.
قرائی: برای دریافت جایزه بخش تجلی اراده ملی از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، در پاسخِ پیگیریهایمان با این جمله مواجه شدیم که «به ما مربوط نیست. معاون امور مالی آقای ملکزاده (رئیس سابق میراث فرهنگی و گردشگری) جایزه شما را امضا کرده که الان رفته. بروید از خودشان جایزه را بگیرید!»
به نظرم این اتفاق از دو جنبه تاسفبرانگیز است. اول اینکه «خسته نباشید!» به عنوان فیلمی که از تهران خارج شده و کویر، روستا و قنات را به خوبی نشان داده، مستحق پشتیبانیِ بخش دولتیِ متولی گردشگری است. سال قبل یک موسسه تحقیقاتی بینالمللی در حوزه گردشگری اعلام کرد که تنها در یک سال، فیلمهای سینمایی 40 میلیون گردشگر را به دیدن لوکیشنهایشان ترغیب کردهاند. از این جنبه که ما فقط بلدیم شعار بدهیم، باید تاسف خورد. نکته دیگر هم این است که مسئولان دوره قبل جشنواره فجر تاکید داشتند که جوایز سازمانها و نهادها باید تضمین پرداخت داشته باشد اما الان شما میگویید بعد از یک سال، هنوز جایزه را نگرفتهاید!
هاشمی: بار اولی نیست که این اتفاق در جشنواره فیلم فجر میافتد. یک سال دیگر هم که اتفاقا من سیمرغ گرفته بودم همین اتفاق افتاد و جایزههامان را ندادند. فکر میکنم این مشکل به دو چیز بازمیگردد؛ یکی اینکه ظاهرا در جایی زندگی میکنیم که مسئولان به راحتی میتوانند دروغ بگویند و دوم اینکه انگار وقتی کار تمام میشود، دیگر امکانی برای پیگیری وعدهها وجود ندارد.
قرائی: این نوع جایزه دادن را میشود از منظر همان حواشی که در روند فیلم برای ما ایجاد شد، بررسی کرد. چرا این تعداد جایزه به فیلمها داده شده و فقط فیلم ماست که جایزه میگیرد اما جایزهاش پرداخت نمیشود؟
استدلال سازمان میراث فرهنگی برای پرداخت نکردن جایزه چه بود؟
قرائی: به شکل آزاردهنده و توهینآمیزی گفتند: «اشتباه کردیم، الان هم پول نداریم». در پاسخِ پیگیریهای دیگر هم با این جمله مواجه شدیم که «به ما مربوط نیست. معاون امور مالی آقای ملکزاده (رئیس سابق میراث فرهنگی و گردشگری) جایزه شما را امضا کرده که الان رفته. بروید از خودشان جایزه را بگیرید!». در هر صورت معاون رییسجمهور و رییس یک سازمان دولتی شخصا جایزه ما را در جشنواره فجر امضاء کردهاند اما حالا که ایشان رفته، مسئولان جدید میگویند اشتباه کرده که امضاء کرده و ما این جایزه را نمیدهیم. به همین سادگی.