
اصلاح قانون اساسی در جمهوری سوم اولويت ماست
هرچه به خردادماه نزدیکتر میشویم فضای جامعه بیش از پیش رنگ و بوی انتخابات میگیرد و رسانهها نیز بیش از گذشته اخبار انتخاباتی و نامزدها را پوشش میدهند. از طرفی جریانهای سیاسی نیز که از ماههای قبل جهت حضور موثر و قدرتمند در رقابتهای انتخاباتی خود را آماده کردهاند در حال جمع بندیهایی در خصوص شاخصها جهت ورود به مصداقها هستند تا در نهایت کاندیدا یا کاندیداهای مدنظر خود را به مردم معرفی و وارد آوردگاه انتخابات کنند. در این راستا اصولگرایان همچنان آیتا... رئیسی را یگانه کاندیدای خود میدانند که اجماع و وحدت صد درصدی را برای آنها به همراه خواهد آورد. هر چند که مساله در این جریان بعد از رئیسی است و این پرسش که اگر رئیسی نیاید اجماع بر روی چه کسی شکل خواهد گرفت؟ اما در جبهه اصلاحات شرایط به گونه دیگری است. آنها که پیش از این امیدهای زیادی به سرمایه گذاری بر روی چهرههایی همچون سید حسن خمینی و محمد جواد ظریف داشتند با اتفاقات رخ داده در هفتهای که گذشت به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند به گزینههای دیگری هم فکر کنند. چراکه سیدحسن خمینی رسما از حضور در عرصه انتخابات نهی شده و ظریف هم همچنان بر موضع قبلی خود مبنی بر عدم حضور در انتخابات ایستاده است. همین مساله است که باعث شده تا در جریان اصلاحات چهرههای دیگری همچون اسحاق جهانگیری، محسن هاشمی و مسعود پزشکیان نیز مطرح شوند. هرچند نکته مهم برای اصلاحطلبان ابتدا نوع نگاه شورای نگهبان به کاندیداهای این جریان و سپس اقناع افکار عمومی است. آنطور که به نظر میرسد و از شواهد و قرائن بر میآید جهت حضور پرشور و مشارکت حداکثری شاید اجازه حضور به برخی چهرههای اصلاحطلب داده شود اما اینکه اصلاحطلبان چگونه بتوانند مردم را اقناع و با خود همراه کنند خود محل تامل و سوال است. در این راستا برای بررسی شرایط اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو، نوع نگاه شورای نگهبان به صلاحیت کاندیداها و نامزدهای اصلاحطلبان با مصطفی کواکبیان دبیرکل حزب مردمسالاری و نامزد انتخابات ریاست جمهوری به گفت و گو پرداخته است که قسمت دوم این مصاحبه را میخوانید.
به گزارش روز نو :اصلاحطلبان بارهـــا بر این نکته تاکید داشتهاند که با کاندیدای اصلاحطلب صرفا در انتخابات ریاست جمهوری حاضر خواهند شد اما به نظر میرسد که کاندیدایی که بتواند در جامعه موج ایجاد کند و نتیجه را به نفع خود رقم بزند وجود ندارد چه میزان با این گزاره موافق هستید؟
شما از کجا میدانید که همه اصلاحطلبان باید از سوی شورای نگهبان ردصلاحیت شوند؟ من معتقدم گفتن چنین حرفهایی درست نیست چراکه اصلاحطلبان گزینههایی دارند که بتوانند در انتخابات حاضر شوند و جامعه نیز به آنها اقبال نشان دهد. به عنوان مثال در بحث مدیریت، سوابق انقلابی و ایثارگری، در بحث پاکدستی،تدبیر ،رجال سیاسی و مذهبی چرا باید آقای سعید محمد امیدوار باشد که تایید صلاحیت میشود اما مثلا مصطفی کواکبیان از تایید صلاحیت نا امید باشد. خب نباید شرایط به اینگونه رقم بخورد. به نظر من ما اتفاقا باید حمل به صحت کنیم که انشاءا... بر اساس همان آئیننامهای که خود شورای نگهبان در تعریف اصل 115 تعریف کرده کار پیش برود. اگر شورای نگهبان بخواهد همان سختگیریهای قبلی را داشته باشد و به میزان مشارکت مردم توجه نشود ما حتما خسارت خواهیم دید. لذا من اصلا خیلی قبول ندارم که مبنا را بر این بگذاریم که قرار است همه اصلاحطلبان رد شوند و مبنا را بگذاریم که هیچکس نمیتواند جامعیت داشته باشد. خوشبختانه در آنهایی که مطرح شدند احتمال اینکه تایید صلاحیت شوند وجود دارد و میتوانند جامعیت ایجاد کنند.
بـــرخی چهرههای اصلاحطلب بر این عقیدهاند که باید به سمت گزینههای اصلاحطلبی برویم که بتوانند از شورای نگهبان عبور کنند و در این میان از اسحاق جهانگیری و محمدرضا عارف نیز سخن به میان آمده؛ اما چندی است که رویه تغییر کرده و اصلاحطلبان از حمایت از شخصی غیر اصلاح طلب مثل آقای ظریف سخن میگویند؛ این دوگانه را چطور ارزیابی میکنید؟
اظهار نظرها الی ماشاء ا....زیاد است. چه کسی گفته که باید یقین کنیم که چه کسی تایید میشود یا چه کسی رد میشود؟ بعد هم چه کسی گفته که آقای ظریف میآید؟ اینها مباحثی است که افراد مختلف درباره آن اظهار نظر میکنند. بله اگر آقای ظریف بیاید آن زمان صورت مساله جور دیگری خواهد شد. اینکه مثلا یک کسی یقین کند که فقط قرار است آقای عارف تایید شود و دیگران رد شوند اصلا قبول ندارم. شورای نگهبان باید توجه کنند که از همه سلایق سیاسی در انتخابات نمایندگانی باشند که البته با قانون فعلی همه بخواند. اما اینکه بخواهد سلیقهای برخورد شود و این بحث نباشد درست نیست. من معتقد هستم که اینگونه گمانهزنیها ما را به نتایج خوب و مطلوب نمیرساند. لذا من صد در صد مخالف این حرف هستم که بگوییم باید اول یقین کنیم که کسی تایید میشود و سپس کاندیدا شود. اتفاقا باید بفهمیم که شخص مدنظر چقدر از آن صلاحیتهای ذاتی برخوردار است، قابلیتهای جذب آرای مردمی را دارد، چقدر پایگاه اجتماعی قوی و برنامه دارد ... باید اینها را ببینیم. متاسفانه این نگاهها باعث شده که خیلیها در خودشان نبینند که در انتخابات حضور داشته باشند یا اگر هم در خودشان میبینند با ترس و لرز وارد عرصه انتخابات شوند. چرا باید بین جریان اصولگرا و مستقلین با اصلاحطلبان این بحث وجود داشته باشد. این خارج از عدالت است که بنده تا بعد از بررسی صلاحیتها هم ندانم که نامزد هستم یا نیستم اما یک کسی از قبل خبر داشته باشد. این خود خلاف عدالت است. به هر صورت ما معتقدیم هر کسی با جناح خودش کار کند و دلیلی ندارد کسی که خمیرمایه فکری او اصولگرایی است مورد حمایت اصلاحطلبان قرار گیرد. این خط قرمزی است که در مباحث مطرح شده که دیگر از کاندیدای غیر اصلاحطلب حمایت نخواهیم کرد. حداقل حزب مردمسالاری بر این نکته تاکید کرده و در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نیز بارها این نکته مورد توجه واقع شده است.
اصولگرایان متفقالقول بر این عقیدهاند که اگر آیتا... رئیسی در انتخابات حاضر شوند بر روی وی اجماع خواهند کرد؛ اساسا در جبهه اصلاحات نیز در حال حاضر شخصیت یا شخصیتهایی وجود دارد که اجماع اصلاحطلبان بر روی آنها صورت پذیرد؟
بله ؛در رابطه با اصولگرایان باید بگویم هنوز که هنوز است آقای رئیسی و اطرافیانش همچنان حضور در انتخابات و کاندیداتوری را تکذیب میکنند. لذ ا ممکن است خیلیها این حرف را بزنند و مطرح کنند ولی من مطمئنم حتی اگر آقای رئیسی هم بیاید اینگونه نیست که آنها نامزد واحدی داشته باشند. یعنی حداقل معلوم نیست که جریاناتی مثل جبهه پایداری و ... خیلی انقیاد داشته باشند. میخواهم بگویم که در اصولگرایان نیز گفته میشود که آقای رئیسی خواهد آمد. اولا خود آقای رئیسی و اطرافیانش این گفته را تکذیب میکنند. ثانیا این گفته میشود تا چه اندازه در عمل اجرا میشود نمیدانیم. مگر ما نمونه مشابه از اصولگرایان در انتخاباتهای گذشته نداشتیم؟ آقای ولایتی ، قالیباف، جلیلی، حداد عادل، میرسلیم هر کدام به طور جداگانه در انتخابات حاضر شدند. در سال 92 یک جور بوده 96 به نحو دیگری بوده و کنار رفتند. از طرفی در این طرف ماجرا نیز باید ببینیم چه شرایطی پیش خواهد آمد. تصمیم حزب ما این بود که اگر شرایط برای ورود آقای سید حسن خمینی فراهم بود ما با ایشان رقابت نکنیم اما اکنون که ایشان از ورود به عرصه انتخابات نهی شدهاند روال به گونه دیگری خواهد بود. اینکه دیگران بر چه عقیدهای هستند نمیدانم و یا بر کاندیدای واحد و اجماعی انقیاد دارند یا نه خود جای بحث دارد. مشکل ما این است که جریانی تصمیم میگیریم. اگر واقعا درون یک حزب باشد راحتتر میتوان تصمیمگیری کرد و به نتیجه گیری رسید. متاسفانه در ایران خیلی عجیب است در دوره قبل آقای میرسلیم کاندیدای انتخابات بود اما خود حزب موتلفه میگفت که کاندیدای حزب ما نیست که از آن حرفها بود. این نشان میدهد که اینجا حتی روی حرف یک حزب نیز نمیتوان حساب کرد چراکه کار نکردیم. چه برسد به اینکه یک مجموعه مجمع الجزایری از احزاب در یک جبهه هر کسی حرفی بزند و بگوییم این حرف قطعی است.
در حـــال حاضر پرسش جامعه نسبت به عملکرد اصلاحطلبان این است که اصلاحطلبان بر پایه کدام گزارش عملکرد خــــود در حوزههای مختلف دوباره خواستار حمایت و رای مردمی هستند؟
باید بگویم شورای شهر را من خبر ندارم که میزان موفقیتها و مطلوبیت عملکردها تا چه حد بوده است که باید خودشان گزارش دهند. البته در شکل گیری شورای پنجم همان اول هم ما ان قلتهایی داشتیم. حال من خیلی قضاوتی ندارم اما درباره مجلس دهم ما صدها بار گفتیم که آنهایی که میگویند مجلس دهم مجلس اصلاحطلبان بود اشتباه میکنند. یعنی آقای لاریجانی شصت، هفتاد نفر در مشت خود داشت که هر وقت دوست داشت به سمت اصولگرایان غش میکردند و با آنها همراه میشدند. معمولا هم به سمت آنها غش میکردند. مثلا من خودم شاید بیست طرح و برنامه از تحقیق و تفحص املاک نجومی گرفته تا طرح عفو عمومی، حزبی شدن انتخابات و.... داشتم که خود همین دوستان مستقل نگذاشتند و با 5، 6 رای ما نمیتوانستیم مصوبه بگیریم. البته چرا؛ آقای لاریجانی فرضا در مساله پالرمو،CFT وFATF و آن مسائلی که برجام مرتبط بود به مستقلین گرا میداد و مستقلین به سمت ما میآمدند و ما اکثریت مجلس میشدیم. اینها بوده اما اکثر مصوبات مجلس دهم به دلیل اینکه اکثریت با ما نبوده به سرانجام نرسید. از این رو واقعا اینکه بگوییم اصلاحطلبان نمیخواستند کار کنند قبول ندارم. اصلاحطلبان نمیتوانستند کار کنند و اصلا رای و اکثریت نداشتند. این یک واقعیت کتمانناپذیر است. در مورد حمایت از آقای روحانی نیز قبلا گفتم و آدرس دادم که از آذر 96 خط خودمان را از دولت فعلی تقریبا جدا کردیم و گفتیم که این دولت نه خودش را اصلاحطلب میداند و نه ما او را اصلاح طلب میدانیم. خود آقای حسن روحانی کجا گفته من اصلاحطلبم؟ ما همه که از ایشان شناخت لازم را داریم. حداقل بنده مسئولیت ستاد آقای روحانی را در سال 58 در مجلس اول داشتم. نمیگویم 68، 78 یا 98 بلکه سال 58 و فکر نمیکنم کسی بهتر از من از آقای روحانی شناخت داشته باشد. بالاخره جریانی پیش آمد و از آقای روحانی حمایت کردیم و اکنون نیز با توجه به این تجارب دیگر ما باید عبرت گرفته باشیم و از جریان خودمان حمایت کنیم. لذا من معتقدم که مقداری باید جلو برویم تا به لحاظ زمانی نتیجه گیری بهتری داشته باشیم.
گفتیدکه به اصلاحطلبان در مجلس اجازه کار ندادند؛ حال چه تضمینی وجود دارد که با روی کار آمدن دولت اصلاحطلب اجازه بدهند اصلاحطلبان در امور اجرایی به نحو مطلوب کار کنند؟
اینکه میگویم باید بر مبنای برنامه محوری پیش برویم برای همین امر است. مثلا در یکی از برنامههای ما بحث جمهوریت سوم و بازنگری قانون اساسی است. بالاخره با این ساختارهایی که مثلا مجلس به دولت بگوید که در 13 مورد تخطی و استنکاف کردید و پرونده باید به قوه قضائیه ارجاع شود اما کسی نباشد به خود مجلس بگوید و بپرسد که چرا لوایح دولت را در دستور کار قرار ندادید نمیتوان انتظار عملکرد درست و مطلوب داشت. جالب است که بگویم اگر قانونی توسط رئیس جمهور ابلاغ نشود عملا اجرا میشود چون توسط مجلس به دستگاههای اجرایی فرستاده میشود و اجرا میشود. در حالی که برعکس اگر لوایح دولت در مجلس مطرح نشود باید در مجلس گرد و خاک بخورد و مسکوت بماند. این یک نمونه کوچک آخری است. مگر تاکنون آقای رئیسجمهور ده بار نگفته که براساس اصل 59 قانون اساسی باید رفراندوم صورت بگیرد. خب اصل 59 چه میگوید؟ این اصل قانون اساسی تصریح دارد که در مسائل بسیار مهم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با رای دو سوم نمایندگان مجلس و با فرمان همه پرسی رهبری میشود رفراندوم برگزار کرد. این در حالی است که 42 سال است نتوانستیم این اصل را اجرا کنیم. کدام مجلس اجازه داده که دو سومش به اجرای همهپرسی رای دهند؟ چرا اینقدر سخت گرفتهایم؟ میشود گفت تعداد کمتری از نمایندگان درخواست بدهند، احزاب کشور، بنگاههای رسانهای یا NGO ها درخواست دهند. لذا باید اصل را اصلاح کنیم. در بحث مفصلتری بعد خواهم گفت که طرح جمهوریت سومی که مطرح کردیم چگونه است. تاکنون دو بار برای قانون اساسی رفراندوم شده و یک بار دیگر نیز باید رفراندوم صورت بگیرد چون قانون اساسی باید بازنگری شود. جمهوری اول از سال 58 تا 68، جمهوری دوم از 68 تا 1400 و در جمهوری سوم از 1400 باید به این سمت و سو حرکت کنیم که ساختارها را بر اساس اصل 177 قانون اساسی اصلاح کنیم. این اجازهای است که خود قانون اساسی برای اصلاح داده است. لذا اینکه چه تضمینی وجود دارد به خود رئیس جمهور مربوط است که چگونه کار کند و به چه نحوی از اختیارات خود شفاف استفاده کند و اهداف نظام را هم پیش ببرد.
کـــمی از بـــرنــامهها و شعارها و تصمیم حزب مردمسالاری توضیح دهید.
حزب مردمسالاری در کنگره نوزدهم با اتفاق آرا تکلیف کرد که بنده در انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کنم؛ یکبار دیگر در نشست فوقالعاده شورای مرکزی نیز تاکید شد. لذا 50 برنامه محوری تنظیم شده است که به موقع اعلام خواهد شد. 5 برنامه اساسی، 15 برنامه اقتصادی، 10 برنامه سیاست خارجی، 10 برنامه سیاست داخلی و 10 برنامه فرهنگی و اجتماعی که به موقع اعلام خواهد شد. البته در آخرین نشست شورای مرکزی تاکید شد که (دولت مردمسالار با شعار صداقت با مردم و طرح جمهوریت سوم میآید.)
منبع:آرمان ملی