در چهارشنبه اول مهرداد میناوند جانش را بر اثر ابتلا به ویروس کرونا از دست داد و در چهارشنبه دوم علی انصاریان تسلیم این ویروس نفرت انگیز شد. در تمام این مدت فکر و ذکر مردم و جامعه ورزش، دعا برای شفای این دو نفر بود. خیلیها تلاش کردند هر کاری از دستشان برمیآید برای نجات جان این دو فوتبالیست سابق بکنند. از دوستان و همکاران گرفته تا پزشکان و پرسنل دو بیمارستان لاله و فرهیختگان. اما تقدیر و خواست خداوند چیز دیگری بود و مهرداد و علی در فاصله یک هفته تسلیم مرگ شدند و جامعه فوتبال را داغدار کردند. در همه این روزها رسانهها اعم از صدا و سیما، خبرگزاریها و سایتهای ورزشی و در نهایت کانالها و صفحات مجازی مشغول رصد کردن وضعیت این دو ستاره از دست رفته فوتبال ایران بودند. البته بودند اندک رسانهها و افرادی که در صفحات خودشان به استقبال خبر مرگ این دو نفر رفتند و در حالی که هر دو زنده بودند، خبر فوتشان را منتشر کردند. اتفاقی که با واکنش تند مردم مواجه شد. اما در همین روزها یک نفر بود که بیمضایقه و بیمنت و بدون این که به جایگاه و شان اجتماعی خودش فکر کند مثل یک برادر مهربان و دلسوز بالای سر مهرداد و علی بود و هر کاری از دستش برمیآمد کرد. از مراجعه به بیمارستان و ملاقات با آنها گرفته تا صحبت با پزشکانشان و در نهایت کمک برای تهیه سریعتر داروها و همه امکاناتی که به زنده ماندن این دو ستاره سابق کمک میکرد.
او را در گوشه و کنار اغلب عکسهایی که از بیمارستان و سرانجام در بهشت زهرا مخابره شد میشد دید. این «مرد» کسی نبود جز «علی کریمی». کاپیتان سابق پرسپولیس و تیم ملی ایران که این روزها کاندید ریاست فدراسیون فوتبال ایران شده است مثل یک برادر دلسوخته و نگران، پیگیر احوال مهرداد و علی بود. شب و روز هم نمیشناخت. در هر ساعت از شبانه روز که لازم بود به سرعت برق و باد خودش را به بیمارستان میرساند تا گره از کارها باز کند. همه این اتفاقها در حالی رخ میداد که بقیه کاندیداهای ریاست فدراسیون فوتبال مشغول لابی کردن و جمع آوری رای برای خودشان بودند. نگاه بدبینانهای وجود دارد که معتقد است این کارهای علی کریمی هم در واقع نوعی نمایش تبلیغاتی برای جذب آرا بوده است. اما آنها که این حرفها را میزنند نه از فرآیند انتخابات فدراسیون فوتبال اطلاع دارند و نه شناخت درستی از علی کریمی. دوستان بدبین و بدگمان انگار اصلا نمیدانند که فقط اعضای مجمع انتخاباتی فدراسیون فوتبال که 81 نفر هستند میتوانند در این انتخابات رای بدهند و مردم عادی که تلاشهای کریمی در این دو هفته را دیدند اصلا حق رای ندارند. از طرف دیگر علی کریمی در همه این سالها ثابت کرده که اصلا اهل خودنمایی و حضور جلوی دوربینهای تلویزیونی و عکاسها نیست. تعداد کم مصاحبههای زنده تلویزیونی او و حتی مصاحبه با رسانههای نوشتاریاش گواه این ادعاست. شاید جمله درست این باشد که او از دوربین و رسانه فراری است.
اما این بار اگر بیشتر از همیشه جلوی لنز دوربینها دیده شد دلیل مهمتری داشت. دو نفر از دوستان و همبازیان سابقش در تیم پرسپولیس و تیم ملی با مرگ دست و پنجه نرم میکردند و او مثل مرغ بال و پرکنده این سو و آن سو میدوید تا کاری کند. با پزشکان صحبت میکرد تا اگر داروی کمیابی نیاز است، به دنبالش برود. کما این که چند بار برخی داروها را با تماس با داروخانههایی در شهرهای اطراف تهران تهیه کرد و به دست پزشکان رساند. در این بین البته بودند کسان دیگری هم کنار کریمی بودند. عادل فردوسی پور و بهنام ابوالقاسم پور هر کاری از دستشان برمیآمد کردند. کریمی اما آنقدر متواضع است که وقتی در فضای مجازی شایعه شد خودش پول تهیه داروها و دستگاههای مورد نیاز را داده در یک استوری که لحنی محکم و در عین حال فروتنانه داشت شایعه را تکذیب کرد. او در روزهایی که خیلی از ما از ترس ابتلا به ویروس از چند کیلومتری بیمارستانها رد نمیشویم ساعتهای متمادی در بیمارستان بود. به میان مردمی که برای نجات جان مهرداد و علی جلوی بیمارستان دست به دعا شده بودند میرفت و از آنها میخواست برای حفظ سلامتی خودشان تجمع نکنند.
حدود 20 روز دوندگی و تلاش برای نجات جان مهرداد و علی، کریمی را خسته نکرد. اما یک ماموریت سخت، او را کشت و زنده کرد. رساندن خبر مرگ علی انصاریان به مادرش که چند روز متوالی در بیمارستان فرهیختگان برای سلامتی فرزندش نذر و نیاز کرد. این کار آنقدر سخت بود که کریمی هم به تنهایی از پسش برنمیآمد و تعدادی از پزشکان معالج انصاریان، کریمی را در این ماموریت سخت یاری کردند. در تمام این سالها هیچ کس عکسی از چشمهای اشکآلود و پرخون جادوگر محبوب فوتبال ایران ندیده بود. اما غم از دست دادن دو همبازی و رفیق این تصویر نایاب را هم به قابهای تلخ فوتبال ایران اضافه کرد. تلاشهای طاقتفرسای کریمی البته آنقدر که باید، دیده نشد اما اگر از خودش بپرسید خواهد گفت کاری نکرده و فقط وظیفه رفاقت و دوستی را به جا آورده است. این همان چیزی است که این روزها نه تنها در جامعه فوتبال بلکه در بین عامه مردم هم کم شده. کریمی در روزهایی «انسانیت و معرفت» را زنده کرد که برخی او را به دلایلی غیر از دلایل ورزشی و مدیریتی، شایسته ریاست فدراسیون فوتبال نمیدانند. حال این که او در این بیست روز به تنها چیزی که فکر نمیکرد همین صندلی ریاست فدراسیون بود. جادوگر فوتبال ایران این بار در قامت یک فرشته ظاهر شد و کاری کرد کارستان. او حالا وجدان آسودهای دارد. اما بقیه چه؟ آنها هم دارند؟
سازندگی