چرا یحیی از بازی خوب تیمش به اندازه کافی لذت نبرد؟ چرا لذتش را با هواداران شریک نشد؟ چرا این بازی روان و برتر را نشانهای برای تکان خوردن تیمش بعد از یک دوره رخوت چند هفتهای اعلام نکرد؟ چرا به جای حمله به رئیس هیأت مدیره، به هواداران دلگرمی نداد که نمایشهای پرانتقاد تمام شده و از حالا باید منتظر یک تیم قدرتمند و مدعی قهرمانی باشیم؟ چرا یحیی فنی حرف نزد و با فکتهای فنی امیدوارمان نکرد؟ چرا رفت سراغ داستانهایی که به او نمیآید؟ چرا مسیر مصاحبه را به آن سمت کشاند که همه تصور کنند تیم او در دربی شکست خورده و از حیث فنی بازنده بوده که اینطوری عصبانی و شاکی است؟
واقعیت اینکه یحیی گلمحمدی تحت تأثیر اینستاگرام و فضای مجازی چنین استراتژی را بعد از دربی برگزید در شرایطی که نمیدانست با چنین روشی سطح مربیگری خودش و آنچه همه فوتبال ایران از او در ذهن داشتند را مخدوش کرده است.
یحیی بعد از دربی جام حذفی و مسابقهای که برد را در لحظات پایانی از دست داد و در نهایت شکست خورد در فضای مجازی و بخصوص اینستاگرام تحت فشار عجیبی قرار گرفت و سه، چهار روز حال خوشی نداشت. یحیی بعد از دربی اخیر و از دست دادن پیروزی در دو دقیقه پایانی یاد آن انتقادهای عجیب و حملات سایبری به او و کادرش افتاد و برای فرار از ماجراهای تکراری، استراتژی حمله به رئیس هیأت مدیره را برگزید، فارغ از اینکه این استراتژی در همه هواداران و رسانهها نفوذ و تأثیر صددرصدی نخواهد داشت و کاربردی نمیشود.
ماجرا بسیار ساده است. رسانه و هوادار همه چیز را میدانند. هیچ کس از رسولپناه دل خوشی ندارد و همه از ناکارآمدی و سوءمدیریت او خبر دارند. نشانههایش هم دم دست است و هنوز زخمهایی که او به تیم زده تازه به نظر میرسد. همه متعجب و حیرانند که چطور مدیری با آن حجم از حاشیهسازی و ناهمگونی با تیم هنوز در رأس هیأت مدیره مانده و در تصمیمسازی باشگاه تأثیرگذار است.رسولپناه هیچ دوستی در رسانه و هوادار ندارد. همه به رفتار و عملکرد او نقد دارند و ماندنش در باشگاه را اشتباهی بزرگ از سوی رئیس مجمع میدانند اما واقعیت اینکه همه این ماجراها نمیتواند و نباید دستمایهای برای یحیی گلمحمدی به عنوان یک مربی فنی و عملگرا بعد از تساوی در دربی و از دست رفتن دو امتیاز دیگر باشد.یحیی استراتژی اشتباه را برگزیده و در این راه اشتباه همچنان پیش میرود. او در این مسیر برخی جریانهای رسانهای و هواداری را همراه خود دارد اما همین که میبیند همه همراهش نیستند و به سوءمدیریت رسولپناه به عنوان دلیل اصلی از دست رفتن پیروزی دربی یا از دست دادن نصف امتیازهای بازیهایش نگاه نمیکنند و با او همسو نخواهند شد، باید برایش هشداردهنده و روشنگرانه باشد.در این شرایط یحیی با اصرار بر این مسأله در هر مسابقه و هر مقطعی که تحت فشار قرار میگیرد، بیشتر تصور و ذهنیت هواداران، رسانهها، پیشکسوتان و جامعه فوتبال نسبت به خودش را تغییر میدهد و در واقع به ضرر خودش کار میکند.
شاید گلمحمدی با اولتیماتوم و تحت فشار گذاشتن رئیس مجمع او را وادار به اتخاذ تصمیمی مهم کند و با کنار گذاشتن رسولپناه، سرانجام دل کادر فنی با تیم مدیریت باشگاه صاف شود اما حتی اگر استراتژی اخیر یحیی چنین دستاورد مهمی برای او داشته باشد و موفق به بیرون کردن رسولپناه از باشگاه شود، سرمربی پرسپولیس دیدگاه مردم نسبت به خودش را تا حدودی مخدوش کرده و دیگر هیچکس از یحیی آن مربی صرفاً آرام، فنی و عملگرا را در ذهن نخواهد داشت و شاید گلمحمدی هم به دایره گسترده بسیاری از مربیانی که برای توجیه اشتباهاتشان فقط به مسائلی خارج از زمین فوتبال متوسل میشوند و همواره دنبال دشمن میگردند، بپیوندد.اتفاقی که برای یحیی و پرسپولیس یک گام رو به عقب بزرگ به حساب میآید و جدا از پایین کشاندن سطح مربیگری گلمحمدی و مخدوش کردن چهرهاش نزد هواداران و اهالی فوتبال، تبدیل به عادتی خواهد شد که بعد از هر ناکامی میتوان با منحرف کردن مسیر انتقادها نفسی کشید و فشار را از روی خود برداشت که برای هر تیمی میتواند فوقالعاده خطرناک باشد.