حقشناس:اصولگرايان تندرو در مجلس آينده جايي ندارند
انتخابات اخير رياست جمهوري پيامدهاي بسياري براي همه جناحهاي سياسي كشور داشت. شايد اين پيامدها براي اصولگرايان سنگينتر و سختتر باشد، گرچه پس لرزههاي اين كشاكش سياسي دامن اصلاحطلبان را نيز گرفت. نخستين پيامد را ميتوان در رفتارهاي پسا انتخاباتي محمدرضا عارف جستوجو كرد، مردي كه فرداي انتخابات، ساز جدايي كوك كرد و بر آن شد تا گروه اصلاحطلب مستقلي براي خود تشكيل دهد. تاثير رفتار سياسي عارف بر كليت جريان اصلاحطلبي و سهم و نقش گروههاي سياسي در انتخابات آتي مجلس چه خواهد بود، از جمله موضوعاتي است كه در گفتوگو با محمدجواد حقشناس، بحث و بررسي شد. حقشناس، مدرس رشته علوم سياسي در دانشگاه آزاد و رئيس جبهه اصلاحطلبان است.
به نظر ميرسد در طيف اصلاحات انشقاقي رخ داده است. يك نمونه آن به قبل از انتخابات رياستجمهوري و تشكيل شوراي هماهنگي اصلاحطلبان بر ميگردد. حتي جدايي آقاي عارف از بنیاد باران نيز ميتواند نمونه ديگري اين موضوع باشد. نظر شما چیست؟
اصلاحطلبي را مجموعهاي ميدانم كه متشكل از طيفي در حال فعاليت است كه خواستههاي خود را پيش ميبرد. در مقطع فعلي هم به نظر ميرسد استراتژي اصلاحطلبان ، پاسخ داده است. اينكه بتوانند با بدنه اجتماعي ارتباط بگيرندو در عين حال زمينه را براي يك انتخابات حداكثري متناسب با سياستهاي كلي نظام فراهم كنند و در چارچوب نظام حضور داشته باشند. در عین حال كه موقعيت فراهم نشد تا با نامزد اصلاحطلب اصلي خود، يعني آقاي خاتميدر انتخابات حاضر شوند. اصلاحطلبها به هيچ وجه با اين مسئله برخورد تلخي نكردند، حتي به نوعي با واقعيتهاي سياست در ايران همراهي كردند. بههمين دليل ما شاهد نزديكشدن بيش از پيش با آقاي هاشميهستيم. آن فضايي كه در دوران اصلاحات شكل گرفت و بخشي از تندروهاي جريان اصلاحطلبي به مقابله با هاشميبرخاستند. اين بار نه تنها آن تقابل را شاهد نبوديم، بلكه تبديل به يك همراهي راهبردي شد. حتي از اين هم گذشت و با وجود اينكه در جريان سال 76 تقابل با جريان اصولگرايي بهويژه آقاي ناطق شكل گرفت، امروز شاهد شكلگيري ائتلافي از آقاي هاشمي، خاتمي، ناطق نوري، عارف و سيد حسن خميني بوديم. به نظر ميرسد اين سياست كه هوشمندانه آغاز شد، اكنون در حمايت از دولت آقاي روحاني همچنان ادامه دارد. بنابراين اكنون مسئلهاي كه انسجام و رفتار اصلاحطلبان را متزلزل كند، وجود ندارد.
پس اينكه آقاي عارف تصميم گرفتند بنياد اميد ايرانيان را تاسيس كند و به عبارتي از آقاي خاتميجدا شوند را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
تاسيس بنياد اميد ايرانيان را به معناي جدايي عارف از خاتمينميدانم. مثل اين ميماند كه وقتي پسر خانواده بزرگ شد يك زندگي مستقل براي خود تشكيل ميدهد. آن پسر ديگر در خانه پدر زندگي نخواهد كرد، بلكه در طبقه بالا يا پايين زندگي مستقلي را شروع ميكند، اما با همان اصول و روش پدر. رفتن آقاي عارف و تاسيس بنياد اميد ايرانيان در واقع مانند رسيدن به مرحله رشدي است كه خواه ناخواه يك زندگي مستقلي تعريف ميكند، اما با همان گفتمان، شاخصها، ارزش و واقعيتهاي اجتماعي. بنابراين تغييري در روند اصلاحطلبان شاهد نخواهيم بود، زيرا او در قالب اصلاحطلبي حركت ميكند.
به نظر شما وزن سياسي آقاي عارف به قدري بالا رفته است كه بتواند بنيادي تاسيس كند و از حمايت اجتماعي نيز برخوردار باشد؟
بنياد باران، بنيادي غيرسياسي بود و آن بنياد غير سياسي در نظر داشت تجربه مديران ارشد اصلاحطلب را در كنار هم جمع و براي كشور حفظ كند. اما زماني كه آقاي عارف در انتخابات حضور پيدا كرد و سپس كنار كشيدند، توانستند يك سرمايه اجتماعي براي خود جمع آوري كنند. قبلا سرمايه اجتماعي ايشان در ذيل آقاي خاتميديده ميشد، چتر آقاي خاتميخيلي وسيع بود. عارف يكي از چهرههايي بود كه در كنار خاتميديده ميشد. امروز ميتوانم بگويم با اتفاق قابل توجهي كه در انتخابات افتاد، موجب ظهور و بروز شخصيت سياسي جديدي در جريان اصلاح طلبي شد. اين موقعيت براي عارف فراهم شد كه آرام آرام از زير چتر خاتميبا حفظ علايق و نزديكيهايش خارج شده و زندگي مستقل سياسيای را آغاز كند.
عارف هرگز از اينكه جرياناصلاحات از او در انتخابات رياستجمهوري تا آخر حمايت نكرد، دلخور نشد؟
دلخوري يك بحث است، رفتار سياسي بحثي ديگر. نبايد فراموش كنيم كه عرصه سياست، عرصه روبهرو شدن با واقعيتهاست. بنابراين دلخوري در اين عرصه خيلي تعيين كننده نيست. زيرا اگر به اين مسائل در سياست توجه كنيم، ممكن است به آحاد جامعه آسيب وارد شود. اگر در نظر بگيريم كه روزي قرار بود آقاي خاتميبين عارف و روحاني يك فرد را انتخاب كند، با توجه به علايق شخصي خاتمي، قطعا عارف گزينه اولبود. حتي دورترين آدمها از آقاي خاتميهم تاكيد دارند عارف، گزينه انتخابي خوبي بود. همه ميدانند عارف به خاتمينزديكتر است تا روحاني. اما وقتي قرار است در يك مجموعه و در يك روند، تصميمگيري شود، نميتوان به نظر همراهان بيتوجه بود. به هر حال در اين مقطع آقاي خاتميتنها نبود، بايد نظر هاشميو نظام جمهوري اسلاميايران و مردميكه ميخواهند راي بدهند را هم لحاظ ميكرد. در اين ميان لازم بود آنان شخصي را انتخاب كنند كه راي اصولگرايان را به نفع خودشان جذب كند. سر جمع اين نكات، ميبينيم كه آقاي خاتميو نه تنها او، بلكه مجموعه جريان اصلاح طلبي، فرآيندي را بررسي كردند و به اين نقطه رسيدند كه در اين مقطع تاريخي، انتخابي كه ميتواند به نتيجه برسد را معرفي كنند. نظر شخصي در اين امر دخالتي ندارد، بلكه نظر جمع اعمال ميشود. بنابراين طبيعي است كه عارف به عنوان يك عنصري كه در حوزه سياست حضور دارد و ميتواند ارزيابي دقيقي داشته باشد، با اين مسئله كنار بيايد.
هدف اصلي عارف از تاسيس بنياد اميد ايرانيان، آغاز فعاليت جدي براي حضور در انتخابات مجلس دهم است. جريان اصلاحات نسبت به اين اقدام كه به نظر ميرسد حركتي خارج از جمع است، چه نظري دارد؟
انتخابات مجلس مانند انتخابات رياستجمهوري نيست. شما در انتخابات رياستجمهوري مجبوريد فقط يك نفر را در كل كشور انتخاب كنيد و امكان اينكه سراغ فرد ديگري برويد وجود ندارد. اما در انتخابات مجلس، گزينه فقط يك نفر نيست، بلكه انتخاباتي براي 290 كرسي است. طبيعي است كه در اين بخش آقاي عارف بتواند جايگاهي را براي جريان اصلاحطلبي كسب كند و اتفاقا اين جايگاه، جايگاه ويژهاي است. عارف براي حضور در انتخابات مجلس موقعيت خاصي دارد و از اين جهت هيچ تقابلي وجود ندارد. حتي تصور ميكنم اگر عارف در انتخابات آينده مجلس حضور داشته باشد، آراي قابل توجهي از اصولگرايان معطل را هم به نفع خود جذب خواهد كرد. براي بخش عمدهاي از بدنه اجتماعي مهم است كه شخصيت علمي، هوشمند و در عين حال با سابقهاي در حوزه اجتماعي وارد مجلس شود.
سوال را كليتر مطرح ميكنم. تصور ميكنيد جريان اصلاحطلبي كه بعد از اتفاقات سال 88 به حاشيه رانده شد، ميتواند از پس رقابت با اصولگرايان در انتخابات مجلس آينده برآيد و حضور جدي در قوهمقننه داشته باشد؟
چيزي كه قطعي است، اين است كه هم اصولگرايان كنوني مجلس و هم كساني كه اين جريان را نمايندگي ميكنند، در دوره آينده مجلس موقعيتي نخواهند داشت. حداقل دوسوم اين نمايندگان در يك شرايط رقابتي ريزش ميكنند و هيچ موقعيتي ميان مردم نخواهند داشت. مجلس آينده مطمئنا با مجلس امروز متفاوت خواهد بود. مطمئن هستم كه در يك انتخابات رقابتي، برابر و بدون تبعيض، مجلس دهم از آن جريان اصلاحطلبي است. بههرحال جريان مشترك اصلاحطلبي و اصولگرايان ميانه، با يكديگر ميتوانند مجلس بعدي را اداره كنند. مطمئنا اين اقليت تند و افراطي كه امروز در مجلس به نوعي تاخت و تاز ميكند، در آينده روز به روز ضعيفتر خواهند شد.
با وجود اينكه شما اعتقاد داريد اصلاحطلبان حداكثر كرسي مجلس دهم را در اختيار خواهند داشت، ديگر فعالان اصلاحطلب مانند آقاي حجاريان معتقدند همين كه مجلس آينده مانند مجلس پنجم با حضور تعداد كمياز نمايندگان اصلاحطلب، اما با نفوذ باشد رضايت بخش است. آيا نگاه و هدف اصلاحطلبي از انتخابات مجلس در اين اندازه است؟
تصور ميكنم حجاريان حداقل انتظار از انتخابات مجلس را مطرح كرده، او تاكيد كرد كه مجلس آينده حداقل مانند مجلس پنجم خواهد بود. در يك بررسي واقعبينانه، ضمن تحقق اين حداقل، تصور ميكنم كه اگر چهرههايي مانند ناطق نوري و علي مطهري حضور داشته باشند، براي مجلس بسيار مفيد است. اعتقاد دارم حضور فردي مانند علي مطهري در مجلس، از حضور دهها اصلاحطلب كه امروز كرسي قوه مقننه را در اختيار دارند، موثرتر خواهد بود. با وجود اينكه مطهري يك اصولگراست، اما شخصا رفتار او را در حوزه حقوق شهروندي، رعايت عدل و انصاف و توجه به منافع ملي، ميپسندم و وي را در گفتمان اصلاحطلب جاي ميدهم. اگر در انتخابات آينده، مطهري نيز نامزد شود و اگر اصلاحطلبان فهرست 30 نفره ارائه دهند، قطعا يكي از آن 30 نفر را خط خواهم زد و نام علي مطهري را جايگزين ميكنم. ميخواهم بگويم قصد نداريم به يك سبد اختصاصي برسيم، زيرا مردم نشان دادهاند سرجمع عمل ميكنند. در نهايت تركيب مجلس آينده مجموعهاي از اصولگرايان خردگرا و اصلاحطلبان ميانهرو خواهد بود. اين مجموعه فضا را براي اقليت تندرو فراهم نخواهد كرد.
خب، الان ميخواهيم از فضاي رقابت سياسي خارج شده و وارد فضاي احزاب بشويم. باتوجه به اينكه شما تجربه حضور در كميسيون ماده 10 وزارت كشور را در دولت اصلاحات داريد، فضاي كنوني كشور را براي فعاليت احزاب چطور ارزيابي ميكنيد؟
فضا براي فعاليت احزاب فراهم شده است، اما با شكلگيري احزابي كه در تراز كشور فعاليت كنند، فاصله خيلي زيادي داريم. با اين حال اميدوارم در سه سال آينده احزاب فراگير در كل كشور شكل بگيرند.
با وجود اينكه فضا براي فعاليت احزاب فراهم شده است، اما در عرصه مطبوعات همچنان شاهد سختگيريهايي هستيم. به طوري كه در يك ماه اخير سه روزنامه نوپاي اصلاحطلب تعطيل شد.
اين براي اين است كه فضاي قديم همچنان سرجايش هست، در شرايطي كه بخش امنيتي كشور در دفتر كار نماينده مجلسي كه شخصيت، موقعيت و ميزان راياش در تهران كاملا مشخص است، دستگاه شنود كار ميگذارد. اين كار با مباشرت معاون و مدير كل اين دستگاه اطلاعاتي صورت گرفت. اين نگاه با تغيير دولت بر چيده نشده است. تلاش بر اين است كه اين نگاهها كنار گذاشته شود، ضمن اينكه برخورد حذفي را نميپسندم. با وجود اين، نگاه حاكم نبايد به گونهاي اعمال شود كه نظرهايي كه در اقليت هستند، مجال طرح خود را پيدا نكنند. من آينده حوزه مطبوعات را روشن ميبينم، گرچه رسيدن به ايدهآلها نياز به كوشش دارد و كار آساني نيست. رسانهها بايد در اين زمينه تلاش مضاعفي داشته باشند.
يك سوال كاملا اجتماعي؛ شما هم عضو فيسبوك هستيد و هم وبلاگ داريد. اين دو فضاي سايبري چه تفاوتي با هم دارند، براي شما كه چهره پررنگي در سپهر سياسي كشور هستيد؟
هر كدام كاركرد خود را دارد. به هر حال به دليل مشكلاتي كه در كشور سر فيسبوك وجود دارد، امكان حضور همه افراد در اين شبكه وجود ندارد. از اين رو وبلاگ ميتواند جايگزين مناسبي باشد، اما فيس بوك يك فضاي اجتماعي است كه در آن حرفهاي حاشيهاي و مباحث غير رسميطرفداران بيشتري دارد. از سوي ديگر از آنجا كه امروز ارتباطات سختتر شده است، فيس بوك ميتواند فاصلهها را كم كند.
با وجود اين، فيسبوك فيلتر است و همه امكان استفاده از آن را ندارند.
به نظر من فيلترشدن فيسبوك ناشي از نگاه سختگيرانه است. اين اتفاق در گذشته هم وجود داشت. زماني مسئولان حكومتي سر جادهها ميايستادند تا ويدئوها را كشف و جمع كنند تا آنها را در ملأ عام تخريب كنند. در گذشته دور،ميكروفون و تلويزيون تحريم شده بود. اين مسائل جدال بين سنت و مدرنيسم است كه زمان آن را حل ميكند.
اما همچنان فيلتر ماندن فيسبوك در كشور مسئله است. آيا دولت قدرت رفع فيلتر فيسبوك را دارد؟
به نظر من در شرايطي كه محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه كشور از طريق فيس بوك به مردم گزارش ميدهد، ديگر فيلتر بودن این شبکه مسئله نخواهد بود. از سويي اگر دولت در اين زمينه ورود نكند، خود فناوری مسئله را حل ميكند.
به نظر ميرسد در طيف اصلاحات انشقاقي رخ داده است. يك نمونه آن به قبل از انتخابات رياستجمهوري و تشكيل شوراي هماهنگي اصلاحطلبان بر ميگردد. حتي جدايي آقاي عارف از بنیاد باران نيز ميتواند نمونه ديگري اين موضوع باشد. نظر شما چیست؟
اصلاحطلبي را مجموعهاي ميدانم كه متشكل از طيفي در حال فعاليت است كه خواستههاي خود را پيش ميبرد. در مقطع فعلي هم به نظر ميرسد استراتژي اصلاحطلبان ، پاسخ داده است. اينكه بتوانند با بدنه اجتماعي ارتباط بگيرندو در عين حال زمينه را براي يك انتخابات حداكثري متناسب با سياستهاي كلي نظام فراهم كنند و در چارچوب نظام حضور داشته باشند. در عین حال كه موقعيت فراهم نشد تا با نامزد اصلاحطلب اصلي خود، يعني آقاي خاتميدر انتخابات حاضر شوند. اصلاحطلبها به هيچ وجه با اين مسئله برخورد تلخي نكردند، حتي به نوعي با واقعيتهاي سياست در ايران همراهي كردند. بههمين دليل ما شاهد نزديكشدن بيش از پيش با آقاي هاشميهستيم. آن فضايي كه در دوران اصلاحات شكل گرفت و بخشي از تندروهاي جريان اصلاحطلبي به مقابله با هاشميبرخاستند. اين بار نه تنها آن تقابل را شاهد نبوديم، بلكه تبديل به يك همراهي راهبردي شد. حتي از اين هم گذشت و با وجود اينكه در جريان سال 76 تقابل با جريان اصولگرايي بهويژه آقاي ناطق شكل گرفت، امروز شاهد شكلگيري ائتلافي از آقاي هاشمي، خاتمي، ناطق نوري، عارف و سيد حسن خميني بوديم. به نظر ميرسد اين سياست كه هوشمندانه آغاز شد، اكنون در حمايت از دولت آقاي روحاني همچنان ادامه دارد. بنابراين اكنون مسئلهاي كه انسجام و رفتار اصلاحطلبان را متزلزل كند، وجود ندارد.
پس اينكه آقاي عارف تصميم گرفتند بنياد اميد ايرانيان را تاسيس كند و به عبارتي از آقاي خاتميجدا شوند را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
تاسيس بنياد اميد ايرانيان را به معناي جدايي عارف از خاتمينميدانم. مثل اين ميماند كه وقتي پسر خانواده بزرگ شد يك زندگي مستقل براي خود تشكيل ميدهد. آن پسر ديگر در خانه پدر زندگي نخواهد كرد، بلكه در طبقه بالا يا پايين زندگي مستقلي را شروع ميكند، اما با همان اصول و روش پدر. رفتن آقاي عارف و تاسيس بنياد اميد ايرانيان در واقع مانند رسيدن به مرحله رشدي است كه خواه ناخواه يك زندگي مستقلي تعريف ميكند، اما با همان گفتمان، شاخصها، ارزش و واقعيتهاي اجتماعي. بنابراين تغييري در روند اصلاحطلبان شاهد نخواهيم بود، زيرا او در قالب اصلاحطلبي حركت ميكند.
به نظر شما وزن سياسي آقاي عارف به قدري بالا رفته است كه بتواند بنيادي تاسيس كند و از حمايت اجتماعي نيز برخوردار باشد؟
بنياد باران، بنيادي غيرسياسي بود و آن بنياد غير سياسي در نظر داشت تجربه مديران ارشد اصلاحطلب را در كنار هم جمع و براي كشور حفظ كند. اما زماني كه آقاي عارف در انتخابات حضور پيدا كرد و سپس كنار كشيدند، توانستند يك سرمايه اجتماعي براي خود جمع آوري كنند. قبلا سرمايه اجتماعي ايشان در ذيل آقاي خاتميديده ميشد، چتر آقاي خاتميخيلي وسيع بود. عارف يكي از چهرههايي بود كه در كنار خاتميديده ميشد. امروز ميتوانم بگويم با اتفاق قابل توجهي كه در انتخابات افتاد، موجب ظهور و بروز شخصيت سياسي جديدي در جريان اصلاح طلبي شد. اين موقعيت براي عارف فراهم شد كه آرام آرام از زير چتر خاتميبا حفظ علايق و نزديكيهايش خارج شده و زندگي مستقل سياسيای را آغاز كند.
عارف هرگز از اينكه جرياناصلاحات از او در انتخابات رياستجمهوري تا آخر حمايت نكرد، دلخور نشد؟
دلخوري يك بحث است، رفتار سياسي بحثي ديگر. نبايد فراموش كنيم كه عرصه سياست، عرصه روبهرو شدن با واقعيتهاست. بنابراين دلخوري در اين عرصه خيلي تعيين كننده نيست. زيرا اگر به اين مسائل در سياست توجه كنيم، ممكن است به آحاد جامعه آسيب وارد شود. اگر در نظر بگيريم كه روزي قرار بود آقاي خاتميبين عارف و روحاني يك فرد را انتخاب كند، با توجه به علايق شخصي خاتمي، قطعا عارف گزينه اولبود. حتي دورترين آدمها از آقاي خاتميهم تاكيد دارند عارف، گزينه انتخابي خوبي بود. همه ميدانند عارف به خاتمينزديكتر است تا روحاني. اما وقتي قرار است در يك مجموعه و در يك روند، تصميمگيري شود، نميتوان به نظر همراهان بيتوجه بود. به هر حال در اين مقطع آقاي خاتميتنها نبود، بايد نظر هاشميو نظام جمهوري اسلاميايران و مردميكه ميخواهند راي بدهند را هم لحاظ ميكرد. در اين ميان لازم بود آنان شخصي را انتخاب كنند كه راي اصولگرايان را به نفع خودشان جذب كند. سر جمع اين نكات، ميبينيم كه آقاي خاتميو نه تنها او، بلكه مجموعه جريان اصلاح طلبي، فرآيندي را بررسي كردند و به اين نقطه رسيدند كه در اين مقطع تاريخي، انتخابي كه ميتواند به نتيجه برسد را معرفي كنند. نظر شخصي در اين امر دخالتي ندارد، بلكه نظر جمع اعمال ميشود. بنابراين طبيعي است كه عارف به عنوان يك عنصري كه در حوزه سياست حضور دارد و ميتواند ارزيابي دقيقي داشته باشد، با اين مسئله كنار بيايد.
هدف اصلي عارف از تاسيس بنياد اميد ايرانيان، آغاز فعاليت جدي براي حضور در انتخابات مجلس دهم است. جريان اصلاحات نسبت به اين اقدام كه به نظر ميرسد حركتي خارج از جمع است، چه نظري دارد؟
انتخابات مجلس مانند انتخابات رياستجمهوري نيست. شما در انتخابات رياستجمهوري مجبوريد فقط يك نفر را در كل كشور انتخاب كنيد و امكان اينكه سراغ فرد ديگري برويد وجود ندارد. اما در انتخابات مجلس، گزينه فقط يك نفر نيست، بلكه انتخاباتي براي 290 كرسي است. طبيعي است كه در اين بخش آقاي عارف بتواند جايگاهي را براي جريان اصلاحطلبي كسب كند و اتفاقا اين جايگاه، جايگاه ويژهاي است. عارف براي حضور در انتخابات مجلس موقعيت خاصي دارد و از اين جهت هيچ تقابلي وجود ندارد. حتي تصور ميكنم اگر عارف در انتخابات آينده مجلس حضور داشته باشد، آراي قابل توجهي از اصولگرايان معطل را هم به نفع خود جذب خواهد كرد. براي بخش عمدهاي از بدنه اجتماعي مهم است كه شخصيت علمي، هوشمند و در عين حال با سابقهاي در حوزه اجتماعي وارد مجلس شود.
سوال را كليتر مطرح ميكنم. تصور ميكنيد جريان اصلاحطلبي كه بعد از اتفاقات سال 88 به حاشيه رانده شد، ميتواند از پس رقابت با اصولگرايان در انتخابات مجلس آينده برآيد و حضور جدي در قوهمقننه داشته باشد؟
چيزي كه قطعي است، اين است كه هم اصولگرايان كنوني مجلس و هم كساني كه اين جريان را نمايندگي ميكنند، در دوره آينده مجلس موقعيتي نخواهند داشت. حداقل دوسوم اين نمايندگان در يك شرايط رقابتي ريزش ميكنند و هيچ موقعيتي ميان مردم نخواهند داشت. مجلس آينده مطمئنا با مجلس امروز متفاوت خواهد بود. مطمئن هستم كه در يك انتخابات رقابتي، برابر و بدون تبعيض، مجلس دهم از آن جريان اصلاحطلبي است. بههرحال جريان مشترك اصلاحطلبي و اصولگرايان ميانه، با يكديگر ميتوانند مجلس بعدي را اداره كنند. مطمئنا اين اقليت تند و افراطي كه امروز در مجلس به نوعي تاخت و تاز ميكند، در آينده روز به روز ضعيفتر خواهند شد.
با وجود اينكه شما اعتقاد داريد اصلاحطلبان حداكثر كرسي مجلس دهم را در اختيار خواهند داشت، ديگر فعالان اصلاحطلب مانند آقاي حجاريان معتقدند همين كه مجلس آينده مانند مجلس پنجم با حضور تعداد كمياز نمايندگان اصلاحطلب، اما با نفوذ باشد رضايت بخش است. آيا نگاه و هدف اصلاحطلبي از انتخابات مجلس در اين اندازه است؟
تصور ميكنم حجاريان حداقل انتظار از انتخابات مجلس را مطرح كرده، او تاكيد كرد كه مجلس آينده حداقل مانند مجلس پنجم خواهد بود. در يك بررسي واقعبينانه، ضمن تحقق اين حداقل، تصور ميكنم كه اگر چهرههايي مانند ناطق نوري و علي مطهري حضور داشته باشند، براي مجلس بسيار مفيد است. اعتقاد دارم حضور فردي مانند علي مطهري در مجلس، از حضور دهها اصلاحطلب كه امروز كرسي قوه مقننه را در اختيار دارند، موثرتر خواهد بود. با وجود اينكه مطهري يك اصولگراست، اما شخصا رفتار او را در حوزه حقوق شهروندي، رعايت عدل و انصاف و توجه به منافع ملي، ميپسندم و وي را در گفتمان اصلاحطلب جاي ميدهم. اگر در انتخابات آينده، مطهري نيز نامزد شود و اگر اصلاحطلبان فهرست 30 نفره ارائه دهند، قطعا يكي از آن 30 نفر را خط خواهم زد و نام علي مطهري را جايگزين ميكنم. ميخواهم بگويم قصد نداريم به يك سبد اختصاصي برسيم، زيرا مردم نشان دادهاند سرجمع عمل ميكنند. در نهايت تركيب مجلس آينده مجموعهاي از اصولگرايان خردگرا و اصلاحطلبان ميانهرو خواهد بود. اين مجموعه فضا را براي اقليت تندرو فراهم نخواهد كرد.
خب، الان ميخواهيم از فضاي رقابت سياسي خارج شده و وارد فضاي احزاب بشويم. باتوجه به اينكه شما تجربه حضور در كميسيون ماده 10 وزارت كشور را در دولت اصلاحات داريد، فضاي كنوني كشور را براي فعاليت احزاب چطور ارزيابي ميكنيد؟
فضا براي فعاليت احزاب فراهم شده است، اما با شكلگيري احزابي كه در تراز كشور فعاليت كنند، فاصله خيلي زيادي داريم. با اين حال اميدوارم در سه سال آينده احزاب فراگير در كل كشور شكل بگيرند.
با وجود اينكه فضا براي فعاليت احزاب فراهم شده است، اما در عرصه مطبوعات همچنان شاهد سختگيريهايي هستيم. به طوري كه در يك ماه اخير سه روزنامه نوپاي اصلاحطلب تعطيل شد.
اين براي اين است كه فضاي قديم همچنان سرجايش هست، در شرايطي كه بخش امنيتي كشور در دفتر كار نماينده مجلسي كه شخصيت، موقعيت و ميزان راياش در تهران كاملا مشخص است، دستگاه شنود كار ميگذارد. اين كار با مباشرت معاون و مدير كل اين دستگاه اطلاعاتي صورت گرفت. اين نگاه با تغيير دولت بر چيده نشده است. تلاش بر اين است كه اين نگاهها كنار گذاشته شود، ضمن اينكه برخورد حذفي را نميپسندم. با وجود اين، نگاه حاكم نبايد به گونهاي اعمال شود كه نظرهايي كه در اقليت هستند، مجال طرح خود را پيدا نكنند. من آينده حوزه مطبوعات را روشن ميبينم، گرچه رسيدن به ايدهآلها نياز به كوشش دارد و كار آساني نيست. رسانهها بايد در اين زمينه تلاش مضاعفي داشته باشند.
يك سوال كاملا اجتماعي؛ شما هم عضو فيسبوك هستيد و هم وبلاگ داريد. اين دو فضاي سايبري چه تفاوتي با هم دارند، براي شما كه چهره پررنگي در سپهر سياسي كشور هستيد؟
هر كدام كاركرد خود را دارد. به هر حال به دليل مشكلاتي كه در كشور سر فيسبوك وجود دارد، امكان حضور همه افراد در اين شبكه وجود ندارد. از اين رو وبلاگ ميتواند جايگزين مناسبي باشد، اما فيس بوك يك فضاي اجتماعي است كه در آن حرفهاي حاشيهاي و مباحث غير رسميطرفداران بيشتري دارد. از سوي ديگر از آنجا كه امروز ارتباطات سختتر شده است، فيس بوك ميتواند فاصلهها را كم كند.
با وجود اين، فيسبوك فيلتر است و همه امكان استفاده از آن را ندارند.
به نظر من فيلترشدن فيسبوك ناشي از نگاه سختگيرانه است. اين اتفاق در گذشته هم وجود داشت. زماني مسئولان حكومتي سر جادهها ميايستادند تا ويدئوها را كشف و جمع كنند تا آنها را در ملأ عام تخريب كنند. در گذشته دور،ميكروفون و تلويزيون تحريم شده بود. اين مسائل جدال بين سنت و مدرنيسم است كه زمان آن را حل ميكند.
اما همچنان فيلتر ماندن فيسبوك در كشور مسئله است. آيا دولت قدرت رفع فيلتر فيسبوك را دارد؟
به نظر من در شرايطي كه محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه كشور از طريق فيس بوك به مردم گزارش ميدهد، ديگر فيلتر بودن این شبکه مسئله نخواهد بود. از سويي اگر دولت در اين زمينه ورود نكند، خود فناوری مسئله را حل ميكند.