اصلاح‌طلبان تا آذرماه به تصميم نهايی می‌رسند | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۷:۳۹
کد خبر: ۴۵۶۴۷۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۰ - ۲۷ آبان ۱۳۹۹
بروز اختلافاتی در جریان اصلاح‌طلب، سبب برخی نگرانی‌ها در خصوص حضور این جریان در انتخابات ۱۴۰۰ شده است. رقابتی شدن این انتخابات، تنها با حضور اصلاح‌طلبان ممکن است. مشارکت بالا در انتخاباتی رقابتی، موضوعی بوده که در ماه‌های اخیر موجب نگرانی اصول‌گرایان شده است. در همین خصوص سید محمود میرلوحی عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان، گفت‌وگویی با انجام داده است که می‌خوانید.

بروز اختلافاتی در جریان اصلاح‌طلب، سبب برخی نگرانی‌ها در خصوص حضور این جریان در انتخابات ۱۴۰۰ شده است. رقابتی شدن این انتخابات، تنها با حضور اصلاح‌طلبان ممکن است. مشارکت بالا در انتخاباتی رقابتی، موضوعی بوده که در ماه‌های اخیر موجب نگرانی اصول‌گرایان شده است. در همین خصوص سید محمود میرلوحی عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان، گفت‌وگویی با  انجام داده است که می‌خوانید.

به گزارش روز نو :در ماه‌هاي اخير شاهد بروز اختلافاتي در جريان اصلاح‌طلب بوده‌ايم. اين اختلافات چه تاثيري بر حضور اصلاح‌طلبان در 1400 خواهد داشت؟

بالاخره اختلافات، طبيعت کار جمعي و سياسي است. اگر فقط شوراي هماهنگي اصلاحات را در نظر بگيريم، 30 حزب در آن حضور دارند اما به نظر مي‌آيد که تجارب قابل توجهي در جريان اصلاحات هست. در اين خصوص تجربياتي از انتخابات 74 داريم. در سال 74، شصت درصد آرا را در اختيار داشتيم اما به دليل تعدد کانديداها، نتوانستيم در عمل از آن شصت درصد راي استفاده کنيم و به مرحله دوم کشيده شد. بعد از آن، آقاي احمدي‌نژاد آمد و ديديم که کشور در آن 8 سال، عملا عقب افتاد. در 92 جريان اصلاحات اعلام کرد، به علت اينکه منافع ملي را به منافع جرياني ترجيح مي‌دهد، يک کانديداي تابلودار اصلاح‌طلب که معاون اول رئيس دولت اصلاحات بود را به درخواست وي کنار گذاشت. (رئيس دولت اصلاحات از ايشان خواست کناره‌گيري کنند) آقاي‌روحاني که تا آن موقع، بيشتر به عنوان يک جريان تقريبا راست و اصولگرا را شناخته مي‌شد، به عنوان نامزد اصلاح‌طلبان مطرح شد. در 96 هم اصلاح‌طلبان، مصلحت را در ادامه همان راه و تکرار دوره دوم آقاي روحاني ديدند. شرايط بين‌المللي، برجام، تحريم‌ها و کرونا يک طرف و از طرف ديگر شرايط داخلي که در 98 پيش آمد. اينکه اولويت کشور از مشارکت حداکثري به مشارکت اقليت رسيد، براي يک جريان به فرصت تبديل شد و عملا شاهد بوديم که طبق اعلام وزارت کشور و رئيس‌جمهوري، 230 کرسي مجلس غيررقابتي شد.

با اين شرايط اصلاح‌طلبان چه نگاهي به حضور در انتخابات 1400 دارند؟

اگر بخواهيم جريان اصلاح‌طلب را دسته‌بندي کنيم، اکثريت اصلاح‌طلبان در دو ديدگاه صحبت مي‌کنند. يک جريان معتقد است که اگر قرار است با همين روش ادامه دهيم، اساسا مفهوم انتخابات رقابتي در اين معنا به چالش کشيده مي‌شود. يک دسته هم معتقدند، به هر نحو و هر طور که زمينه فراهم باشد، بايد در انتخابات حضور پيدا کرد. البته جز اين دو ديدگاه، نحله‌هاي ديگر نيز هستند اما اين دو تفکر، بيشتر بحث مي‌کند. در واقع، ميدان و فضاي اصلاح‌طلبي در حال حاضر بين اين دو تقسيم شده است. اگر فضا روشن‌تر شود و مشخص شود که قصد دارند انتخابات رقابتي با مشارکت حداکثري و يک دولت قوي و مورد اجماع ملي درست کنند که بتواند با چالش‌هاي بين‌المللي و از جمله شرايط جديد فراهم آمده در آمريکا، پيگيري برجام و بقيه مسائل بين‌المللي نياز به يک دولت مورد اجماع است، نه يک دولت اقليتي مانند مجلس که همين الان هم با وجود هم حمايتي که صداوسيما و بقيه بخش‌ها از آن مي‌کنند، موفقيت چنداني نداشته است. در حال حاضر جريان اصلاحات هم ساکت است. فضا را باز گذاشته و حتي اعلام کرده که ما، به‌رغم اينکه اين مجلس، مجلس قابل بحثي است، به خاطر برگشت مجلس به جايگاه اصلي و در تراز قانون اساسي‌اش کمک خواهيم کرد. من نديدم که اصلاح‌طلبي بگويد نبايد به اين مجلس کمک کرد يا تضعيف مجلس را تجويز کند. اين مجلس اگر راي شصت درصدي داشت، هم با دنيا بهتر حرف مي‌زد، هم با داخل و بخش‌هاي مختلف جامعه بهتر کار مي‌کرد و قدرت بسيج و سازماندهي‌اش در ميان مردم و افکار عمومي خيلي قوي‌تر بود.

وقتي مشارکت در خصوص مجلس چنين اهميتي دارد، وضعيت رئيس‌جمهور که مشخص است؛ چون نماد جمهوريت و راي ملي است. ما هيچ فردي نداريم که به اندازه رئيس‌جمهور آراي ملت را اخذ کند. حالا تصور کنيد، يک رئيس‌جمهور مورد اجماع که بيست و پنج، سي ميليون راي داشته باشد، با دنيا و مردم صحبت کند. دولت اول و دوم اصلاحات هر 9 روز با يک بحران مواجه بود اما چون اعتبار ملي داشت، به درستي به عنوان يک دولت موفق پيش رفت. با اين وجود، رقباي آن، به ناچار اعتراف کردند که از لحاظ اقتصادي و فعاليت و شاخص‌هاي ملي پيشرفت کرد. اکنون هم همين‌طور است. رئيس‌جمهور اگر مورد اجماع ملي باشد، بهتر و قدرتمندتر مي‌تواند در راستاي خواست مردم، تصميم‌گيري‌هاي لازم را انجام دهد و دولتي شجاع، قدرتمند و راهگشا خواهد بود. در غير اين صورت رئيس‌جمهوري که با راي اقليت روي کار بيايد، لکنت زبان خواهد داشت. ما انسان‌هاي معجزه‌گر نداريم. با وجود ساختار حزبي ضعيف ما، قدرت سازماندهي تشکيلاتي پشت رئيس جمهورمان نيست. حالا تصور کنيد، اين فرد راي مردم را هم نداشته باشد، معلوم است که در مسائل مختلف جهاني و داخلي لکنت پيدا مي‌کند. بنابراين ما نبايد تن به انتخابات اقليتي با راي محدود دهيم و از مشارکت حداکثري فاصله بگيريم. اختلافات اصلاح‌طلبان قابل رفع است و ان‌شاءا... به زودي و تا آذر ماه به ساختار مناسبي خواهند رسيد. من مشکلي نمي‌بينم. رئيس دولت اصلاحات هم در سال 76، در بهمن ماه ساختار مناسبش شکل گرفت. جريان اصلاحات، يک جريان نسبتا سازمان يافته است و مجموعه‌ها، ساختارها و اتاق‌هاي فکر دارد و به نظرم زود جمع مي‌شوند و کار و برنامه خودشان را تدوين مي‌کنند.

در حــال حـــاضر شاهد افزايش اعتراضات به وضعيت معيشتي هستيم. آيا برنامه‌اي براي کانديداي اصلاحات در 1400 وجود دارد يا با بي‌برنامگي مواجه خواهيم بود. آيا برنامه‌اي براي رفع مشکلات سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي کشور در دست اصلاح‌طلبان هست؟

چون هنوز در کمبود و ضعف کار حزبي ساختاريافته در کشور رنج مي‌بريم، اين مشکل را داريم. بالاخره احزابي که در دنيا فعاليت مي‌کنند، ساختار دارند. اين احزاب در موضوعات مختلف سندهاي متعدد امنيتي، بين‌المللي، آموزشي، اقتصادي و درمان دارند. اين سندها در کشور ما مرسوم و معمول نيست، البته امکانش هم به آن شکل نيست اما دست ما هم خيلي خالي نيست. بالاخره جريان اصلاحات در شوراها برنامه نوشت. ساختار شوراي عالي نيز اين گونه و به صورت کارگروهي بود و يک کارگروه سياست و برنامه داشت، مي‌توانست چنين کارگروهي سريع شکل بگيرد. نيروهايي که توان برنامه‌ريزي دارند، در جريان اصلاحات فراوان‌اند. الان گزارش‌هاي مختلف در حوزه‌هاي مختلف آب، نيرو، عمران، محيط زيست و اقتصاد هست اما اينکه اين مسائل با شرايط روز منطبق شود و به روز شود، طبيعتا نياز به همت، تلاش و برنامه دارد. اينها شدني است. البته در دو انتخابات اخير 94 و 96، همچنان بحث اشتغال، اقتصاد و رونق اقتصادي در دستور است. ملاحظه مي‌کنيد چنين مسائلي، مسائل اصلي است. فکر مي‌کنم هر دو جناح کشور و طبيعتا هر جناحي جز اين دو که بخواهد به صحنه بيايد، بايد حرف اولش اقتصاد، اشتغال و يافتن راه‌حل مناسب براي تامين سرمايه اشتغال باشد. همه مسائل کشور، اعم از خط فقر، صادرات، آسيب‌هاي اجتماعي، تلاطم‌هاي کشور، همه به اقتصاد ختم مي‌شود. طبيعي است که اين مسأله بايد اولويت يابد و بقيه مسائل و مطالبات هم در جاي خود مطرح است. اميدواريم با رفتن ترامپ و بالا رفتن انسجام و مشارکت مردم در انتخابات که البته کار سختي است، وضعيت بهتر شود.

بــرخــي تحليلگران مي‌گويند عده‌اي به دنبال مشارکت حداقلي در انتخابات هستند. از طرفي ما شاهد ردصلاحيت‌هاي در اسفند بوديم. با توجه به اينکه ما در مشارکت حداکثري در آمريکا بوديم، آسيب اين مسأله براي کشور چه خواهد بود؟

بحث مشارکت مردم و حضور مردم در صحنه انتخابات ايران، فراتر از يک انتخابات و حتي رفراندوم است. خوب يا بد، الزام پيش آمده يا به اضطرار اين وضعيت پيش آمده که شما ببينيد مثلا بازار تهران با کميسيون انتخابات در واشنگتن بيشتر تغيير مي‌کند. اين‌ها واقعياتي است که بايد بپذيريم. جريان اصولگرايي احتمالا به خاطر راهبردهاي ضعيف نتوانسته هنوز تعامل کند و معمولا اگر مشارکت در انتخابات کم باشد سهم بيشتري دارند و معمولا اگر مشارکت از چهل و پنج درصد بالاتر برود، کم نصيب مي‌شوند. البته اين به علت ساختار انتخاباتي ما هم هست. در جاهاي ديگر اين طور نيست که بگويند يا همه يا هيچ. يعني مي‌بينيد چمران همان راي قبلي خود را آورده است اما دفعه قبل راي اول بوده و اين دفعه راي بيست و دوم بنابراين، نمي‌تواند به شورا بيايد يا حدادعادل، اين دفعه راي‌‌اش سي و يکم بوده است و نمي‌تواند به مجلس بيايد. حالا، شايد مصلحت باشد ساختار را به جاي اي که اين گونه که هست بسازيم، تناسبي کنيم اما فعلا اين طور است. وقتي هم اين طور هست، در شوراي دوم مشارکت پايين مي‌آيد و اصولگرايان در شورا قرار مي‌گيرند. در انتخابات مجلس يازدهم مي‌بينيم مشارکت پايين مي‌آيد و اصولگرايان به مجلس راه پيدا مي‌کنند. هر وقت اصلاح‌طلبان حضور فعال داشته باشند، انتخابات رقابتي مي‌شود. البته اين همه‌جا همين گونه است. مثلا در انتخابات آمريکا، واقعا رقابت شد و همه به صحنه آمدند‌. سوال اين است که چرا معمولا راي‌هاي خاکستري به سمت اصلاحات مي‌آيند؟ دليل اين است که به هرحال اصلاحات راهبردها و شعارهايي دارد. از انتخابات رقابتي و مسير دموکراسي دفاع مي‌کند. معلوم است که وقتي از اين مطالبه‌ها صحبت شود، راي جوانان به سمت اصلاح‌طلبان مي‌آيد. اقوام، زنان، فرهنگيان و طبقه متوسط، اين اقشار هستند که به دنبال اين مسيرها اند و باعث راي‌هاي بالا مي‌شوند. لذا چون مشارکت و برنده شدن اصلاحات، يک رابطه مستقيم پيدا کرده است، جريان اصولگرايي اگرچه نمي‌تواند اين را صريح بگويد اما در عمل اين را ابراز مي‌کنند. آقايان مصباحي‌مقدم، باهنر و رسايي هم به نوعي گفتند که هر وقت مشارکت باشد به نفع اصلاحات است. افکار آنها بيشتر محافظه‌کاري است لذا اصل حضور و مشارکت يک پيوند وسيع با امنيت ملي، قدرت ملي ما، انسجام ملي ما و آينده کشور ما دارد.

عملکرد دولت فعلي چه کمکي به منافع ملي ما کرد؟

آقاي روحاني اگر با اوباما مذاکره کرد و ظريف، يک تنه در برابر همه ايستاد، به دليل پشتوانه و راي مردمي بالاي او بود. امروز چين و روسيه کنار ما قرار مي‌گيرند و همراه ما مي‌شوند يا 13 عضو شوراي امنيت براي قضيه پايان تحريم تسليحاتي کنار ايران قرار مي‌گيرند. در گذشته وضعيت به اين صورت نبود. آن زمان همين چين منافع ملي‌اش را اين گونه تامين مي‌کرد که از آمريکا امتياز مي‌گرفتند و متاسفانه اين پنج، شش قطعنامه، همين گونه تصويب شد. براي هرکدام آمريکا، يک امتياز به چين داد، يک امتياز به روسيه و يک امتياز به اروپا مي‌داد و آنها هم طبعا راي مي‌دادند. حالا اين کار را نمي‌کنند يا از آمريکا نااميد شدند يا احساس کردند ايران هم يک قدرت است. دوستان اصولگراي ما مي‌گويند اين به علت برتري نظامي ماست. ما هم قبول داريم توان نظامي ايران، توان بالايي است. توان صادراتي ما امروز پنجاه ميليارد دلار شده است که ما صادرات داريم. ظرفيت توليد داخلي ما هم هست. قدرت مهندسان، طراحان و کارشناسان ما هم هست. همه اينها طبيعي است اما در کنار همه اينها ديپلماسي ما هم نقش مهمي دارد‌ ديپلماسي ما، مبتني بر راي مردم و حمايت پشتيباني آنهاست. قابل پيش‌بيني است که اگر مشارکت انتخابات بالاي شصت‌درصد باشد، رئيس‌جمهور منتخب هر که و از هر جناحي که باشد، داراي قدرت چانه‌زني در دنيا و در دخالت کشور است. ما در انتخابات 80 مي‌بينيم اصفهان، اردبيل، آذربايجان غربي و شرقي و کردستان به پنج استان آخر جدول تبديل مي‌شوند. علت اين است که مثلا اصفهان فکر مي‌کرد، رئيس دولت اصلاحات آب اصفهان را به يزد برده است، پس راي اصفهان به رئيس دولت اصلاحات کم مي‌شود. حالا فکر کنيد اين استان‌هاي مرزي مشارکت نکنند، فرهنگيان و دانشگاهيان مشارکت نکنند، هنرمندان و زنان به صحنه نيايند. نتيجه مشارکت پايين خواهد بود. بالاخره تيرهاي مساجد و از اين قبيل به شورا سنتي پاي صندوق راي مي‌آيند. گوش آن‌ها به راديو و تلويزيون است. به عنوان کسي که تمام اين انتخابات را به صورت نزديک مشاهده کرده است، انتخابات ما بقيه کشورها فرق دارد.

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز