شكست ترامپ، فرصت تازه برای ايران
تغییر قدرت در ایالات متحده آمریکا بسیاری از مناسبات بینالمللی را در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به هم زده است. به همین دلیل نیز تحلیلگران در زمینههای مختلف به بررسی چشمانداز پیشروی آمریکا و کشورهای جهان میپردازند. یکی از مهمترین مولفههای تغییر در شرایط کنونی تغییر معادلات سیاسی در بین کشورها و همچنین درون کشورها است. تغییراتی که میتواند روی مولفههای دیگر مانند اقتصاد نیز تأثیرگذار باشد. این وضعیت شاملحال ایران نیز به عنوان یکی از کشورهای درگیر با سیاستهای آمریکا میشود. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی تغییرات در معادلات سیاسی در دوران پساترامپ با مهندس حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی گفتوگو کرده است. مهندس مرعشی معتقد است: « فضایی که پس از شکست ترامپ در عرصه بینالمللی به وجود آمده و مخاصمات ترامپ با ایران جای خود را به فرصت همکاری داده است که باید آن را مغتنم شماریم. این فرصت همکاری نیز تنها مختص به ایران نیست؛ بلکه برای کشورهای اروپایی نیز به وجود آمده است. حتی فرصت همکاری بین غرب و شرق نیز بیشتر از گذشته خواهد شد.به همین دلیل فردی باید در ایران به ریاستجمهوری برسد که بتواند از این فضا به سود منافع ملت ایران استفاده کند و گلهای زیادی برای مردم ایران بچیند. بدون تردید این دوره را باید دوره همکاری نامید. به همین دلیل چه اصولگرایان دولت آینده ایران را تشکیل بدهند و چه اصلاحطلبان، سیاست کلی حاکم بردولت باید سیاست بهرهگیری از فضای جدید بینالمللی باشد». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
به گزارش روز نو :شکست تــرامــپ و روي کار آمدن بايدن در آمريکا چه تأثيري بــر فضاي سياسي ايران خواهد داشت؟آيا با احتمال بازگشت بايدن به برجام و بهبود نسبي وضعيت اقتصادي ميتوان نسبت به مشارکت بيشتر مردم در انتخابات رياستجمهوري آينده اميدوار بود؟
دوران رياستجمهوري ترامپ با اکثريت رأي مردم آمريکا به پايان رسيد و وي به يک رئيسجمهور چهار ساله تبديل شد. بدون ترديد اين اتفاق براي مردم ايران و نظام جمهوري اسلامي پيام مثبتي به همراه داشته است.به نظر بنده بيش از آنکه پيروزي بايدن در انتخابات آمريکا داراي اهميت باشد شکست ترامپ در اين انتخابات داراي اهميت است.شکست ترامپ در آمريکا به منزله شکست سياستهاي ماجراجويانه وي در عرصه جهاني بود.از سوي ديگر ترامپ سياستهاي خصمانه و مخربي را عليه ملت ايران اتخاذ کرده بود. ترامپ در طول چهار سال گذشته در ابتدا از برجام خارج شد و سپس تحريمهاي شديدي را عليه ايران اعمال کرد. نتيجه اعمال اين تحريمها نيز بالا بردن هزينه زندگي مردم ايران بوده است.در چنين شرايطي شکست ترامپ و پيروزي بايدن که داراي رويکرد ديگري است و قصد دارد به برجام بازگردد نشان از عبور سرافرازانه مردم ايران از يک گردنه سخت دارد. مردم ايران در طول تحريمها نشان دادهاند که ملتي قابل احترام هستند و تنها بايد با زبان احترام با آنها سخن گفت و در مقابل هرگونه تهديد، مقاومت خواهند کرد. نتيجه انتخابات آمريکا به خوبي حقانيت ملت ايران را نشان داد.به صورت طبيعي اگر منابع مالي ايران در خارج از کشور آزاد شود و صادرات نفت ايران دوباره به روال سابق بازگردد ما در مسير بهبودي وضعيت اقتصادي قرار خواهيم گرفت که در نهايت به افزايش رضايت مردم منجر خواهد شد.اگر وضعيت اقتصادي بهبود پيدا کند روي شاخصهاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي نيز اثرگذار خواهد بود و چنين وضعيتي روي انتخابات رياستجمهوري آينده ايران نيز تأثيرگذار خواهد بود.
ايران در قبال تغيير قدرت در آمريکا چه موضعي بايد نشان بدهد؟آيا رويکرد گذشته نسبت به آمريکا در شرايط فعلي کاربرد دارد يا اينکه نياز به انعطاف بيشتري است؟
در شرايط کنوني نياز نيست ما انعطاف نشان بدهيم. با تدابير مناسب دولت آقاي روحاني و همچنين حمايتهايي که مقام معظم رهبري داشتهاند ما در طول دو سال گذشته از برجام خارج نشديم و اجازه نداديم برجام دچار فروپاشي شود.اين اتفاق در شرايطي رخ داد که کشور تحت شديدترين تحريمها قرار داشت و زندگي مردم با چالشهاي متعددي مواجه شده بود.به همين دليل قرار نيست ما اقدام جديدي انجام بدهيم، بلکه اين آمريکاييها هستند که بايد مسير اشتباهي را که ترامپ دنبال ميکرد، جبران کنند. در شرايط کنوني بايدن بايد بدون قيد و شرط به برجام بازگردد تا گفتوگوها دوباره در قالب پنج به علاوه يک آغاز شود.از سوي ديگر تحريمهاي آمريکا بايد عليه مردم ايران برداشته شود و شرايط ايران از جنبههاي سياسي و اقتصادي در عرصه بينالمللي مانند گذشته به يک وضعيت عادي تبديل شود. ايران همواره از مذاکره حمايت کرده و هميشه از مذاکره همراه با احترام متقابل استقبال کرده است. با اين وجود اين آمريکاييها بودند که ميز مذاکره را ترک کردند.در گذشته مذاکرات در قالب پنج و به علاوه يک بين ايران و آمريکا وجود داشته است. به همين دليل نيز نياز به مذاکره جديدي وجود ندارد.
آيا اگر شرايطي به وجود بيايد که نياز به مذاکره ايران و آمريکا خارج از چارچوب برجام باشد اين اتفاق خواهد افتاد؟
به نظر من نياز به مذاکره خارج از برجام بين ايران و آمريکا وجود ندارد. در گذشته اين نوع مذاکرات در قالب برجام بين دو کشور رخ داده و دو کشور به خوبي با دغدغههاي يکديگر آشنايي دارند. ايران حسن نيت خود را در ماجراي برجام به خوبي نشان داده و برجام به عنوان يک سند رسمي بينالمللي مورد تأييد شوراي امنيت سازمان قرار گرفته است. در نتيجه ضرورتي وجود ندارد که ايران و آمريکا در چارچوبي جز برجام با هم گفتوگو کنند.به همين دليل اگر آمريکاييهاي اشتباه خود را جبران کنند کار در همان چارچوب برجام جلو خواهد رفت.
رابــطه ايــران و آمـريــکا تا حدود زيادي به رئيسجمهور بعدي ايران نيز بستگي دارد.آيا در شرايط کنوني شرايط براي حضور يک رئيسجمهور معتدل در ايران وجود دارد يا اينکه احتمال روي کار آمدن يک چهره راديکال راست قويتر است؟
به صورت کلي مسائل داخلي دو کشور از هم جدا است و نبايد بين مسائل داخلي آمريکا و ايران ارتباط برقرار کرد.رابطه ايران و آمريکا در حوزه سياست خارجي و ديپلماسي است. اين در حالي است که انتخابات رياستجمهوري يک مسأله داخلي است که به شيوه و رويکردهاي جريانهاي سياسي درباره انتخابات بستگي دارد.منافع ملي وحل شدن مشکلات اقتصادي مردم ايجاب ميکند که ما با کشورهاي جهان رابطه مثبت و سازندهاي داشته باشيم. اين يک سياستمحوري و بالادستي براي رئيسجمهور بعدي ايران خواهد بود. فضاي که پس از شکست ترامپ در عرصه بينالمللي به وجود آمده و مخاصمات ترامپ با ايران جاي خود را به فرصت همکاري داده است که بايد مغتنم شمرده شود. اين فرصت همکاري نيز تنها مختص به ايران نيست؛ بلکه براي کشورهاي اروپايي نيز به وجود آمده است. حتي فرصت همکاري بين غرب و شرق نيز بيشتر از گذشته خواهد شد.به همين دليل فردي بايد در ايران به رياستجمهوري برسد که بتواند از اين فضا به سود منافع ملت ايران استفاده کند و گلهاي زيادي براي مردم ايران بچيند. بدون ترديد اين دوره را بايد دوره همکاري ناميد.به همين دليل چه اصولگرايان دولت آينده ايران را تشکيل بدهند و چه اصلاحطلبان سياست کلي حاکم بردولت بايد سياست بهرهگيري از فضاي جديد بينالمللي باشد.
طيفهاي مــخــتلف اصولگرايي منتقد برجام بودهاند و شايد مــهمترين دليل آن نيز اين بوده که نميخواستهاند دستاوردهاي برجام در نهايت به نام اصلاحات نوشته شود.آيا اصولگرايان به دنبال برجامي هستند که توسط خود آنها منعقد شود؟
در زماني که توافق برجام حاصل شد اصولگراياني نيز وجود داشتند که با برجام موافق بودند و آن را به سود منافع ملي ميدانستند.کساني که مخالف برجام بودند و به آن نقد ميکردند اغلب از طيف راديکال جريان اصولگرايي بودند.اين در حالي است که طيف معتدل و حتي بدنه جريان اصولگرايي از برجام حمايت ميکرد. اينکه چه جرياني به توافق برجام رسيده داراي اهميت نيست. مسأله مهم اين است که منافع ملي به چه ميزان مورد توجه قرار گرفته و سطح زندگي مردم به چه ميزان بهتر شده است.به صورت کلي اصولگرايان و اصلاحطلبان بايد ياد بگيرند منافع ملي را در رقابتهاي داخلي و کشمکشهاي سياسي هزينه نکنند.جريانهاي سياسي در سياست خارجي بايد داراي رويکردي باشند که به منافع ملي منجر شود. منافع ملي نيز تحتتأثير دولت اصولگرا يا اصلاحطلب قرار نخواهد گرفت.
بايدن در شرايطي قدرت را در اختيار خواهد گرفت که تنها چند ماه از دولت آقاي روحاني باقي خواهد ماند.آيا در اين چندماه دولت آقاي روحاني ميتواند شرايطي را فراهم کند که مواضع دو کشور نسبت به گذشته به يکديگر نزديکتر شود؟
آقاي روحاني از انگيزه کافي برخوردار است که کشور را در ماههاي پاياني به وضعيت عادي و نرمال بازگرداند. از سوي ديگر آقاي روحاني اراده جدي براي احياي برجام دارد و در اين زمينه نيز تلاشهاي لازم را انجام خواهد داد. روحاني براي حل مشکلات اقتصادي مردم نيز داراي اراده کافي است و اين مسأله را به خوبي نشان داده است. رئيسجمهور به صورت طبيعي همواره از انگيزه کافي براي حل مشکلات مردم برخوردار است. قرار نبود آقاي روحاني و ملت ايران در مقابل ترامپ سرتعظيم فرود بياورند؛ بلکه در شرايطي که ترامپ از حربه تهديد و فشار استفاده ميکرد بايد قاطعانه در مقابل وي ايستاد. هر رئيسجمهور ديگري نيز به جاي آقاي روحاني سر کار بود نميتوانست در مقابل کسي که با زبان تهديد صحبت ميکند شرف و عزت ايران را بفروشد.آقاي روحاني بايد در مقابل زيادهخواهيهاي ترامپ ايستادگي ميکرد.آقاي روحاني نيز با توجه به مصلحت و منافع ملي چنين رويکردي را در مقابل ترامپ اتخاذ کرده است. در نهايت نيز خداوند متعال شر ترامپ را از سر ملت ايران کم کرد.
آيا اصلاحطلبان در ماههاي باقي مانده تا انتخابات رياستجمهوري ميتوانند از چالشهاي دروني عبور کنند و با يک رويکرد مثبت و سازنده زمينه مشارکت بدنه اين جريان را در انتخابات فراهم کنند؟
در شرايط کنوني مهمترين مسأله براي جريان اصلاحات اتحاد است. اصلاحطلبان تنها با اتحاد ميتوانند روي يک گزينه مناسب براي حضور در انتخابات اجماع کنند. در چنين شرايطي اصلاحطلبان بايد نسبت به کاستيهايي که وجود داشته از مردم عذرخواهي کنند.اصلاحطلبان بايد راهکارهاي روشني براي آينده بدهند تا مردم دوباره به صحنه بازگردند.بدونترديد اگر مردم دوباره به صحنه بازنگردند کسي نميتواند وضعيت آينده را پيشبيني کند و موقعيت اصلاحطلبان را مشخص کند.اصلاحطلبان بايد حول شخصيتي اجماع کنند که مورد قبول مردم باشد و سابقه روشني در خدمت به مردم داشته باشد. اين در حالي است که هنوز در اين زمينه اجماع نهايي صورت نگرفته و اصلاحطلبان هنوز به تصميم قطعي نرسيدهاند. جريان اصلاحات در مناسبات تاريخي و اجتماعي جامعه ايران با محوريت مردم نقش مهمي ايفا کرده است. در نتيجه اگر قرار است همچنان مردم محور تصميمات مديران جامعه باشند بايد دغدغههاي بخش مهمي از مردم که از جريان اصلاحات حمايت ميکنند مورد توجه قرار بگيرد.بدونشک جريان اصلاحات به عنوان يک جريان پويا و تفکرساز همچنان زنده است و در مناسبات زندگي مردم ايران تأثير خواهد گذاشت.