جامعه با مسائل و مشکلات مختلفی روبهرو است؛ از طرفی مساله شرایط بغرنج اقتصادی و معیشتی مردم ، عملکرد و انتقادات منتقدانه و مغرضانه به دولت و از طرف دیگر بحث انتخابات ریاستجمهوری آینده و نحوه مشارکت مردم در انتخابات پیشرو اموری هستند که به هریک میتوان به تفصیل پرداخت. اما جدای از سایر مسائل چندی است که مباحث مختلفی پیرامون انتخابات مطرح میشود. اینکه جریانات سیاسی چگونه به صحنه انتخابات ورود خواهند کرد. انتخابات چگونه خواهد بود و مردم چه واکنشی از خود نشان میدهند. این در حالی راست که سردار حسین علایی فرمانده سابق سپاهپاسداران معتقد است: انتخابات در صورتی که واقعا آزاد برگزار شود، برندهاش حزباللهیها خواهند بود. در این راستا برای بررسی شرایط جامعه و عملکرد دولت، انتقادات به دولت و انتخابات پیشرو و چگونگی مشارکت مردم، با حجتالاسلام حسین انصاریراد نماینده اسبق مجلس و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
به گزارش روز نو :با توجه به شرايط جامعه چه فرمولهايي براي رأيآوري در انتخابات رياستجمهوري 1400 پيشبيني ميکنيد و کانديداها با چه طرحها، شعارها و برنامههايي ميتوانند توجه افکار عمومي را به خود جلب کنند؟
شرايط روحي مردم و اميد و آرزوهايي که دارند، يکسره منتفي است. مردم از انتخابات و نتيجه انتخابات ملولند. طي سه انتخابات اخير، خصوصا انتخابات رياستجمهوري دوازدهم، روحاني مردم را از اينکه بشود از طريق انتخابات گشايشي در کار مردم ايجاد کرد يا اينکه وعدههاي داده شده يا داده ميشود، عملي شود، مأيوس کرده است. در ظاهر و تا اين ساعت چندان اميدي به اينکه مردم از انتخابات به گشايشي دست پيدا کنند، به نتايجي برسند و به آرمان و آرزويي دست يابند، وجود ندارد. اين انتخابات مجلس هم کاملا مصداق اين قضيه را نشان داد. حکومت هم از اينکه مردم اعتماد کنند يا نکنند، راي بدهند يا ندهند يا راضي باشند يا نباشند، ابايي ندارد و ديگر آن اهتمامي که مردم به آن داشتند را از دست داده است. اين مجلس فعلا پاسخگوي خواست، نياز، ميل، آرمان و آرزوي مردم نبوده است. در کل کشور مشارکت چيزي حدود 40درصد بوده و در مرکز کشور هم حدود 20درصد مردم در انتخابات مشارکت کردهاند که ميگويند 10درصد آن هم منتفي است. بنابراين اگر بخواهد انتخاباتي برگزار شود که مردم از آن راضي باشند، راي بدهند و مشارکت داشته باشند، بايد باب ديگري باز شود. براي مثال، کانديداي ديگري بيايد تا اعتماد مردم مجددا بازيابي شود. بايد اختياراتي که رياستجمهوري حداقل در قانون اساسي دارد را براي رئيس جمهور قائل شد و از دخالت در نقش رئيسجمهور و کابينهاش پرهيز شود. اينجاست که مردم به اين باور ميرسند که رياستجمهوري تبديل به يک رياستجمهوري معتبري شده است که ميتواند با جهان و ملت ارتباط بسيار خوبي برقرار کند و کابينه مستقلي نيز داشته باشد و نقش سياسي خودش را بهطور مستقل اجرا کند.
شرايط اصلاحطلبان را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ بهنظر ميرسد آنها خودشان به حضور موثر در عرصه سياسي و انتخابات اميدوار نيستند اما آيا شما فکر ميکنيد ميتوانند در دقيقه 90 يک شوک به جريان انتخابات وارد کنند يا تصميمي بگيرند که فضاي سياسي و اجتماعي تغيير کند؟
هر شوکي بخواهد وارد شود، بايد از مرکز باشد. بهنظر نميآيد که از طرف مردم و اصلاحطلبان باب و افق جديدي گشوده شود که به مردم اميد داده شود. اگر بابي بخواهد باز شود و افق جديدي پيدا شود، از طرف مرکز است که بايد زمينه را براي انتخابات رقابتي باز کند و رياستجمهوري و کابينه مستقل که دخالتي در آن نباشد. ديگر شعار پوپوليستي باقي نمانده است به اين معنا که اختيارات و قدرت به جهت خاصي متمرکز است و هيچقصدي در برابر شرايط حاکم و قدرت قاهره موجود نميتواند مردم را در مسير خاصي جهت دهد، به آنها اميد بدهد يا اينکه زمينه را فراهم کند که مردم راي بدهند. ظاهرا اگر امکان وقوع اين ماجرا وجود داشته باشد، از طرف مرکز مي تواند اين اتفاق بيفتد.
آقاي احمدينژاد اخيرا يک گفتوگواي با يک رسانهاي در خارج کشور انجام داده که واکنشهاي بسياري در پي داشته ؛ ارزيابي شما از تحرکات و هدف وي چيست؟
احمدينژاد يک مهره سوخته است که نه حرفها و نه گفتوگواش نميتواند هيچ تاثيري در بين مردم بگذارد. در گذشته زمينه و شرايطي برايش فراهم شد که بتواند به مردم وعدهاي بدهد و مردم هم به آن وعدهها دل بسپارند. او امروز اين قدرت را ندارد اما ديگر موضوع منتفي است و بهنظر من ميآيد که احمدينژاد يک مهره سوخته باشد و ديگر هيچ کاري از او ساخته نيست. بهدليل اينکه موثر نيست، اثري ندارد، کاري نميتواند انجام دهد و جايي را نميتواند درست کند. او نه ميتواند جايي را خراب کند و نه جايي را درست کند. کارهاي او تنها يک لغو و بيهوده اي است که در حال انجام است. او براي حاکميت نه هزينهاي دارد و نه ميتواند هزينهاي کند. البته هر کسي ميخواهد اعلام وجود کند و بگويد که «من هستم» اما آيا اين من هستم درست است و اين من هستم واقعيت دارد؟ خير واقعيتي ندارد. او تنها ميخواهد بگويد که من هستم و موجودم. احمدي نژاد تمام فرصتهايي که داشت را از دست داد. فرصت هزارميليارد دلار صادرات نفتي و غيرنفتي را از بين برد. سياستهايي که احمدينژاد انجام داد، سياستهايي بيفايده بود و بهنظر من، شخص احمدينژاد در نفي خودش، بزرگترين نقش را ايفا کرد.
اخيرا سخنگوي شوراي نگهبان در مورد حضور زنان در انتخابات رياستجمهوري گفته است که زنها هم به خودشان رأي نميدهند، اساسا مسائل فرهنگي موجب شده ما يک رئيسجمهور زن نداشته باشيم يا بر اين باور هستيد که شوراي نگهبان بستر لازم را براي حضور کانديداي زن در انتخابات رياستجمهوري، فراهم نکرده است؟
اينها صحبتهايي است که گفته ميشود اما ظاهرا گوينده نميتواند اين ارزيابي را داشته باشد که اين صحبتها ديگر براي مردم باورکردني نيست و مردم ديگر به اين قبيل صحبتها اعتنايي ندارند. تنها راه و تنها نيرويي که ميتواند افقي را بگشايد، حاکميت است که شريط انتخابات را بهصورتي تغيير دهد که مردم احساس کنند ميتوانند يک رئيسجمهور و کابينه مستقلي جداي از قدرت قاهره داشته باشند. من معتقدم فعلا زمينهاي براي حضور زنان در انتخابات رياستجمهوري وجود ندارد.
يکسري اخبار از مجلس در فضاي رسانه پخش شد که گويا قرار است به نمايندگان مجلس خودروي دناپلاس بدهند و حتي يکي از نمايندگان گفته بود که خودروي شاسي بلند ميخواهد. دليل اين تسهيلاتي که به مجلس ميدهند چيست؟ آيا سبقهاي هم دارد؟
البته پيش از اين هم اين کار را انجام دادهاند. در دوره اول هم به نمايندگان مجلس ابتدائا پيکان دادند و بعد از آن يکسري ماشين آمريکايي دادند که حتي در آن کار هم تبعيض کردند. يک عده زيادي از افرادي را که مطلوب حاکميت نبودند، مراجعه کردند ولي به آنها ماشيني تعلق نگرفت. يکي از آنها خود من بودم که براي گرفتن ماشين دوم به مرکزي که توزيع ماشين در آنجا انجام ميشد مراجعه کردم اما به من ماشيني تعلق نگرفت. گفتم فقط به ما نميدهيد يا به هيچکس نميدهيد؟ گفتند که به شخص شما ماشين نميدهيم و ندادند. منظورم اين است که در دوره اول هم ماشين به عموم نمايندگان تعلق مي گرفت الا برخي که مطلوب حکومت نبودند، تفکر ديگري داشتند و در اداره کشور با حزب جمهوري اسلامي همکاري نداشتند.
بعــد از تشــکيل مجلس يازدهم با توجه به اينکه ترکيب سران سه قوه ترکيب رقباي انتخاباتي سال 96 بود، نگرانيهايي درباره هماهنگي بين قوا مطرح ميشد. در مدت ماههاي گذشته سران قوا در جلسات مختلف هماهنگي بارها بر همکاري متقابل تاکيد کردهاند. ارزيابي شما در اين باره چيست؟
عرض کردم که انتخابات در شرايط فعلي معناي خودش را تا حدي از دست داده است. حالا ميخواهد روحاني باشد يا قاليباف. بودن هر کدام از آنها هم تفاوتي ايجاد نميکند. شرکت مردم در آن انتخابات، قطع به يقين شرکت قابل اعتنايي نخواهد بود. به هر حال آنها هر کدام در جاي خودشان هستند و هر کدام سمتي دارند. روحاني سمت رياستجمهوري دارد، قاليباف سمت رياست مجلس و رئيسي سمت رياست قوهقضائيه را دارد. آنها در چارچوب قدرت موجود و مديريت موجود، جايي دارند و ميخواهند که در جايشان باقي بمانند و اين سمت برايشان محفوظ بماند.
هر سال که نزديک انتخابات ميشود، افرادي براي رياستجمهوري ثبتنام ميکنند و امسال هم از اين قاعده مستثني نيست. فکر ميکنيد تعداد کانديداهاي انتخاباتي، نوعي آفت براي انتخابات محسوب ميشود يا نوعي مزيت است؟
قطعا اين وضعيت بلبشويي که در انتخابات رياستجمهوري اتفاق ميافتد و گاها 700 يا 800 نفر براي اتخابت رياستجمهوري ثبتنام ميکنند، بلبشوي بيخود و نابجايي است. اگر قرار باشد که انتخابات درستي انجام بگيرد بايد که معيارهاي خاصي داشته باشد، افراد که شرکت ميکنند از يک موقعيت سياسي برخوردار باشند و حداقل هزار نفر يا 10هزار نفر آنها را تاييد کرده باشند. بالاخره ورود به عرصه انتخابات رياستجمهوري شرايط خاصي دارد. اصلا ورود به اين عرصه شرايط خاصي دارد که در دنيا به آن عمل ميشود. اينطور نيست که هر شخصي بتواند خودش را کانديداي رياستجمهوري کند. نميشود که هر شخصي از هر جايي در آمد، بخواهد کانديداي رياستجمهوري شود و هم اسباب زحمت خودش را فراهم کند و هم اسباب زحمت ديگران را. اين شرايط کاملا هرج و مرج و نا به جايي محسوب ميشود. قطعا يکي از طرق حضور در انتخابات حزبيبودن است و البته ميتواند کانديدايي مستقل باشد اما کانديداي مستقل هم شرايط خودش را دارد و اقلا بايد يک جمعيت قابلملاحظهاي به او اعتماد کرده و به او امضا بدهد و صلاحيت موقعيت آن شخص، مورد قبول بقيه باشد تا بتواند وارد انتخابات شود و ثبتنام کند.
رئيسجمهور در دوره اول رياستجمهوري مقداري بهتر از دوره دوم عمل کرد؛ اما برخي مطرح ميکنند در دوره دوم خصوصا در اين يک سال باقي مانده تا انتخابات، روحاني کشور را به حال خودش رها کرده، با توجه به تحليل شرايط موجود با اين گزاره موافقيد؟
آقاي روحاني در دوره اول وعده هايي داده بود و برجامي انجام شد که نتايج خوبي هم داشت و به هر صورت کشور گامهايي به سمت حل مشکلات برداشت. براي مثال، گام مهمي در جهت ديپلماسي و سياست خارجه انجام داد اما عرض کنم که روحاني در دور دوم رياستجمهوري خود، دو بدشانسي آورد. يکي آمدن ترامپ بهعنوان رئيسجمهور آمريکا بود و ديگري مساله کرونا بود و همچنين ضعفي که در اجرا در زمينه اداره کشور نشان دادند، ضميمه شد با اين دو بدشانسي و امروز ديگر هيچگونه آبي از او نميچکد. من خودم در دوره اول و در دوره دوم از روحاني حمايت کردهام که سندش هم موجود است اما اکنون ايشان هيچگونه فعلي براي عرضه کردن ندارد و بهنظر من نوع صحبت کردنهايش در زمينه مسائل مختلف اعتبار گذشته را ندارد.
رئيسجمهور آينده بايد چه خصيصههايي داشته باشد؟
عرض کردم که تا حاکميت ميداني باز نکند و انتخابات به معناي درست کلمه برگزار نشود و رياستجمهوري و کابينه مستقل با کابينه مستقلي بهوجود نيايد، نميتوان درباره انتخابات، کانديداها و مشارکت مردم صحبت کرد.