منازعه درونی در جریان اصولگرایی بالا گرفته و بین طیف منتسب به محمدباقر قالیباف و محمود احمدینژاد برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری رقابت وجود دارد. این وضعیت در حالی رخ داده که توانایی طیف سنتی جریان اصولگرایی نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده و از سوی دیگر جبهه پایداری به عنوان بال تندروی جریان راست نیز قدرت گذشته را از دست داده و دیگر نمیتواند در مناسبات درونی جریان اصولگرایی تأثیرگذار باشد. در چنین شرایطی نوع بازی محمود احمدینژاد و اینکه آیا وی شخصا وارد انتخابات خواهد شد یا یک گزینه مستقل وارد انتخابات خواهد کرد تعیینکننده خواهد بود. این در حالی است که زمزمههای حضور محمد باقر قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری روز به روز افزایش پیدا میکند و برخی وی را کاندیدای بالقوه اجماعساز اصولگرایان میدانند. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع با داریوش قنبری نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفت وگو کرده که در ادامه ماحصل آن را میخوانید.
به گزارش روز نو :تکاپوی اصولگرایان برای پیدا کردن یک گزینه اجماعساز در این جریان آغاز شده است. به همین دلیل نیز گزینههای خود را در معرض سنجش افکار عمومی قرار میدهند.آیا اصولگرایان در نهایت میتوانند به یک گزینه برسند که همه طیفهای این جریان روی آن اجماع کنند؟
تلاشهای زیادی در جریان اصولگرایی برای پیدا کردن گزینه نهایی ریاستجمهوری آغاز شده و به همین دلیل نیز نامهای مختلفی مطرح شده است.به نظر میرسد حداقل چهار یا پنج گزینه اصولگرایی یا فعالیتهای انتخاباتی خود را به صورت پنهانی آغاز کردهاند یا به دنبال ارزیابی شرایط سیاسی و اجتماعی کشور برای حضور در انتخابات هستند. این نکته که آیا یک گزینه اجماعساز در جریان اصولگرایی وجود داشته باشد که اصولگرایان روی وی اجماع کنند کمی سخت و پیچیده به نظر میرسد. در شرایط کنونی طیفهای مختلف اصولگرایی در حال رقابت با یکدیگر هستند و اختلافات به اندازهای است که به این جریان اجازه نمیدهد روی یک گزینه اجماع نهایی صورت بدهد. این وضعیت در مجلس یازدهم نیز وجود دارد. باوجود اینکه اکثریت مجلس در اختیار اصولگرایان قرار دارد اما اختلافات زیادی بین طیفهای مختلف جریان اصولگرایی در مجلس وجود دارد. رقابتهای درونی اصولگرایان به اندازه شدت پیدا کرده که شبیه به رقابت بین دو جناح سیاسی مختلف با یکدیگر شده است. در چنین شرایطی اجماع اصولگرایان روی یک گزینه نهایی سخت و دشوار به نظر میرسد. این در حالی است که دورنمای این اجماع نیز مشاهده نمیشود و اصولگرایان در آینده نیز با این اختلافات درونی مواجه خواهند بود. در چنین شرایطی جریان اصلاحات نیز با دلسردی به انتخابات ریاستجمهوری آینده نگاه میکند.
چرا اصلاحطلبان با دلسردی نسبت به انتخابات ریاستجمهوری نگاه میکنند؟
به نظر میرسد اصلاحطلبان از انگیزه کافی برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری آینده برخوردار نیستند. این در حالی است که زمان زیادی تا آغاز رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری باقی نمانده است. در گذشته در این مقاطع زمانی جریانهای سیاسی تلاش و تکاپوی خود را برای برگزاری جلسات و رایزنی در مورد انتخابات آغاز میکردند. این در حالی است که در شرایط کنونی خبری از این تلاشها نیست و انگیزه کافی نیز برای رایزنی وجود ندارد. این وضعیت درباره اصولگرایان نیز وجود داشته است. به هر حال اصولگرایان از عدم مشارکت مردم در انتخابات مجلس استفاده کرده و پیروز انتخابات شده است. به همین دلیل نیز انتظار میرفت با شور و حرارت بیشتری خود را آماده انتخابات ریاستجمهوری کند. این در حالی است که چنین اتفاقی رخ نداده و این جریان نیز با نوعی سردرگمی و بیانگیزگی مواجه است.واقعیت این است که بیانگیزگی در بین اصلاحطلبان نسبت به اصولگرایان بیشتر است و تشکلهای وحدتبخشی که در گذشته در این مقاطع میداندار بودند امروز در حاشیه قرار دارند و فعالیت موثری نمیکنند. در شرایط کنونی وضعیت شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات مشخص نیست و ما فعالیت موثری از این شورا مشاهده نمیکنیم. با استعفای روسای این شورا نیز ادامه فعالیت این شورا در هالهای از ابهام قرار گرفته است. بههمین دلیل نیز امروز بدنه جریان اصلاحات با این سوال مواجه است که آیا شورای عالی سیاستگذاری با همین ترکیب و رویکرد به فعالیت خود ادامه خواهد داد یا تغییراتی در این زمینه ایجاد خواهد شد. سردرگمی جریانهای سیاسی باعث شده به راحتی نتوان درباره انتخابات ریاست جمهوری آینده اظهار نظر کرد.این در حالی است که مشکلات اقتصادی نیز تا حدود زیادی شور انتخاباتی را تحتتأثیر خود قرار داده است. نمونه بارز این مسأله را در انتخابات مجلس یازدهم مشاهده کردیم که با مشارکت پایین مردم همراه بود.دلسردی امروز جامعه در رویکرد جریانهای سیاسی تأثیرگذار بوده و این جریانها را نسبت به گذشته بیانگیزه کرده است. از سوی دیگر نوع برخورد با جریانهای سیاسی نیز در دلسردی کنونی تأثیرگذار بوده است. به عنوان مثال اصلاحطلبان که در انتخابات مجلس اغلب گزینههای خود را ردصلاحیت شده دیدند در شرایط کنونی با ابهامات زیادی درباره گزینههای خود در انتخابات ریاستجمهوری و نوع برخورد نهادهای نظارتی با آنها مواجه هستند.در چنین شرایطی اگر اصلاحطلبان نتوانند سرمایه اجتماعی و سیاسی خود را بازسازی کنند و با یک برنامهریزی دقیق و کاربردی وارد انتخابات شوند وضعیت انتخابات آینده ریاستجمهوری زیاد مناسب نخواهد بود.
در شرایط کنونی کدام طیف اصولگرایان از قدرت اجـــماعسازی بیشتری برخوردار است؟ کدام طیف خطر انشـــقاق را در بین اصولگرایان افزایش میدهد؟
به صورت کـــلی میتوان اصولگرایان را به چــهار گروه اصولـــگرایان سنــتی، جبهه پایداری، حامیان احمدینژاد و حامیان قالیباف تقسیمبندی کرد. رقابت بین این گروهها به اندازهای شدت گرفته که نمیتوان دورنمای روشنی از آینده جریان اصولگرایی ترسیم کرد. در مرحله نخست جریان حامی آقای قالیباف موفق شد مجلس را به دست بگیرد و پس از مدتی نیز ریاست مجلس را در اختیار گرفت. اینکه آیا این جریان در انتخابات ریاستجمهوری نیز شرکت خواهد کرد و آقای قالیباف به دنبال ریاستجمهوری است اتفاقی است که نیاز به زمان دارد و باید در آینده مشخص شود. اگر آقای قالیباف قصد داشته باشد در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کند و اصولگرایان را از تصمیم خود مطلع کند احتمال اینکه طیف منتسب به ایشان به عنوان طیف محوری و اجماعساز نقش ایفا کند وجود دارد. مهمترین رقیب طیف منتسب به قالیباف احمدینژاد و حامیان وی هستند. در مورد طیف منتسب به آقای احمدینژاد نیز دو سناریو وجود دارد. نخست اینکه احمدینژاد تصمیم بگیرد در انتخابات شرکت کند. در چنین شرایطی احتمال ردصلاحیت شدن احمدینژاد بسیار بالاست. به همین دلیل در رقابت بین قالیباف و احمدینژاد احتمال اینکه برگ برنده در اختیار قالیباف باشد وجود دارد. دلیل اصلی آن نیز احتمال ردصلاحیت شدن احمدینژاد است. تنها در شرایطی که احمدینژاد تأیید صلاحیت شود و به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری مطرح شد کار برای قالیباف سخت و دشوار خواهد شد.
چرا حضور احمدینژاد در انتخابات کار را برای قالیباف سخت خواهد کرد؟
در فقدان تشکلهای تأثیرگذار سیاسی رویکردهای پوپولیستی میتواند بهتر و زودتر به نتیجه برسد. این در حالی است که احمدینژاد در این کار تبحر زیادی دارد و میتواند با شعارهای پوپولیستی برای خود پایگاه اجتماعی ایجاد کند. سناریوی دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که احمدینژاد بهجای اینکه خودش وارد کارزار انتخاباتی شود از یکی از نزدیکان خود حمایت کند و یک گزینه وارد انتخابات کند.در چنین شرایطی نیز احمدینژاد میتواند به صورت مستقل نسبت به اصولگرایان عمل کند و گزینه مورد نظر خود را به پیروزی نزدیک کند. در چنین شرایطی حمایت احمدینژاد از فردی مانند قالیباف در مناسبات تصمیمگیری جریان اصولگرایی تعیینکننده خواهد بود.
به چه میزان احتمال دارد احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری آینده از قالیباف حمایت کند؟
در شرایط کنونی این احتمال ضعیف است.تنها در شرایطی که تفاهم و توافق جدیدی بین احمدینژاد و قالیباف رخ بدهد این احتمال وجود دارد که احمدینژاد از قالیباف حمایت کند. قرائن و شواهد کنونی نشان می دهد که زمینههایی برای ائتلاف بین احمدینژاد و قالیباف وجود ندارد.احمدینژاد یک شخصیت غیرقابل پیشبینی است. این در حالی است که هنوز موضع خود را نسبت به انتخابات ریاستجمهوری مشخص نکرده که آیا قصد دارد خودش وارد انتخابات شود یا اینکه قرار است از فرد دیگری حمایت کند. واقعیت این است که هر احتمالی درباره احمدینژاد وجود دارد و هر لحظه امکان دارد وی با یک تصمیمگیری بسیاری از معادلات اصولگرایان را به هم بزند.در مورد احمدینژاد دورنمای مشخصی وجود ندارد. با این وجود این احتمال وجود دارد که وی با یک گزینه مستقل از اصولگرایان وارد کارزار انتخاباتی شود.این نکته را باید در نظر گرفت که اگر احمدینژاد از یک گزینه حمایت کند و احزاب و تشکلهای سیاسی نیز از تأثیرگذاری کافی برخوردار نباشند وی با رویکردهای پوپولیستی بتواند برای گزینه خود پایگاه اجتماعی تشکیل بدهد و یکی از ارکان اصلی انتخابات ریاستجمهوری آینده باشد.
از فحوای کلام شما چنین بر میآید که در بین طیفهای جریان اصولگرایی شما دست برتر را در اختیار احمدینژاد میدانید.آیا در واقع چنین است؟
اگر احمدینژاد شخصا به انتخابات ورود کند و تایید صلاحیت شود دست برتر در اختیار وی خواهد بود. با این وجود در حضور و تایید صلاحیت احمدینژاد ابهامات جدی وجود دارد.این مساله نیز دارای اهمیت است که گزینه مورد نظر احمدینژاد برای ریاستجمهوری چه کسی خواهد بود. فاکتور تعیینکننده دیگر این است که رویکرد دلسردکننده جریانهای سیاسی همچنان ادامه داشته باشد و تشکلهای سیاسی نقش موثری در انتخابات ایفا نکنند. در میان دیگر طیفهای جریان اصولگرایی طیف سنتی نیز وجود دارد. با این وجود این طیف به دلیل اینکه از وزن سیاسی کافی برای تأثیرگذاری در مناسبات درونی جریان اصولگرایی برخوردار نیست نمیتواند خود را به عنوان یک طیف محوری معرفی کند.به همین دلیل اگر این طیف برای ریاستجمهوری گزینه معرفی کند نمیتواند به نقطه کانونی و اجماع جریان اصولگرایی تبدیل شود.جبهه پایداری نیز طیف دیگری در جریان اصولگرایی است که در سالهای اخیر در مناسبات جریان اصولگرایی تأثیرگذار بودهاست. با این وجود در شرایط کنونی این طیف کارایی خود را نسبت به گذشته از دست داده و به نظر نمیرسد بتواند در مقابل طیف احمدینژاد و قالیباف حرفی برای گفتن داشته باشد. در انتخابات مجلس یازدهم نیز جبهه پایداری موفق شد برخی از کرسیهای مجلس را در اختیار داشته باشد. با این وجود توانایی این طیف از جریان اصولگرایی به اندازهای نیست که بتواند در مقابل طیف احمدینژاد و قالیباف نقش موثری داشته باشد.
به چه میزان این احتمال وجود دارد که اصلاحطلبـــان با توجه به بلاتکلیــفی موجود از یک گزینه اصولگرا حمایت کنند؟
شرایط کنونی جریان اصلاحات به شکلی رقم خورده که شواهدی مبنی بر حمایت آنها از یک گزینه اصولگرا وجود ندارد و به احتمال زیاد نیز این اتفاق در نهایت رخ نخواهد داد. اصلاحطلبان از نظر تشکیلاتی از انســجام کافی برخوردار نیستند و صدای واحدی از آنها شنیده نمیشود. با این وجود اصلاحطلبان بیکار نمینشینند و در حال رصد شرایط سیاسی کشور هستند. استراتژی اصلی اصلاحطلبان این است که با یک گزینه اصلاحطلب وارد انتخابات شوند تا بتوانند برنامههای خود را اجرا کنند.اگر شرایط به شکلی رقم بخورد که اصلاحطلبان بتوانند با گزینههای اصلی خود در انتخابات حضور پیدا کنند قطعا این اتفاق رخ خواهد داد و احتمال حمایت از یک گزینه اصولگرا منتفی خواهد شد.اگر گزینههای اصلی جریان اصلاحات در انتخابات حضور داشته باشند سبب به وجود آمدن شور و نشاط انتخاباتی در کشور خواهد شد و انگیزه مردم برای حضور در انتخابات بیشتر خواهد شد؛ در غیر اینصورت نمیتوان انتظار داشت میزان مشارکت مردم در انتخابات قابل قبول باشد.