انتخابات ۱۴۰۰ همچنان بحث داغ محافل سیاسی و رسانههاست و هر از چندی بعدی از این انتخابات در گفت و گو با فعالان سیاسی مورد جستجو و کنکاش قرار میگیرد. روزی به این مساله پرداخته میشود که شرایط حاکم بر انتخابات و نحوه حضور و مشارکت مردم چگونه خواهد بود. روز دیگر این نکته مورد بحث قرار میگیرد که رویکرد و کنش جریانات سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا به این انتخابات چگونه است و از پی آن مسائل دیگر. اما آنچه که مهمتر از این مسائل جلوهگر بوده و ظهور و بروز پیدا کرده بحث کاندیداها و رویکرد آنهاست. اینکه رئیسجمهور یک اقتصاددان مجرب و کاردان باشد، یک سیاستمدار کارکشته و با هوش یا اساسا یک چهره نظامی با توجه به شرایط بر مسند ریاست جمهوری قرار گیرد. مشخصا هریک از این شاخصها فاکتورهای خاص خود را دارند و نامزدهای انتخاباتی نیز نه با نگاهی یکجانبه فقط در حوزه اقتصادی و معیشتی یا سیاسی بلکه با نگاهی همهجانبهنگر پای به انتخابات می گذارند. قدر مسلم هرکسی با هر پیشهای که بخواهد در انتخابات پیش رو ردای ریاست جمهوری برتن کرده و در پاستور سکنی گزیند باید ابتدا با احصاء مشکلات کشور در حوزههای مختلف برنامههای مدون و کاربردی برای حل این مشکلات داشته باشد که موقع لزوم برای حل مشکلات با چالشی روبهرو نشود. رئیسجمهور همه جانبهنگر قطعا هم دیدگاه اقتصادی مناسبی به جامعه و مشکلاتش دارد و هم نگاه درستی به عرصه سیاست داخلی و خارجی دارد و صد البته در حوزههای مختلف اجتماعی و حتی قدرت نظامی دارای نظراتی خواهد بود. از این رو است که اکثر کارشناسان در پاسخ به این پرسش که رئیسجمهور آینده باید دارای چه مولفهها و کارویژههایی باشد به بحث همهجانبهنگری اشاره میکنند. برای بررسی بحث انتخابات ۱۴۰۰ ، نحوه ورود و کنش جریانهای سیاسی و اینکه رئیسجمهور آینده چه کارویژههایی داشته باشد با علیمحمد نمازی فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی به گفت و گو پرداخته است که میخوانید.
رئيسجمهور آينده بايد داراي چه شخصيت و ويژگيهايي باشد؟
به گزارش روز نو :به نظر من اي کاش مطبوعات، در مورد شخصيت و توانايي روسايجمهور و وزراي هر دولت، نمودارهايي رسم ميکردند تا معلوم شود در اين چند دوره، انتخابها رو به رشد بوده و يا اگر نبوده، اشکال کار از کجا بوده است يا حتي اگر تواناتر بوده، نارساييهاي کشور ناشي از چيست؟ الان اگر کشور از نظر اقتدار داخلي توانمند باشد، يعني قوانيني خوب داشته باشد و آن هم درست اجرا بشود، آن موقع است که ميگوييم اين کشور داراي اقتدار داخلي است. امروز ما در اين قسمت مشکلاتي داريم. هم در اجراي قوانين و هم روند معيوبي که حاکم است. همه بر اين باور دارند که يکي از آفتهاي سيستم و بوروکراسي حاکم بر کشور، پارتي بازي است. بدتر از آن هم، رشوه است. اگر مردم اخبار را دنبال کنند، ميبينند که چند بنگاه جعل مدرک پيدا شده است. چرا در کشوري که اين تعداد دانشگاه دارد و به راحتي ميتوان از آنها مدرک گرفت و مدرکگرايي بر آنها حاکم است، بايد چنين بنگاههايي وجود داشته باشد؟
رئيسجمهور آينده از نظر اقتصادي چطور بايد عمل کند؟
دومين معضل، اقتصاد کشور است. يکي از اين مشکلات، معيشت مردم است. بيکاري و درآمد کم بر مردم فشار آورده و کوويد19 هم مزيد بر علت شده است. دوم، بحث کارآفريني است. امروزه هيچ کاري در دولت توليد نميشود. هيچ جاي کشور نميبينيم که کار نويي شروع شود و مردم سر کار بروند. بعد از کارآفريني، مساله دخل و خرج دولت مطرح است. دولت با کسري بودجه بزرگي مواجه است و منبع آن هم مشخص نيست. موضوع بعدي در بحث اقتصاد، کاهش ارزش پول ملي است. ارز، طلا، خودرو و خانه. کشور به ارز نيازمند است ولي ارزي تامين نميشود و به بازار آزاد فشار ميآيد. در پرانتز بگويم که موضوعات اقتصادي، نحوه عمل و راهکارهاي آن قاعده دارد ولي ما کمتر از قاعدهها استفاده ميکنيم. درکشوري که اين همه مشکلات از قبيل، مسکن، ارز، اشتغال و بيکاري و... وجود دارد، چطور براي ارز براي وسايلي از قبيل خودروهاي لوکس، وسايل تزئيني و وسايل آرايشي ارز تخصيص داده ميشود؟ کاهش ارزش پول ملي به جديت دنبال راهکار و اقدام است. ما قواعد را رعايت نميکنيم و بعد به چه کنم، چه کنم ميافتيم که حالا چه کسي مقصر است. در اين بين همه دنبال مقصر ماجرا و مقصر مشکلات پيش آمده هستند. در اين ميان هم کسي در حد مطلوب پيدا نميشود که براي اين مصائب راهحلي داشته باشد. در باب مسائل اقتصادي اگر بخواهيم صحبت کنيم، بسيار حرف و سخن وجود دارد. مقام معظم رهبري اين سال را به درستي به نام جهش توليد نامگذاري کردهاند. در آوردن چهار تا عدد و رقم که کاري ندارد. در بياورند و ببينند حداقل در زمان دولت حسن روحاني که حداقل در چهار سال اولش به خاطر برجام، رشد اقتصادي به وجود آمده بود، توليد به کجا رسيده است؟ چرا در کشور توليد نداريم. به هر حال هر کشوري مصرف دارد و اگر خودش توليد نکند به ناچار بايد از خارج از کشور کالا وارد و وارداتش افزايش پيدا کند. کشوري که واردات اين چنيني دارد، بايد صادرات هم داشته باشد. اگر قرار باشد فقط واردات به وفور انجام شود و صادراتي وجود نداشته باشد، وضع دقيقا به شکل کنوني خود در خواهد آمد که ارزش پول ملي کشورمان به اين وضعيت دچار ميشود. توليد موضوعي بس مهم است. چرا توليد در کشور وجود ندارد و يا بسيار کم است؟ چرا جنسهاي توليدي اوايل انقلاب کم کم به ترکيه منتقل شدند و حالا به کشور ما با قيمتهاي گزاف وارد ميشوند؟ تا الان کسي به بحث سفرهاي خارجي نپرداخته است. واقعا کشوري که در اين فشار و تنگنا است و سياستي درست و حسابي در زمينه مصرف ارز و از جمله سفرهاي خارجي نياز دارد و با هر فشاري مثل خشکسالي، حمله ملخها و غيره که ما را هر روز از پا درميآورد، چطور ميتواند تنها به سفرهاي خارجي بپردازد و به فکر کاهش ارزش پول کلي کشور نباشد.
رويکرد دولت آينده در سياست داخلي و خارجي بايد چگونه رقم بخورد؟
در مسائل سياسي ما از اقتدار خوبي برخورداريم. هرچند برخي رفتارها موجب شده تا بعضا وحدت ملي راستين و واقعي بهوجود نيايد. از اين رو است که به نظر مي رسد در کشور وحدت ملي خوبي حاکم نيست. از طرف ديگر مسائل سياسي کشور، درگير بيانگيزگي شده است. فعلا که دانشگاهها بسته است. اما هنگامي هم که باز هستند باز هم سوالات و مسائل سياسي در بين دانشگاهيان، آن چنان که بايد وجود ندارد. احزاب را نگاه کنيد. ما چند حزب درست و حسابي داريم که به فکر آينده و اداره کشور باشند؟ انگيزه سياسي بسيار پايين است. اگر سراغ امتحانات مدارس برويم، ميبينيم که در اين شرايط کرونايي کشور امتحانات مدارس و دانشگاهها ، همچنان برگزار ميشود. اين چطور ممکن ميشود؟ به هر حال ميخواهم بگويم درست است که به وحدت بين دولت و مجلس نيازمنديم اما الان با کنار هم نشستن و عکسهاي يادگاري گرفتن نميتوان کشور را نجات داد. اينها راهکارهايي براي نجات کشور نيستند. کشور الان به يک خيزش ملي راستين، واقعي و همگاني نياز دارد. کشور امروز به يک حرکت همهجانبه و خيزشي راستين نياز دارد. کشور به يک حرکت فوق العاده، قوي، فراگير و اميدآفرين نياز دارد. در اين شرايط، کشور به چه چيزي نياز دارد؟ کشور کسي را ميخواهد که اين خيزش اميدبخش فراگير همه جانبه و راستين را به انجام برساند. بايد بگرديم و ببينيم کسي را پيدا خواهيم کرد که به ميدان سياست وارد شود و بتواند اين کارها را انجام دهد و از پس اين مشکلات بر بيايد.
با اين اوصاف؛ دولت فعلي بايد چه اقداماتي انجام دهد؟
من معتقدم بايد با استفاده از يک حکم نظامي اين دولت را تا شش ماه ديگر تمديد کنند. ما الان 3 ماه بسيار مشکل در پيش رو داريم که در اين 90 روز ايران نميخواهد با ترامپ مذاکره کند. حالا اگر ترامپ راي نياورد، برود و بايدن به جايش بيايد، ممکن است معضلات کشور به نحوي و تا حدودي درست شود. اگر هم نشد که بايد تکليف روشن شود و به نوعي با ترامپ کنار بياييم و مذاکره کنيم. 90 روز بسيار سختي بر کشور حاکم است. هم از طريق داخلي که روحيه دولت تضعيف ميشود، حملات مخالفان دولت روز به روز افزايش پيدا ميکند و مجلس هم نميتواند کاري انجام دهد و اميد اصولگراها مدام کم ميشود. از طرف ديگر ممکن است تغييري شگرف در سياست خارجي ايران رخ دهد. بنابراين اين 90 روز را نبايد از دست داد و بايد تحولي ايجاد کرد. اما حتي اگر اين 3 ماه بسيار سخت را هم کنار بگذاريم، بعد از آن انتخابات خودمان باقي ميماند. پيشنهاد ميکنم که دولت کنوني شش ماه ديگر تمديد شود يا اينکه بيايند و براي اين که مردم اميد پيدا کنند، اقداماتي انجام دهند که مردم رغبت بيشتري براي حضور پاي صندوقهاي راي داشته باشند. مردم اگر ببينند که همچنان مانند انتخاباتهاي پيشين، قرار است چند نفر به صحنه بيايند تا يک رقابت نيم بندي را هم انجام دهند، بر يأس مردم افزوده ميشود.
راهکار شما در اين مورد چيست؟
چاره اين است که صريحا به مردم، احزاب و تشکلهاي سياسي اعلام شود که انتخاباتي مانند سال 76 بين رئيس دولت اصلاحات و ناطق نوري برگزار شد، قرار است که برگزار شود. اگر اين پيام در جامعه منعکس شود، مردم با همه اين کاستيها، کمبودها و مشکلات، ميگويند ميخواهيم يک انتخابات رقابتي واقعي برگزار شود و در اين صورت است که دلار روند صعودي اش را از دست خواهد داد و بر آن تاثير خواهد گذاشت. در سايه يک انتخابات رقابتي و آمدن کانديداهاي قوي و انتخاب يک کانديداي واقعي است که منجر به تحولات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي خواهد شد. آنهايي هم که تاکنون اجناسي را احتکار کردهاند، جنسهايشان را در اختيار بازار بگذارند، بازار رونق پيدا خواهد کرد و اقتصاد روند صعودي پيدا خواهد کرد و خود به خود گرانيها کمتر و ارزانيها بيشتر خواهد شد. دولت و رئيسجمهور بعدي هم که ميآيد بايد سياست خارجي کشور را قوي کند و از امکانات موجود بينالمللي براي سرمايهگذاري و ايجاد و کار و تلاش در کشور استفاده کند.
فکر ميکنيد تکرار چهرههايي مانند رئيس دولت اصلاحات، دلسردي مردم را از انتخابات از بين ميبرد و باعث بيشتر شدن اقبالشان به سمت صندوقهاي راي ميشود؟
به نظرم ميآيد که در گفت و گوهايي که بين مردم ميشود، آنها هنوز به رئيس دولت اصلاحات اميدوار هستند و از او به نيکي ياد مي کنند اما من ميگويم که به جز ايشان سرمايههايي در کشور وجود دارد که اگر انتخابات حداکثري در کشور برگزار شود و کسي از بابت رد صلاحيت نگران نباشد، آن افراد و افرادي مثل رئيس دولت اصلاحات يا ناطق نوريها و بزرگهاي ديگر به ميدان ميآيند. اگر احزاب بيايند و کانديداهاي قوي را شناسايي کنند، ميتوانند بسياري از جوانان مقتدر و مدبر را پيدا کنند. اجازه بدهند کساني که توان دارند و در ديگر پستهاي مديريتي سابقه درخشاني داشتند، روي کار بيايند. لازم نيست که حتما رئيس دولت اصلاحات خودش مستقيما وارد عمل شود. بزرگان ميتوانند اين کانديداها را به مردم معرفي کنند و پشتشان بايستند.
نظر شما در مورد حضور يک شخصيت نظامي براي رياستجمهوري چيست؟
نظاميها عادت کردهاند که سياسي نباشند. اصولش هم همين است. يک نظامي که سياسي نيست، چطور ميتواند با تشکلهاي سياسي و احزاب، ارتباط برقرار کند. در کشوري که ميخواهد انتخاباتي رقابتي داشته باشد، بايد عملکرد حزبي در کشور حاکم شود و اين احزاب باشند که در صحنه حضور دارند. يک رئيسجمهور نظامي نميتواند بهزودي با احزاب تعامل داشته باشد و با آنها کار کند. البته اگر فردي نظامي بخواهد بر مسند رياست جمهوري بنشيند، مردم بايد راي بدهند. پس کدام نظامي را بايد به مردم معرفي کنيم؟ از بين نظاميها، چهرهاي شاخص و عملگرا و کسي که همهجانبه در مسائل حضور داشته باشد، سراغ داريم. اگر يک نظامي بيايد، بعد هم موفق نشود، شرايط بدي را براي کشور خواهد داشت.