نشاط و شور سیاسی مردم در هر جامعهای و برای ارکان حاکمیت یک کشور اولویت و دغدغه اصلی محسوب می شود اما آنطور که پیداست مشارکت حداقلی مردم در انتخابات اخیر نتوانسته آنطور که باید هشدار دهد و پیام نارضایتی بخشی از جامعه را به مسئولین منتقل کند. در واقع مشارکت سیاسی مردم در سرنوشت کشور و تلاش آنها برای تاثیرگذاری و نهایتا حضور مردم پای صندوقهای رای نوعی رسمیت بخشی و رضایتمندی افکار عمومی نسبت به سیاستهای کلی را مطرح میکند و عدم مشارکت مردم هم خلاف آن را. در همین راستا احیای این سرمایه اجتماعی در شرایط فعلی از مهمترین موضوعات کشور است. در این رابطه مرتضی مبلغ با به گفتوگو پرداخته که در ادامه می خوانید.
به گزارش روز نو :برخي در رابطه با مشارکت حداقلي مردم در انتخابات اخير ابراز رضايتمندي کردند و اين پديده را پلي براي موفقيت در انتخابات ميپندارند. تبعات مشارکت حداقلي و ادامه اين روش را چگونه پيشبيني ميکنيد؟
برخي جريانات در کشور هستند بهخصوص طيف اصولگرا و تندروهاي اين جريان و تبعات آنها که متاسفانه به اين نتيجه رسيدهاند که اگر مشارکت حداقلي باشد پيروزي آنها تضمين شده خواهد بود و با پشتوانه نظارت استصوابي وارد عمل ميشوند وقتي به اين منافع جناحي فکر شود منافع ملي فراموش ميشود و پيش خود فکر ميکنند اگر مردم کم مشارکت کنند هيچاشکالي پيش نميآيد و توجيه ميکنند و پيروزي خود را تضمين ميکنند.
*چه راهکاري را مناسب ميدانيد؟
بزرگترين مساله و راهبرد نظام و دستگاههاي کشور بايد اين باشد که نشاط و شور سياسي مردم و حضور و مشارکت حداکثري مردم اتفاق بيفتد هر بار ما با کاهش مشارکت روبهرو ميشويم اين علامت خطر و چراغ قرمز پررنگي است که بايد براي همه مطرح شود. نه اينکه برخي از اين اتفاق خوشحال شوند و بخاطر پيروزي خود از اين وضعيت راضي باشند. ما با اين وضعيت روبهرو هستيم متاسفانه برخي منافع جناحي و گروهي را ترجيح ميدهند و کاهش مشارکت مردم براي آنها مهم نيست اين چراغ خطر بزرگ مشاهده نميشود و به راحتي از آن رد مي شوند.
اگر همچنان در کشور و با توجه به نزديکي به انتخابات 1400 احياي سرمايه اجتماعي صورت نگيرد ما را با چه پيامدهايي روبهرو خواهد کرد؟
مساله بسيار روشن است، بزرگترين پشتوانه نظام و تضمينکننده تداوم و اقتدار نظام پشتوانه حضور و مشارکت حداکثري مردم است. نظامي که پشتوانه مردمي گسترده و عميقي داشته باشد به همان مقدار توانمندي و بقاي بيشتري خواهد داشت. وقتي يأس بر مردم غلبه پيدا کند و سرخورده شوند و حضور آنها در صحنه ها کمرنگ شود به همان نسبت شاهد شکاف عميقي بين حاکميت و جامعه و مردم ميشويم و سرمايه اجتماعي افت پيدا ميکند و حاکميت به همان نسبت از پشتوانه هاي خود محروم ميشود اين بزرگترين خطر براي حاکميت و براي جامعه و کشور است اين چيزي نيست که بتوان به سادگي از آن عبور کرد. برخي توجيه ميکنند و ميگويند برخي کشورها مشارکت حداقلي دارند و به اين صورت سر خود را زير برف ميکنند و به اين طريق ميخواهند از اين خطر بزرگ عبور کنند. چيزي مهمتر از اين موضوع نيست همه بايد به علل و عوامل سرخوردگي مردم و ريشههاي بوجود آمدن نارضايتيها بپردازند و با تغيير در رويکرد و تغيير در سياستهاي نادرست و اتخاذ راهبرد ها و سياستهاي کارساز و مدبرانه و با گشايش در امور مردم سعي کنند از اين موضوع به شکل درستي عبور کنند و مجددا شور و نشاط سياسي و اجتماعي به جامعه برگردد. در کل بايد انتخاب اصلاحطلبان براي معرفي کانديداها در انتخابات آتي با دقتي بالا صورت بگيرد.
با اين حال کاهش سرمايه اجتماعي در جريان اصلاحات بيشتر به چشم مي آيد. چگونه ميتوان تا انتخابات 1400 اين وضعيت را بهبود بخشيد؟
وقتي شکافي در کشور بوجود ميآيد همه آسيب ميبينند وقتي مردم نارضايتي پيدا ميکنند و سرمايه اجتماعي افول پيدا ميکند تمامي کشور و تمام جريانات سياسي و حتي خود مردم آسيب ميبينند و مشکل بازتاب گستردهاي دارد و شرايطي ايجاد ميشود که نميتوان کسي را مقصر واحد دانست. چهرههاي توانمند شناخته شده و شناخته نشدهاي بين اصلاحطلبان وجود دارد که همه آنها در مقاطعي در عرصههاي عيني و عملي حضور داشتند و عملکرد آنها براي مردم مشخص است. نمونه کاملي به دوران رئيس دولت اصلاحات برميگردد و رويکرد اصلاحات در قوه مجريه کشور کاملا مشخص است. به شهادت دوست و دشمن و با بررسي آمارهاي موجود اين دوران بهترين دوران سياسي بعد از انقلاب بود. مديران آن زمان هنوز هم در کشور هستند.
آقاي روحاني ميتواند با عملکرد خاص اعتماد از دست رفته مردم را در اين زمان باقيمانده بازگرداند؟
در اين شرايط فوقالعاده سخت است و نميتوان توسط يک جريان و يک قوه اعتماد را برگرداند. چون در بسياري از مراحل بين قوا اختلاف نظر وجود دارد. جريانهاي مختلفي از بيتالمال ارتزاق ميکنند و در مقابله با دولت هستند و عليه دولت جوسازي ميکنند. دولت نيز روندي ديگر در پيش دارد. هر کدام از قوا راهي ميرود و انسجام پايدار بين قوا وجود ندارد. سازوکارهايي که تعريف ميشود کارآمدي لازم را ندارد و منجر به اجماع پايدار در نحوه برونرفت از چالشها نخواهد شد. از طرف ديگر فشارهاي گستردهاي از خارج به کشور وارد ميشود و اين فشارها عمدتا متوجه دولت ميشود که مجري امور کشور است. کار در اين وضعيت فوقالعاده سخت است مگر اينکه جريانها و مقامات مختلف در درون حاکميت بپذيرند که هر کدام خطاهايي داشتند و در برخي از سياست ها تجديدنظر کنند. آن سياستها منجر به ايجاد مشکل شده است حداقل در بخشهايي که به درون حاکميت مرتبط است بايد اصلاحاتي داشت و تجديدنظر کرد و به هشدارها و تذکرات دلسوزان کشور توجه کرد. همچنين با عنايت به نقطه نظرات انديشمندان و کارشناسان و صاحبنظران و کساني که تجارب ارزندهاي در کشور دارند نظر اين طيف را بگيرند و بر اساس اين نظرات عالمانه سياستهاي جديدي در مناسبات بين قوا شکل بگيرد و راهبردها و سياستهايي که حاکميت بايد براي برون رفت از اين وضعيت اتخاذ کند اجرا شود و مردم باور کنند که اتفاقات مثبتي رخ ميدهد و رويکردهاي سازندهاي شکل ميگيرد و با مشارکت مردم سرمايه اجتماعي ارتقا پيدا ميکند.
براي اينکه رئيسجمهور آينده بتواند موفق عمل کند گشايشهايي لازم است تحول در روابط بينالملل از اصليترين آنهاست. اصلاح طلببودن يا اصولگرايي رئيسجمهور آينده در اين مورد با سياستهاي فعلي چه تفاوت عملکردي ايجاد خواهد کرد؟
مسلم است که مديران مختلف ميتوانند کاراييهاي متفاوتي داشته باشند مديران توانمند و مجرب و دلسوز کشور و مردم عملکرد بهتري از خود نشان ميدهند و اين قابل کتمان نيست مسلما اگر وزير و مدير کل با جرات و شهامت باشند در هر شرايطي کار بهتري ارائه ميدهند. ولي مسائل کشور فوق اين موضوع است و يکي از مسائل مربوط به مديريت کشور اين مورد است. عمده مسائل کشور به عدم وجود يکپارچگي و يکدستي در درون حاکميت بر ميگردد ما شاهد يک دستي سازندهاي درون حاکميت نيستيم. درون حاکميت تفکر واحدي وجود ندارد و همه تفکر خود را اجرا ميکنند و تعارض در اين رويکردها خنثيکننده حرکتهاي مفيد است و موجب ميشود کار پيش نرود. متاسفانه در کشور در اکثر زمينه ها در مقابل دستگاههاي رسمي کشور دستگاههاي موازي شکل گرفته است که در نقطه مقابل و يا متفاوت با دستگاههاي رسمي کشور کار مي کنند. در قوه مقننه نيز همين اتفاق رخ داده است و قانونگذاري در جاهاي ديگري صورت ميگيرد و کار در خيلي جاها پيش نمي رود. ما امروز صدا و سيماي ملي داريم که ملي پيش نميرود و يا خبرگزاريهاي عظيمي که منتصب به جريانهايي هستند و بعضا آنچنان افراطي عمل مي کنند که نميتوان فهميد اين صدا از داخل کشور است يا از مخالفين کشور مشکل اساسي ما اين است. تا زماني که اين حل نشود مشکلات ما ادامه پيدا خواهد کرد و تشديد خواهد شد مهمترين کار و واجبتر از نان شب اين است که برخي جريانها در عملکرد خود بازنگري کنند و خطاهاي خود را در گذشته بپذيرند. هيچکسي نبايد خود را از اشتباه مبرا بداند و تاييد شود اتفاقاتي که رخ داده محصول اشتباهات ما در گذشته بودند، ولي نتيجه اين اشتباهات به همه برميگردد بايد از طريق گفتوگو و بررسي و استفاده از نظر صاحبنظران و کارشناسان ارزشمند کشور در سياستهاي ناکارآمد و غلط تجديدنظر کنند و اجماعي پايدار بر سر نحوه اداره کشور شکل بگيرد چالشهاي اساسي کشور بررسي شود و نحوه برون رفت از آنها تصميمگيري شود و سپس همه طبق قوانين تدوين شده عمل کنند اگر اين اتفاق رخ بدهد به سرعت شاهد گشايش در جامعه خواهيم بود و مردم احساس خواهند کرد تحولات سازندهاي رخ داده است. در غير اين صورت مشکلات ما ادامه خواهد داشت.
يکي از شکوفاترين دورههاي ايران از نظر مسائل سياسي و اجتماعي و اقتصادي دولت اصلاحات بوده است، ويژگي اين دوره چيست که هنوز هم بهعنوان يکي از بهترين دولتها ياد ميشود؟
کشور در آن دوره در حوزه ارتباطات خارجي و سياست خارجه در اوج عزتمندي بود و همه مردم در حافظه تاريخي خود شرايط آن دوران را حفظ کردهاند و همه مردم امروز آرزوي آن روزها را دارند. در کشورهاي خارجي از رئيسجمهور کشور استقبال عظيمي ميشد و در دعوت از رئيس دولت ايران به کشورهاي پيشرفته رقابتي در جريان بود. بهدليل تدبيري که در سياست خارجي بود و بهدليل سياستهاي تعاملي و سياستهايي که منجر به کاهش خصومتها بود و باعث روابط سازنده بين کشورها شد. سياستها در آن زمان هيجاني و ماجراجويانه نبود و کاملا تعاملي بود و ارتباطات سازندهاي ايجاد شده بود و منافع ايران در ساير کشورها حفظ ميشد و جريان مقاومت تقويت شده بود. از طرفي عزت ايران نيز حفظ شده بود و مناسبات سازندهاي در جريان بود. اقتصاد پويايي شکل گرفته بود شاهد سرمايهگذاري در منطقه عسلويه بوديم که به تمدن صنعتي در آن منطقه منجر شد. بسياري از شرکتهاي ايراني توانستند در کنار جذب اين سرمايه هاي خارجي توانمند شوند. در داخل نيز حقوق اساسي مردم رعايت ميشد و با نگاههاي امنيتي مبارزه شد چنانکه در قتلهاي زنجيرهاي ديدم که دولت محکم ايستاد و اجازه نداد نگاههاي امنيتي ادامه پيدا کند و با حذف و برخوردهاي شديد اهداف خود را دنبال کند. نگاه به جامعه در راستاي عمل به حقوق مردم بود و مردم حس ميکردند دولت در خدمت مردم و کشور است. در آن زمان با وجود کارشکنيهاي فراوان و بحرانسازيها تلاش زيادي صورت ميگرفت چون مردم ميديدند که دولت با تمام قدرت از حقوق آنها دفاع ميکند لذا اعتماد ميکردند. بحث خودي و غيرخودي کنار گذاشته شده بود و شعار ايران براي همه ايرانيان گفتمان غالب روز بود. در سياست فرهنگي گشايشي شد و هنرمندان و نويسندگان و شعرا احساس امنيت ميکردند. چون رويکردها سازنده و گشايش بخش و منطقي بود با حفظ عزت نظام و مردم و رعايت خطوط قرمز واقعي نه خطوط قرمز ساختگي که توسط ديدگاههاي متسلب ايجاد ميشوند به اصول و قوانين عمل ميشد. مردم زندگي طبيعي داشتند و حتي بحرانهايي که سيستم افراطي کشور ايجاد ميکرد مورد تحمل مردم واقع ميشد و مردم با رضايت به زندگي خود ادامه ميدادند.
کشور در دوره اصلاحات در حوزه ارتباطات خارجي و سياست خارجه در اوج عزتمندي بود و همه مردم در حافظه تاريخي خود شرايط آن دوران را حفظ کردهاند و همه مردم امروز آرزوي آن روزها را دارند. در کشورهاي خارجي از رئيسجمهور کشور استقبال عظيمي ميشد و در دعوت از رئيس دولت ايران به کشورهاي پيشرفته رقابتي در جريان بود. بهدليل تدبيري که در سياست خارجي بود و بهدليل سياستهاي تعاملي و سياست هايي که منجر به کاهش خصومتها بود و باعث روابط سازنده بين کشورها شد. سياستها در آن زمان هيجاني و ماجراجويانه نبود و کاملا تعاملي بود و ارتباطات سازندهاي ايجاد شده بود.