دلیل ترس اصولگرایان از تئوریسین اصلاحات
يک روز مدعي ميشوند که حجاريان و فرزندش اقدام به واردات گندم به کشور ميکنند و روز ديگر براي خودشان داستانسرايي ميکنند که حجاريان برنامهها و استراتژهاي اصلاحطلبان را مردود اعلام کرده است. اين اقدام اصولگرايان دلواپس نشان از هراس آنها دارد؛ هراس از برنامهريزي انتخاباتي اصلاحطلبان براي انتخابات 1400 که حجاريان بهعنوان تئوريسين اصلاحات نقش پررنگي در تدوين اين برنامهها دارد. البته اصولگرايان دلواپس هدف ديگري را هم دنبال ميکنند و آن هم انگ زدن به اصلاحطلباني مانند حجاريان براي القاي صلاحيت نداشتن اين جريان براي جلوس بر کرسي رياستجمهوري است.
به گزارش روز نو :خبرگزاري تسنيم در مطلبي که بهزعم خودش تحليل يادداشت حجاريان است نوشته که: «جناب حجاريان تلويحا اذعان کرده است که جمهوري اسلامي تحت فشار عقبنشيني نميکند. اگرچه عصبانيت از اين مساله در متن ايشان چندان پنهان نيست، اما به هرحال او تاکيد ميکند که پروژه فشار به حاکميت در داخل با عناويني مانند «فشار از پايين و چانهزني از بالا» موفق نيست و عمل نميکند! اصلاحطلبان از حدود يکسال پيش از انتخابات 98 تا همين دوره اخير تصور ميکردند اگر صورتمساله را از «فرآورده انتخابات» و ايدههاي حکمراني نامزدها به اصل و «فرآيند انتخابات» تغيير دهند، اولا اتحاد-ائتلافشان با دولت آقاي روحاني و مجلس دهم و ظرفيت منفي بالايشان به اين جهت را در عرصه اجتماعي به تعليق خواهند برد و ثانيا امتيازات سياسي مهمي را به سود خود به حاکميت تحميل و سيستم را مجبور به عقبنشينيهاي راهبردي خواهند کرد!» آنچه اين رسانه دلواپس منتشر کرده کوچکترين نزديکي با مواضع حجاريان و تمام اصلاحطلبان ندارد بلکه زاييده ذهن سياسي دلواپسان است و بس. کمبهرهترين فرد از سواد سياسي بهخوبي معناي «فشار از پايين و چانهزني از بالا» را درک ميکند و معترف است که جريان اصلاحات از اين روش براي فشار به بخشي از نهادهاي موثر انتخاباتي استفاده نميکند بلکه عزم خود را جزم کرده تا تلاشش را معطوف به افزايش مشارکت مردم در انتخابات کند که در راستاي تامين مصالح و منافع ملي کشور است؛ بنابراين در چنين شرايطي فشار از پايين و چانهزني از بالا بر اساس تفسيري که اصولگرايان دارند غلط است. از سوي ديگر، اين جمله که «پس از انتخابات و کاهش مشارکت در انتخابات 98 نيز تمام تلاش در اين جريان بر آن قرار گرفت که تفسير اين کاهش به سود همان تز و ايده فشار به حاکميت باشد.» تنها به مثابه اعتراف به سياسيکاري در عين ناآگاهي است. نوشتن اين سطور در خبرگزاري دلواپس نشان از آن دارد که اين جريان از شرکت گسترده مردم در انتخابات 1400 واهمه دارد چراکه بارها تجربه ثابت کرده است که اصلاحطلبان پيروز انتخاباتي هستند که درصد مشارکت مردم زياد بوده است.
نظرسنجي سازي دراتاق تاريک
نکته قابل تامل آنجاست که اصولگرايان تا پيش از اين مدعي بودند عدم شرکت اصلاح طلبان در انتخابات مجلس 98 سبب کاهش مشارکت شده و اصلاح طلبان را به همين دليل مواخذه مي کردند اما انتخابات سال 1400 براي تعيين سيزدهمين رئيس جمهور است پس بايد نوک پيکان هجمه را به سمت پاستور بگيرند و اين بار چنين مدعي شود:« نتايج برخي نظرسنجيهاي پيشيني و حتي پسيني در انتخابات 98 نيز نشان ميداد که بخش مهمي از کاهش مشارکت نه در لبيک گويي به اصلاحطلبان که در اعتراض به عملکرد دولت و مجلس همسو با اصلاحطلبان صورت گرفته است!» اين جريان به منبع نظرسنجي ها و جامعه هدف آن اشاره ندارد بلکه ظاهرا در جلسات خودشان به نظرسنجي ساختگي پرداخته اند تا بر اساس آن بتوانند تحليل دلخواه خود را داشته باشند.
ناراحتي از حرکت اصلاح طلبان در مسير مصالح ملي
حجاريان در بخشي از ياداشت خود آورده است: «قائلان به پروژه اصلاحات بايد تلاش کنند ضمن آنکه پايي در ميان مردم دارند، پايي درون قدرت باز کنند. اگر نتوانستند، لااقل بر بخشهايي از بلوک قدرت تأثير بگذارند؛ بخشهايي از قدرت که به دورنماي منافع ملي وفادارتر هستند و حاضرند صداي اصلي اصلاحطلبان را در سطوح بالا –که تصميمسازي در آن اتفاق ميافتد- رِله کنند» آنچه حجاريان نوشت مصداق بازر سياستگذاري هوشمندانه است. او بر خلاف ميل دلواپسان به عدم شرکت در انتخابات اشاره نکرده بلکه تاکيدش بر همراهي با مردم است و سپس از تلاش براي حضور در قدرت مي گويد که باز هم بر خلاف ميل اصولگرايان دلواپس به برنامه پس از عدم حضور در قدرت اشاره کرده که همان نقش آفريني چهره هاي تاثيرگذار در جريان قدرت است. اين استراتژي به معناي تعامل با طرف پيروز در انتخابات و استفاده از نيروهاي توانمند اين جريان است که به افزايش آرامش در جامعه و پيشرفت کشور کمک ميکند.
هراس از مذاکره اصلاح طلبان با حاکميت!
در نهايت مشخص است که دلواپسان از نامه موسوي خوئينيها نگران هستند که اگر اينگونه نبود، نمي نوشتند:« آقاي حجاريان در نوشتار خود اگرچه به اصلاحطلبان توصيه کرده که با حاکميت مذاکره کنند، اما بلافاصله انذار داده که اولاً بايد با بياني منطقي و مبتني بر دادههاي کارشناسي مسائل را موشکافي کنند و ثانياً چنين مذاکراتي از سنخ نامههاي سرگشاده نخواهد بود!به نظر ميرسد نتيجه معکوس نامه آقايموسوي خوئينيها در جناح اصلاحات، بار ديگر به برخي از اصلاحطلبان گوشزد کرده که راديکاليسم نه تنها به لحـاظ اخلاقي و منطقي، نامطلوب است بلــکه گــرهـي نيز از انسـداد اصـلاحطلبان نميگـشايد، بلکه آن را مضاعف ميکند.»