
«بازسازی سرمايه اجتماعی» را اصلاحطلبان بهتر درک میكنند
کمتر از یک سال دیگر تا انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ باقی مانده و گروههای سیاسی از هم اکنون کار خود را برای انتخاب کاندیداهای احتمالی برای حضور پر قدرت در انتخابات شروع کردهاند. هر چند که بالاخره در پی جلساتی مکرر و گفت و گوهای طولانی به نامزد اصلی خود خواهند رسید و وی را به جامعه نیز معرفی خواهند کرد. اما در این میان کار اصلاحطلبان سختتر خواهد بود زیرا طی ائتلافی که با حسن روحانی داشتند، خیلی از معادلات به هم ریخت و نتیجه این ائتلاف نیز چیزی جز نا امیدی و بی اعتمادی مردم به اصلاحطلبان نبود. این در حالی است که اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو برنامههای مهم تری دارند و قطعا برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده ابتدا باید به بازیابی سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی از دست رفته بپردازند. برای بررسی نحوه تعامل اصلاحطلبان با دولت، تاثیر عملکرد دولت بر ریزش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان و انتخابات ۱۴۰۰ با غلامرضا ظریفیان معاون وزیر علوم در دولت اصلاحات و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفت و گو پرداخته است که میخوانید.
انتخاباتهاي سال 92 و 96، بيشتر تحت نظارت مرحوم آيتا... هاشمي و رئيس دولت اصلاحات انجام شد؛ اکنون با تغيير شرايط انتخابات به چه صورت پيش خواهد رفت؟
به گزارش روز نو :اصلاحطلبان براي انتخابات تشکيلاتي حزبي دارند که يکي از آنها شوراي هماهنگي احزاب اصلاحطلب و ديگري شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان است. شوراي هماهنگي احزاب اصلاحطلب که همچنان فعاليت ميکند اما مسلما شوراي عالي دستخوش تغيير خواهد شد. رئيس دولت اصلاحات نيز همچنان تاثير گذاري خود را در اين جريان دارد و هيچ اقدامي بدون نظر وي انجام نميگيرد. در رابطه با انتخابات 1400 هم بايد بگويم که اصلاحطلبها شرايط متفاوتي دارند. عملکردهاي دولت روحاني بر سرمايه اجتماعي اين جريان تاثير بسياري گذاشته است. چنانکه بخشي از اصلاحطلبان معتقدند بايد خود را از روحاني و دولتش جدا کنيم تا به پاي عملکرد ضعيف دولت در برخي حوزهها نسوزيم. با اين حال به نظرم اصلاحطلبان در خصوص معرفي يک کانديداي تمام عيار همچنان با مشکل رو به رو باشند. البته بحث ردصلاحيت نامزدهاي اصلاحطلب نيز امر ديگري است که اصلاحطلبان در انتخابات پيش رو با آن روبهرو خواهند بود. اگر وضعيت به همين منوال ادامه پيدا کند شرايط آنها بسيار سخت خواهد شد.
اساسا با توجه به شرايط و موقعيت اصلاحطلبان توانايي انتخاب و ارائه کانديدا را خواهند داشت؟
اصلاحطلبان در ابتدا بايد در مورد اينکه چطور و به چه صورت در انتخابات حضور داشته باشند گفت و گو کنند. بايد جايگزينهايي را براي شوراي عالي سياستگذاري در نظر بگيرند. در واقع بايد ببينند با چه ساز و کار و با چه چينشي بايد حضور پيدا کنند. تفکر عام اصلاحطلبي همچنان بر اين باور است که اصلاح جامعه را بايد در عرصه سياست جست و جو کرد. از طرفي برخي از اصلاحطلبان بر اين باورند که چون اين عرصه، عرصه فراخي نيست و گشايشي براي ما صورت نميگيرد، بايد عرصه اصلاحطلبي را به سمت اصلاحطلبي جامعه محور برد. احزاب N.G.OåÇ Èå ÓãÊ ÇÑÇÆå ÑÇå Íá ÈÑÇí Íá ãÓÇÆá ÌÇãÚå ÑÝÊåÇäÏ. ãä Ý˜Ñ ãí˜äã ÌÑíÇä ÇÕáÇÍØáÈí ÈÇ Âä ˜å ÈÇ ˜ÇåÔ ÓÑãÇíå ÇÌÊãÇÚí Ñæ Èå Ñæ ÔÏå ÇÓÊ æáí åãäÇä ÒäÏå ÇÓÊ æ ãÇ ÑÇåí ÌÒ ÇÕáÇÍ ÇãæÑ äÏÇÑíã. ØÈíÚÊÇ ÇÕáÇÍØáÈÇä ÈÇíÏ ÎæÏÔÇä ÑÇ ÈÇ ÔÑÇíØ ÌÇãÚå æÝÞ ÏÇÏå æ ÎæÏÔÇä ÑÇ ÈÇ ÊæÌå Èå ÔÑÇíØ ííÏåÇí ˜å ÏÇÑäÏ ÂãÇÏå ˜ääÏ. ÈÇíÏ ÝÊ æ æí ÏÑæä ÌÑíÇäí ÏÑ ÌÈåå ÇÕáÇÍÇÊ ÕæÑÊ íÑÏ æ ÈÈíääÏ ˜å ÈÇ å Ñæí˜ÑÏí ãíÊæÇääÏ æÇÑÏ ÚÑÕå ÇäÊÎÇÈÇÊ ÔæäÏ.
اگر شرايط براي معرفي کانديداي شناسنامهدار و با هويت اصلاح طلبي فراهم نشود؛ اصلاحطلبان دوباره به سمت ائتلاف خواهند رفت؟
بخش مهمي از سرنوشت ما اصلاحطلبها، با ائتلاف اصلاحطلبان با روحاني و تجربهاي در اين زمينه داشتيم رقم خورده و به همين دليل اکنون با اين مشکل در سطح جامعه مواجهيم. مساله ائتلاف يکي از موضوعات جدي و چالشبرانگيز اصلاحطلبان خواهد بود. اصلاحطلبها طيف گستردهاي هستند و طبيعتا در اين طيف گسترده احزاب رويکردهاي متفاوتي به انتخابات دارند. برخي معتقدند که نبايد در انتخابات وارد شد و برخي ميگويند بايد با توجه به شرايط روز تصميم گرفت. طبيعتا در اين دوره بحثهاي جديتري خواهد شد. اين که اصلاحطلبها چگونه تصميم ميگيرند الان جاي سوال است. اينکه آيا تصميمي مشترک خواهند گرفت يا شلاهد اختلاف در ميان طيفهاي مختلف اصلاحطلبي خواهيم بود که منتج به نتايج ديگري شود در گذشت زمان مشخص خواهد شد، البته طبيعي هم هست و اصلاحطلبان بايد کلي گفت و گو کنند تا با توجه به شرايط پيش آمده بتوانند تصميم درستي بگيرند.
حضور مشروط در انتخابات به نفع اصلاحطلبان خواهد بود ؟
من ميگويم که در اين موضوع احتمالا ديدگاههاي مختلف و اختلافنظرهايي جدي در ميان طيفهاي مختلف اصلاحطلبي وجود دارد. نگاه برخي به انتخابات اينگونه است که در انتخابات حضور داشته باشيم و عدهاي هم معتقدندکه حضور نداشته باشم. يعني بعضيها ميگويند بايد با يک نماينده تمام عيار اصلاحطلب وارد صحنه انتخابات شويم اما عدهاي به جهت شرايط موجود و عدم اجازه به اصلاحطلبان براي حضور فعال در انتخابات مطرح ميکنند که اصلاح طلبي بايد به سمت جامعه محوري حرکت کند. ممکن است اين رويکردها در انتخابات 1400 به صورت پررنگتر از گذشته در ميان اصلاحطلبان نمايان گردد.
دولت آينده بايد در بحث مبارزه با فساد چطور عمل کند و چه عملکردهايي در اين دولت وجود نداشته که بايد دولت بعدي بدان عمل کند؟
مشکلي که الان در کشور عيان است، مشکل ساختار-کارگزار است. قطعا برخي ساختارها بايد به کل تغيير پيدا کند. اگر دولت بعدي چنين توانايي داشته باشد، بايد بداند که در مورد حل مشکل فساد در جامعه بحثهاي زيادي شده است. يعني چه کساني که تخصص توسعهاي داشته و چه کساني که تخصص اقتصادي داشتند، بحثهاي زيادي در بحث مبارزه با فساد در ايران انجام دادهاند. در هر حال به نظر ميرسد که در نظام ما برخي ساختارها بايد تغييرات اساسي کند و در مورد خود قوانين هم بايد پالايشي صورت بگيرد و کارگزاران بايد در اين ساختارها تغييراتي ايجاد کنند. اگر فقط بخواهد به يک بخش آن توجه شود، يعني فقط بحث قضائي آن مطرح باشد، بايد برخي از آييننامهها پالايش شود يا صرفا برخي از ساختارها دستخوش تغيير شود. در کل به نظر ميرسد که هيچ يک از اينها نميتواند به تنهايي پاسخگو باشد و به حل مساله کمک کند. با توجه به تجربه زيادي که در اين چند سال اخير کسب کرديم، بايد بحثهاي جدي که توسط متخصصان ارائه ميشود را در مجموع همه اقدامات در نظر گرفت. يعني در واقع نگاه بنيادين مبارزه با فساد در دولت بعدي بايد اراده جدي و اساسي را هم طلب کند. در هر صورت در آن شرايط بحث حکمراني خوب، شفافيت، حضور جدي مردم و نظارت مردم و احزاب و انجمنهاي مختلف و سنديکاها و کارهاي بازبيني قوانين مدنظر قرار خواهد گرفت و اين مجموعه در کنار يکديگر معنا پيدا ميکند. صرفا با گماردن افراد پاکدست مساله حل نميشود و با تغييرات وضعي مشکلي مرتفع نخواهد شد. پس بستهاي لازم است که در آن تغييرات ساختاري و کارگزاري ديده شده باشد. دولتي که مورد اقبال مردم قرار ميگيرد بايد چنين عزمي داشته باشد که ميتوان نتيجه آن را در آينده مشاهده کرد.
برخي معتقدند که انتخابات آتي نيز مانند انتخابات مجلس حداقلي خواهد بود ؛ اساسا بايد چه اقداماتي صورت گيرد که شاهد مشارکت بيشتر مردم در انتخابات 1400 باشيم؟
من معتقدم بايد تا آنجا که ميتوانيم مساله اميد به آينده و مقتضيات سرمايه اجتماعي را جدي بگيريم. توجه به خواستههاي مردم در امور مختلف بايد جدي گرفته شود. نبايد از سرمايههاي نمادين جامعه که جامعه به آن نگاه مثبت دارد با نگاهي گذرا عبور کنيم.
با توجه به شرايط حاضر اقبال جامعه بيشتر به سمت اصلاحطلبان خواهد بود يا اصولگرايان؟
هر کدام از اينها به هر حال وزن خاص خودشان را دارند. وزن جريان اصلاحطلبي از جريان اصولگرايي هميشه بيشتر بوده اما اکنون اين جريان آسيب ديده است. اتفاقا برخي از اصولگرايان و کساني که تعلق جدي به نظام و وضعيت کشور دارند، بايد بدانند که کاهش سرمايه اصلاحطلبها در سبد جريان اصولگرا نخواهد رفت. بلکه در واقع اقبال مردم به انتخابات کاهش مييابد. اما به نظر من با همه آسيبهايي که اصلاحطلبان ديدند، در مجموع اقبال مردم به اصلاحطلبان بيشتر است. فقط بايد ديد که آيا شرايط لازم براي اين اقبال فراهم ميشود يا خير. ولي اگر روند فضاي سياسي به همين شکل الان باشد، به نظر ميرسد که اصولگراها فرصتهاي بيشتري براي انتخابات آينده رياست جمهوري خواهند داشت. به نظرم الان شرايط تعيين کنندهتر و مهمتر از اشخاصي است که مطرح ميشوند. من خودم بيشتر از شخص بر شرايط تکيه ميکنم. اگر آن شرايط فراهم نشود، به نظرم اصلاحطلبهاي مورد اقبال مردم و توانمند هم امکان آنکه بتوانند کاري از پيش ببرند را نخواهند داشت. بايد ديد که روندها چه فرصتها و شرايطي را ايجاد ميکنند که جامعه از شرايط کنوني به شرايط بهتري برود. اگر اين شرايط رخ ندهد، کساني که ميآيند، چه اصلاحطلب چه اصولگرا و چه ميانه رو، شرايط مناسبي نخواهند داشت.
اولويت اصلي و مهمترين چالش دولت آقاي روحاني در يک سال باقيمانده از عمر دولت دوازدهم چيست؟
اولويت اصلي اين دولت بايد سامان دادن به وضعيت اقتصادي باشد چون آقاي روحاني فرصتهايي در اين 7-8 سال داشته که فقط برخي را توانسته عملي کند و هنوز در تحقق ديگر مسائل مانده است. وعدههايي هم که داده بود تحقق پيدا نکرده، اما آنچه که اکنون جامعه را به شدت تحت تاثير قرار داده مسائل اقتصادي است.
پيگيري مطالبات مردم و حل مشکلات اقتصادي ميتواند باعث بازگشت سرمايه اجتماعي شود؟
مسائل منزلتي و بحثهاي سرمايه اجتماعي، بحثهايي در هم تنيده و پيچيده هستند. يک بخش آن قطعا مسائل محسوس اقتصادي است اما همه مشکلات در مسائل اقتصادي خلاصه نميشود. بحث اميد به آينده صرفا در مسائل اقتصادي خلاصه نميشود و اقدامات ديگري بايد صورت بگيرد. من فکر نميکنم به صرف اين اقدامات، مسائل مرتفع بشود. ممکن است اوضاع بهتر شود اما آقاي روحاني بايد بتواند در اين يک سال باقيمانده به گونهاي اقتصاد کشور را سامان دهد که ثبات اقتصادي ايجاد شده و نگرانيهاي جامعه تا حد زيادي مرتفع شود، اما به نظرم اين مساله احتمال پاييني دارد. به هر حال مسائل تحريمها همچنان به قدرت خود باقي و تاثيرات عميقي روي مشکلات اقتصادي گذاشته است. در عين حال، رقباي آقاي روحاني هم از اين فرصت حداکثر استفاده را براي ناکارآمد نشان دادن دولت ميکنند. من تصور نميکنم که معجزهاي رخ بدهد فقط امکان دارد شتابي که اين مسأله پيدا کرده کمتر شود.
برخي تحليلگران بر اين باورند که بعد از دوره آقاي هاشمي رفسنجاني، هر دولتي که سر کار آمده در دور دوم خودش با مشکلات و چالشهايي مواجه شده است. شما به اين معتقد هستيد که در دوره آقاي روحاني هم چنين مسألهاي وجود داشته است؟
اين موضوع در مورد دولت آقاي هاشمي هم صدق ميکند. يعني در دولت آقاي هاشمي هم اين اتفاق افتاده است. طبيعي است که دولتهاي هشت ساله در دور دوم دچار چالشهايي بشوند. در دور دوم معمولا فضاي کاهندهتري ايجاد ميشود. هر دولتي در مشکلاتي که برايش پيش ميآورند يا خودش در آن دخيل است، خطاهايش تجميع ميشود و جامعه آن خطاها را در جمع بيشتري ميبيند. رقبايش فرصت را مغتنم ميشمارند تا ضعفها و مشکلات آن دولت را بزرگنمايي کنند. برخي از اين سياهنماييها به دليل مساله انتخابات است. بياخلاقيها و بيانصافيها هم در سال منتهي به انتخابات گسترش پيدا ميکند. اتهامات، بزرگ کردن مسائل کوچک و کم اهميت جلوه دادن دستاوردهايي که آن دولت داشته است، همه انگيزههاي کارگزاران اصلي دولت هم براي فعاليت کاهش مييابد. معمولا دورههاي دوم روساي جمهوري، حالت کاهندهاي داشته و دولتها شرايط سختتري را سپري کردهاند.
با اين اوصاف شرايط دولت اول و دولت دوم آقاي روحاني را چطور ارزيابي ميکنيد؟
دور اول آقاي روحاني در مجموع دوره موفقي بود. بالاخره در دور دوم، آقاي روحاني توانست بعضي از وعده هايش را عملي و ثبات اقتصادي ايجاد کند. توانست برخي از مشکلات حاد بينالمللي را تا حدي مهار و سرمايه اجتماعي خوبي را فراهم کند. اما در دور دوم، هم به دليل ضعفهايي که در کابينهاش داشت و هم به دليل روي کار آمدن ترامپ و انسجامي که رقبايش پيدا کرده و از هر فرصتي استفاده کردند که عملکرد او را زير سوال ببرند، طبيعي است که دور دوم با دور اول به هيچ وجه قابل قياس نباشد. سرمايه اجتماعي دوره دوم و دوره اول آقاي روحاني اصلا قابل مقايسه نيست. چنانکه در اين رابطه سقوط آزاد رخ داد. البته اگر بيانصافيها را کنار بگذاريم، بايد ببينيم که دقيقا چه مشکلاتي براي اين دولت رخ داده است. در واقع اين دولت سعي کرده ديدگاههايي که داشت را محقق کند اما متاسفانه موفق نشد. بخشي از آن به ضعفهاي خودش و بخشي هم به مشکلاتي که داشت برميگردد. دست اين دولت براي هر چيزي باز نبود و طبيعتا هم در بحث سياست خارجي و هم در بخشهايي از مسائل داخلي، موانعي برايش ايجاد شد. به نظر ميرسد که آقاي روحاني در عين حالي که در بعضي موارد دولتش ضعيف عمل کرده، در بيشتر مواقع هم بدشناسيها به او روي آوردند. مثلا در مسائل اقتصادي، اقداماتي که آقاي روحاني انجام داد، کاري بسيار مهم است. اگر فهرستي از کارهاي دولت را بتوان نام برد ميتوان به سامان دادن مسائل ديوانسالاري اشاره کرد. يکي ديگر از کارهاي بزرگ آقاي روحاني افزايش متوسط دو سه ميليوني حقوق معلمان بود. به نظر من اين کارهايي که دولت انجام داد، فارغ از بدشانسيها و برخي فراز و فرودهاي اقتصادي، عملکردي مثبت را از او به ثبت رسانده است. هرچند وضعيت کشور در بحث مسائل اقتصادي و سرمايه اجتماعي خوب نيست، طبيعي است که رقبا تمام سعيشان را ميکنند که آنچه رخ داده را تماما به پاي دولت بگذارند. در حالي که آنچه رخ داده سهم دولت نيست و بيانصافي است که همه را به پاي دولت بنويسيم.