رئیسجمهور در ایران سپر بلای تمام مشکلات محسوب میشود، در صورتی که بر کسی پوشیده نیست رئیس دولت بهعنوان اولین مقام اجرائی کشور در بسیاری موارد تصمیمگیرنده نیست و این عدم تمرکز قدرت در برهههای مختلف زمانی آسیبزا بوده است. در حال حاضر در یکسال پایانی دولت روحانی و نزدیکی به انتخابات ۱۴۰۰ نوک پیکان نقدها سمت و سویی جدید گرفته و بحرانها علت بزرگی شده تا توقعات از رئیس جمهور بهعنوان علت همه مشکلات کمی پایین بیاید. در همین رابطه رسول منتجبنیا با به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
باتوجه به اتفاقات اخير درون مجلس، ارزيابي شما از عملکرد نمايندگان تا به امروز چيست؟
به گزارش روز نو :سوال از رئيسجمهور يا استيضاح طبق قانون اساسي بعد از بازنگري حق مجلس آخرين حربهاي است که نمايندگان ميتوانند براي کنترل رئيس جمهور يا دولت از آن استفاده کنند. اگر از ابزارهاي نظارتي و تذکر به رئيسجمهور يا وزرا، سوال از رئيسجمهور و وزرا يا استيضاح وزرا نتيجهاي به دست نيامد و رئيس جمهور زير بار هيچحرف حسابي نرفت در نهايت استيضاح مطرح ميشود. طرح عدم کفايت سياسي طبق قانون اساسي اختياري است که به نمايندگان مجلس داده شده است. اما همانطور که اشاره شد اين آخرين ابزار است. اکثريت نمايندگان اين دوره تازهکار هستند و تازه وارد مجلس شدهاند و تعدادي از آنها به تندروي و افراطيگري متهم هستند. آنها متهم به مخالفت و تضاد با دولت و رئيس جمهور هستند. رئيس مجلس نيز رسما رقيب رئيسجمهور بوده و مناظرههاي سال 96 خاطرهاي در ذهن مردم کشور است. بعد از کمتر از دو ماه از افتتاح مجلس، رفتن سراغ اين ابزار بسيار معنادار است و ميتواند سوال برانگيز باشد و به هيچوجه براي مردم قابل توجيه نيست و تنها توجيه اين است که اين آقايان ميخواهند انتقامگيري کنند و قصد تسويه حساب يا زمينهسازي براي 1400 را دارند. ولي اين در شأن نمايندگان مجلس نيست و انتظار ميرود نمايندگان به جاي پرداختن به اين مسائل به امور اساسي کشور بپردازند.
مواجهه نمايندگان در قبال دولت را چه ميزان سيـــاسي و چـه ميزان تخصصــي و عمــلکردي ميپنداريد؟
در سياسيبودن انگيزه اين طيف شکي نيست. اين گروه هنوز فرصت نکردهاند مشکلات را بررسي کنند و يا به رئيسجمهور تذکري بدهند. اين طيف بهتازگي وارد مجلس شده و بهدنبال جايگاه خود هستند. کميسيونها بهتازگي شکل گرفتهاند و اعتبارنامهها تصويب و يا رد شده است. اين رفتار هيچتوجيحي ندارد و نميتوان گفت از اين کار دغدغه مردم را در دل دارند. دغدغهها بدون ترديد سياسي است. قطعا اگر اين رفتارها ادامه پيدا کند بيش از ضربهزدن به دولت به مجلس ضربه خواهد زد. چون دولت آقاي روحاني عمري نهايتا يکساله دارد و قطعا مجلس در اين شرايط ضربه ميخورد. اين مجلس چهار سال ديگر با مردم در ارتباط خواهد بود و بايد جايگاهي مردمي داشته باشد. مجلس نبايد جايگاهي براي دعوا و تسويه حساب و کشمکشهاي اين چنيني باشد. اين مجلس که در روزهاي اول بهدنبال اين کارها رفته در پايان نيز نخواهد توانست ارتباط با مردم را حفظ و مشکلات مردم را حل کند. مقام معظم رهبري در جايي که حس کنند خطري براي نظام وجود دارد قطعا تذکر لازم را خواهند داد. ولي نبايد در گام اول از ايشان خرج کنيم، هرکسي بايد جايگاه خود را بشناسد و وظيفه خود را بداند. احترام امامزاده بايد توسط متولي حفظ شود. نمايندگان مجلس بايد حرمت و شأنيت مجلس را حفظ کنند.
با توجه به طيف نمايندگان اين دوره از مجلس شايد رئيسجمهور بعدي از اصولگرايان باشد و حتي برخي اين موضوع را بهتر ميدانند، چراکه اصولگرايان براي ناکارآمدي بهانه ديگري ندارند و نميتوانند عدم همراهي رئيسجمهور با مجلس را عنوان کنند؛ تحليل شما چيست؟
اگر نظر تعدادي از نمايندگان نگاه به 1400 باشد و با چنين نگاهي به اين کارها اقدام ميکنند واقعا بزرگترين ظلم به مردم است. نمايندهاي از مردم راي گرفته است تا به مردم خدمت کند ولي در اين جايگاه براي تبليغ خود يا هم حزبي خود فعاليت ميکند اين نشان ميدهد درد مردم ذرهاي در اين افراد تاثير ندارد و دغدغه مردم در ذهن اينها يافت نميشود. مردم متوجه چنين مسائلي ميشوند. عدهاي درصدد انتقام گرفتن از سال 96 هستند و عدهاي ديگر براي 1400 زمينهسازي ميکنند. اين بزرگترين جفا به مردم و کشور است. از طرفي اينکه مردم در 1400 چه ميکنند به عقيده من به رفتار کانديداهاي اصولگرا در مجلس مرتبط است. آنها بايد به کارهاي مردمي بپردازند، نشان بدهند که کارايي دارند و کارها را اداره و ارائه کنند. آنها امروز ذهنيتي براي مردم ساختهاند که نشان ميدهد اهل دعوا، کشمکش و انتقامگيري هستند. اگر اين طيف به فکر موفقيت در 1400 است بايد وارد صحنه بشود و کار ارائه کند. تنها راه موفقيت کار کردن براي مردم و دست برداشتن از مخالفتها و کارشکنيها است.
نقش اصلاحطلبان را در اين ميان چه ميدانيد؟ با توجه به حواشي اخير در جبهــه اصلاحات تغييرات در شوراي عالي را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
من جزو اولين کساني بودم که با شکلگيري شوراي عالي مخالف بودم. آنچه که امروز از جريان شوراي عالي و آثار و ثمرات اين شورا شاهديم همه در تذکرات من در سالهاي 93 و بعد از آن بود. من در مقدمه 96 اين تذکر را دادم آن سالها من در اعتماد ملي بودم و از اين طريق تذکر ميدادم. متاسفانه برخي از دوستان من به جاي پذيرفتن اين حرف حساب حملاتي شديد به من داشتند. حتي برنامهريزي شد و حزب اعتماد ملي را تا پاي انحلال بردند. به من ثابت شد مسائل و مشکلات از بيرون از حزب هدايت ميشود. دليل اين بود که من با مساله شوراي عالي به اين شکل به شدت مخالف بودم و اين را خلاف دموکراسي ميدانستم. به عقيده من اين قابل قبول نبود که مجموعهاي از شخصيتهاي حقيقي در کنار دبيران احزاب قرار بگيرند و بيشترين نقش را داشته باشند و احزاب را دنباله رو خود کنند و اصلاحطلبي مطيع و چشم و گوش بسته تصور شود. اين با روح اصلاحات و دموکراسي مغايرت دارد. ثمرات اين شورا تلخ بود .
با اين حساب چه ساز و کارهاي جايگزيني براي شوراي عالي داريد؟
راه اين است که همان جريان قبل از شوراي عالي يا شوراي هماهنگي احزاب را تقويت کنيم. بزرگان اصلاحطلب سه تا پنج نفر بايد نظارت، ارشاد و پدري کنند و هرگز در کار احزاب دخالتي نداشته باشند. بايد اجازه داد احزاب خود کار کنند و آنها حمايت و تقويت کنند. اگر طرح به اين صورت انجام ميشد قطعا اصلاحطلبي توفيق بيشتري داشت و ما به اين روز نميرسيديم. به عقيده من شوراي عالي جنازهاي غيرقابل احيا است. کساني که اين شورا را تاسيس کرده بودند امروز خود کنار کشيدهاند. امروز کسي نيست که بهطور مستدل براي بقاي آن دليل بياورد. بايد از اين مساله گذر کرد، راه ايجاد هماهنگي بين احزاب با نظارت و حمايت شخصيتهاي معتبر و محبوب اصلاحطلبي است. نبايد دخالت و اعمال نظري وجود داشته باشد فقط بايد پدري کرد و ارشاد داشت. اين شخصيتها که جايگاه محترمي دارند بايد از موقعيت خود به نفع کل اصلاحطلبان و جامعه استفاده کنند. قطعا رئيس دولت اصلاحات يکي از بهترينها هستند و موقعيت خوبي دارند.
اساسا اين امکان وجود دارد که مردم در سال 1400 براي فرار از برد يک کانديدا به شخصيتي اعتدالي راي بدهند؟
شرايط اضطراري يعني قرار گرفتن در وضعيتي که بايد بين بد و بدتر انتخاب کنند. ما نبايد اجازه بدهيم شرايط ما شرايط اضطراري باشد. بايد ديد در بين اصلاحطلبان چه کسي بهترين است و از جميع جهات نمره بالاتري کسب ميکند. بايد چنين فردي را براي 1400 مطرح کرد. بهنظر من ما زمان داريم و نبايد تا لحظات آخر صبر کنيم و بعد بگوييم ما ناچار شديم و بين بد و بدتر گزينه بد را انتخاب کرديم. اگر فرصت امروز را از دست بدهيم ناچارا وارد شرايط اضطراري ميشويم.
با توجه به آسيبي که کارنامه کاري آقاي روحاني به عقبه اصلاحطلبي وارد کرد آيا ميتوان شاهد اعتماد مجدد مردم به اين جريان بود؟
اگر مقدماتي که من عرض کردم فراهم شود چرا مردم ورود پيدا نکنند؟ مردم ما انسانهاي با شعوري هستند و به خوبي ميفهمند و درک ميکنند. اصلاحطلبان بايد به خود برگردند و سازماندهي متين، معقول و دموکراتيکي داشته باشند و براساس محتوا و مفهوم اصلاحطلبي باشد. بايد با مردم باشند و دغدغه مردم را داشته باشند و براي کانديدا شدن فردي واجد شرايط را از ميان خود مطرح کنند و برنامههاي خوبي ارائه کنند اگر چنين شود قطعا مردم رويکرد مثبت بيشتري نسبت به اصلاحطلبان پيدا ميکنند چون زمينه فراهم ميشود. نميتوان از امروز گفت چون در اسفند 98 اصولگرايان موفق بودند در 1400 نيز اصولگرايي پيروز خواهد شد. در 98 شرايط بهگونهاي چيده شد که اصلاحطلبي هيچتوفيقي به دست نياورد ولي مساله 1400 فرق ميکند و مقايسه کردن رياستجمهوري با انتخابات مجلس صحيح نيست. من عقيده دارم اگر اصلاح طلبان به درستي به اين نکات عمل کنند حتي ميتوانند مردم را بيش از گذشته وارد صحنه کنند و نيازينيست به سمت کانديداي نيابتي بروند و بعد نتوانند جوابگو باشند. به هر حال ما بايد پاسخگوي مردم باشيم. مردم ميگويند ما به شما اعتماد کرديم و شما بايد پاسخگو باشيد از اين نظر ما امروز نميتوانيم عملکرد دولت را بهطور 100درصد قبول کنيم ولي بايد پاسخگوي اعتماد مردم باشيم.
يــکي از مشـــکلات دولــتآقاي روحانيتاثيــرپذيري از سنـــگاندازي قدرتهاي پنهان و نيروهاي راديکال بود؛ آيا يکي از قدمهاي موفقيت دولتها شناسايي و جلوگيري از اعمال نفوذ اين قدرتها نيست؟
اگر اين استدلال را بپذيريم اصلاحطلبان بايد از حکومت خارج شوند چون قدرتهاي پنهاني تعيينکننده هستند. ولي اين استدلال قابل قبول نيست و برخلاف قانون اساسي و برخلاف مصالح نظام و کشور است. اصلاحطلبان بخش عظيمي از جامعه را تشکيل ميدهند، اين استدلال نميتواند مانع از فعاليت اين طيف شود. بهنظر من ما نبايد انتظارات مردم را از ابتدا به اندازهاي بالا ببريم که مردم فکر کنند دولت در اين کشور همه کاره است و بسياري از مسائل در اختيار دولت است. يکي از مشکلات آقاي روحاني اين بود که کليد بزرگي در دست گرفت و انتظارات مردم بالا رفت و گفتند ديگر تمام شد. زندانيانآزاد ميشوند، فضا باز ميشود، مشکلات اقتصادي حل گشته و... شايد رئيس جمهور فکر ميکرد ميتواند اين مسائل و مشکلات را حل کند. ولي بهنظر من بايد از همين امروز با مردم صحبت کرد و درصد قانوني اختيارات دولت را براي آنها شرح داد. در کشور ما دولتهاي متعددي وجود دارد و در هر بخشي دولتي چه بسا قويتر از دولت مرکزي وجود دارد. اين موارد بايد براي مردم شکافته شود. من عقيده دارم اگر اصولگراها بر سرکار باشند درصد بالايي از اختيارات دولت بالا ميرود و بسياري از نهادها با خودي ديدن دولت دخالت نميکنند ولي اين برخلاف مصلحت کشور است. چون قانون اساسي ميثاق ملي ما است. نبايد از قانون اساسي عبور کرد و در کارهاي اجرائي دولت دخالت کرد. بايد جايگاههاي قانوني، نقشها، وظيفهها و محدوديتها براي مردم روشن شود. اين توهين به کسي نيست و بيان واقعيتهاي موجود است چون آنها دخالت در کار دولت را حق خود ميدانند و دولت نيز بايد بيان و تبيين وضعيت را حق خود بداند تا قضاوتهاي مردم عادلانه باشد. اگر دولت واقعيتها را بيان نکند، ديگران خرابکاري کنند و دولت بخواهد پاسخگو باشد کار غلطي خواهد بود و صحيح نيست. مشخص کردن وضعيت در مدت زمان باقي مانده براي دولت و کشور و مردم خوب است. در اين وضعيت جايگاه اصلاحطلبان نيز مشخص ميشود و مردم متوجه سنگاندازيها در کار دولت و محدوديتهاي نهاد اجرا خواهند شد.