
روسای جمهور در ايران كليد كارسازی ندارند
تحرکات اخیر رئیس دولت بهار نشان میدهد او بازهم هوس حضور در قدرت در جایگاه رئیس جمهور را دارد، البته رفتارهای ضد و نقیض از محمود احمدینژاد مساله جدیدی نیست و او همواره با حواشی همراه بوده است اما موضوعی مهمتر از حضور او در انتخابات فارغ از رد یا تائید صلاحیتش، حمایت بیدریغ برخی افراد از احمدینژاد است. درحالی که او حداقل ۵ پرونده باز قضائی دارد که خبری رسمی از رسیدگی درباره آنها نیست، احمدینژاد صحبت از حضور در انتخابات میکند ، هرچند که بهنظر نمی رسد موضوع نگرانکننده ای باشد چراکه از نظر قانونی با وجود پروندههای قضائی تائید صلاحیت او بعید بهنظر می رسد. احمد شیرزاد در این باره معتقد است:« احمدینژاد ده دوره دیگر هم رئیسجمهور باشد باز هم تمایل دارد که در قدرت با این سمت حاضر شود اما من هیچنگرانی ندارم چراکه مطمئن هستم او رد صلاحیت خواهد شد و با معیارهای قانونی همخوان نیست. احمدینژاد مشکل ما نیست و مشکل اصولگرایان است پس بهترین کار هم این است که او را به دست اصولگرایان بسپاریم.» در همین رابطه احمد شیرزاد با به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
به گزارش روز نو :شواهد حاکي از آن است که احمدينژاد بازهم قصد ورود به عرصه انتخابات و حضور در قدرت را دارد، تحليل شما از تحرکات اخير او چيست و چه ميزان امکان حضور او را در انتخابات جدي ميدانيد؟
در اينکه احمدينژاد باز هم هوس حضور در قدرت را دارد ترديدي نيست دليل آن هم روشن است، احمدينژاد کار ديگري بلد نيست او نه استاد دانشگاه است که بتواند در يک کلاس درس خودش را نشان بدهد و نه يک رهبر تشکيلاتي که بتواند کار حزبي انجام بدهد و نه يک مدير اقتصادي است که بتواند در چرخههاي اقتصاد تاثيرگذار باشد. او فقط ميتواند رئيسجمهور باشد و حتي وزير و مديرکل هم نميتواند باشد در بهترين حالت شايد بتواند از پس وظايف يک استاندار بر بيايد. احمدينژاد ده دوره ديگر هم رئيسجمهور باشد باز هم تمايل دارد که در قدرت با اين سمت حاضر شود اما من هيچنگراني ندارم چراکه مطمئن هستم او رد صلاحيت خواهد شد و با معيارهاي قانوني همخوان نيست. احمدينژاد مشکل ما نيست و مشکل اصولگرايان است پس بهترين کار هم اين است که او را به دست اصولگرايان بسپاريم.
اما با اين وجــود برخــي هنوز هم از احمدينژاد حمايت ميکنند.
معمولا در جامعه ما همه طرفدار کسي هستند که در گذشته بوده است و وقتي او کنار ميرود محبوب ميشود، اين خصلت اجتماعي ماست اما فضاي تورمي که وجود دارد و مشکلات طبقات پايين جامعه موجب شده برخي فکر کنند در دوره احمدينژاد وضع بهتري داشتند در حالي که در دوره احمدينژاد نفت 140 دلار بود و وفور درآمد نفتي بود درحالي که دوره اخير روحاني و نيمه دوم دولت روحاني دوران تحريم و توقف صادرات نفت بود، احمدينژاد هم در سالهاي آخر دولت خود دچار همين وضع شد اما روحاني زمان طولانيتري درگير اين مشکلات شد و مردم هم فشار بيشتري را در دولت روحاني حس کردند.
با اين تفاسير فکر ميکنيد مشارکت مردم در انتخابات آتي منوط به چه عواملي باشد؟
انتخابات 1400 در زمان خودش بايد انجام شود و موضوعي که بايد نگران آن باشيم اين است که مشکلات نبايد باعث شود برخي از آب گلآلود ماهي بگيرند اما به هــر حال جامعه بايد در عين اينــکه به بحرانها ميانديشد وظايف خود را هم انجام بدهد و اگر شرايط مناســب انتخابات رقابتي وجــود داشت در سرنوشت خويش نقش ايفا کند و پاي صندوقهاي راي بيايد اما اين نوع شرايط، موقعيت را براي فرصتطلباني که ميخواهند به قدرت برسند فراهم ميکند که اميدوارم جلوي آن گرفته شود.
حدود يکسال از دولت روحاني باقي مانده، چه عملکردي از سوي او ميتواند اعتماد مردم را بازگرداند؟
اينکه روحاني بخواهد در يکسال باقيمانده جبران مافات کند چندان امکانپذير نيست و از ديدگاه من حتي نگران اين موضوع هم نيست، در شرايط امروز تقريبا همه دولتمردان احساس پاکباختگي دارند و خودشان احساس ميکنند امروز ديگر نميتوانند براي دولت کاري کنند مگر اينکه شرايط بينالملل کشور تغيير پيدا کند و اثر رواني خود را در جامعه بگذارد وگرنه اثر واقعي بهبود روابط خارجه هم زمان زيادي ميبرد تا پديدار شود. فرض بر اينکه تحريمها برداشته يا کاسته شود فورا که نميتوان صادرات نفت را از سر گرفت، حتي اگر صادرات هم از سر گرفته شود زمان ميبرد تا پولهاي آن به کشور برگردد. بعيد است در دوران روحاني تغيير عمدهاي رخ بدهد اما به هر حال دولتها در دوره دوم ميتوانند کارهاي خوبي انجام بدهند که نام نيکي از آنها به جاي بماند، ميتوانند اصلاحات ساختاري انجام بدهند که نکته مهمي است، اصلاحات ساختاري ميتواند به دولت بعدي کمک کند اقداماتي که شايد پرطمطراق يا راي بياور نيست اما به نفع کشور است و بعدا ميتوان بهعنوان خدمات دولتها به آن نگاه کرد.
برخي مطرح ميکنند روحاني بايد صادقانه از اختيارات خود و موانعي که بر سر راه دارد صحبت کند تا تکليف مردم با نهاد رياست جمهوري روشن شود، چه ميزان به کارآمدي اين اقدام معتقديد؟
اين حرفها نامربوط روشنفکرانه است، اشتباه بزرگ ما اين است که فکر ميکنيم جنبش اجتماعي يا حـرکت به سمت جامعه مدني را رئيسجمهور بايد رهبري کند و برهمين اساس هم راي ميدهيم اين تفکر مثبت نيست، هرکسي که در شرايط فعلي رئيسجمهور شود در همين چارچوب مناسبات قدرت بايد کار انجام بدهد کاري که مـيتوانند انجام بدهند اين است که مسئوليت کار ديگران را به عهده نگيرد و دولت روحاني از اين جهت نمره پاييني ندارد بهنظر من اشتباه از ما است که فکر ميکنيم رئيس جمهور اختيارات زيادي دارد و ميتواند هر مشکلي را حل کند، البته روحاني کمتر به اين بلا دچار شد اما رئيس دولت اصلاحات که عمرش دراز باد، به اين مخمصه دچار شد و همه فکر ميکردند اگر کسي را دستگير ميکنند با اختيارات رئيس جمهور است و رئيس دولت اصلاحات وظيفه دارد اين موضوع را حل کند اين موضوع ذاتا اشتباه است. اگر جامعه مدني، اعتراضي دارد بايد از دل خود جامعه پيگيري شود اينکه تصور کنيم رئيسجمهور بايد مانند يل قدرتمند همه اين وظايف را متحمل شود و همه فن حريف است، تصور غلطي است.
پس اين وظايف را بر عهده جامعه مي بينيد؟
بســـياري از نحــلههاي اجتماعي درون جامعه مدني حل شدهاند، مسائلي مثل گشت ارشاد، جمع شدن ماهوارهها و.. توسط جامعه مدني حل شده و ارادهاي براي حـــل اين مشــکلات درون نهادها وجود نداشته است. امروز هم بسياري افراد و نهادها با اينترنت و ذات ارتباطات مشکل دارند، کهير ميزنند وقتي ميبينند ارتباطات گسترده است دولت هم توان حل چنين مشکلاتي را ندارد، وزير ارتباطات روحاني بارها اعلام کرده که هيچقدرتي در برخي مسائل ندارد. دولت اگر هنر کند مسائل ارز و بودجه را حل کند و مشکلاتي که در آنها اختيارات دارد را به سرانجام برساند ما بايد کلاه خود را به هوا بيندازيم.
با اين تفاسير لازم ميبينيد مشخص شود رئيسجمهور در چه مواردي فاقد اختيار است؟
امروز در کشور نياز مبرمي وجود دارد که مشخص شود چه نهادي مسئول تصميمگيـريهاي کلان است اما متاسفانه در حال حاضر اينگونه نيست. مدت زيادي اســت که از مردم مخفي ميشود که مســـــئوليت برخي تصميمگيريها با چه نهادهايي است. دولت پنهان نه اما قدرت پنهان قطعا در کشور وجود دارد و محافلي هستند که شديدا روي تصميمگيريهاي اساسي و سياسي اثرگذار هستند و تصميمگيري ميکنند، اما هيچگاه منسجم عمل نميکنند و بيشتر رفتارها و سياستهاي هياتي دارند، هرچند که در برخي موارد امکان دارد منسجم عمل کنند اما در مجموع و با ديد کلي تصميمات پراکنده دارند و سازماندهي شده نيستند.
راهکار را در چه رويکردي از سوي دولت ميبينيد؟
قانونگرايي پادزهر هرنوع رفتار گردنکشانه است و اين نوع رفتارها هم از اين دست هستند. قانونگرايي اگر توسط همه نهادها صورت بگيرد و همه نهادها روي آن حساسيت داشته باشند راهکار مناسبي براي رفع اين نوع هرج و مرجهاست در نهايت قانون ميتواند در جهت انسجام قدرت در کشور اثرگذار باشد و زماني که همه خود را موظف به رعايت آن بدانند مسئوليتها هم مشخص ميشود بدان معنا که هر تصميمي در هر نهادي انجام ميشود و هر ضربه يا فوايدي دارد مشخص ميشود که تصميم گيرنده آن چه شخص يا دستگاهي است. اگر همه براي آنکه به هدف خود زودتر دسترسي پيدا کنند تصميم نگيرند که قانون را دور بزنند اين اتفاق در زمان سريعتري رخ خواهد داد. اينکه وجود قانون را ناديده بگيريم و دستگاهها بخواهند در کار يکديگر اختلال ايجاد کنند سنگ روي سنگ بند نميشود بايد همه مطالبات با مراجع مشخص به خود در ميان گذاشته شود وقتي مراجع در حيطه يکديگر وارد ميشوند کساني هم که بهدنبال ايراد گرفتن از کشور هستند از اين تضادها سوءاستفاده ميکنند. اگر قانون در کشور حاکم شود سنگ از آسمان پايين نميآيد. همواره مسائل اينچنيني در کشور وجود دارند و همه مشاغل هم در جاي خود از آن استفاده ميکنند يعني براي دستيابي زودتر به اهداف خود حاضر هستند قانون را دور بزنند و از مراجع و نهادهاي غيرمرتبط استفاده کنند.
وظيـــفه جامعه مــدني در اين ميان چيست؟
بعد از اين اگر کسي شعار داد که کليد حل مشکلات را دارد جامعه بايد به او بگويد دروغ نگو، شوخي نکن و شعار نده چون قدرت اين کار در اختيار تو نيست و کساني قبل از تو بودهاند که نتوانستند اين کارها را انجام بدهند.
اصلاحطلبان چه نقشي در بازگرداني اعتماد مردم در خصوص انتخابات آتي دارند؟
ما بهعنوان جريان سياسي بايد پشت علم خودمان سينه بزنيم و کانديداهايي مطرح کنيم که آنها را قبول داريم. اگر سيستمي بود که فردي مثل صفاييفراهاني را ميپذيرفت قطعا راه درستتري در پيش گرفته ميشد و شايد او بتواند کــاري از پيش ببرد اما اگر سيستمي او را نپذيرد اجازه ورود او به انتخابات را هم نميدهد پس تکليف ما روشن است. کساني مثل صفاييفراهاني، حسين مــرعشي و محمدرضا خاتمي توسط سيستم پذيرفته نميشوند، اما ما هم بايد از افراد شبه احمدينژاد دوري کنيم تا تمام سيستم کشور به هم نريزد کساني بيايند که حداقل شم مديريتي داشته باشند و از مديريت کشور اطلاع و تجربه مثبت داشته باشند و عرضه مديريتي دارند.
فکر ميکنيد از سوي جــريان اصلاحات چــه تغيــيراتي نـياز اسـت تا موفقتر و تاثيرگذارتر عمل کنند؟
امروز چيزي که جريان اصلاحات احتياج ندارد اين است که کساني در بالا بنشينند و به سايرين بگويند چه کنيد و چه نکنيد. جريان اصلاحات بيشتر به گفتوگو و کار جدي احتياج دارد تا اينکه کساني در موضع پدر بزرگ و پدر خوانده اين جريان وارد شوند و زير آب همه چيز را بزنند.