يکسال تا پايان دولت يازدهم و جلوس حسن روحاني بر کرسي رياستجمهوري باقي مانده است، به همين دليل، گمانهزنيها درباره رئيسجمهور سيزدهم از هماکنون در جريان است. شايد انتخابات 1400 را بتوان انتخاباتي مبهم دانست چراکه در سال 92 سيکل گردش روسايجمهور با محوريت تغيير گرايش در هر دوره متوقف شد و مشخص نيست در انتخابات رياستجمهوري سيزدهم راي جامعه به سمت کانديدا يا گرايش اصلاحطلبي، اصولگرايي و يا اعتدالي است. از سوي ديگر نميتوان اين واقعيت را ناديده گرفت که بخشي از اصلاحطلبان نااميدترين گروه براي نشاندن کانديداي خود بر کرسي رياستجمهوري هستند اما بهجاي آنها اصولگرايان از هماکنون خود را صاحب کرسي پاستور ميدانند که دليلش هم واضح است اين نااميدي با اصول اصلاحات همخواني ندارند؛ چنانکه محسن هاشمي، عضو ارشد کارگزاران ميگويد: «اگر اصلاحطلبان ميخواهند خود را بهعنوان يکي از دو قطب سياسي جامعه در حوزه رسمي تثبيت کنند، نبايد حضور را به موفقيت گره بزنند و در انتخاباتي که احساس شکست ميکنند، حضور نيابند يا آنکه شرايطي براي حضور بگذارند که قابل تحقق نيست.»
کانديدا ميدهيم؛ رد ميشود!
به گزارش روز نو :از سوي ديگر همگان شاهد بودند از انتخابات رياستجمهوري 1384 جريان اصلاحات براي معرفي کانديدا مانعي در مقابل نداشت اما مهم آن بود که اين کانديداها هر يک به دليلي از سوي شوراي نگهبان از ليست کانديداها حذف ميشدند، حتي آيتا... هاشميرفسنجاني با آن سبقه مديريتي مشهود نتوانست در سال 92 جواز حضور در انتخابات بهعنوان کانديدا را دريافت کند؛ بنابراين سادهانگاري است اگر تصور شود کانديداهاي جريان اصلاحات همانند سال 76 ميتوانند در عرصه حضور داشته باشند، حتي در انتخابات مجلس 98 هم کانديداهاي جريان اصلاحات ردصلاحيت شدند اما نبايد فراموش شود انتخابات رکن رکين فعاليت مسالمتآميز اصلاحطلبانه است و هيچ اصلاحطلبي نميتواند بگويد من سياستورزي اصلاحطلبانه ميکنم اما مسيري غير از صندوق راي را ميروم. همچنين به گفته محسن هاشمي، عضو ارشد حزب کارگزاران، اگر اصلاحطلبان بخواهند مانند انتخابات مجلس يازدهم حضور جدي و رسمي در انتخابات نداشته باشند، طبيعتا از صحنه رسمي سياست دستکم براي کوتاهمدت حذف ميگردند.
لزوم رجوع به تجربه 76
برخي صاحبنظران معتقدند پيروزي اصولگرايان در انتخابات مجلس يازدهم در سال 98 مقدمهاي بر پيروزي در انتخابات رياستجمهوري سيزدهم در سال 1400 است و با توجه به پيروزي قاطع اصولگرايان از هماکنون هم ميتوان پيشبيني کرد که دولت آينده 8 سال بعد از سلطه اصلاحطلبان و اعتداليون؛ يک دولت اصولگرا خواهد بود اما چنين نيست. اصلاحطلبان بهخوبي ميدانند با توجه به پروژههاي تدوينشده در اردوگاه اصولگرايي براي يکدست کردن قوا، اين جريان از هر مسيري براي خارج کردن کانديداهاي جريان اصلاحات و اعتدال در انتخابات 1400 تلاش ميکند اما اصلاحطلبان قائل به حذف و کنار رفتن از عرصه نيستند چراکه در انتخابات 1376 مشابه شرايط فعلي را تجربه کرده بودند، بدين شکل که تلاش زيادي صورت گرفت تا به جامعه چنين القا شود ناطق نوري گزينه اصلح و موردتاييد است اما در نهايت راي مردم به نام کانديداي رقيب او به صندوق ريخته شد. تکرار 2 خرداد 76 در سال 1400 مستلزم معرفي کانديداهايي از سوي اصلاحطلبان است که به تاييد شوراي نگهبان برسد.
حضور با کانديداي شناسنامهدار
اصلاحطلبان با درک برنامه رقيب براي حذف پلهبهپله آنها از کرسيهاي تاثيرگذار در اصلاح کشور برنامهاي براي تحريم يا عدم معرفي کانديدا براي انتخابات 1400 ندارند و حتي برخي از آنها تاکيد دارند که برخلاف سالهاي 92 و 96 که از حسن روحاني به عنوان چهره اصولگراي اعتدالي حمايت کردند قصد ائتلاف با جرياني را ندارند و بهطور مسلم کانديداهاي آنها داراي شناسنامه اصلاحطلبي خواهد بود. اسماعيل گراميمقدم، سخنگوي حزب اعتماد ملي دراين باره ميگويد: «اصلاحطلبان هزينه به قدرت رساندن افراد غيراصلاحطلب در انتخابات مجلس دهم و رياستجمهوري را پرداختند و اکنون ديگر از اين رويکرد عبور کرده و دنبال حفظ هويت اصلاحطلبي خود هستند. به نظرم تمامي احزاب اصلاحطلب به دنبال حمايت از نامزد اصلاحطلب هستند. نتيجه حداقلي اين رويکرد اين است که اصلاحطلبان ديگر هزينه عملکرد نامزدهاي غيراصلاحطلب را نميپردازند.»
مديريت بزرگان براي حضور پرقدرت در 1400
از سوي ديگر جريان اصلاحات اکنون به موازات برنامهريزي براي انتخابات 1400 در حال اصلاح روند افزايش وحدت بين احزاب اين جريان است. چنانکه چندي پيش ناکارآمد بودن شوراي سياستگذاري اصلاحطلبان را اعلام کرد و اکنون در حال برنامهريزي براي ساختار جايگزين اين شورا هستند تا بتوانند از نظرات و آراي اعضاي بيشتري در اين جريان بهرهمند شوند. اکنون نامهايي مانند رئيس دولت اصلاحات و عبدا... نوري براي پذيرش نهاد جديد تصميمگيري در جبهه اصلاحات مطرح شده و اين بدان معناست که عزم اصلاحطلبان براي ورود به انتخابات 1400 جزمتر از هميشه است.
مانع پيروزي اصولگرايان در1400
80 درصد نمايندگان مجلس يازدهم را اصولگرايان تشکيل ميدهند و با توجه به اين ضربالمثل که مشت نمونه خروار است، عملکرد نمايندگان مجلس تاثير مستقيمي بر انتخاب کانديداي رياستجمهوري دارد؛ به عنوان نمونه رفتاري که نمايندگان مجلس با وزير خارجه داشتند موردپسند جامعه نبود بنابراين پربيراه نيست رايدهندگان در انتخابات 1400 با يادآوري چنين رفتارهايي از راي دادن به کانديداي جريان اصولگرا پرهيز کنند. ناصر ايماني که ريشه اصولگرايي دارد هم به اين موضوع چنين اشاره کرده است: «اصولگرايان در مجلس يازدهم معتدل نباشند انتخابات 1400 را از دست ميدهند يعني اگر مردم ببينند عملکرد اصولگرايان يک رويکرد راديکال و توام با درگيري و تنش براي جامعه است مسلما در انتخابات رياستجمهوري 1400 اقبالي با آنها نخواهند داشت.»
اقناع جامعه براي راي دادن
با فرض تاييد کانديداهاي جريان اصلاحات براي انتخابات 1400 اکنون بايد به اين سوال پاسخ داده شود که اين جريان سياسي چگونه ميتواند جامعه را قانع به حضور در پاي صندوق راي کند. رئيس شوراي مرکزي حزب کارگزاران سازندگي با بيان اينکه يکي از مشکلات اصلي جريان اصلاحات و ميانهروي در طول اين دوره، فقدان عملگرايي و واقعگرايي است، گفت: مردم بايد احساس کنند که اصلاحطلبان براي همين شرايط و محدوديتها برنامه اجرائي و عملي دارند که مشکلات را کاهش دهند وگرنه بدنه اجتماعي اصلاحطلبان به پاي صندوق راي نميآيد. محسن هاشمي تاکيد کرد: «در اين شرايط که مردم در وضعيت بسيار سخت معيشتي هستند به نظرم بايد از هر رفتاري که منجر به ايجاد ذهنيت منفي در جامعه ميشود، خودداري شود. بايد تمام تمرکز و توان را براي اجراي برنامههاي اولويتمحور و تحققپذير که اميد را در جامعه افزايش دهد و به خدمت در مسئوليت فعلي و برداشتن باري از دوش مردم و کم کردن مشکلاتشان است بگذاريم.»