با توجه به رقابتهای گسترده طیفهای متعدد اصولگرا در مجلس یازدهم برای کسب کرسی ریاست مجلس سبب شد که حاشیههای زیادی برای این مجلس حتی پیش از آغاز به کار آن شکل گیرد، اما با تکیه زدن محمدباقر قالیباف بر کرسی ریاست مجلس یازدهم اکنون بسیاری معتقدند که شرایط سیاسی و کشور در یک پوست اندازی وارد شرایط و دوران متفاوتی از گذشته شده است؛ شرایطی که میتواند یک تهدید و یا یک فرصت برای کشور تلقی شود، اما چرا ریاست مجلس یازدهم تا به این اندازه حاشیهساز بود؟ آیا اکنون با ریاست قالیباف میتوان ادعا کرد که این رقابت جریانهای حاضر در مجلس پایان یافته است؟ نگاه قالیباف بهعنوان رئیس مجلس یازدهم در سایه اولین نطق پیش از دستور خود در جلسه یکشنبه به حوزه اقتصاد، سیاست، دیپلماسی، امنیت، معیشت، تعامل با دیگر قوا و به خصوص دولت چگونه خواهد بود؟ پاسخ به این سوالات و پرسشهایی از این دست، موضوع گفتوگو با جلال میرزایی، نماینده مجلس، عضو کمیسیون انرژی و رئیس کمیته سیاسی فراکسیون امید در مجلس دهم است که در ادامه از نظر میگذرانید.
به گزارش روز نو :رياست مجلس يازدهم با توجه به اقتضائات سياسي، اقتصادي، امنيتي و اجتماعي کنوني جامعه از چه اهميتي برخوردار است که جريانات پيروز انتخابات دوم خرداد سال گذشته از همان روزهاي نخست بعد از مشخص شدن نتايج تا ساعات پاياني چهارشنبه شب هفته گذشته و پيش از آغاز دومين جلسه مجلس يازدهم براي تعيين تکليف هيات رئيسه با تمام قوا به يک جنگ قدرت عليه يکديگر با هدف کسب کرسي رياست مجلس دست زدند؟ آيا تفاوت معناداري ميان رياست مجلس يازدهم با ديگر ادوار قبلي پارلمان وجود دارد که اصولگرايان حتي پيش از آغاز انتخابات اين جنگ قدرت تقريبا بيسابقه را ضد هم براي تصاحب رياست مجلس در دستور کار قرار دادند؟
همانگونه که شما به درستي اشاره کرديد تقريبا يک جنگ قدرت بيسابقه ميان طيفهاي اصولگرا براي کسب کرسي رياست مجلس يازدهم حتي پيش از آغاز انتخابات شکل گرفت. چراکه شاهد ردصلاحيتهاي گسترده بسياري از شخصيتها و جريانهاي اصلاحطلب و حتي جريان اعتدال و مستقلين بوديم، اصولگرايان به اين يقين رسيدند که اکثريت کرسيهاي مجلس يازدهم را از آنِ خود خواهند داشت. بنابراين دعواي سياسي پيش از آغاز انتخابات، براي ورود به مجلس نبود، بلکه براي تعيين سهم و به دست آوردن مناصب کليدي بود. به همين واسطه شاهد ائتلافهاي بسيار شکننده ليست اصولگرايان تهران حتي تا ساعاتي پيش از آغاز تبليغات انتخاباتي مجلس يازدهم بوديم، چراکه ميدانستند هرگونه ائتلاف و ارائه ليست نهايي اصولگرايان در تهران ميتواند تا حدود بسيار زيادي تکليف رئيس مجلس و هيات رئيسه پارلمان را در دور يازدهم مشخص کند، اما نکته اينجا بود که بعد از پيروزي اصولگرايان که از قبل هم مسجل بود به واسطه عدم مديريت تنشها و رقابتهاي سياسي سه جريان اصلي اصولگرايان سنتي با محوريت حزب موتلفه، جبهه پايداريها به همراه ياران احمدينژاد و از همه مهمتر جريان تحول خواه اصولگرايان با نقش محوري محمدباقر قاليباف شرايط به جايي رسيد که ما هرچه به زمان آغاز به کار مجلس يازدهم و تعيين تکليف هيات رئيسه آن نزديکتر ميشديم شاهد اوجگيري تنشها و يک جنگ قدرت تمام عيار اصولگرايان عليه همديگر بوديم. از گفتوگوها و يادداشتهاي تند و آتشين گرفته تا توئيتها، بيانيهها و ميتينگهاي سياسي براي تخريب يکديگر. از اين رو بود که حاشيهسازيهاي صورت گرفته اصولگرايان عليه همديگر به قدري در ميان رسانهها و افکار عمومي انتشار پيدا کرد که خود به خود کرسي رياست مجلس يازدهم براي اين شخصيتهاي کليدي جريان اصولگرا که نامزد نهايي کسب همين کرسي هم شدند اهميت دو چنداني پيدا کرد. مضافاً برخي که از ليست تهران به پارلمان راه پيدا کردند، برخوردهايي نشان دادهاند که شائبههايي مبني بر تماميتخواهي را به ذهن ميآورد. از اين رو فارغ از نگاه حزبي اين آقايان با يک نگاه و ادراک شخصي هم تمايل جدي براي کسب کرسيهاي حساس داشتهاند و اين مساله باعث تشديد تنشها و حاشيهها و اهميت بيشتر رياست مجلس يازدهم شد. در کنار آن من معتقدم که از نگاه فرهنگ سياسي تحزب ائتلاف ميان جريانها زماني شکل ميگيرد که اين جريانها داراي اشتراکاتي در حوزههاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي، تاريخي و ايدئولوژيک باشند. در صورتي که طيفهايي که به اصطلاح ائتلاف جريان انقلابي را در مجلس يازدهم شکل دادند بر سر مساله رياست پارلمان به وضوح تفاوت ديدگاه همديگر را به وضوح نشان دادند و در مجموع آن چيزي که به نام وحدت جريان انقلابي مجلس از آن ياد شد نتوانست به خود جامه عمل بپوشاند. اين نکته مهم آسيب شناسانه در تشتت جريانهاي پيروز مجلس براي کسب کرسي رياست هم موثر بود.
اما علاوه بر نکات ياد شده شما تا چهاندازه پارامتر تاثيرگذاري رياست مجلس يازدهم در ريلگذاري سياسي کشور براي انتخابات 1400 اهميت اين رقابت درون گروهي را تشديد کرد؟ آيا همين نقش کليدي رئيس پارلمان در کم و کيف تعيين مسير سياسي جامعه، آن هم در ماههاي منتهي به سيزدهمين انتخابات رياست جمهوري باعث نشده است که رياست مجلس يازدهم براي جريان اصولگرا خودبهخود اهميت دوچنداني پيدا کند؟
قطعا نگاهي که طيفهاي سياسي اصولگراي حاضر در مجلس يازدهم مانند پايداريها و ياران احمدينژاد به انتخابات 1400 دارند، متفاوت از نگاه نيروهاي انقلاب اسلامي است. در اين راستا من معتقدم پايداريها و ياران احمدينژاد سعي کردهاند از مقوله انتخابات 1400 بهعنوان يک اهرم براي رسيدن به کرسي رياست مجلس يازدهم استفاده کنند، اما نيروهاي ائتلاف انقلاب اسلامي که با رياست محمدباقر قاليباف بر مجلس قدرت را از آن خود کردند، اکنون در تلاشند از کرسي رياست مجلس گذاري ريل سياسي انتخابات 1400 را پيش بگيرند.
همانطور که اشاره کرديد، رقابت بيش از صد روزه اصولگرايان با رياست محمدباقر قاليباف بر مجلس يازدهم هم در دومين جلسه پارلمان که پنجشنبه هفته گذشته برگزار شد با 230 راي موافق از 267 راي ماخوذه نمايندگان پايان يافت، ولي نکته اينجاست که يک موج سينوسي سياسي را در طول صد روز گذشته در همراهي و يا عدم همراهي با دولت از خود نشان دادهاند. از نگاه شما اين موج سينوسي سياسي رئيس مجلس يازدهم در طول سه ماه گذشته ناشي از چيست؟
آقاي قاليباف که اکنون بهعنوان رئيس مجلس يازدهم آغاز به کار کرد بهدليل آنکه نگاهي خاص به رياست مجلس داشت و حتي با همين ملاک وارد انتخابات مجلس شده بود، سعي ميکرد با روشهاي مختلف سياسي شرايط را براي همراهي و حمايت بيشتر نمايندگان مجلس از خود براي کسب کرسي رياست مجلس يازدهم کسب کند در برههاي کسب کرسي حمايت نمايندگان اقليت اصلاحطلب و اعتداليون مساله همراهي با دولت را مطرح کرد، اما بعد از آن حرف از تغيير به ميان آورد تا بتواند اکثريت اصولگرايان مجلس را به دست آورد.
سوال اساسيتر اينجاست که آيا با رياست محمدباقر قاليباف بر مجلس يازدهم جنگ قدرت ميان جريانهاي اصولگراي حاضر در مجلس ميان طيف سنتي موتلفه، پايداريها، ياران احمدينژاد و جريان تحولخواه اصولگرا به پايان رسيده است يا در ادامه بايد شاهد تشديد اين رقابت در قالب تشکيل فراکسيونهاي متعدد مجلس و آبستراکسيونهاي سياسي باشيم؟
در راستاي تحليل شما من هم معتقدم با رياست محمدباقر قاليباف بر مجلس يازدهم نهتنها رقابت و رويارويي در ميان جريانهاي سياسي مجلس پايان نيافته، بلکه رياست قاليباف ميتواند در ادامه تشديد اين نبرد قدرت را بهدنبال داشته باشد. خصوصا که اکنون نمايندگان و جريانهاي متعدد اصولگرا بهدنبال کسب کرسي رياست کميسيونهاي تخصصي مجلس يازدهم هستند و اين مساله ميتواند آتش اختلافات اين جريانهاي اصولگرا در مجلس يازدهم را شعلهورتر کند. مضافا بر اينکه احتمالا در ماههاي منتهي به پايان دوره رياست مجلس آقاي قاليباف مجددا تلاشها براي حضور ديگر افراد بهعنوان رئيس مجلس شکل بگيرد. بنابراين در اين چهار سال، بهصورت پيدا و پنهان و با شدت و ضعف قطعا تقابل سياسي و جنگ قدرت جريانهاي اصولگرا در مجلس يازدهم پي گرفته خواهد شد.
حال با کالبد شکافي اهميت کرسي رياست مجلس به سراغ بررسي اولين نطق پيش از دستور محمدباقر قاليباف در مقام رياست مجلس يازدهم برويم. در اين راستا برخي از رسانههاي همسو از آن بهعنوان «نقشه راه» ياد کردند؛ اولاً شما تا چهاندازه به اين گزاره معتقديد و ثانياً در موضع بررسي و تحليل اولين نطق پيش از دستور آقاي قاليباف چه محاسن و نقاط قوتي را براي آن برميشماريد؟
من اصراري براي درستبودن يا نبودن گزاره «نقشه راه» براي اولين نطق پيش از دستور محمدباقر قاليباف در سمت رياست مجلس يازدهم ندارم، اما در مجموع ميتوان گفت اولين نطق پيش از دستور آقاي قاليباف بهعنوان رئيس مجلس يازدهم چند نقطه قوت وجود داشت؛ اول اينکه ايشان معتقد بودند دايره نيروهاي انقلابي گسترده است و با طرد نيروهاي انقلابي بهدليل اختلاف سليقه سياسي و يا تفاوت نگاه کارشناسي بجد مخالفت خواهد کرد. در اين راستا من هم معتقدم مشکل کنوني در حوزه سياسي داخلي اين است که برخي از جريانهاي اصولگرا خود را انقلابيتر و خوديتر از ديگر جريانات سياسي حاضر در کشور ميدانند و با همين نگاه به حذف ديگر جريانهاي سياسي رقيب در طول سالهاي گذشته پرداختند، بنابراين اين نگاه آقاي قاليباف در نطق يکشنبه، نگاه مثبتي است. نکته ديگر اين است که آقاي قاليباف در اين نطق عنوان کرد توجه به واقعيتها در راه رسيدن به آرمانها بايد مد نظر قرار گيرد تا به زعم ايشان آرمانگرايي به توهم نينجامد. در همين رابطه من هم بر اين باورم يکي از آفتهايي که ميتواند متوجه جريانهاي انقلابي داخلي باشد اين است که مبادا تاکيد و تمرکز بيش از حد اين جريانها بر آرمانهاي سياسي به قيمت ناديده گرفتن واقعيات در جامعه تمام شود. با گذشت بيش از چهل سال از انقلاب ما با جرياني مواجهيم که بهدليل اهميت بيش از حد به آرمان، يا نميخواهد و يا نميتواند واقعيتهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و اقتضائات امروز کشور را ببيند. مورد مثبت سوم در نطق آقاي قاليباف اين بود که رئيس مجلس در نطق خود معتقد بود که بايد توجه يکساني به سه بُعد عدالت، معنويت و عقلانيت شود؛ اين نگاه مثبتي است. از طرف ديگر آقاي قاليباف بيان کرد که مجلس به دفاع قدرتمند از حقوق و منافع مصرح آنها در قانون اساسي به منظور تقويت سرمايه اجتماعي نظام ميپردازد که نقطه حرکت مثبتي براي اين مجلس است، چراکه ملت ايران فارغ از قوميت، مذهب و دين داراي حقوق اوليه و يکساني است که در چارچوب قانون اساسي بايد به آن توجه شود و به موازات آن آزاديهاي فردي و اجتماعي طيفهاي مختلف جامعه رعايت شود. اين نگاه آقاي قاليباف در صورت عملياتي شدن ميتواند به تقويت سرمايه اجتماعي نظام بينجامد. در کنار آن آقاي قاليباف عنوان کرده است که هدف مجلس ساختن ايران قوي است. ايران قوي دغدغه بسياري از مسئولان کشور بوده و هست. حال آقاي قاليباف چه برداشتي از ايران قوي دارد و از چه مسيري دنبال قوي کردن جمهوري اسلامي ايران خواهند رفت، جاي بحث دارد، اما در کل کسي با هدفگذاري براي ساختن ايراني قوي مخالف نيست.
نکاتي که شما بهعنوان نقاط مثبت اولين نطق آقاي قاليباف در مقام رياست مجلس به آن اشاه کرديد، جاي بحث دارد و حتي به نوعي ميتوان آن را، نه نقطه قوت که نقطه ضعف اين نطق ناميد. آقاي قاليباف عنوان کردند که مجلس يازدهم در مرزبندي با جريان معاند و منافق داخلي تعارف نميکند و البته دايره نيروهاي انقلاب را مطابق راهبرد رهبر انقلاب گسترده ميداند و با طرد نيروهاي انقلابي بهدليل اختلاف سليقههاي سياسي يا کارشناسي با جديت مخالفت خواهد کرد، پيرو اين مساله آيا رد اعتبارنامه نمايندگاني مانند آقايان سيدکاظم دلخوش، حسين محمد صالحي و به خصوص غلامرضا تاجگردون در همان جلسه يکشنبه که اين نطق قرائت شد، چه معنايي مييابد؟
من در خصوص رد اعتبار آقاي دلخوش و آقاي محمدصالحي نميتوانم نظر بدهم چون اطلاعي در خصوص آنها ندارم. اما با توجه به اينکه تمرکز و تاکيد برخي نمايندگان مجلس يازدهم به رد اعتبارنامه آقاي تاجگردون بود من هم تمايل دارم بيشتر بر روي مساله اعتبارنامه آقاي تاجگردون صحبت کنم. در اين خصوص شايد برخي از دوستان اصلاحطلب ما انتقاداتي به مواضع و نگاه آقاي تاجگردون در برخي مسائل داشته باشند، اما اين تفاوت نگاه دليل و توجيهي بر اين نيست که ما واقعيتها را ناديده بگيريم. پيرو نکته شما من بر اين باورم که اين نوع برخورد با آقاي تاجگردون در رابطه با رد اعتبارنامه ايشان برخوردي از سر دلسوزي براي تحقق منافع کشور، ذيل مبارزه با فساد نبوده است. چرا که آقايان به مانور بر اتهاماتي از قبيل رانتخواري، کسب منافع اقتصادي و اعمال نفوذ شبکهاي اعتبارنامه آقاي تاجگردون را تعيين کردند، اما نکته مهم اين است که اين اتهامات کلي را به ميتوان به هر مسئولي نسبت داد. پس درستترين واکنش و رفتار اين بود که با برخوردي درست، منطقي و عدم اتهامزني واهي، مساله به شکلي جزئيتر و صدالبته همراه با مستندات مسائل مطرح ميشد، چراکه اگرچه اکنون مشکلات و معضلات اقتصادي و معيشتي در جامعه و کشور بيداد ميکند، اما نميتوان روي مساله مبارزه با فساد براي نفوذ بيشتر در جامعه، آن هم در ماههاي منتهي به انتخابات رياست جمهوري 1400 استفاده کرد. به هر حال اين دست اتفاقات و اين دست اقدامات در تاريخ اين کشور ثبت خواهد شد. آقايان بايد پاسخ دهند که آيا آقاي تاجگردون پروندهاي براي اين اتهامات دارد که اين نمايندگان به استناد آن اعتبار نامه ايشان را رد کردند؟ آيا آقاي تاجگردون دست به سوءاستفاده از منابع دولتي و رانتخواري زده است؟ آيا ايشان و نزديکانش شرکتهاي متعددي براي کسب قدرت اقتصادي غيرقانوني زدهاند؟ اگر مستند و مدرکي بود چرا مطرح نشد؟ البته من ايرادي در خصوص برخورد با فساد نميبينم، اما زماني اين مساله درست است که با ارائه سند باشد. اگر آقاي تاجگردون و نزديکانش شرکتهاي اقتصادي را بر مبناي قانون تاسيس کرده و ماليات خود را پرداخته و براي تقويت اقتصاد ايران تلاش کردهاند، چه ايرادي دارد؟ چرا بايد روي اين دست مسائل اين مانورها داده شود؟ ايراد آن جايي است که برخي مسئولان و مديران دست به تاسيس شرکتهاي صوري و بر باد دادن منابع کشور زدهاند.
آيا سخنان آقاي قاليباف مبني بر اينکه دايره نيروهاي انقلاب را مطابق راهبرد رهبر انقلاب گسترده ميداند و با طرد نيروهاي انقلابي بهدليل اختلاف سليقههاي سياسي يا کارشناسي با جديت مخالفت خواهد کرد، در تناقض با رد اعتبارنامه آقاي تاجگردون قرار نميگيرد؟
دو نکته مهم در سوال شما وجود دارد که بايد جداگانه پاسخ داد؛ اول اينکه بهنظر من نکته حضرتعالي در تلاقي معنادار تلاش براي رد اعتبارنامه آقاي تاجگردون و چينش نمايندگان براي تشکيل کميسيونها درست است. در اين راستا تمام تلاش برخي نمايندگان اين است که يا آقاي تاجگردون به کل از مجلس يازدهم حذف شود و يا اگر تواني براي حذف کردنشان وجود ندارد، اعتبار وي به قدري دچار خدشه شود که صلاحيت رياست کميسيون برنامه و بودجه مجلس را نداشته باشند. چون بهرغم تمام تمهيدات و مانعتراشيهايي که در اين بين صورت گرفته و به زعم برخي نمايندگان اين بيم وجود دارد که آقاي تاجگردون رئيس کميسيون برنامه و بودجه مجلس يازدهم شود، اما درخصوص نکته دومتان بايد گفت اگر شما معتقديد ارتباطي معنادار بين نطق آقاي قاليباف با اين تحرکات وجود دارد، من معتقدم بايد اين دو مساله کاملاً جدا از هم مورد بررسي قرار داد. چون در مقابل نگاه شما باور من اين است که مواضع آقاي قاليباف در عدم برخورد سليقهاي با نيروهاي انقلابي ارتباطي با رد اعتبارنامه آقاي تاجگردون در مجلس يازدهم ندارد. چون طيفي از نمايندگاني بهدنبال رد اعتبار آقاي تاجگردون هستند که حضور آقاي تاجگردون را يک تهديد ميبينند که بهنظر من اين نگاه در آقاي قاليباف مشاهده نميشود.
نکته مهم ديگر که در نطق آقاي قاليباف ديده شد ناظر بر اين نکته بود که وي عنوان داشت «مجلس يازدهم بايد جدي توجه به مسائل ملي و محلي داشته باشد، لذا من بهعنوان رئيس مجلس خود را متعهد ميدانم که در اين موضوع با حضور ميداني پشتيبان نمايندگان باشم». آيا اين نکته که شائبه دخالت را به ذهن متبادر نميکند؟
من هم نگراني شما را تا اندازهاي درست و بجا ميدانم. چون معتقدم مساله حضور ميداني براي پشتيباني از نمايندگان که توسط آقاي قاليباف در اولين نطق مطرح شده بيشتر تاکيد بر دخالتي فراتر از قانونگذاري و يا نظارت بر کار قوه مجريه است. يعني احتمالا در ذهن آقاي قاليباف ورود به کارهاي اجرائي و دخالت در امور محوله دولت شکل گرفته است. خصوصا که آقاي قاليباف در ادامه چنين عنوان ميکند که اين امر مهم (حضور ميداني) از طريق همافزايي نيروهاي جهادي و مردمي، متخصصان و نمايندگان بخش خصوصي، نمايندگان نهادهاي عمومي و حاکميتي و نمايندگان دستگاههاي اجرائي با محوريت نماينده مجلس محقق خواهد شد. اگر اين مساله چناني که مطرح شده از جانب رئيس مجلس پي گرفته شود قطعا مصداق دخالت فراقانوني در امور قوه مجريه است و به تبع آن تقابل دولت دوازدهم و مجلس يازدهم را بهدنبال خواهد داشت. خصوصا با توجه به روحيه آقاي روحاني اين تقابل ميتواند جدي باشد. لذا نبايد آقاي قاليباف به بهانه حضور ميداني به منظور پشتيباني از نمايندگان وارد کارهاي اجرائي دولت و وزارتخانهها شود.
اما در بخش ديگري از نطق يکشنبه آقاي قاليباف مساله سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران مطرح شد. در اين راستا رئيس مجلس علاوه بر نوع تعامل ايران با گروههاي فلسطيني، لبناني، عراقي و يمني به مساله عدم مذاکره با ايالات متحده آمريکا اشاره داشت. با توجه به حيطه اختيارات مجلس در حوزه سياست خارجي و به خصوص حوزه کاري کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي، رئيس مجلس تا چهاندازه ميتواند در امور راهبردي در مقوله ديپلماسي دخالت کند؟
واقعيت اين است که مساله سياست خارجي و تعيين راهبردهاي ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران توسط نهادهاي تصميمساز و تصميمگير تبيين و تعريف و در ادامه توسط نهادهاي اجرائي عملياتي ميشود. البته آن دست از نکاتي که آقاي قاليباف در حوزه سياست خارجي در نطق يکشنبه خود مطرح کردند چندان تازگي ندارد، اما در خصوص بخش ديگري از مواضع آقاي قاليباف در حوزه سياست خارجي اين نگراني وجود دارد که مجلس بدون هماهنگي با دولت دخالتهايي را در حوزه ديپلماسي کشور داشته باشد، بنابراين براي رفع اين نگراني جا دارد که مجلس در هماهنگي با دولت و وزارت امور خارجه و بهعنوان پشتيبان وزير امور خارجه عمل کند. لذا بايد يک تقسيم کار بين نهادها شکل گيرد و حيطه اختيارات هر کدام از مسئولان طبق اصل تفکيک قوا مطرح شود تا در نهايت به تامين منافع ملي کشور کمک کند. از اين رو مجلس نبايد به نام انقلابي گري، حمايت از محور مقاومت، استکبارستيزي، عدم مذاکره با آمريکا و غيره بهصورت فردي و جداي از دولت دخالتي در حوزه اجرائي سياست خارجي داشته باشد. ضمن اينکه زماني که آقاي قاليباف در نطق يکشنبه خود به تهديدات اشاره ميکنند بر ناکارآمدي اشباع شده مديريتي کشور، فسادي که در تار و پود ساختار قدرت نفوذ کرده است، نظام اداري جدايي به هم ريخته کشور، گسترش جريان غرب زده که با اميد بخشيدن به دشمن مانع خودباروري داخلي ميشود و تضعيف نهاد خانواده بهعنوان تهديدات تاکيد دارند. در اين راستا من تعجب ميکنم که آقاي قاليباف چگونه مساله مهمي مانند اعمال تحريمهاي اقتصادي ظالمانه و يکجانبه ايالات متحده آمريکا و سياست فشار حداکثري دونالد ترامپ را بر ملت ايران ناديده گرفته است؛ سياستي که بهعنوان يکي از محورهاي مهم شکلگيري چالشهاي اقتصادي و معيشتي کشور و بهعنوان يک تهديد عليه جمهوري اسلامي ايران عمل ميکند. جالب اينجا است که آقاي قاليباف به جاي اشاره به تحريمها بهعنوان تهديد عنوان ميکند که آنچه شرايط جامعه را خطرناکتر ميکند، الگوي مديريتي دستگاههاي اجرائي کشور است که علاوه بر ناکارآمدي و آشفتگي مديريتي و تمرکز بر نگاه به بيرون، به بسياري از اصول و مولفههاي الگوي مديريت جهادي باور ندارد. در صورتي که همين تحريمها و سياستهاي فشار حداکثري ايالات متحده آمريکا دست دولت را در بهبود وضعيت معيشتي و خدمات رساني مردم بسته است. اين نکته در تناقض با موضع ابتدايي آقاي قاليباف در همين نطق يکشنبه ايشان قرار دارد که اذعان دارد که نداشتن تصوير درست از واقعيتهاي موجود باعث اشتباه در تصميم و اجرا ميشود. از اين رو من معتقدم که نگاه انتخاباتي در جهت تقابل با دولت باعث شده است که بخشي از واقعيتهاي کنوني حوزه سياست خارجي و اقتصادي ناديده گرفته شود و ناديده گرفتن واقعيتها باعث اشتباه در جهتگيريها و تصميمگيريهاي مجلس يازدهم ميشود.