مجلس یازدهم از امروز کار خود را بهصورت رسمی آغاز میکند. مجلسی که اصولگرایان در آن در اکثریت هستند اما با مشارکت بالای مردم شکل نگرفته است. با این وجود مهمترین تصمیم اصولگرایان در روزهای آینده انتخاب رئیس مجلس یازدهم است. جایی که خبرها حکایت از ائتلاف سه عضو سابق کابینه محمود احمدینژاد علیه محمدباقر قالیباف دارد. سیدشمسالدین حسینی، حمیدرضا حاجیبابایی و علی نیکزاد سه وزیر احمدینژادی هستند که تصمیم گرفتهاند از بین خود حاجیبابایی را بهعنوان کاندیدای ریاست مجلس معرفی کنند. این در حالی است که تکصداهایی مانند سیدمصطفی میرسلیم و حتی فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی نیز مدعی ریاست برمجلس آینده است. در نتیجه محمدباقر قالیباف برای رسیدن به صندلی اول بهارستان کار بسیار سختی در پیش دارد. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی وضعیت مجلس یازدهم، با دکتر داریوش قنبری نماینده سابق مجلس و مشاور پارلمانی شهردار تهران گفتوگو کرده است. دکتر قنبری معتقد است: «میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس نسبت به دورههای گذشته با افت قابل توجهی مواجه بود که بیشتر ناشی از فضای ناامیدی در جامعه و همچنین ردصلاحیت نیروهای اصلاحطلب بود. در نتیجه اصولگرایان با یک رأی شکننده وارد مجلس شدهاند. در تاریخ انقلاب کمتر سابقه داشته که مردم با چنین مشارکت ضعیفی در انتخابات حضور پیدا کنند. به همین دلیل اصولگرایان نمیتوانند مدعی مطالبهگری دغدغههای اصلی همه طیفهای مردم باشند. همه این عوامل سبب میشود که پشتوانه مردمی و اجتماعی مجلس یازدهم شکننده و محدود باشد. این پشتوانه محدود نیز بیش از اینکه جنبه ایجابی داشته باشد بهدلیل تخریب رقیب سیاسی خود بوده است». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
آيا انتخاب رئيس و هيات رئيسه مجلس يازدهم ميتواند نقطه آغاز اختلاف در بين اصولگرايان باشد؟
به گزارش روز نو :شرايط مجلس يازدهم به شکلي جلو رفته که مدعي رياست مجلس زياد است و هر کدام نيز تلاش ميکنند با حربههاي مختلف به اين مهم دست پيدا کنند. در چنين شرايطي تنها موضوع ائتلاف ميتواند سرنوشت رياست مجلس آينده را مشخص کند، البته در اين زمينه زمزمههايي شنيده ميشود اما اين مساله که چه ميزان اين ائتلاف شرايط تحقق دارد در انتخاب رئيس آينده مجلس تعيينکننده خواهد بود. طيفهاي مختلف اصولگرايي حاضر در مجلس يازدهم دغدغههاي متفاوتي دارند، به همين دليل اگر اين طيفها بتوانند در روزهاي آينده به اجماع نسبي دست پيدا کنند ميتوانند بدون کمترين هزينه سياسي رئيس مجلس آينده را انتخاب کنند. در غيراين صورت شرايط متفاوت خواهد بود و اختلافات اصولگرايان از ابتداي مجلس آغاز خواهد شد. بهنظر ميرسد محمدباقر قاليباف مدعي اصلي رياست مجلس آينده خواهد بود. اين در حالي است که حميدرضا حاجيبابايي نسبت به رقباي ديگر براي قاليباف رقيب جديتري خواهد بود و عزم خود را براي به دست گرفتن سکان مجلس آينده جزم کرده است. از سوي ديگر ميرسليم نيز خود را مدعي رياست مجلس ميداند. اين وضعيت براي علي نيکزاد و شمسالدين حسيني وزراي دولت احمدينژاد نيز وجود دارد. نکته مهم اين است که کدام يک از اين افراد ميتوانند محوريت يک ائتلاف درون گروهي قرار بگيرد تا طيفهاي مختلف اصولگرايي روي چنين فردي اجماع کنند. از پديدههاي نادر فضاي سياسي اين است که در درون يک جريان سياسي رقابت وجود داشته باشد. از اين نظر که بهصورت طبيعي در درون يک جريان سياسي رقابت معنا و مفهومي ندارد و همه اعضاي اين جريان بايد در يک مسير واحد حرکت کنند. اين در حالي است که اين وضعيت در بين اصولگرايان وجود دارد. رقابتي که از نظر سياسي و تشکيلاتي داراي اهميت تلقي نميشود. به هر حال مجلس يازدهم يک مجلس يکدست است که ديگر جريانهاي سياسي در آن سهمي ندارند. تنها تعداد انگشت شماري نماينده مستقل در اين مجلس حضور دارد وگرنه بقيه نمايندگان اصولگرا هستند. به همين دليل رقابت بين اصولگراياني که در مجلس حضور دارند داراي اهميت نيست. چون همه داراي يک رويکرد و خط مشي هستند و تفاوت معناداري با هم ندارند. در چنين شرايطي اختلاف بين اصولگرايان پس از پايان انتخابات بر سر رياست و کميسيونهاي مجلس کليد خورده است.
علي نيکزاد و شمسالدين حسيني قرار است از رياست حميدرضا حاجيبابايي براي رياست مجلس حمايت کنند. آيا اين ائتلاف ميتواند شرايطي را به وجود بياورد که محمدباقر قاليباف به رياست مجلس يازدهم دست پيدا نکند؟
اگر شرايط به شکلي پيش برود که اصولگرايان سنتي، احمدينژاديها و جبهه پايداري روي رياست يک نفر اجماع کنند کار براي محمد باقر قاليباف سخت خواهد شد. به هر حال قاليباف انتظار دارد اصولگرايان در چنين شرايطي وي را بهعنوان رئيس مجلس انتخاب کنند. اين در حالي است که برخي از طيفهاي اصولگرايي با اين انتخاب موافق نيستند و ترجيح ميدهند فرد ديگري بهعنوان رئيس مجلس انتخاب شود. به همين دليل نيز اين امکان وجود دارد که ائتلافي در درون جبهه اصولگرايان براي رقابت با قاليباف براي به دست گرفتن رياست مجلس يازدهم شکل بگيرد. در چنين شرايطي بايد به وزن سياسي طرفين و همچنين ميزان مقبوليت آنها در بين نمايندگان مجلس توجه کرد.
به چه ميزان اين احتمال وجود دارد ابهامات مديريتي قاليباف در شهرداري تهران زمينهساز تشکيل يک ائتلاف قدرتمند براي جلوگيري از رياست قاليباف بر مجلس آينده شود؟
تجربه تاريخي نشان داده اصولگرايان هنگامي که پاي آبروي جمعي وسط باشد از اتفاقات گذشته چشمپوشي خواهند کرد. اين در حالي است که اين وضعيت را براي رقباي سياسي خود ندارند و در صورت کوچکترين موردي هجمههاي گستردهاي را عليه رقباي سياسي خود وارد ميکنند. تجربه محمود احمدينژاد به خوبي در خاطر همه ما مانده است. احمدينژاد که از دل گفتمان اصولگرايي بيرون آمده بود خيلي زود به همه برنامههاي اصولگرايي پشت پا زد و رويکردي مستقل در پيش گرفت. از سوي ديگر در دوران مديريت وي بر کشور سوء مديريتها و تصميمات نادرست گرفته شد که به کشور ضربه زد. با اين وجود اصولگرايان تا آنجا که ميتوانستند اجازه ندادند اقدامات احمدينژاد به پاي جريان اصولگرايي نوشته شود. اصولگرايان تنها در شرايطي به مسائل شخصي ورود ميکنند که رقابت درون گروهي در اين جريان براي رياست مجلس تشديد شود. به هر حال هنوز مجلس يازدهم تشکيل نشده و هنوز مشخص نيست که اصولگرايان قرار است با چه رويکردي در مجلس نقش آفريني کنند. آنچه از رفتارهاي گذشته طيفههاي مختلف اصولگرايي وجود دارد اين نکته را به ذهن متبادر ميکند که در شرايطي که اين جريان رقيب جدي براي خود متصور نيست احتمال شکلگيري جنگهاي درون گروهي در اين جريان بيشتر ميشود. اصولگرايان تنها در شرايطي بهصورت منسجم و واحد عمل ميکنند که احساس کنند يک رقيب جدي آنها را تهديد ميکند. در غيراين صورت و در شرايطي که رقيبي را در کنار خود احساس نکنند اختلافات در اين جريان سياسي پررنگ و جديتر از گذشته خواهد شد.
جبهه پايداري به چه ميزان قابليت واگرايي و ايجاد اختلاف در بين اصولگرايان را در مجلس يازدهم خواهد داشت؟
جبهه پايداري برخلاف هياهوها و جنجالهايي که در کشور ايجاد ميکند داراي پايگاه بسيار محدودي در کشور است و اقشار مختلف مردم عناصر اين جبهه را بيشتر تندرو قلمداد ميکنند. اين وضعيت حتي در بين اصولگرايان نيز وجود دارد و اين طيف از اقبال کمي در اردوگاه اصولگرايي برخوردار است. با اين وجود اينکه آيا جبهه پايداري در مجلس آينده زمينه اختلاف در بين اصولگرايان را به وجود خواهد آورد يا خير به عوامل مختلفي بستگي دارد. بنده چنين تحليلي ندارم و معتقدم اصولگرايان در هر حال جبهه پايداري را جزئي از خانواده خود ميدانند و در سالهاي اخير نيز با رويکردها و رفتار اين جبهه آشنايي دارند. هر چند اين احتمال وجود دارد که در مجلس آينده برخي از اصولگرايان شکل اپوزيسيوني به خود بگيرند و رويکرد اصلاحطلبانه در مواجهه با مشکلات کشور در پيش بگيرند. در چنين شرايطي جبهه پايداري نسبت به اين رويکرد اصولگرايان واکنش نشان خواهد داد و در نتيجه اختلافات عميقتر ميشود. هر چند که از نظر فکري ماهيت تفکر اصولگرايي با اصلاحطلبي تفاوتهاي معناداري دارد و به همين دليل اصولگرايان نميتوانند به معناي واقعي نقش اصلاحطلبي در مجلس داشته باشند. با اين وجود نقش جبهه پايداري در مجلس آينده به شکلي نيست که در مناسبات کلي مجلس و سرنوشت کلي آن تاثيرگذار باشد.
مهمترين چالشهايي که پيش روي جريان اصولگرايي در مجلس آينده وجود دارد چيست؟ آيا مجلسي که از افراد ناشناخته تشکيل شده ميتوان در شرايط بحراني کشور مشکلات را حل کند؟
مجلس يازدهم در شرايطي آغاز به کار ميکند که سايه بيماري کرونا همچنان بر سر کشور وجود دارد. اين در حالي است که اين بيماري روي اقتصاد جهان و به تبع آن اقتصاد ايران تاثير منفي گذاشته است. از سوي ديگر بيماري کرونا روي بخشهاي ديگر جامعه نيز تاثيرگذار بوده و چالشهاي جديدي را در کشور به وجود آورده است. چالش ديگري که پيش روي مجلس آينده است موضوع تحريمهاست که اقتصاد کشور را تحت تاثير قرار داده است. اين در حالي است که چشم انداز مثبتي نيز در آينده براي برداشته شدن تحريمها وجود ندارد. به همين دليل مجلس يازدهم در شرايطي کار خود را آغاز ميکند که چالشهاي بزرگي پيش روي مجلس وجود دارد و حل کردن اين چالشها انرژي زيادي از مجلس آينده خواهد گرفت. البته اگر مجلس در مسير صحيحي قرار بگيرد که بتواند اين مشکلات را حل کند. تجربه تاريخي نشان داده که گروههاي سياسي پس از رسيدن به قدرت به جاي اينکه به فکر حل کردن چالشهاي موجود کشور باشند بيشتر انرژي خود را صرف تخريب رقيب سياسي خود ميکنند. در شرايط کنوني نيز اين وضعيت براي اصولگرايان وجود دارد. به هر حال اصولگرايان در سه انتخابات گذشته کشور شکست خوردهاند و هيچتوفيقي به دست نياورده بودند. با اين وجود در انتخابات مجلس يازدهم بهدليل برخي رويکردهاي نظارتي که در پيش گرفته شد، موفق شدند دوباره به قدرت بازگردند و مجلس را در اختيار بگيرند. افرادي که وارد مجلس شدهاند نيز از جمله کساني بودند که بيشترين هجمهها و تخريبها را عليه اصلاحطلبان وارد ميکردند. در نتيجه بهنظر ميرسد يکي از مهمترين دغدغههاي نمايندگان اصولگرايي که وارد مجلس شدهاند اين باشد که عملکرد اصلاحطلبان در مجلس و دولت را زير سوال ببرند. نکته مهم ديگر اينکه اصولگرايان با مشارکت بالاي مردم در انتخابات وارد مجلس نشدهاند. ميزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس نسبت به دورههاي گذشته با افت قابل توجهي مواجه بود که بيشتر ناشي از فضاي نااميدي در جامعه و همچنين ردصلاحيت نيروهاي اصلاحطلب بود. در نتيجه اصولگرايان با يک رأي شکننده وارد مجلس شدهاند. در تاريخ انقلاب کمتر سابقه داشته که مردم با چنين مشارکت ضعيفي در انتخابات حضور پيدا کنند. به همين دليل اصولگرايان نميتوانند مدعي مطالبهگري دغدغههاي اصلي همه طيفهاي مردم باشند. همه اين عوامل سبب ميشود که پشتوانه مردمي و اجتماعي مجلس يازدهم شکننده و محدود باشد. اين پشتوانه محدود نيز بيش از اينکه جنبه ايجابي داشته باشد بهدليل تخريب رقيب سياسي خود بوده است. در چنين شرايطي اصولگرايان تلاش کردهاند خود را در قامت معجزهگر و کساني که ميتوانند مشکلات کشور را حل کنند معرفي کنند و به پشتوانه اين مساله پشتوانه محدودي براي خود به وجود آوردهاند. اين در حالي است که بحرانها و چالشهاي کنوني جامعه بهاندازهاي عميق و جدي شده که حل آنها از توانايي اصولگرايان خارج خواهد بود. آنچه مشخص است اين است که مجلس آينده نميتواند براي حل مشکلات کنوني کشور معجزه کند و مشکلات را به راحتي حل کند. حل مشکلات کشور تنها با وحدت رويه و حرکت در مسير صحيح صورت ميگيرد که در شرايط کنوني چنين وضعيتي وجود ندارد. در نتيجه مجلس يازدهم به مرور زمان همان پايگاه محدود اجتماعي خود را نيز از دست خواهد داد.