مردم صدای مجلس دهم را نشنیدند
مجلس دهم پس از چهار سال با تمام فرازوفرودهایش هفتم خرداد تقریبا یک هفته دیگر پایان کار خود را اعلام خواهد کرد. «مجلس دیگر در رأس امور نیست»؛ این جمله بارها و بارها از سوی افراد مختلف و بهویژه کارشناسان سیاسی در نقد عملکرد نمایندگان مجلس دهم به کار رفته است. پایان کار مجلس میتواند بهانهای برای ارزیابی عملکرد این نهاد و نقاط ضعف و قوت آن باشد. اینکه مجلس دهم در چه صحنههایی قوی عمل کرد و تصمیمات مهمی گرفت یا چه اقدامات و چه طرحها و نقاط ضعیفی در کارنامه داشت؟
به گزارش روز نو :اتفاقات زیادی در مجلس در این مدت چهار سال روی داد که هر کدام از آنها در نوع خود متفاوت بود و میشود درباره آن ساعتها تحلیل، بحث، بررسی و صحبت کرد. در حال حاضر کمتر فرد و کارشناسی را میتوان یافت که از کارنامه مجلس دهم حتی به صورت نصفونیمه دفاع کرده باشد. در واقع مجلس دهم تا چه میزان میتواند ادعا کند در بهبود معیشت و اقتصاد امروز کشور موثر بوده و توانسته موجب تحرک و سوق دادن دولت به سمت حل مشکلات شود. در هر حال مجلس دهم روزهای پایانی خود را سپری میکند. برهمین اساس عملکرد مجلس دهم بیش از هر زمان دیگری مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. بسیاری معتقدند مجلس دهم در چهار سالی که از عمرش میگذرد، اتفاقاتی در خور شأن خود را رقم نزده است و برخی هم میگویند در مجلس دهم اکثریت وجود نداشت که بتواند تصمیم بگیرد، چه بسا که یک جمع اقلیت وزنه را به هر طرفی که جمعیت فراکسیونهای قویتری در مجلس تشکیل شده بود میبرد و آن فراکسیون میتوانست تصمیم بگیرد.
در ارتباط با این موضوع «احمد شیرزاد» نماینده مجلس ششم در گفتوگو با «همدلی» میگوید:«به نظر من مجلس دهم مجلس «بی بو و بلنگی» بود. در واقع کسی که خاصیتی ندارد میگویند بوب و بلنگی ندارد. در هیچ زمینهای از خودش حرارتی نشان نداد. مجلس پر چهرهای نبود. در واقع نه چهرههای اصولگرای قوی و نه چهرههای اصلاحطلب قوی داشت. خلاصه از نظر من مجلس دهم، مجلس ضعیفی بود. یعنی یک عملکرد خیلی مثبت و امیدوارکنندهای هم از آن ندیدیم و در مقابل هم اقدام خیلی منفی هم از این مجلس شاهد نبودیم. این را در مجموع عرض میکنم. شاید در موارد خاص اتفاق افتاده باشد.» شیرزاد ادامه میدهد:«نه خیلی میشد به آن امید بست و نه خیلی نگرانش بود. البته این روال ممکن است مطلوب یک سری جناحهای سیاسی باشد. برخی افراد یا به اصطلاح گروهها و جناحهای قدرت شاید از همین ویژگی آن خوششان بیاید. یعنی مجلسی که هیچ خاصیتی نداشته باشد و نتواند در معادلات ملی و جهانی اثرگذار باشد. مجلسی میشود صدایش را تحمل کرد. البته این برای خیلیها ایدهآل است، اما این مجلسی نبود که بگوییم میتواند بارش را به دوش بکشد و میشود در سختیها و تنگناها به آن تکیه کرد.»
این نماینده مجلس ششم میافزاید:«اما در عین حال بعد از سه دوره از مجالسی که به شدت مورد اعمال نظر اصولگرایان واقع شده بود، یعنی مجالس هفتم، هشتم و نهم یک مقداری بازتر بود، یک مقدار آزادتر بود و از کنترل اصولگرایان برای انتخابات نمایندگیاش کاسته شده بود، اما در ازای آن چهرههای خیلی کارسازی وارد مجلس نشده بودند. در تهران و شهرهای بزرگ چون مردم به لیستهای اصلاحطلبان و لیستهایی که مورد حمایت گروههای اصلاحطلب بود، رای دادند و توجه بیشتری کردند، چهرههای بزرگ اصولگرایان نتوانستند به مجلس راه یابند. البته آنگونه هم نبود که اصلاحطلبان بتوانند چهرههای مورد نظر خودشان را بیاورند. به دلیل اینکه اغلب نیروهای قابل توجه در اردوگاه اصلاحطلبان قبلا توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شده بودند.»
شیرزاد در پاسخ به این سوال که از نظر شما نقاط قوت و مثبت مجلس دهم چه بود، توضیح میدهد:«برای بررسی این موضوع باید به مصوبات مجلس نگاه کنیم. مجلسی بود که با دولت آقای روحانی راه آمد و مجلسی که چوب لای چرخ دولت بگذارد نبود. این شاید برجستهترین نکتهاش بود. دولت آقای روحانی هیچ نگرانی نداشت از اینکه هر روز در مجلس چه سازی علیه او کوک میشود. مجلس یازدهم که سرکار بیاید قدر مجلس دهم را بیشتر خواهیم دانست، البته بیشتر دولت متوجه خواهد شد. اگر در سطح جامعه مقایسهای صورت نگیرد، لااقل در سطح دولت این تغییر قابل مشاهد خواهد بود.»
این فعال سیاسی ادامه اضافه میکند:«در این مجلس رخداد خیلی برجستهای نداشتیم. از دیگر سو قوانین تاریخساز و کارسازی تصویت نشد که آدم به خاطر داشته باشد و روی آن دست بگذاریم. البته اینکه مجلس چه قوانینی بخواهد تصویب کند دست خود مجلس هم نیست، مگر طرحهایی که تصویب میکنند. برای مثال ما در دوره ششم مجلس قانون اصلاح مالیاتها را داشتیم که قانون بسیار مهمی بود. بعضی اوقات اصلاح قوانین پایهای به پست یک مجلس میخورد که آن وقت آنجا نقش آن مجلس خیلی مهم میشود. اما در مجموع من به خاطر ندارم که در این مجلس کار شاخصی در مورد تدوین طرحها و تصویب قوانین مهم صورت پذیرفته باشد.»
او در ادامه درباره نقاط ضعف و منفی مجلس دهم میگوید:«در مجلس دهم فراکسیون قدرتمندی نداشتیم. فراکسیونهای واقعا ضعیفی داشت. روسای فراکسیونها واقعا ضعیف عمل کردند. فراکسیونها نقش بسیار مهمی دارند. به دلیل اینکه واقعا اگر احزاب سیاسی در مجلس همه چیز را پیش ببرند، هر روز باید بریزند وسط خیابان تظاهرات کنند. در همه مجالس کشورها مدرن، بنا بر این است که احزاب از طریق مجلس کارشان را پیش ببرند و در فراکسیونها باید افراد وابسته به جناحهای سیاسی و گروههای سیاسی وجود داشته باشند که فعال باشند.»
شیرزاد معتقد است:«اگر چنین چیزی نباشد آن مجلس به اصطلاح قوی و تاثیرگذار نخواهد بود. در واقع فعالیتی که فراکسیونهای وابسته به این احزاب انجام میدهند به مجلس رنگ و لعاب میدهد. این یکی از بزرگترین ضعفهای مجلس ماست. ببینید اکثریت این نمایندگان عضو یک حزب بزرگ نبودند؛ افرادی که در احزاب سیاسی نقش داشته باشند، مهم باشند و به حرف آنها توجه شود. شما نگاه کنید ما سخنورهای قابل توجهی هم در مجلس نداشتیم، کسانی که نطق مجلسیشان در بیرون و در فضای جامعه طنینافکن باشد؛ نطقهای جنجالبرانگیزی که در خبرها بیاید، در فضای مجازی بپیچد و مردم نقلش کنند، ما نداشتیم. در حالی که در دیگر مجالس ما این موارد را داشتیم. حالا در این مجلس یکی دو تا نطق دیدیم، اما در کل این موضوع بسیار مهم است که مردم صدای مجلس را بشنوند. اما در این مجلس مردم صدای مجلس را نشنیدند. مجلسی بود که نه بوی خوشی از آن استشمام شد و نه بوی ناخوشی. یعنی فاقد چهرههای قدرتمند تشکیلاتی در پارلمان بود.» شیرازد تأکید میکند:«حالا من اگر از دوستان اصلاحطلب نگویم، اما چهرههایی مثل آقای باهنر در طیف اصولگرا، چهرههایی قوی هستند. برای مثال در مجموعه اصولگرایی فقط آقای لاریجانی و یکی دو نفر دیگر بودند که اساسا با یکی دو گل بهار نمیآید. در تاریخ وقتی میخوانیم که فراکسیونی که در صدر مشروطه بود، کسانی مانند مرحوم مدرس، ملکالشعرای بهار، حسین مکی و غیره اینها چهرههای مهمی بودند که صحبتها و اخبارشان مهم بود و تا دههها در تاریخ میپیچد. این چهرههای قدرتمند در بسیاری از معادلات نقشآفرین بودند. برای ما در دوره معاصر، مجلس اول و مجلس ششم مجالس خوبی بودند. هم نطقهای قوی و استخوانداری مطرح میشد و هم چهرههای مطرح و تخصصی در آنها بودند و هم فراکسیونهای بسیار قدرتمندی داشت.»