به گزارش روز نو، هم چنان که صحبت از جوانگرایی یا تغییر سیستماتیک برخی سیاستهای کلان در کشور مطرح میشود در جریانهای اصلی کشور هم سیاستگذاریها باید به شکلی پیش بروند که بحرانها و جامعه امروز را پاسخگو باشند. بازنگری در گفتمان اصلاحات اخیرا توسط فعالان سیاسی در این جریان مطرح شده و گویی حجتالاسلام موسوی لاری نایب رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان هم در نامهای به محمدرضا عارف گام اول آن را آغاز کرده است. موسویلاری در نامهای به محمدرضا عارف، رئیس فراكسیون امید مجلس و رئیس این شورای عالی، از ادامه حضور خود در این مقام استعفا داد و در نامه استعفایش هم به لزوم «تغییرات اساسی در ساختار و سازوكار شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان ایجاد شود و نقش احزاب پررنگتر شود.» اشاره کرده است. در همین راستا علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب با «آرمان ملی» به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
برخي بر اين باورند که علت ناکاميهاي اخير جريان اصلاحات در انتخابات گفتمان اين جريان است و جريان اصلاحات به گفتمان خود باخته است اين گزاره را تا چهاندازه ميپذيريد؟
من اين را نميپذيرم که برخي ميگويند جريان اصلاحات رقابت را به خود باخته است، اينکه شرايط جريان اصلاحطلبي در وضعيت امروز قرار گرفته معلولي است از عوامل مختلف که برخي از آنها درون جرياني هستند و برخي از آنها بيروني. برخي اتفاقات به اين جريان سياسي تحميل شده و اين موضوعي گريزناپذير است.
با اين تفاسير اين جريان چه عواملي را متحمل شده است؟
ما بايد براي هر تحليلي از هر کنشي در جريانهاي سياسي، شرايط کشور را کاملا ارزيابي کنيم. آنچه که مسلم است اين است که ساختار قدرت در جمهوري اسلامي مشخص و شفاف نيست در ظاهر تعدادي نهادهاي دموکرات و شفاف دارد اما در باطن با اين نهادها بهگونهاي برخورد ميشود که امکان تاثيرگذاري ندارند، برخي از آنها دچار نظارت سختگيرانه ميشوند و حتي امکان حضور در عرصههاي رقابت هم پيدا نميکنند. بايد توجه کنيم که دموکراسي در ايران کاملا توسط بخشهاي تاثيرگذار قدرت هدايت ميشود، درست است که در مقاطعي با توجه به شرايط بينالمللي جريانات مستقلتر امکان حضور پيدا ميکنند اما اين بدان معنا نيست که شرايط کشور کاملا آماده است. درنهايت جريانات سياسي بر اثر توفيق و عدم توفيق و توسط راي مردم به درستي هدايت ميشوند و امکان تجلي پيدا ميکنند.
نقش احزاب را در اين وادي چه ميدانيد؟
در تمامي نهادها وقتي احزاب وارد کشور ميشوند با حداکثر ظرفيتهاي خود حضور پيدا ميکنند اما در کشور ما نه در قوه مقننه و نه در قوه مجريه به هيچوجه آزادي کامل براي انتخاب کانديداها وجود ندارد و يک جريان سياسي نميتواند همه ظرفيتهاي خود را به ميدان بياورد، اما نکته جالب توجه اين است که جريان اصلاحات حتي بعد از حضور در عرصه قدرت هم اين امکان را ندارد که بهصورت کاملا آزادانه برنامههاي خود را پيش ببرد. مثال آن در دولت فعلي و مجلس دهم وجود دارد. اصلاحطلبان کانديداهايي را که در مجلس گذشته انتخاب کردند از روي ناچاري بود. درخصوص انتخابات رياست جمهوري هم شرايط به همين شکل پيش رفت و رئيس جمهور را به ناچار حمايت کردند. آقاي روحاني تنها گزينه موجود اصلاحطلبان بود و اين به معناي مطلوبترين گزينه نيست. مجموعه اين عوامل باعث ميشود يک جريان سياسي نتواند با حداکثر ظرفيتهاي خود در عرصهها حضور پيدا کند. اين مجموعه دلايلي است که از بعد بيروني جريان اصلاحات را تحت تاثير خود قرار داده است و به هيچعنوان نحوه اداره دولت و هيات دولت روحاني مطلوب نظر اصلاحطلبان نيست.
با اين وجود معتقديد اصلاحطلبان در حال حاضر از حمايت خود از روحاني پشيمان هستند؟
ما بهعنوان جريان اصلاحطلبي از حمايت روحاني پشيمان نيستيم و به اين راه ادامه ميدهيم درواقع نميخواهيم از حمايت روحاني جاخالي داده و ابراز پشيماني کنيم، اما روحاني تنها گزينهاي بود که در آن بازه از زمان اصلاحطلبان ميتوانستند از او حمايت کنند. دولت امروز دولت اصلاحطلب نيست و روحاني هم کاملا به اين امر واقف است. از نظر من دولت اصلاحات فقط به دولت اصلاحات و مجلس ششم محدود ميشود و با تمام ايرادات آنها تجلي جريان اصلاحات بهطور کامل فقط در اين دو عرصه سياسي بود.
در نهايت چه نقدهايي به گفتمان اصلاحات در حال حاضر داريد؟
زماني که امکان حضور اصلاحطلبان وجود ندارد نميتوانيم از آنها توقع پيروزي داشته باشيم. اما ايراداتي که به خود جريان اصلاحات در بخش دروني وارد است اين است که جريان اصلاحطلبي بايد بداند در زميني بازي ميکند که شرايط برابر ندارد و بايد تمام مشکلات را پيشبيني کند چون تمام مسيرها را طي کرده است. از مجلس وتو تا تشکيل دولت با نهادهاي موازي همه و همه از تجربياتي هستند که اصلاحطلبان بارها پشت سر گذاشتند. جريان اصلاحات متناسب با شکل بازي در ساختار قدرت نتوانسته در اين عرصه حضور پيدا کند. در مجموعه اصلاحطلبي طيفهاي زيادي وجود دارند که منجر به نوعي آشفتگي در تصميمات شده است.ما ميبينيم که برخي تصميمات مورد اجماع همه اصلاحطلبان نيست.
براي اصلاح اصلاحات و ترميم عقبه اجتماعي اين جريان براي حضور دوباره در قدرت چه راهکارهايي را موثر ميدانيد؟
اگرچه حضور اصلاحات در کشور نيازمند حضور در قدرت است اما اصلاحطلبان هم بايد تکليف خود را با اين موضوع مشخص کنند وقتي امکاني براي تاثيرگذاري وجود ندارد نبايد به هر روشي خود را در قدرت جا بدهيم و از هر کانديدايي حمايت کنيم و در هر انتخاباتي هم شرکت کنيم. بايد در اين رابطه حتما اجماع شود. از ديدگاه من در اين شرايط يک جريان سياسي ميتواند کاملا کنار بکشد و در کنار جريانها و نهادهاي اجتماعي حضور پيدا کند و با انباشت سرمايههاي اجتماعي در فرصتهاي مناسب بتواند به عرصه بيايد اما در نهايت تعدد احزاب در عرصه سياسي کاملا به ضرر دموکراسي و جريانات حزبي در کشور است و باعث شکلگيري رقابتهاي نمادين ميشود.
منبع: آرمان