تقریبا از میانه دهه70 موضوع اصلاح طلب و اصولگرا باب شد و رفته رفته بر صحنه سیاسی ایران غالب شد. جناح چپ نام اصلاح طلب به خود گرفت و راستیها اصولگرا نامیده شدند. این قالب تا همین یکی دو سال پیش همچنان دارای اعتبار ویژهای در صحنه سیاسی بود اما حالا کم کم اوضاع فرق کرده است. بخشی از بدنه اجتماعی جامعه دیگر چنین چارچوبی را نمیپسندد. حتی برخی چهرههای سیاسی تلاش کردند با کلیدواژه راه سوم، سیطره اصلاح طلب و اصولگرا را دور بزنند اما چندان مورد استقبال قرار نگرفت.
به گزارش روز نو :در این میان اصولگرایان که تقریبا همه انتخاباتهای دهه 90 را با شکست مواجه شدند بیش از پیش به دنبال ایجاد جبههای نو در میان خود بودند. محمدباقر قالیباف که در چند انتخابات طعم شکست را چشیده بود ایده «نواصولگرایی» را مطرح کرد که این ایده هم میان جناح سنتی اصولگرا مورد استقبال آنچنانی قرار نگرفت. اما یک جریان جدید نیز باب شد تحت عنوان «انقلابیها» و به عبارت دقیقتر «جوانان انقلابی». این گروه در واقع بخشی از بدنه اصولگرا است که میتوان در طیفبندی آنها را در منتهی الیه جریان راست قرار داد یعنی این جوانانی که اغلب نیز تازه کار میدان سیاست هستند را باید در مقابل اصولگرایانی قرار دهیم که اصطلاحا اصولگرای میانه رو نامیده میشوند. از قضا در میان چهرههایی که حالا به مجلس یازدهم راه یافتهاند این «جوانان انقلابی» دیده میشوند که به قول معروف با توپ پر آمدهاند. چهرههایی که منتقدان سرسخت دولت روحانی و سیاست خارجی دیپلماسی محور نیز شناخته میشوند. محمدرضا میرتاجالدینی فعال سیاسی اصولگرا در بخشی از گفتوگو با یک سایت گفت: «بعضیها میخواهند بگویند که چون مردم نسبت به هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا معترض هستند پس به ما مراجعه میکنند، اما این جریان سوم هویت مستقل و شناختهشدهای ندارد؛ بر این باورم جریان اصیل انقلابی میتواند با یک آسیبشناسی و انجام اصلاحاتی در برنامهها و همچنین ارائه کارنامه عملکردی خود در بخشهای موفق، آرای مردم را به خود جلب کند.» یا در جایی دیگر چندی پیش محمد ناصر سقای بی ریا، سخنگوی جبهه پایداری با اشاره به اینکه زمان گفتمان اصولگرایی اندکی منسوخ شده، به صراحت گفته بود؛ «اکنون گفتمان "نیروهای انقلاب" مطرح است لذا جبهه پایداری اساسا کاری با اصولگرایی ندارد. البته این بدین معنا نیست که اصولگرایی را قبول نداشته یا رد کنیم؛ ما نمیگوییم آنها نباید باشند بلکه آنها را میپذیریم اما مساله این است که فاصله هر دوایری تا مرکز، دور و نزدیک است.» غلامعلی حدادعادل هم حتی بارها نسبت به انتخابات
اخیر اعلام کرد«در انتخابات پیش رو به دنبال وحدت راهبردی نیروهای انقلابی هستیم.» حتی در مانیفست نواصولگرایی که مهر 97 اعلام شد، آمده بود: «امروز بسیاری از نیروهای انقلابی، اصولگرایی را تمام شده فرض میکنند به گونهای که حتی استفاده از واژه اصولگرایی را عامل اختلال در نیل به اهداف نواصولگرایی میدانند.»
>به قدرت برسند معتدل میشوند
حالا پرسش اینجاست مجلس یازدهم با وجود نمایندگانی که گاه خود را اصولگرا نیز نمیدانند و تحت نام «انقلابی» میخواهند وارد بهارستان شوند چگونه با مسائل روبه رو خواهند شد؟ علی مطهری نماینده مجلس دهم در این باره دیروز گفت:«من خودم به این اتفاقی که رخ داد خوشبین هستم. به خاطر این که وقتی که کار دست دوستان به قول خودشان انقلابی میافتد و اداره کشور را به دست میگیرند باعث میشود که خودشان به برجام برگردند، خودشان مشکل افایتیاف را حل کنند، خودشان سیاست خارجی را اصلاح کنند، حتی رابطه خوب با اروپا را در پیش خواهند گرفت. اینها در دل خودشان میدانند که کشور نمیتواند رابطه خود با دنیا را قطع کند ولی میخواهند این اتفاق یعنی بهبود روابط به وسیله خودشان رخ دهد نه به وسیله رقیبشان یا دولت آقای روحانی.» او افزود:«من معتقدم با روی کار آمدن یک چنین مجلس یکدستی که بعد از آن هم احتمالاً یک دولت یکدست همراه به وجود خواهد آمد، بسیاری از این مشکلات که عامل آن هم بیشتر خودشان بودهاند رفع خواهد شد. لذا این اتفاق را مبارک میدانم. چون مشکل دوستان ما این است که چرا قدرت در دست ما نیست؟ و وقتی که قدرت را به دست بگیرند و ببینند با روشهایی مثل برهم زدن برجام و مخالفت در مورد FATF نمیتوان کشور را اداره کرد، خودشان مشکلات را حل میکنند.»
>هدفشان مچ گیری است
اما چقدر میتوان امیدوار بود که این چهرههای محافظهکار، معتدل شوند و تصمیماتی پراگماتیک بگیرند؟ در این زمینه گفتگو کردیم با یک فعال سیاسی اصلاح طلب که معتقد است این جریان حتی اگر واقع بین شود در نهایت نمیتواند آنطور که باید در راستای حل مشکلات گام بردارد. علی صوفی به «آفتاب یزد» گفت:«درست است که این محافظه کاران وقتی از دور دستی بر آتش دارند شعارگونه با مسائل برخورد میکنند اما وقتی خودشان پای کار بیایند و لازم باشد نسبت به امور اقدامی را انجام دهند به نظر میرسد با واقعیتها مواجه میشوند و به عبارت دیگر واقعیتها این افراد را تعدیل میکند.» او افزود: «تعدیل شدن بر اثر مواجهه عملی با چالشها یک وجه ماجرا است اما از آن طرف نکتهای که وجود دارد اینکه بعضی از این افراد با برخی شعارهای تندی که میدهند هدفی دارند و طبیعتا هدف حل مشکل نیست بلکه هدفشان این است که مچ دولت را بگیرند، در برابر روحانی یا وزرا سنگ اندازی کنند و با آنها برخورد کنند بنابراین این رویه موجب خواهد شد دشوار باشد تصور کنیم قاطبه اینها به سادگی معتدل میشوند.»
این فعال سیاسی در ادامه افزود: «دو مساله وجود دارد، یکی اینکه مشکلات را از ناحیه بعضی از مسئولین ببینیم، اما رویه دوم این است که مشکلات را ساختاری و قانونی ببینیم و بخواهیم سیاستی را در پیش بگیریم که قرار است برای حل مشکلات با چاره اندیشی این قوانین و ساختار را در راستای تحولات مثبت تغییر دهیم اما این گروه از اصولگرایان طبیعتا راهبرد اولی را در نظر میگیرند مشکل را افراد میدانند و تصورشان این است که با حذف افراد مشکل حل خواهد شد.» صوفی در ادامه اظهار کرد: «بعد از پیروزی در انتخابات سال1400 و به دست آوردن ریاست جمهوری وقتی همه قدرت را در اختیار بگیرند آن زمان است که طبعا باید بیایند در دل کار و با موضوعاتی آشنا میشوند که باعث شود به این نتیجه برسند دولت قبلی هم چندان مقصر نبوده است.» از او درباره اینکه اگر اصولگرایان قدرت مجلس و دولت را در اختیار بگیرند آیا به راهی خواهند رفت تا مثلا افای تی اف یا مواردی مانند برجام را به توافق برسند و به نام خودشان ثبت کنند؟ این فعال سیاسی در پاسخ به این سوال گفت: «اینکه این جریان میخواهد موفقیتها به نام خودشان ثبت شود قابل تصور است اما نکتهای که باید در نظر بگیریم تجربهای است که در گذشته داشتیم. وقتی این جریان دولت و مجلس را در اختیار داشت، نرفتند مشکلات را حل کنند و این فرصت را داشتند دیپلماسی را به پیش ببرند، مذاکره کنند و مسائل هستهای را پیش از آنکه گسترده شود حل و فصل کنند اما مشکلات را تجمیع کردند، در داخل کشور نه تنها قانون و برنامه را اجرا نکردند بلکه به چالشها دامن زدند بنابراین به نظر میرسد چنین امیدی نمیتوان داشت که آنها بخواهند و مهمتر اینکه قابلیت شناخت چالشها در محیط بین الملل و حل آن را داشته باشند.»
گمانه زنی برای اقدامات نمایندگان مجلس بعدی بسیار است آنها در دو بعد میتوانند تاثیرگذار باشند. در بعد سلبی میتوانند تصمیماتی که دولت ممکن است بگیرد و لوایحی که ارائه میدهد را به بن بست بکشانند و در بعد ایجابی میتوانند طرحهایی بدهند که مسیر حرکت استراتژیهای دولت را تغییر دهند. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که دولت روحانی به خودی خود دولتی ضعیف شده است و عملکرد چندانی از آن در دوره دوم ندیدیم و به نظر میرسد حالا شرایط بیش از پیش مبهم باشد!
آفتاب یزد