
رقابت بين افراد است؛ نه احزاب
ریزش پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان با حمایت از دکترحسن روحانی در دوره دوم و اتفاقاتی که پس از آن در کشور رخ داد، از عواملی است که تقریبا تمام فعالان اصلاحطلب به آن واقف هستند اما برخی از شخصیتهای اصلاحطلب آن را جبرانناپذیر میدانند و برخی دیگر همچون محمد عطریانفر معتقد هستند که این پایگاه اجتماعی در انتخابات ۱۴۰۰ بازخواهد گشت. او معتقد است: «اگر آقایان اصلاحطلب بتوانند در سال ۱۴۰۰ و ریاست جمهوری دست به انتخابی مساعد بزنند، میتوانند مختصر آسیبی که دیدند را جبران کنند اما در رابطه با انتخابات مجلس یازدهم خیلی موضوع برای اصلاحطلبان اهمیتی ندارد». برای بررسی شرایط اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو و پیشبینی ترکیب مجلس آینده با محمد عطریانفر فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی به گفتوگو پرداخته است که متن آن را در ادامه میخوانید.
به گزارش روز نو :از بعد حوادث سال 96 بیان میشود که اصلاحطلبان با ریزش پایگاه اجتماعی مواجه شدهاند. برای جبران این هزینه چه اقداماتی از سوی این جریان لازم است صورت گیرد؟
اصلاحطلبان در پی حمایت از دولت باید هزینه خود را میپرداختند و آنچه واضح است این هزینه توسط این جریان با از دست رفتن بخشی از سرمایه و اقبال اجتماعی پرداخته شده است. به همین دلیل نیز اصلاحطلبان در قبال این پرداخت هزینه نباید شرمنده باشند؛ چراکه طبیعی است در عرصه سیاست افراد که تصمیماتی میگیرند باید هزینه آن را هم پرداخت کنند. شرمندگی بیمعناست، زیرا نگاهی به وضعیت موجود در زمان برگزاری انتخابات 96 نشان میدهد که هیچ گزینهای جز دکتر روحانی وجود نداشت تا جریان اصلاحطلب بخواهد از او حمایت کند. بهخصوص که در سال 92 اگرچه اصلاحطلبان با تردید از روحانی حمایت کردند اما محصول حمایت خود را پس از چهارسال اول به خوبی دریافت کردند و در سال 96 با شوق علاقهمندی و بدون تردید از روحانی حمایت کردند. مفهوم این عملکرد اصلاحطلبان این موضوع را میرساند که دولت در چهارسال اول از نظر اصلاحطلبان به درستی عمل کرده است. با همه این تفاسیر با یک جمعبندی منصفانه اصلاحطلبان هیچگاه نباید از حمایت خود از روحانی شرمنده باشند، چراکه این حمایت در زمان خود درست بوده است.
فکر میکنید چه عاملی بیش از همه در دولت دوم روحانی به ناکارآمدی منجر شد؟
بخش اندکی از آنچه که از سال 96 تا به امروز دولت اسیر آن شده، ناشی از انفعال و سرخوردگی مدیران کشور است، اما بالای 80درصد از مسائلی که گریبانگیر دولت شده ناشی از دیپلماسی است که ما در قبال تحریمها به کار گرفتهایم. واقعیت آن است که آثار و تبعات تحریمها دامن اقتصاد و دولت را گرفته است. چیزی که در این میان بیش از همه آسیب زننده بوده و دولت را به شرایط امروز کشانده عملکرد آنها در حوزه روابط خارجی است.
با توجه به هزینهای که اشاره کردید در قبال حمایت از دولت روحانی توسط جریان اصلاحات پرداخته شده، چه میزان میتوان امیدوار بود این سرمایه اجتماعی بازگردد و در انتخابات مجلس یازدهم هم آثار آن دیده شود؟
در چشم انداز انتخابات پیش رو ممکن است که تاحدودی سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان آسیب دیده باشد و در انتخابات پیش رو این آسیب اثرگذار است اما اگر آقایان اصلاحطلب بتوانند در سال 1400 و ریاست جمهوری دست به انتخابی مساعد بزنند، میتوانند مختصر آسیبی که دیدند را جبران کنند. در رابطه با انتخابات مجلس یازدهم خیلی موضوع برای اصلاحطلبان اهمیتی ندارد؛ چرا که اصلاحطلبان در وضعیت فعلی نامزدهای شاخصی برای حضور در انتخابات ندارند که بتوانند از آنها حمایت کنند و در پارلمان مسلط باشند.
با توجه به مواضع اخیر شورای عالی جبهه اصلاحطلبان در خصوص ارائه لیست برای انتخابات، چه عملکردی از سوی جریان اصلاحات میتواند به مشارکت مردم پای صندوقهای رأی کمککنند؟
وضعیت تائید صلاحیتها سختیهای زیادی را بر سر راه جریان اصلاحطلب به وجود آورده است. در بسیاری از حوزههای مهم و کلیدی به خصوص حوزههای انتخابی شهری اصلاحطلبان به سختی میتوانند نیروی مطلوب نظر خود را حمایت کنند. از این رو کاهش موقعیت اجتماعی اصلاحطلبان چندان تاثیری در وضعیت انتخابات مجلس نخواهد داشت. عملکرد درست در حال حاضر تلاش در هر شرایطی است، بدان معنا که اصلاحطلبان در هر شهر و حوزه انتخابیه باید از نامزدهای خود حمایت کنند و برای تبلیغات آنها موثر واقع شوند. حتی اگر یک نفر در هر حوزه انتخابیه وجود داشته باشد، کافی است اصلاحطلبان در دویست حوزه انتخابیه یک نفر را بتوانند انتخاب کنند؛ کسی که به اصلاحطلبان نزدیک باشد یا از نیروهای شاخص اصلاحطلب باشد. اگر آن یک نفر وجود داشته باشد پس منطق حکم میکند از او حمایت شود. البته که در تهران و مراکز استانها بهتر است از سوی اصلاحطلبان لیست ارائه شود، درواقع اگر تعداد قابل توجهی تائید صلاحیت میشدند که نشدند باید لیست توسط این جریان بسته میشد.
برخی به لحاظ جایگاه نهادی خود صراحتا اعلام کردهاند وظیفهای در قبال مشارکت مردم ندارند.
توقع ما کلی است و در چند جمله خلاصه میشود: اول اینکه جهتگیریهای سیاسی در امر احراز صلاحیتها دخالت داده نشود که این یک حق مسلم است. نباید میل شخصی خود را وارد وظایف حرفهای کرد. دومین توقع ما این است که سازوکارهای نظارتی وجاهت قانونی صددر صدی داشته باشند. انتظار داریم در قبال تکالیف نهادهای مسئول پاسخگو باشند. در آخر اینکه در قبال این پاسخ و پاسخگویی باید آنقدر مستدل نظر خود را بیان کند که اگر به جامعه و هیات منصفه مردمی عرضه کنیم به رسمیت بشناسند. اگر همین اقدام صورت بگیرد کفایت میکند.
برخی نظرها مبنی بر تشکیل نهادی جدید برای نظارت مطرح میشود، تشکیل این نهاد میتواند موثر باشد؟
تشکیل نهادی برای نظارت بر دستگاه نظارتی هیچ فایدهای ندارد. به جای اینکه به فکر ساخت نهادهای جدید باشیم نهادهای قانونی و حقوقی به تکالیف خود دقیقتر عمل کنند و پاسخگو باشند، البته شورای نگهبان به مقام معظم رهبری پاسخگو است. انجا که همه باید به آن پاسخگو باشیم مردم هستند. هیچ نهادی مهمتر از نهاد مردم نیست.
با این تفاسیر چه راهکار اثربخشی را پیشنهاد میکنید؟
اگر به تعداد مورد نظر نامزد انتخاباتی نداشته باشیم، ناچاریم همان مسیری را برویم که در انتخابات گذشته رفتیم. در انتخابات گذشته چه کار کردیم؟ نامزدهای اصلی اصلاحطلبان همه تائید نشدند و اصلاحطلبان به چهرههای رده دو تنزل پیدا کردند. بهنظر میرسد ما در حوزههایی که اساسا نامزد انتخاباتی نداشته باشیم سیاست اصلاحطلبان به این شکل خواهد بود که لیست نخواهند داشت ولی دعوت به انتخابات میکنند و طرفداران خود را برای انتخابات«الاقرب فالاقرب» آزاد میگذارند. به عقیده من اصلاحطلبان در حوزههایی که نامزد داشته باشند سیاست دوره گذشته را تعقیب میکنند و لیستی را مرکب از اصلاحطلبان و معتدلها خواهند داشت.
برخی مطرح میکنند در حال حاضر که نمایندگان اصلاحطلب به شکل سابق نمیتوانند به صندلیهای پارلمان برسند و نامزدهای این جریان هم رد صلاحیت شدند ناچار به انصراف هستند. انصراف از حضور را در شرایط فعلی منطقی میدانید؟
اصلاحطلبان هیچگاه نمیتوانند با صندوقهای رأی خداحافظی کنند، زیرا آنها هیچگاه از تحریم انتخابات سودی نبردند. باید بتوانیم بهصورت کامل در انتخابات حضور فعال داشته باشیم و در حد بضاعت و ظرفیتهای موجود هم لیست تنظیم شود، درنهایت نامزدهای انتخاباتی تا حدممکن حمایت شوند. عرصه سیاست عرصه هزینه و درآمد است، در این عرصه باید هزینه کرد و درآمد داشت. اصلاحطلبان باید در انتخاباتها حضور فعال داشته باشند حتی اگر اقبال مردم را از دست بدهند. در مقاطعی اصلاحطلبان بهطور کامل اقبال خود را در پیشگاه مردم از دست دادند، اما در دوره بعد این پایگاه اجتماعی احیا شده است. در هر صورت ما نباید صحنه را ترک کنیم. صحنه رقابت انتخابات صحنهای است که باید حضور داشته باشیم تا حساب شویم و اگر با صندوقها قهر کنیم دورههای بعد اصلا بهعنوان یک فرد یا یک جریان در صحنه مطرح نمیشویم و امکان رقابت دیگر وجود ندارد. در نهایت هم نزد مردم فراموش خواهیم شد. در هر رقابتی طبیعی است که باخت و برد وجود دارد و هزینههای آن هم پرداخته میشود. ما نباید روی برد قسم بخوریم چراکه رقبایی داریم و رقبای ما هم منفعل نیستند. رقبای ما افرادی نیستند که گوشه نشین باشند و اتفاقا چون دست برتر و گاه بعضا نفوذ بیشتری هم دارند در بسیاری از حوزهها موفق شدند از مرحله اول کاندیدای خود را عبور بدهند بهرغم اینکه رقیب فعال است باید رقابت کنیم و نباید کنار بروند، اصل مطلب این است که جریان اصلاحات برای موفقیت در هر شرایطی باید نقشآفرینی کند.
با این وجود انصراف شخصیتهای اصلاحطلب از صحنه رقابت چه پیامدهایی دارد؟
اگر اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو رقابت نکنند، دو رویکرد در مقابل آنها وجود دارد اصلاحطلبان یا محکوم به انفعال از عرصه تاثیر سیاسی میشوند و یا به عنوان برانداز تبدیل خواهند شد. اصلاحطلبان نه برانداز هستند و نه منفعل پس باید فعالیت خود را تا جای ممکن ادامه بدهند.
از دیدگاه شما مردم نسبت به حضور افرادی مثل آقای محمدباقر قالیباف در انتخابات چه رویکردی خواهند داشت و حضور این افراد در مجلس با توجه به سبقه سیاسی آنها، چه تاثیراتی در روند قانونگذاری خواهد داشت؟
ایشان با توجه به اینکه در سه انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده و توفیقی نداشته، اگر از بنده مشورت میگرفت و حداقل میپرسید بهتر است در این عرصه حضور داشته باشد یا خیر، حتما به او توصیه میکردم که شما عرصه انتخابات را رها کن. البته تردیدی نیست که آقای قالیباف برای بسیاری از حوزهها مناسب است. باتوجه به اینکه جامعه بهطور مکرر نشان داده نسبت به حضور ایشان در فضای انتخاباتی اقبال کافی را ندارد، کاش از این انتخابات هم صرف نظر میکرد. البته در مقابل این نظر من دیدگاه دیگری وجود دارد که این تحلیل را درست نمیداند.
فکر میکنید آقای قالیباف در لیست شورای ائتلاف قرار میگیرد؟
آقای قالیباف در مقایسه با افرادی که در جبهه پایداری حضور دارند، گزینه بسیار مطلوبی است. در واقع اگر حضور ایشان در عرصه سیاست معطوف شود به اینکه پایداریها عقب نشینی کنند بسیار قابل تحسین است و ما هم از او دفاع میکنیم. اما آقای قالیباف باید سعی بیشتری کند که به نماد اصولگرایان واقعبین تبدیل شود. اگر در چنین وضعیتی بتواند با نیروهای موثر در جبهه اصولگرایان معتدل به این جمعبندی برسد و بهعنوان سر لیست آنها معرفی شود، قابل قبول است. اما در حال حاضر و قبل از انتخابات هدفگیری خیلی فعلا مشخص و عیان نیست. درنهایت من دو توصیه دارم؛ در وهله اول توصیه میکنم که زودتر از موعد سخن از ریاست مجلس مطرح نشود و دوم اینکه بهتر آن است نماد اصولگرایان معتدل باشد، چراکه عقلای اصولگرایان اگر قالیباف را به رسمیت بهعنوان صدر لیست حساب کردهاند به این معنی است که حضور او در انتخابات درست است.
حضور تندروها را در صحنه انتخابات چطور ارزیابی میکنید؟
مجلس محل توافق و عقل جمعی است، مجلس نهادی است که برجستگان و انسانهای فهیمی که مردم انتخاب میکنند باید با حضور در پارلمان و در یک فضای عقلانی مقدرات کشور را رقم بزنند. اما روح تندروی هیچگاه برای مجلس مفید نخواهد بود. اگر جریان پایداری در مجلس دست برتر پیدا کنند (البته بعید است چون جامعه اقبالی به آنها ندارد)، اگر به هر دلیلی و با هر سیاستی بتوانند به جامعه خود را تحمیل کنند مجلس رادیکال میشود و وقتی مجلس رادیکال شود تاثیر خود را از دست میدهد.
با این تفاسیر جایگاه مجلس را چطور میبینید؟
اگر زمانی مطرح میشد مجلس عصاره فضایل ملت است، واقعا در آن زمان مجلس در تدبیر امر ملت موفق بود اما امروز مجلس ضعیف شده است و آن جایگاه سابق تا حدی از دست داده علت آن هم این است که برخی نمایندگان آن به افراط و تندروی دچار شدهاند. از این جهت در رقابتهای سیاسی جریان اصولگرا باید دوستان تندرو خود را قانع کند که حضور به این شکل در عرصه سیاست، حضور ملی خوانده نمیشود و برای مصالح ملی زیان بار است. بهتر است آقایان پایداری بروند و در حوزههای دیگر منویات خود را دنبال کنند اما مجلس جای تندروی نیست. مجلس جای عقلانیت، اعتدال، منطق و گفتوگو است و در آن باید مصلحت ملی بر مصلحت گروهی ترجیح داده شود. در حال حاضر برخی نیروهای تندرو امروز در مجلس مصلحت خود را به مصلحت ملت ترجیح دادهاند یا اصلا ادعا میکنند مردم باید پیرو حرف ما باشند و تشخیص ما وحی منزل است که این امر کاملا اشتباه است. هیچمردمی به عاقبت خیری نمیرسد مگر اینکه نمایندگان آنها در پارلمان حرف آنها را بفهمند و مطالبات آنها را پیگیری کنند.
چه عواملی منجر به تنزل جایگاه مجلس شد؟
عالیترین و موفقترین حضور در مجلس به دورههای اول تا چهارم مجلس بازمیگردد از مجلس چهارم که عبور میکنیم دچار دستاندازهای سنگین میشویم. مجلس پنجم تا حدودی موفق بوده و مجلس ششم اگرچه اصلاحطلبان حاکم بودند اما تاثیر آنچنانی نداشت و عملکرد آنها ناموفق دیده میشود. از مجلس ششم به بعد هم تا به امروز عملکرد مجلس شورای اسلامی از حد متوسط هم پایینتر آمده است ریشه این عدم موفقیت و سهم اندک آنها در تصمیمگیریها هم ناشی از تندروی بوده است. اصلاحطلبان میتوانند اقلیتی موثر باشند چراکه در برخی موارد حضور اقلیتی آنها در عرصههای سیاسی موفقتر بوده است ما در مجلس ششم حضور اکثریت اصلاحطلبان را داشتیم اما موفق نبودیم اما در مجلس پنجم اقلیت بودیم اما موفق بودیم. در دورههایی که از مجلس شورای اسلامی شاهد بودیم و از مجلس ششم به بعد قطعا اکثریتی از جنس مجلس اول و دوم تجربه نکرده و نخواهیم کرد، به این صورت که معمولا رقابتها بین اقلیتهاست و اقلیتهای نیرومند نمیتوانند در مجلس شکل بگیرند همین الان در مجلس اکثریت مطلق وجود ندارد و مجلس چند گروه است.
در نهایت حضور اقلیت موثر را در حال حاضر مقدم میدانید؟
فکر میکنم با این وجود که اصلاحطلبان دلخور هستند اما در این رقابتها باید تلاش کنند اقلیتی موفق در مجلس راه پیدا کند و این اقلیت با یک برنامه منسجم بتواند در مجلس تاثیرگذار باشد. بهنظر میرسد در وضعیت موجود یک اقلیت توانمند از اصلاحطلبان با برکتتر از یک اکثریت بیخاصیت از آنها در مجلس باشد. دورهای که باید گفتوگو میشد و رایزنی میکردیم سپری شده و دیگر فرصتی برای این کار نداریم، اقدامات دوستان ما هم در این راستا کلی بوده و اثر آنچنانی هم نداشته است.
در شرایط امروز چه پیشبینی از حضور مردم پای صندوقهای رأی دارید؟
پیشبینی من از مشارکت مردم در انتخابات با توجه به اینکه صداوسیما نقش تعیینکننده در بسیج افکار عمومی در مناطق محروم دارد، در حوزههایی که تک نماینده هستیم چون رقابتها قومی و قبیلهای هم است عناصر تاثیرگذار در فرایند انتخابات در حوزههای تک نماینده مشارکت بالای 50درصد است در واقع مناطق غیرشهری میانگین بین 60درصد مشارکت میکنند اما در شهرها و کلانشهرها مشارکت احتمالا در این حد نخواهد بود. بهعنوان مثال در تهران بهنظر میرسد که مشارکت از میانگین بالاتر نرود، اما در نهایت عرصه مردم غیرقابل پیشبینی است و ما نمیتوانیم 100درصد همه چیز را پیشبینی کنیم اما چه اصلاحطلبان و چه اصولگرایان نقش گروهی و حزبی خود را روی 10 الی 15درصد از مردم میتوانند سرمایهگذاری کنند. در این میان بخش بزرگی از مردم هم هستند که وابستگی چپ و راست ندارند و در بزنگاههای سیاسی به عملکرد افراد نگاه میکنند تا جریان سیاسی آنها. ما باید سعی کنیم از موضع یک حرکت ملی با اصولگرایان به توافقی برسیم که منزلت انتخابات را افزایش بدهیم فارغ از اینکه چه کسی پیروز میشود اول باید محاسبه کنیم که آیا به درد مجلس میخوریم؟ میتوانیم حتی یک گام کشور را به جلو ببریم یا صرفا قصد داریم صندلی در مجلس بگیریم و دور هم باشیم و ارتباطات برقرار کنیم، باید مجلس را از این مصیبت نجات بدهیم، امروز برخی نمایندگان قدر و قیمت مجلس را خیلی پایین نگه داشته و تاثیر آن را کاهش دادهاند. این موضوع هم کاملا به عملکرد آنها باز میگردد. آنها کمتر دیدگاهی جدی و کارآمد به مسائل دارند.
عدم انسجام قدرت چه تاثیری در تنزل جایگاه مجلس داشته است؟
قدرت در کشور ما فاقد انسجام است و این موضوع آسیبهایی به کشور و مردم وارد کرده است. ما هم همیشه گفتهایم اگر انسجام ملی در سطوح فوقانی قدرت آسیب ببیند کشور دچار دستاندازهای سنگین میشود ما باید در مجلس مدیریت کنیم تا احزاب نقش پررنگتری داشته باشند. احزاب در حال حاضر در هیچیک از مناصب قدرت نقش معناداری ندارند و بیشتر طنزپردازی میکنند. احزاب چپ و راست امروز کشور نقشی طنز گونه دارند. نظام سیاسی ایران احزاب را جدی نگرفته و میخواهد مصلحت کشور را دور از چشم احزاب رقم بزند و این از خطرات مهمی است که در آینده پیامدهای زیادی دارد. باید زمینه برای به وجود آمدن حزبی فراگیر فراهم شود ما قانون احزاب را داریم نه احزاب تکلیف خود را میدانند و نه مسئولان ذیربط اختیاری به آنها میدهند. به لحاظ ساختاری نتوانستیم احزاب را معنا دار شکل بدهیم.
بهجز مشکلات در ساختار که به آن اشاره کردید، پراکندگی احزاب را هم در این میان موثر میدانید؟
در کدام کشور به شما اجازه میدهند 60 حزب سیاسی داشته باشید؟ وقتی از حزب صحبت میکنیم باید نهایت یک الی دو حزب متفاوت فکری وجود داشته باشد. در حال حاضر در اصلاحطلبان 28 حزب داریم که تفاوتی باهم ندارند و باید متمرکز شوند. اصولگرایان هم همین وضع را دارند. در اصلاحطلبان نهایت 4 الی 5 حزب دندانگیر و قابل اتکا هستند. حضور بقیه به چه دلیل صورت میگیرد؟ برای چه سرگذر نشستهاند و مطالبه میکنند؟ ما احزابی داریم که اعضای یک خانواده تبدیل به حزب میشوند. حزب 5 نفره به چه دردی میخورد؟ باید تمام این احزاب جمع شوند. اصلاحطلبان باید دارای یک حزب متحد فراگیر تلاشگر باشند و رقیب هم همینطور. احزاب باید برای مردم استدلال داشته باشند و با برنامههای خود با یکدیگر رقابت کنند نه آدمها.
با توجه به اینکه کارگزاران هم از احزاب شناخته شده و تاثیرگذار محسوب میشود، چه میزان درونمای اتحادی فراگیر با دیگر احزابرا دارد؟
امیدواریم کارگزاران هم جزو این احزاب باشد با اینکه جزو 3 الی 4 حزب فراگیر در کشور است اما ضعفهای بسیاری دارد. توانمند نیست و با روش موجود هم نمیتواند نیروهای توانمند تربیت کند. به مسئولان توصیه میکنم بیش از این اجازه ندهد عرصه سیاست عرصه بازیهای کودکانه باقی بماند. باید در کنار دولت حاکم، دولت سایه تشکیل شود که توسط حزبهای فراگیر مشورت بدهد. در اصلاحطلبان اتحاد کارگزاران و مجمع و تا حدودی هم اعتماد ملی قابلیت فعالیت سیاسی دارند که باید مشترک صحبت کنند. در طرف مقابل هم جبهه پیروان خط امام و جامعه روحانیت مبارز اما حزبهای جوانتر به پدران خود آسیب زدهاند آنها شخصیت کلیدی دارند و زبان مشترک سیاسی ندارند. علاوه بر این از دیگر نکات مهم که برای تقویت احزاب ضروری است اعتراضات مردمی است.
یعنی معتقدید اعتراضات باید درون احزاب مطرح شود؟
مردم همیشه ولینعمت ما هستند و قانون حق اعتراض را همیشه برای مردم مجاز دانسته است اما اعتراض همیشه باید دارای نتیجه باشد، اگر اعتراض ما را به سمت ناامنی و برهم زدن تعادل سیاسی کشور ببرد، این حقی که قانون اساسی برای کشور قائل شده منشأ اثر نخواهد بود. مناسبترین روش بروز اعتراض از درون احزاب است و مردم معترض نمایندگانی در درون احزاب دارند که میتوانند مسائل خود را به آنها منتقل کنند تا آنها اعتراضات را به مسئولان منتقل کنند. اعتراض ضمن اینکه یک امر قطعی است اگر منطقی برای بروز نداشته باشد و در قالب احزاب یا با مسئولیت شخصی خاص نباشد تبدیل به امری نامتوازنی خواهد شد که هیچ مقامی آن را برنمیتابد.
آرمان ملی