مرتضی مبلغ که از عملکرد شورای نگهبان نسبت به بررسی صلاحیت کاندیدای اصلاحطلب انتقادا دارد، میگوید: باکمال تعجب و تاسف شاهدیم که بر اساس ارزیابی ها پیشاپیش، تکلیف نصف کرسیهای مجلس از هم اکنون معلوم است و برای تعداد زیادی از کرسیها هم صرفا رقابت در درون اصولگرایان است و عملا اصلاح طلبان به عنوان یک پایه اصلی رقابت و یک جریان ریشه دار و با پایگاه اجتماعی گسترده، از عرصه رقابت حذف شده اند.
به گزارش روز نو * یک نوع سرخوردگی، یاس و انفعال در جامعه حاکم است که بعد از حوادث آبان تشدید شد
* باید در برخی از رویکردها و سیاست های ناکارآمد و غلط گذشته که روز به روز هم تشدید شده است، تجدید نظر شود
* جریان انتخابات به حدی سلیقهای عمل میشود که به هیچوجه اجازه رقابت واقعی و برگزاری انتخابات عادلانه را نمیدهد
* بسیاری از هیاتهای اجرایی از جایگاه خودشان خارج شده و تبدیل به بازوان هیاتهای نظارت شدهاند
* بخشهایی از هیات حاکمه و دستگاههای حاکمیتی بر خلاف نفس قانون اساسی و عقل و شرع، مردم جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم میکنند
* بر اساس ارزیابی ها تکلیف نصف کرسیهای مجلس از هم اکنون معلوم است
* عملا اصلاح طلبان به عنوان یک پایه اصلی رقابت و یک جریان ریشه دار و با پایگاه اجتماعی گسترده، از عرصه رقابت حذف شده اند
* اصولگرایان نتوانستند سازوکارهای اجماع سازی را آنطور که باید و شاید در بین خودشان ایجاد کنند و در مناسبات خود با جامعه و مردم همواره مشکل داشتند
* شاهد بهره برداری گسترده از صدا وسیما به نفع جریان اصولگرایی هستیم
* متاسفانه در اثر رد صلاحیت های گسترده، نامزد چندانی برای اصلاحطلبان باقی نمانده است تا به مردم لیست ارائه دهند
* مجلس دهم مجلس معتدلی بود که تندروها در آن به حاشیه رفتند
* مجلس دهم و خصوصا فراکسیون امید نتوانست تعامل دو سویهای با جامعه برقرار کرده و دستاوردهای خودش را به طور شفاف برای مردم بیان کند
* شاید زمانی نگذرد که همه یاد همین مجلس فعلی را به خیر کنند و افسوس آن را بخورند
* مردم سالاری و دموکراسی بدون احزاب حقیقی، ابتر و ناقص خواهد بود/ تنها کشوری در دنیا هستیم که قانون انتخاباتیاش قانون حزبی نیست
متن گفت و گوی شفقنا با دکتر مرتضی مبلغ را در ادامه میخوانید:
ارزیابی شما از میزان و پیش نیازهای مشارکت مردم در انتخابات آینده چیست؟
متاسفانه شرایط سیاسی و انتخاباتی کشور، در این دوره به هیچ وجه شرایط مناسبی نیست. قبل از حوادث آبان ماه، نظرسنجیها نشان میداد که وضعیت خوبی را در شرایط انتخاباتی کشور شاهد نیستیم و یک نوع سرخوردگی، یاس و انفعال در جامعه حاکم است که بعد از این حوادث تشدید شد؛ نظرسنجی های بعد از آن هم در مورد فضای انتخاباتی کما بیش همین را نشان داده است. رد صلاحیتهای عجیب و گسترده بویژه از نامزدهای اصلاح طلب هم که مزید بر علت شده و آب پاکی را روی دست همه ریخته است. لذا برداشتها از نگاه عمومی جامعه نشان میدهد که به هیچ وجه با شرایط خوبی مواجه نیستیم. البته طی سالهای گذشته، دلسوزان و صاحبنظران کشور، به دستگاه حاکمیتی خصوصا کسانی که ارتباط مستقیم با فرایندهای انتخاباتی دارند، هشدار و تذکر دادهاند که باید شرایط و اقتضائات نشاط سیاسی را به طور جدی و واقعی فراهم کنند و آن هم البته راهی ندارد جز اینکه در برخی از رویکردها و سیاست های ناکارآمد و غلط گذشته که روز به روز هم تشدید شده است، تجدید نظر شود. باید رویکردها و سیاستهای سازنده و اثربخشی دنبال شود تا مردم باور کنند که تحولات سازندهای در حال رخ دادن است. طبیعی است که این کار بهترین و مهمترین راهحلی بود که میتوانست نشاط و اعتماد عمومی را بازسازی، سرمایه اجتماعی را تقویت و فضای مناسبی را برای کشور خصوصا در شرایط حاد ایجاد کند؛ ولی در کمال تاسف همان روندها تداوم دارد و گوش شنوایی نیست؛ متاسفانه کسانی که دستاندرکار هستند علیرغم آنکه که صدها پیام از طرف جامعه، افکار مختلف و صاحبنظران به آنها داده میشود که این سیاستها به هیچ وجه درست نیست و نتایج معکوسی دارد و باید در آنها تجدید نظر شود، همچنان به راه ناصواب خود ادامه می دهند. .
مشخصا چه مواردی باید از جانب مسوولین اصلاح شود تا زمینه حضور بیشتر آنها پای صندوق رأی را فراهم آورد؟
خیلی روشن است. پدیده مزمن که در انتخابات با آن مواجه بوده ایم ودر این روزها به اوج خود رسیده است، بحث نحوه نظارت بر انتخابات است. در جریان انتخابات به حدی سلیقهای عمل میشود که به هیچوجه اجازه رقابت واقعی و برگزاری انتخابات عادلانه را نمیدهد و مهمترین زیر ساخت نظام یعنی اعمال حاکمیت ملی را زیر سؤال می برد و باعث می شود بسیاری از نیروهای شایسته از گردونه انتخابات حذف شوند و به همان نسبت به عملکرد مجلس و مدیریت کشور آسیب جدی وارد میشود. یکی از عوامل مهم وجود ناکارآمدی در کشور، نگاههای انقباضی است درحالی که اگر فضا، فضای سازنده و درستی باشد طبعا نیروهای توانمند و اثر بخش وارد عرصه انتخابات میشوند و تحولات سازنده و اساسی در جامعه ایجاد میکنند.
متاسفانه علاوه بر تداوم رد صلاحیتهای گسترده و غیر رقابتی کردن انتخابات، در هر دوره بدعت جدیدی را در مناسبتهای انتخاباتی شاهد هستیم و در همین دوره هم بدعت بیسابقه و جدیدی رخ داده است؛ هیاتهای اجرایی که باید توسط وزارت کشور و فرمانداران تشکیل شوند و کاملا مستقل از هیات نظارت باشند اما به حدی شرایط فیلتر و انقباض برای تشکیل هیاتهای اجرایی اعمال شده که عملا بسیاری از هیاتهای اجرایی از جایگاه خودشان خارج شده و تبدیل به بازوان هیاتهای نظارت شدهاند. در دورههای قبل افرادی که اعضای هیات اجرایی را مشخص میکردند، در هر حوزه توسط فرماندار به هیات نظارت معرفی میشدند که البته این هم بدعتی بود که در دورههای قبل ایجاد شد اما در این دوره دادستان را هم کنار فرماندار گذاشتند تا در انتخاب افراد هیات اجرایی نظر دهد. بنابراین طبیعی است که هیاتهای اجرایی به گونهای شکل میگیرند که در راستای منویات هیاتهای نظارت عمل کنند و به عنوان دستگاههای اجراییِ مستقل، شأنیت خود را از دست میدهند.
محصول این نگاههای انقباضی روز افزون، به تدریج خود را در جامعه، روند انتخاب مردم و عملکرد نهادهایی که به تبع انتخابات شکل میگیرد، نشان میدهد و ناکارآمدیهای متعددی را در پی دارد که منجر به نارضایتی گسترده مردم میشود؛ بنابراین هشدارهای دلسوزان نظام باید مورد توجه قرار بگیرد. بخشهایی از هیات حاکمه و دستگاههای حاکمیتی، نگاهی به جامعه دارند که بر خلاف نفس قانون اساسی و عقل و شرع، مردم جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم میکنند و با همان نگاه، سیاستهایی دنبال میشود که عوارض بسیار سوء در جامعه و در اداره کشور دارد. مجموع این نگاهها و بویژه دخالت نیروهایی که حق ندارند در سیاست و اقتصاد دخالت کنند، تبعاتی را به وجود آورده است که این ناکارآمدیها در طول سالها انباشت میشود و خود را به شکل چالشهای جدی در جامعه و بحرانهایی که عرصههای مختلف داریم، نشان میدهد. اگر این روند ادامه پیدا کند خدای ناکرده به نقطه غیر قابل بازگشتی میرسیم که دیگر نمیتوان کاری انجام داد. امیدواریم کسانی که باید این پیامها را بشوند، سیاستهای خودشان را تغییر دهند.
وضعیت حضور و آرایش جریانهای سیاسی در انتخابات و مجلس آینده را چطور ارزیابی میکنید؟
با این وضعی که بوجود آورده اند باکمال تعجب و تاسف شاهدیم که بر اساس ارزیابی ها پیشاپیش و قبل از رأی گیری از مردم تکلیف نصف کرسیهای مجلس از هم اکنون معلوم است و برای تعداد زیادی از کرسیها هم صرفا رقابت در درون اصولگرایان است و رقابت واقعی وجود ندارد. یعنی تقریبا نتیجه حدود دو سوم کرسیهای مجلس از هماکنون معلوم است و عملا اصلاح طلبان به عنوان یک پایه اصلی رقابت و یک جریان ریشه دار و با پایگاه اجتماعی گسترده، از عرصه رقابت حذف شده اند. اما در بین اصولگرایان بویژه طیف تندرو آنها که با زمین بسیار هموار و بدون دغدغه و رقابت واقعی مواجه هستند، چهار جریان عمده وجود دارد که کنش انتخاباتی انجام میدهند؛ جریان اول عضو سنتی جریان اصولگرا، دوم جبهه پایداریها و احمدینژاد، سومین گروه جریانات جدیدی است که به اسم آقای قالیباف به وجود آمده و جریان چهارم تحت عنوان جوانان انقلابی هستند که مدتها است فعالیت خود را آغاز کردهاند. اینکه این چهار جریان بتوانند در آستانه برگزاری انتخابات به اجماع برسند را باید در روزهای آینده به انتظار نشست. مشکل اصولگرایان به ۲ مساله اصلی باز میگردد یکی مناسبات درونی خودشان که نتوانستند سازوکارهای اجماع سازی را آنطور که باید و شاید در بین خودشان ایجاد کنند و همواره از این فقدان سازوکار اجماع سازی رنج میبرند و دوم هم اینکه در مناسبات خود با جامعه و مردم همواره مشکل داشتند؛ یعنی پایگاه حداقلی در جامعه دارند و به خاطر همین هم هست که سعی میکنند با برخورداری از امکانات خاص م، خلاء خود را جبران کنند؛ همانطور که شاهد هستیم صدا و سیما در راستای تقویت جریان اصولگرایی اقدامات زیادی انجام میدهد در واقع شاهد بهره برداری گسترده از رسانه ملی به نفع جریان اصولگرایی هستیم. آنها به دنبال این هستند که از طریق رانتهای مختلف، خلاءهای اجتماعی و مردمی خودشان را جبران کنند که البته معمولا کمتر می توانند به نتیجه برسند. لذا جنس مشکلات و مسایل درون اصولگرایان کاملا متفاوت با اصلاح طلبان است و هر کدام مسایل خاص خودشان را دارند.
بزرگان جریان اصلاح طلبی چه تدابیری اندیشیده اند؟
اصلاحطلبان تلاش کرده اند علی رغم فضای سرد انتخاباتی و موانع و تنگناهای گستردهای که همواره در مقابل اصلاح طلبان وجود داشته اقداماتی انجام دهند و از ماههای قبل صاحبنظران و فعالان اصلی اصلاح طلب و دلسوزان وارد صحنه شدند و سعی کردند فضای انتخاباتی را بانشاط کنند و با نگاه مثبت و سازنده وارد عرصه شدند و همواره هشدارهای خودشان را به دستگاههای مختلف برای اصلاح سیاستها و رویکردها مطرح کردهاند. اما علی رغم همه تلاشها، متاسفانه در اثر رد صلاحیت های گسترده، دیگر نامزد چندانی برایشان باقی نمانده است تا به مردم لیست ارائه دهند. من بعید میدانم مردم هم در وضعیتی که به اصلاح طلبان تحمیل شده است، مطالبهای از آنان داشته باشند. البته امیدواریم که مقامات و دستگاههای مربوطه گوش شنوا پیدا کنند و از سیاستهای خسارت آمیز فاصله بگیرند چراکه این وضعیت به هیچ وجه به نفع کشور، نظام و مردم نخواهد بود.
در بخشی از مصاحبههای قبلی خود عنوان کردید که چند صدایی اصلاح طلبان در نهایت به وحدت میانجامد. آیا اردوگاه اصلاحطلبان به وحدتی که به آن اشاره کردید رسیده است؟
چند صدایی که من اشاره کردم به خاطر این بود که در اردوگاه اصلاح طلبی نقطه نظرهای مختلفی در طول سالها و ماه های گذشته مطرح شده است و من معتقد هستم که همه اینها طبیعت جریان اصلاح طلبی است چراکه اصلاح طلبان در اتاقهای در بسته تصمیم نمیگیرند و با جامعه هستند و همه نظراتشان را مطرح میکنند و این موارد، با چکشکاری و تعاملهایی که اتفاق میافتد به تدریج به یک راهبرد منسجم و واحدی منجر میشود. کما اینکه امروز این راهبرد اصلاح طلبان به صورت اجماعی مطرح شده است یعنی بر خلاف چند ماه قبل که راهبرد مشخصی نداشتند، به تدریج با همین تبادل نظرات، به راهبرد مشخصی در ارتباط با انتخابات رسیدهاند.
عملکرد مجلس دهم بعضا مورد انتقاد قرار میگیرد مبنی بر اینکه مجلس دهم نتوانست مطالبات مردم را پاسخ دهد. ارزیابی شما از نحوه عملکرد مجلس دهم چیست؟
به نظر من باید قضاوتی مستقل از فضاهای گسترده تبلیغاتی که مطرح است انجام شود. زیرا در فضای تبلیغاتی که نوعا جریانهای منفی و انتقادی در آن غلبه دارند، همه به دنبال این هستند که نقاط ضعف را در نظر بگیرند و آن را برجسته کنند و نقاط قوت معمولا مورد توجه قرار نمیگیرد لذا در چنین فضایی نمیتوان قضاوت منصفانهای داشت. اگر بخواهیم قضاوت منصفانه داشته باشیم باید به این پاسخ دهیم که مجلس دهم در چه شرایط و با چه اهدافی شکل گرفت؟ در اسفند ۹۴ همه مباحث حول این محور بود که مجلس نهم یک مجلس تند رو است و هر روز مشکلی برای جامعه ایجاد میکند لذا همه خواهان این بودند که مجلس تندرو نداشته باشیم. در همان مواقع هم اصلاحطلبان به صراحت راهبردشان را اعلام کردند که مجلس معتدل میخواهیم و چون سیاست کشور و رد صلاحیتها را تجربه کرده بودند، هیچ وقت راهبردی که مجلس توانمند بخواهد شکل بگیرد را مطرح نکردند و جامعه هم از آن آگاه بود. یعنی چیزی که اصلاحطلبان به جامعه اعلام کردند خارج شدن از مجلس تندرو و ورود به مجلس معتدل و منطقی بود. حتی به دلیل رد صلاحیتهای گسترده اصلاح طلبان توسط شورای نگهبان، نهایتا فراخوان داده و از میان آنها تعدادی را انتخاب کردند و مردم هم به آنها رأی دادند؛ چون نیاز آن زمان این بود که مجلس، تندرو نباشد. بنابراین با این راهبرد و هدفی که به خاطر آن مجلس دهم شکل گرفت قضاوت کنیم و در همین راستا من میگویم که باید انصاف به خرج داد چراکه مجلس دهم مجلس معتدلی بود که تندروها در آن به حاشیه رفتند و علی رغم صدای بلندی که داشتند نتوانستند طرح و خواسته جدی را به تصویب برسانند. اما به دلیل اینکه مطالبات اجتماعی مردم و سطح توقع از مجلس و کل دستگاه های اجرایی و غیر اجرایی به دلیل شرایط کشور اوج گرفت، میزان توقعی که از این مجلس بعدا حاصل شد تناسبی با ماهیت و نحوه شکل گیری مجلس نداشت و بالتبع آن مطالبات بعدی منشاء قضاوت از عملکرد مجلس دهم قرار گرفت.
طبیعی است که مجلس با شکل گیری مطالبات بعدی، کاستیهای زیادی داشت اما توانست به مطالبات اولیه مردم پاسخ دهد. مخصوصا فراکسیون امید اقدامات مثبت زیادی داشت اما اگر بخواهم نقطه ضعف جدی خصوصا برای فراکسیون امید مطرح کنم، این بود که نتوانست تعامل دو سویهای با جامعه برقرار کرده و دستاوردهای خودش را به طور شفاف برای مردم بیان کند تا سطح قضاوت عمومی معتدل تر و واقع بینانه تر شود. لذا یکی از عواملی که مطالبات از فراکسیون امید تشدید شد همین نقطه ضعف است. افرادی که به دنبال رد صلاحیت گسترده نیروهای اصلی اصلاحطلب، وارد مجلس شدند، کم تجربهتر بوده و کمتر با سیاست و دستگاه قانونگذاری آشنا بودند لذا نمیتوانستند از عهده مجلس توانمند برآیند و همین امر هم باعث شد که جایگاه این مجلس تضعیف شود و گاهی دستگاههای موازی و غیر رسمی به جای آن تصمیم گرفتند و بر همین اساس است که شأن و جایگاه مجلس دهم که در طراز قانون اساسی است افت پیدا کرد. لذا یکی از راهبردهای مهم امروز اصلاحطلبان این بود که مجلس در جایگاه حقیقی خودش قرار بگیرد و مجلسی شکل بگیرد که در طراز قانون اساسی و در رأس امور باشد اما متاسفانه با وضعیتی که اکنون بوجود آمده است معلوم نیست چه بر سر مجلس آینده خواهد آمد. شاید زمانی نگذرد که همه یاد همین مجلس ضعیف فعلی را به خیر کنند و افسوس آن را بخورند.
در صورتی که همه بر ضرورت برگزاری انتخابات رقابتی در جهت شکل گیری مجلس قوی اذعان دارند دیدگاه شما درباره وجود احزاب قوی برای رسیدن به مهم چیست؟
اصولا امروزه تجارب و دستاوردهای گسترده و عمیق بشری نشان داده که مردم سالاری و دموکراسی بدون احزاب حقیقی، ابتر و ناقص خواهد بود و مردم سالاری واقعی بدون احزاب نمیتواند شکل بگیرد درحالی که متاسفانه سازوکار حزبی در سیاست اصلی کشور نداریم و جریانهای تاثیرگذار در حاکمیت هم نگاه مثبتی به تحزب ندارند؛ لذا می بینید که همین احزاب نیم بند هم اگر بخواهند حضور و عملکرد جدی داشته باشند با موانع بسیاری مواجه هستند. تنها کشوری در دنیا هستیم که قانون انتخاباتیاش قانون حزبی نیست یعنی رابطه حقوقی و ارگانیک با تحزب ندارد و اگر هیچ حزبی هم نداشته باشیم باز هم انتخابات برگزار میشود. در حالی که اگر احزاب به طور جدی در انتخابات فعال شوند بسیاری از مشکلاتی که امروز در انتخابات داریم را نخواهیم داشت و شرایط قطعا بهتر از این خواهد شد. ولی متاسفانه بسیاری از آنهایی که قدرت در دستشان هست و باید اجازه شکل گیری تحزب به صورت فراگیر را بدهند، موافق این جریان نیستند و موانع جدی بر سر گسترش تحزب به معنای واقعی در کشور ایجاد کردهاند.