این بار از معیارهای اصلاحطلبی عدول نمیکنیم
صحنه سیاسی کشور این روزها رنگ و بوی انتخاباتی گرفته است. با اعلام اسامی تایید صلاحیت شده گمانه زنی درباره انتخابات بیش از پیش افزایش یافته است. اصلاحطلبان این بار نیز با یک چالش نهچندان تازه مواجه شدهاند اینکه با توجه به تایید صلاحیتها چه تعداد اصلاحطلب شاخص هنوز در کارزار باقی مانده و اینکه چگونه افراد باقی مانده را در لیستهای انتخاباتی قرار دهند. هرچند برخی معتقدند که دیگر لیستی معرفی نشود اما بعید به نظر میرسد که چنین سیاستی در نهایت تصویب شود چرا که عملا میدان را برای سایر جریانهای رقیب اصلاحات که از قضا راهبردهایی دارند که چندان با منافع ملی هم همخوان نیست باز خواهد گذاشت تا با خیالی آسوده در انتخابات حاضر شوند. برای بررسی بیشتر آنچه اصلاحطلبان در پیش دارند، چه باید بکنند و چه میتوانند بکنند گفتوگو کردیم با یک فعال سیاسی اصلاحطلب. علی صوفی گفت که اصلاحطلبان اینبار از معیارهای خود عدول نمیکنند، چهرههای تمام اصلاحطلب را براساس داشتههایی که دارند معرفی میکنند و به طور شفاف نیز پای مسئولیت آن میایستند. این یعنی خبری از ائتلاف با اصولگرایان معتدل نخواهد بود، راهبردی که چهار سال پیش انجام شد اما نتیجهاش قابل قبول نشد! مشروح گفتوگو با علی صوفی در ادامه آمده است.
به گزارش روز نو :با نزدیک شدن به هفتههای آخر منتهی به انتخابات یازدهمین دوره مجلس با توجه به نتایج تایید صلاحیتها این سوال در حال تکرار است که راهبرد جریان اصلاحات در مواجهه با انتخابات چیست؟ برخی بر حضور و برخی بر عدم حضور تاکید دارند، ارزیابی شما چیست؟
هر حزب و جریان سیاسی برای پیشبرد اهداف و فعالیتهایی که در نظر دارد طبیعی است که از فرصت انتخابات به عنوان یک موقعیت منحصر به فرد استفاده میکند. با این حال اصلاحطلبان به عنوان یک جریان سیاسی شناخته شده با شرایط خاصی مواجه است. تایید صلاحیتها اولین بار نیست که با سرنوشت راهبرد انتخاباتی اصلاحطلبان گره خورده است. از مجلس چهارم زمانی که صحنه سیاسی کشور دارای دو جریان چپ و راست بود نیز این موضوع صدق میکرد و چپها با چالشهایی مواجه بودند بعدها در مجلس هفتم، هشتم، نهم و دهم نیز این موضوع در قالب اصولگرا و اصلاحطلب تکرار شد. در این دوره به نظر میرسد روند احراز صلاحیتها بیش از همیشه بر جریان اصلاحات تاثیرگذاشته است. در مرحلهای که هیاتهای اجرایی نظر میدادند برخی چهرهها تایید نشدند اما در مراحل بعدی این تعداد افزایش بیشتری یافت به طوری که چهرههای شناخته شده یا افرادی که به نظر میرسید به جریان اصلاحات تعلق و نزدیکی دارند در روند احراز صلاحیت با چالشهایی مواجه شدند. بنابراین آنچه در اذهان متبادر شد این است که اصلاحطلبان فارغ از بررسی فردی در یک آزمون بررسی جریانی نیز قرار گرفتند! اما درباره حضور فعالانه در انتخابات یا عدم حضور شورای عالی سیاستگذاری تا حدودی تصمیماتی گرفته است.
بسیاری منتظر هستند تا شورای عالی درباره حضور لیستی یا عدم حضور با لیست نظراتش را اعلام کند. در این خصوص راهبرد مشخصی تعیین شد؟
بله در واقع تصمیمات را تا کنون باید به دو بخش تقسیم کنیم درباره شهرستانها، شورا تصمیم گرفت به استانها تقویض اختیار کند تا شورای اصلاحطلبان در استان با توجه به راهبرد شورای عالی، ملاکها و معیارهایی که تعیین شده کاندیداها را شناسایی کنند و لیست بدهند. آنها در این خصوص اختیار کامل دارند که آیا لیست بدهند یا خیر و حتی نیازی نیست که به تهران اعلام کنند یا تاییدیه بگیرند. خودشان میتوانند افراد را تعیین و اعلام کنند. اما بخش دوم مربوط به تهران است که راهبرد اصلاحطلبان برای اعلام لیست چگونه باشد. در این خصوص هنوز تصمیم قطعی گرفته نشده است. نظرات متفاوتی وجود دارد که پیش بینی میشود نظر نهایی در هفته آینده اعلام شود. به طور کلی اما رویه این است در هر استانی که چهرههایی اصلاحطلب حضور دارند لیست ارائه شود هرچند با بررسیهای انجام شده الان در بسیاری از استانها فاقد چهره اصلاحطلب هستیم و طبیعتا لیستی نیز از این حوزهها اعلام نخواهد شد.
با توجه با اختیار کاملی که به استانها داده شده تا لیست و کاندیدا ارائه کنند یا خیر، موضوعی که شاید مطرح شود این است که آیا با توجه به موضوعاتی نظیر طایفه گری یا بده بستانهایی که در برخی شهرستانها و حوزههای انتخابی میتواند وجود داشته باشد، این موضوع نمیتواند چالشی ایجاد کند؟
شورای اصلاحطلبان استان است که در نهایت تصمیم میگیرد و موضوع در سطح شهرستانها نخواهد بود، علاوه بر این شاخصهایی تعیین شده است که باید براساس آن تصمیم بگیرند، راهبرد درباره انتخابات پیش رو به صراحت تاکید دارد که کاندیداها باید اصلاحطلب باشند و برخلاف دوره قبل که با برخی اصولگرایان یا افرادی که معتدل نامیده میشدند لیست مشترکی داده شد در این دوره چنین موضوعی صدق نمیکند و افراد انتخاب شده که ذیل نام لیست اصلاحطلبان باشند باید حتما به این عنوان اصلاحطلب شناخته شوند.
درحالی که موضوع تایید صلاحیتها محور بسیاری از مباحثات است اما برخی از چهرههایی که در نقش تئوریسین و نظریهپرداز در جریان اصلاحطلب حضور دارند معتقدند اصلاحطلبان حتی اگر در انتخابات پیروز شوند هم استعداد بیشتری از دولت روحانی برای موفقیت ندارند. چنین گزارهای را چگونه ارزیابی میکنید؟
با این موضوع موافق نیستم، چرا که اصلاحات در پرونده خود یک تجربه موفق را داشته است. در دوره هشت ساله دولت اصلاحات و مجلس ششم موفقیتهای بسیاری کسب شد که در واقع حاصل پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی بود. این موفقیتها به گونهای بود که هنوز بعد از گذشت سالها زبانزد است و مردم نیز از آن دوره به عنوان برههای یاد میکنند که بسیاری از شاخصهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رشد کردند به طوری که در دورههای بعدی چنین عملکردی تکرار نشد. این کسب رضایت مردمی درحالی است که اگر گفته شود اصلاحطلبان از دولت روحانی موفقتر نخواهند بود یعنی اصلاحطلبان نمیتوانند رضایت مردم را جلب کنند درحالی که چنین نیست و محورهای اصلاحطلبی اساس اکید و ویژه بر جمهوریت، حمایت از حکومت مردم بر مردم و اجرای کامل قانون اساسی دارند. هدف انقلاب هم حاکمیت مردم بر سرنوشتشان بود. بنابراین اگر اصلاحطلبان دولتی داشته باشند که مردم ناراضی باشند و احساس کنند به نفعشان نیست این دیگر از اصلاحطلبی نیست. بنابراین در مواجهه با هر نوع چالشی درباره توان اصلاحطلبان در حکمرانی اصلاحطلبان یک نمونه دارند که میتوانند آن را مثال بزنند که چگونه در امر حکومت داری موفق بودند. اما به هرحال بعد از آن دوره عرصه بر اصلاحطلبان اندک اندک تنگتر شد و به همین دلیل اصلاحطلبان به حداقلهایی رضایت دادند و با برخی جریانهای دیگر ائتلافهایی تشکیل دادند اما به هیچ وجه اینطور نیست که اصلاحطلبان نتوانند بهتر از دولت روحانی عمل کنند.
این رضایت به حداقلها به وجهه اصلاحطلبان آسیب نزد؟
قطعا همینطور است و وجهه اصلاحطلبان با این تصمیم آسیب دید اما موضوع این است که اصلاحطلبان مصلحت بالاتری را در نظر گرفتند که منتهی به آن تصمیم شد. احساس شد طیفی در قدرت است و به دنبال بسط حضورش است که همواره حضورشان موجب خسران برای منافع ملی شده است، اینکه با چنین گروههایی چه سرنوشتی بر کشور حاکم میشد در حالی که ایران ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل بود؟ چه گفتمانی از ایران به جهان مخابره میشد اگر جریان محافظه کار همچنان قدرت را در نهادهای انتخابی نیز در اختیار میگرفت؟ بنابراین برای رفع چنین خطراتی اصلاحطلبان تصمیم به راهبرد همکاری با اصولگرایانی گرفتند که اصطلاحا میانهرو یا معتدل نامیده میشوند و این یک راهبرد سلبی بود که برگزیده شد اما چارهای نبود و در واقع اصلاحطلبان به آن تن دادند. اما این تصمیم با توجه به عملکردی که مجلس دهم و به ویژه دولت دوم روحانی داشتند موجب لطمه به سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان شد وحامیان این جریان را دلسرد کرد. به همین دلیل برای حفظ این سرمایه اجتماعی اینبار اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدند نیازی به تصمیم سلبی نیست و باید کاندیداهایی کاملا اصلاحطلب را معرفی کنیم و از عملکرد آنها نیز به صورت شفاف دفاع میکنیم و پای آن خواهیم بود. تصمیم گرفته شده و اینبار از معیارها عدول نمیکنیم. اصلاحطلبان دیگر نمیخواهند به صورت گسترده و به هر شرطی لیست بدهند و رویه پیشین تکرار نخواهد شد. در حال حاضر خیلی از احزاب اصلاحطلب هستند که اصلا کاندیدایی در میدان رقابت ندارند یا آن دسته از افرادی که دارند شناخته شده نیستند.