جلوی مدرسه دخترانه 2 مزاحم ناموس چه کردند؟! | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۹
چند روزی است پدر احمد متوجه تغییر رفتار و گفتار پسرش شده است. پسر با ادب او این روزها کلماتی را به کار می‌برد که چندان شایسته جوان‌های مودب نیست. به همین دلیل تصمیم می‌گیرد یکی دوبار رفت و آمدهای او را کنترل کند.
  او پس از مدتی متوجه می‌شود پسر محصلش با یکی از بچه‌های محله سابق شان که چندان سابقه خوبی ندارد، دوست شده است. چند بار به پسرش تذکر می‌دهد که دوستی او برای تو آینده خوبی ندارد و پسر گرچه در ظاهر به پدرش« چشم پدر» می‌گوید اما در باطن خود را یک مرد کامل حساب می‌کند و نیشخندی به پدر می‌زند: «امروزه جوان‌ها آزادند و می‌دانند چه می‌کنند. کسی که من برای دوستی خودم انتخاب کرده‌ام چه ایرادی دارد؟ فقط اهل حال است، چرا پدر و مادر او این قدر که تو به من سخت می‌گیری، سخت نمی‌گیرند. مگر نه این که جوان‌ها باید آزاد باشند...؟»
 
 
با همین تصورات غلط به دوستی خود با بچه محل سابق شان ادامه می‌دهد...
 
ظهر یک روز گرم بهاری دوست ناباب از او می‌خواهد که از مقابل دبیرستان دخترانه‌ای رد شوند. او برخلاف آثار منفی که این دوست روی او گذاشته است، این خواسته را نمی‌پذیرد اما اصرار به این که آدمی ترسو بزدل است او را مغرور می‌کند و به دنبال دوست ناباب به راه می‌افتد...
 
با صدای زنگ مدرسه دخترانه همهمه‌ای در خیابان ایجاد می‌شود. هر کس به راهی می‌رود و احمد بی آنکه بداند چه می‌کند به دنبال دوست اش به راه می‌افتد. چند قدمی بیشتر نرفته‌اند که نگاه دوست ناباب احمد نگاه جوان دیگری را که در گوشه خیابان ایستاده نشانه می‌رود. آن دو ناخواسته نگاه چپی به هم می‌کنند هر دو مدعی می‌شوند که آن دیگری بی خود نگاه کرده است. هر کدام دیگری را مزاحم ناموس مردم می‌خواند و در یک آن همه چیز به هم می‌ریزد. مداخله احمد و دیگران نیز مانع درگیری آن ها نمی‌شود. فوران خون از سینه جوان ناشناس و عقب عقب رفتن دوست ناباب احمد که چاقو به دست دارد، اضطراب و نگرانی را در چهره حاضران پدیدار می‌کند.
 
دوست ناباب فرار می‌کند و جوان مصدوم پس از انتقال به بیمارستان جان می‌دهد...
 
احمد که نتیجه دوستی ناباب و توجه نکردن به تذکرات پدرش را این گونه می‌بیند، فوراً با ماموران همکاری می‌کند تا دوست فراری نابابش که دستش آغشته به خون انسان بی‌گناهی شده است، دستگیر شود...
 
وقتی از جوان قاتل بازجویی می‌کنم مشخص می‌شود او مدت‌هاست به مواد مخدر اعتیاد پیداکرده و وقتی علت قتل را از او می‌پرسم سر به زیر می‌اندازد و گریه می‌کند:«من اشتباه کردم، درگیری من با مقتول تحت تاثیر مواد مخدر بود، آن هم به خاطر یک نگاه، نگاهی چپ به صورت هم...».
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز